گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
24 فروردین» اعزام محمدرضا پورشجری به بيمارستان مدنی کرج 30 بهمن» سکته قلبی محمدرضا پورشجری در زندان رجایی شهر 19 دی» جان وبلاگ نويس زندانی محمدرضا پورشجری به دليل بيماری قلبی در خطر جدی است، مراد شيخی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دارند پدرم را ذره ذره زجرکُش می کنند! ميترا پورشجریگزارشی از وضعيت وخيم پدرم محمدرضا پورشجری(سيامک مهر) در سياه چال "ندامتگاه مرکزی کرج" محمدرضا پورشجری نويسنده ی وبلاگ گزارش به خاک ايران با نام مستعار سيامک مهر، بيش از دو سال و نيم است بدون حتا يک روز مرخصی، به جرم بيان انديشه ها و باورهايش و تلاش در راه روشنگری، در سخت ترين شرايط ممکن در سياه چال های جمهوری اسلامی زندانی است. در حالی که از بيماری شديد قلبی و گرفتگی رگ های حياتی قلب و نيز ديگر بيماری ها رنج می برد؛ حتا پزشکان بند تأييد و تأکيد کرده اند که در صورت عدم درمان از راه عمل جراحی قلب باز، هر لحظه احتمال ايست قلبی و مرگ حتمی، پدرم را تهديد می کند. محمدرضا پورشجری تحت شرايطی بسيار مخوف، وخيم و غير انسانی در يکی از بدنام ترين زندان های ايران در ميان زندانيان جرايم ديگر و افراد شرور و خطرناک به سر می برد. دادستان با مرخصی درمانی يا حکم عدم کيفر ايشان موافقت نميکند تا نشان دهد نه تنها هيج ارزشی برای جان انسان ها ندارد و در کارش کاملا سياسی زده و نامستقل عمل ميکند، بلکه احتمالا خودش هم بويی از انسانيت نبرده است! تمامی اين فشارها حتا در حال افزايش است؛ وقتی اخيرا" مطلع شدم گارد بی رحم زندان ندامتگاه مرکزی کرج، در فاصله ی زمانی ده روز، سه بار زندانيان بی دفاع و بی پناه و اموال ناچيزشان را مورد يورش، ضرب و شتم و تخريب قرار دادند و حتا به اندک مايحتاج غذايی آنان نيز رحم نکردند و آن را زير پا له کردند! حملات مشابه از اين دست نيز به برخی ديگر از زندان ها از جمله زندان رجايی شهر کرج از سوی ماموران مسلح زندان عليه زندانيان سياسی بی دفاع و بی گناه صورت گرفته است؛ اين در حالی است که با وجود شرايط جسمی بحرانی پدرم هر نوع استرس و فشار روحی و محيط کثيف داخل زندان، وضعيت او را به مراتب بدتر ميکند. آخر به چه جرم؟! حتا به فرض ارتکاب جرم هم در کجای دنيای انسانی و حتا حيوانی، چنين ستم وحشيانه ای در حق انسان های بی دفاع انجام می شود؟ در حق امثال پدر من که هيچ سلاحی نداشتند جز قلمشان برای بيان انديشه ها و باورها در محيطی که سانسور و بی عدالتی، بيداد ميکند؟! آيا به راستی حق گويی و قلم زنی در اين سرزمين تا اين اندازه برای حکومت جمهوری اسلامی خطرناک است؟! حکومتی که ادعا ميکند "سربازان گمنام امام زمانش" برای هر ماموريتی آماده اند؟! آيا پدر من سلاح داشته، آدم کشته، اختلاس کرده، به چه جرمی؟ به کدامين قانون نانوشته ای اين همه زجر در حق پدرم و مانند او انجام می شود؟ جمهوری اسلامی حتا قوانين نيم بند خودش را هم نقض ميکند. از نظر سرکوبگران اين حکومت کسانی مانند پدر من صرف نظر از ارتکاب يا اثبات جرم ناکرده يشان، مجرم و محکوم هستند، مگر ابن که خلافش ثابت شود! و اين قانون بيدادگرانه ای در هيچ جای ديگر کره ی زمين وجود ندارد! دارند عزيزانمان را در زندان های مخوفشان ذره ذره زجرکُش ميکنند و بی خبری از وضعيت آنان را در ميان بحث های پوشالی سياسی مانند انتخابات رژيم پوشش ميدهند، تا صدای افرادی چون پدرم به هيچ جا نرسد. مسبب اصلی هر اتفاقی که برای پدرم و مانند او بيافتد بدون شک بر عهده ی ولی فقيه و رهبر اين نظام است که با سکوت و فرمان خود، مجوز اين جنايت ها را صادر ميکند. به عنوان تنها فرزند محمدرضا پورشجری، دادخواهی خودم را از تمام مجامع حقوق بشری و سازمان های بين المللی برای نجات جان پدرم و رسيدگی به وضعيت ديگر زندانيان سياسی-عقيدتی خواستارم؛ هرچه بيشتر دست روی دست گذاشته شود و پرونده ی پدرم مشمول گذر زمان گردد، بيش از پيش جان او در خطر است. ميترا پورشجری Copyright: gooya.com 2016
|