یکشنبه 8 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

يگانگی تاريخی و هويتی ايران و آذربايجان، سعيد بشيرتاش

سعيد بشيرتاش
در هر يک از مقاطع اصلی تاريخی و هويتی، يگانگی ايران و آذربايجان مطلق است. در همه اين دوران‌های تاريخ‌ساز و تمدن‌ساز و هويت‌ساز، آذربايجان بخشی تفکيک‌ناپذير از ايران بوده است. آذربايجان بدون ايران بی‌هويت است و ايران بدون آذربايجان ناقص

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بخش اصلی هويت هر فرد يا جامعه يا ملتی برآمده از تاريخ و گذشته اوست. مثالی بزنم: فرض کنيم کسی در خيابان در حال رفتن به سوی مقصدی است، ولی در يک آن حافظه خود را به طور کامل از دست می‌دهد. با از دست رفتن حافظه، او گذشته و تاريخ خود را گم می‌کند؛ و، در نتيجه، ديگر نمی‌داند کيست و از کجا آمده و به کجا دارد می‌رود. چنين کسی بخش اصلی هويت خود را از دست می‌دهد و همه چيز را بايد از صفر شروع کند، چرا که تاريخ و گذشته‌اش را از دست داده است. در اين حال، آنچه از هويتش برای او می‌ماند چيزی نيست جز جنسيت، فيزيونومی و زبانی که به آن سخن می‌گويد ــ البته زبان انسان بی‌تاريخ الکن خواهد شد. تاريخ به ما نشان می‌دهد که چه بوده‌ايم، چه هستيم، از کجا آمده‌ايم و به کجا می‌رويم. هيچ عنصری به اندازه تاريخ در شکل‌دهی به هويت فردی و ملی مؤثر نيست.

مدتی است که عده‌ای خودگم‌کرده با نام جعلی «هويت‌طلبی» در پی نفی هويت تاريخی مردم آذربايجان‌ و اشتراکات تاريخی، هويتی آنان با ساير ايرانيان اند. می‌دانيم که مقاطع اصلی يا نقاط عطف تاريخی بيش از هر بخش ديگری از تاريخ در ساختن هويت ملت‌ها نقش دارند. حال اگر به مقاطع و سرفصل های اصلی تاريخ ايران و آذربايجان نگاهی بيفکنيم، می‌بينيم که هويت تاريخی مردم آذربايجان چيزی نيست جز هويت تاريخی ملت يگانه ايران. آذربايجان بدون ايران فاقد تاريخ و هويت است، چراکه آذربايجان خود ايران است. برای روشن‌تر شدن مقصود بايد به مقاطع و سرفصل های اصلی تاريخ ايران و آذربايجان نگاهی ‌افکند. توجه داشته باشيم که تقسيمات زير (تاريخ باستان، تاريخ ميانه، تاريخ جديد، تاريخ معاصر) علمی است.

اولين دولت تاريخی و تاريخ باستان

اولين دولت تاريخی ايران دولت ماد بوده و ايران با دولت ماد وارد تاريخ سياسی جهان شده است. نام ديگر آذربايجان «ماد کوچک» بوده است. بدين ترتيب، آذربايجان در مقام بخشی از ملت يگانه ايران وارد تاريخ سياسی جهان شده است. آغاز تاريخ سياسی آذربايجان همانا آغاز تاريخ سياسی ايران است.

با تشکيل نخستين دولت تاريخی، ايران‌زمين دوران شکوه خود را آغاز کرد ــ دورانی نزديک به ١٤٠٠ سال. در اين دوران، ايران هميشه يکی از برترين قدرت‌های جهان و آذربايجان يکی از آبادترين بخش‌های آن بود. در آن زمان، اکثر مردم ايران، از جمله مردم آذربايجان، پيرو دين زرتشت بودند.

تاريخ ميانه

با سقوط ساسانيان در پی يورش اعراب، تاريخ باستان ايران و آذربايجان به پايان می‌رسد و تاريخ ميانه آغاز می‌گردد. رستم فرخزاد، که خود آذرابادگانی بود، فرماندهی ارتش ايران در برابر يورش اعراب را بر عهده داشت. پس از حمله اعراب، ايرانيان در سراسر سرزمين خود مقاومت کردند و يکی از چشم‌گيرترين مقاومت‌ها باز هم در آذربايجان رخ داد که به «قيام بابک خرمدين» مشهور شد.

در دوران ميانه، اکثر مردم ايران، از جمله مردم آذربايجان، از دين زرتشت به دين اسلام گرويدند. در اين دوران بود که زبان فارسی کنونی زبان مشترک ايرانيان شد. در سده‌هايی از اين دوران، ايران مرکز دانش و پيشرفت جهان بود. در اين دوران تاريخی، سراسر ايران، از جمله آذربايجان، چندصد سال هدف هجوم سپاهيان ترک آسيای مرکزی و مغولان بود ــ مهاجمانی که پس از چندی همگی ايرانی شدند و خود را «شاه ايران» ناميدند. هجوم سپاهيان ترک آسيای مرکزی به ايران تا اواخر سده نوزدهم ميلادی ادامه داشت. اما با آغاز حکومت صفويان و، در ادامه آن، حاکميت افشاريان و قاجاريان، سدی محکم در برابر پيشروی ترکان آسيای ميانه ايجاد شد. اين يورش‌ها سرانجام در اواخر سده نوزدهم ميلادی و با استيلای روس‌ها بر آسيای مرکزی پايان يافت. بدين ترتيب، در دوران تاريخ ميانه نيز، ايران و آذربايجان هم‌هويت و هم‌سرنوشت بودند.

تاريخ جديد

تاريخ جديد ايران با تشکيل دولت صفويه آغاز می‌شود و ايران کنونی را می‌توان ادامه تمدن صفويه دانست. دولت صفوی، که در آذربايجان شکل گرفت، وحدت سياسی را دوباره به ايران بازگرداند. بدين ترتيب، آذربايجان تاريخ جديد خود را نيز به منزله بخشی از ملت يگانه ايران آغاز می‌کند.

همچنانکه گفته شد، با تشکيل دولت صفويان، سرانجام پس از چند صد سال سد محکمی در برابر يورش های پی در پی ترکان آسيای مرکزی به ايران ايجاد شده و پيشروی آنان سد شد.

در اين دوران، تشيع به مثابه عنصری فرهنگی بخش مهمی از فرهنگ ملی ايرانيان شد. در دوران صفويه، شهرهای ايران، به ويژه اصفهان و تبريز، از آبادترين شهرهای جهان بودند. البته تبريز در پی يورش سپاهيان عثمانی ويران گشت و سالها طول کشيد تا دوباره آباد شود؛ اما متأسفانه به جايگاه پيشين خود برنگشت. در دوران قاجار، تبريز شهر دوم ايران و وليعهدنشين بود.

تاريخ معاصر

تاريخ معاصر ايران با انقلاب مشروطه آغاز می‌شود. در اين انقلاب، آذربايجان نقشی اساسی و تعيين‌کننده داشت. (البته عده کمی از تاريخ‌دانان آغاز تاريخ معاصر ايران را جنگ‌های ايران و روس می‌دانند ــ جنگهايی که باز هم محل وقوع بسياری از آنها آذربايجان بود و فرماندهی ارتش ايران را نيز عباس‌ميرزا، که خود را آذربايجانی می دانست، بر عهده داشت.) شايد کمتر انقلابی در جهان به شکوه و عظمت انقلاب مشروطه بوده باشد. آرمان‌های انقلاب مشروطه هنوز در جهان معتبر است ــ انقلابی که برخاسته از «مکتب تبريز» بود. پس آغاز تاريخ معاصر آذربايجان و ملت يگانه ايران باز هم يکی بوده است.

آرمان‌های انقلاب مشروطه اکنون با گذشت يک سده در ميان ايرانيان منتشر شده و نويددهنده آينده‌ای درخشان برای ايران است. با توجه به سقوط اتحاد جماهير شوروی، نشر افکار مدرن در ميان اغلب ايرانيان، ذخاير طبيعی ايران، موقعيت سوق‌الجيشی کشور، وجود صدها هزار متخصص در درون کشور، در صورت استقرار حکومتی دموکرات و ملی، ايران به سرعت يکی از ده قدرت برتر جهان خواهد شد ــ اتفاقی که خوشايند بسياری از بيگانگان نيست. ما راه انقلاب مشروطه در برقراری دموکراسی را بايد تا انتها طی کنيم؛ و آن گاه همه درها به روی ما باز خواهد شد.

در هر يک از اين مقاطع اصلی تاريخی و هويتی، يگانگی ايران و آذربايجان مطلق است. در همه اين دوران‌های تاريخ‌ساز و تمدن‌ساز و هويت‌ساز، آذربايجان بخشی تفکيک‌ناپذير از ايران بوده است. آذربايجان در جدايی از ايران بی‌تاريخ و بی‌هويت است، زيرا هويت و تاريخی يکسان با ايران دارد. آذربايجان جدا از ايران مانند فردی است که در خيابان يک آن حافظه خود را کاملاً از دست می‌دهد. چنين کسی همه چيز را بايد از صفر شروع کند و تاريخ و هويتی دروغين برای خود بسازد، البته اگر اصلاً چنين کاری ممکن باشد. در حالی که مردمانی که تنها چندصد سال تاريخ مشترک داشته‌اند خود را ملت‌هايی واقعی و کهن و تاريخی می‌نامند، درباره ايران و آذربايجان با اين تاريخ چندهزارساله مشترک چه بايد گفت؟ آذربايجان هميشه سر ايران‌زمين باقی خواهد ماند، چرا که آذربايجان بدون ايران بی‌هويت است و ايران بدون آذربايجان ناقص.

www.bashirtash.org
[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016