دوشنبه 9 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

رئيس جمهور سايه ولی فقيه است! ناصر مستشار

قبل از انقلاب اسلامی روحانيون رسمی جامعه مانند« آخوندهائی مانند محمدتقی فلسفی ها » همواره می گفتند که شاه شيعيان سايه خداست . بنابراين کسی حق اعتراض به او را نداشت اما همانها حالا می گويند رئيس جمهوربايد سايه ولی فقيه باشد ودرخط رهبری حرکت کند و هيچکس حق اعتراض به رهبر رانيز ندارد!

اگر رئيس جمهور بايد در خط رهبری باشد پس چه لزومی دارد که وی از جانب مردم انتخاب شود؟
خامنه ای خودش يک دوره رئيس دولت نظام اسلامی بوده است ورئيس جمهور بودن رانيزدر تحت رهبری خمينی تمرين کرده است ،پس بهتر است که کمی بخود زحمت بدهد و دو مقام رياست جمهوری و ولايت فقيه را يکجا در اختيار بگيرد تا در آينده با رئيس جمهور ناهماهنگ مواجه نگردد!

شرکت حداکثری مردم در انتخابات رياست جمهوری نيز راهگشای رژيم در بن بست جمهوری اسلامی نخواهد شد ،چرا که رئيس جمهور مطيع ولی فقيه در آينده بايد با صدها مشکل مختلف در عرصه های گوناگون دست وپنجه نرم کند.

برای مثال هاشمی رفسنجانی با بکارگيری عشوه های "می آيم ،نمی آيم ها " از هم اکنون به مردم هشدار می دهد که اقتصاد نظام پاشيده است و مردم نبايد انتظار داشته باشند که با آمدن او در مقام رياست جمهوری همه مشکلات بسرعت برطرف خواهد شد.

هاشمی رفسنجانی: من نمی گويم که نمی آيم ولی می گويم که دولت بعدی با بدهی های زيادی سرو کار دارد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


وی همچنين درمورد سياست خارجی گفت : ما با اسرائيل سر جنگ نداريم.

اما هاشمی رفسنجانی در سالها پيش هنگامی که در مقام رياست جمهوری قرار داشت در نماز جمعه تهران گفته بود: "يک بمب اتمی کافی است که تمامی اسرائيل را کاملا منهدم کند. اما همان بمب در دنيای اسلام فقط موجب خرابی خواهد شد."

حالا از رفسنجانی که خودرا مريد خمينی می داند بايد پرسد، برسر شعاراو که گفته بود: اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود. بر هر مسلمانی لازم است که خود را عليه اسرائيل مجهز کند. چه می شود؟
http://shafaf.ir/fa/pages/?cid=21447

ميلياردها دلاری که در سه دهه گذشته به حزب الله لبنان تحويل داده شده است و برسر حمايت از حماس چه می آيد؟

صدور انقلاب اسلامی که در مقد مه قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده چگونه مسکوت خواهد شد؟

از جانب ديگر احمدی نژاد نيز با تهديدهای سرگرم کننده " بگم ،بگم ها " می خواهد همه نارسائی ها را به گردن جناح مقابل حواله کند تا يار غارش يعنی مشائی به قدرت برسد تاخود نيز در کنار اودر قدرت سهيم بماند!

تراژدی تاريخ ايران در اين نکته حساس نهفته است که مردم شرکت کننده در انتخابات برخلاف ديدگاه رهبران نظام ، لزوما طرفدار نظام نيستند واتفاقا نسبت به نظام نفرت ديرنه دارند اما آنها تاکنون با تاکتيک های متفاوت رژيم را به بازی گرفته اند!

"محمدرضاعارف کانديد اصلاح طلب : تدبير مااين است که در صورت تقلب جوان ها به خيابان نيايند.رئيس جمهور بايد در خط رهبر باشد."

"احمد توکلی : رئيس جمهور بايد ولايت پذير باشد."

"محسن رضايی٬ دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام: به رهبر گفته‌ام اگر رئيس جمهور شوم٬ هماهنگ‌ترين دولت را با وی تشکيل خواهم داد."

وقتی جملات بالا بدرستی مرور گردد ،آنگاه می توان پی برد که در ۳۵ سال گذشته در ايران هيچگاه نظام جمهوری برقرار نبوده است بلکه يک حکومت شبيه خلافت اسلامی در راس قدرت بوده است.

آيت الله خمينی بعنوان بنيانگذار جمهوری اسلامی با بکار گرفتن جمله تاريخی خود عليه رياست جمهوری بنی صدر که گفته بود : اگر همه بگويند آری من ميگويم نه ـ عملا خط بطلانی بر اختيارات قوه مجريه در نهاد رياست جمهوری کشيد اما تا امروز گوش شنوائی برای شنيدن آن پيام تاريخی وجود ندارد!
http://www.youtube.com/watch?v=cWH9wxM1KM4

برنامه ريز اصلی کشور در همه عرصه های مختلف در ايران فقط شخص ولی فقيه است. وقتی پيام خامنه ای بدقت خوانده شود، آنگاه می توان به علت های ورشکستگی مملکت در همه زمينه ها پی برد!

خامنه‌ای شرايط کشور در دوران احمدی نژاد را همواره استثنايی و بی نظير توصيف می کرد وهمچنين او با اشاره تلويحی به سياست تنش زدايی دولت محمد خاتمی که خروج نسبی ايران از انزوا و تحريم را در پی داشت، گفت:«موضع جمهوری اسلامی در عرصه سياست خارجی از ابتدا 'تهاجمی' بوده و تبديل اين سياست به موضع تدافعی خطاست و متأسفانه اين خطا گاها اتفاق افتاده‌است."

اگر اعمال ، رفتار و گفته های احمدی نژاد خنده دار هست اما در واقع قبل از آن به رهبر فرزانه حکومت اسلامی يعنی سيد علی خامنه ای نيزبايد خنديد که چرا چنين مليجکی را بعنوان مقام رئيس جمهور در کشور ايران به قدرت رسانده هست که همه جهانيان عاقل را به خنديد ن وادار می سازد!

حمايت از خاتمی مساوی با پشتيبانی از خمينی ونظام بجای مانده اوست ،چرا؟
. ـ خاتمی خود را مريد و راهبرد خط خمينی می داند.
.ـ خاتمی به حفظ نظام و قانون اساسی وبه ولی فقيه اعتقاد نظری و عملی دارد.
ـ خاتمی به هيچ يک از جنايت های دوره وزارت دوره خويش که مقارن با کشتار دهه شصت و ۶۷ اتفاق افتاده است ،تاکنون هيچ انتقادی نکرده است و از آن روزها به گرمی دفاع می نمايد و آن دوره راعصر شکوفائی جمهوری اسلامی ارزيابی می نمايد.
ـ کسانی که از خاتمی دفاع می کنند ، آگاهانه از دوران پشتيبانی خود از نظام در دهه های گذشته بارديگر دفاع عملی ونظری می نمايند واز آن دوره خونين هيچ درس و عبرتی نگرفته اند و اظهار پشيمانی آنها کاملا مصنوعی وبدون پشتوانه است.
ـ کسانی که هنوز همه تخم مرغ هايشان را در سبد خاتمی جمع کرده اند، بارديگر دانسته ويا نادانسته به دوره حمايت از خط ضد امپرياليستی خمينی بازگشته اند واين بار به بهانه خط ميانه روی خاتمی مانند گذشته به خيانت به مردم آلوده خواهند شد.

اگر دولت بی کفايت بايد برود، پس بنابراين حامی اين دولت در هشت سال گذشته که شخص ولی فقيه بوده است نيز بايد برود.اگر کسی با برهان ياد شده مخالف است پس بايد با منطق کافی از ماندن رهبر دفاع نمايد ،اگر نتوانست عليه برهان ياد شده پاسخ "جامع ومانع " بدهد در آن صورت ـ رهبر بی کفايت وستم کار نيز بايد به همراه دولت بی کفايت برود. دولت احمدی نژاد ، حکم رياست جمهوری خود را از رهبری دريافت نمود که در هشت سال گذشته هميشه در سايه حمايت های بی دريغ او قرار داشت ورهبر هرگز به دولت احمدی نژاد انتقادی ابراز نکرد.اگر ايران توسط ماجرا جوئی های دولت نهم بسوی پرتگاه می رود مقصر تنها محمود احمدی نژاد نيست بلکه رهبر نيز شريک جرم است.اگر تورم و گرانی و تورم و بيکاری و فحشاء و اعتياد دامان ملت ومملکت را گرفته تنها دولت احمدی نژاد مسئول نيست بلکه شخص ولی فقيه نيز مقصر است.در تمام هشت سال گذشته همه دلسوزان مردم وکشور در اپوزيسيون سياسی ايران در مورد شکل گيری فاجعه جبران ناپذير توسط دولت احمدی نژاد هشدار داده بودند اما شخص رهبرهمه انتقاد ها را به بيگانگان نسبت می داد.اينک تمام هشدار ها وانتقاد های به موقع نيرو های اپوزيسيون را کانديد اهای پست رياست جمهوری برای خود مصادره کرده اند تا از آن طريق خود را نزد مردم ايران دلسوز ومنتقد نشان دهند ،شجاعت کانديد ها تنها برای کسب آرای مردم است وگرنه پس از پيرزوی همه وعده ها فراموش خواهد گرديد و تنها خدمت به پيشگاه رهبری آغاز خواهد گرديد. يک پيروزمند فرضی که پيروزئی خود را وام دار مردم ميداند با وزرات مخوف و سپاه و انتظامات سرکش وخود سر چگونه کنار خواهد آمد؟با نظام اختاپوسی رشوه و تزوير وريا و مافيائی چگونه می خواهد دولت را در راه اهداف مردم هدايت نمايد؟با سيستم پوسيده قضائی کود ک کش که از نص صريح قرآن برخاسته است چگونه رفتار خواهد کرد؟با شريعت مقدس اسلام که در طليعه نگهبانان اسلام فقاهتی قرار دارد و پهنه دولت و ملت حکم می راند چگونه برخورد خواهد کرد؟ به سرعت برق آسا هشت سال از دولت مداری هزاره سوم و هاله ائی از نور احمدی نژاد گذشت و درظرف اين هشت سال ؛خرابی ها آنقدر زياد بود که چندين چهارسال لازم است تا تمام خرابکاری ها ترميم گردد.در همين ايام دولت ها و ملت ديگر حتی در همسايگی ما به چنان پيشرفت هائی دست يافتند که چشمان نخبگان ما را متحير کرده اند! اما در آن روزها که نيروهای دور انديش اپوزيسيون دائما به پايوران ومردم هشدار می دادند.وقتی مرحوم اميرعباس هويدا نخست وزير نظام پيشين که توسط همين حکومت اسلامی به محاکمه کشيده ميشد ، آنموقع امير عباس هويدا به درستی در پاسخ رئيس دادگاه بی عدالت اسلامی گفته بود :مرا محاکمه نکنيد بلکه سيستم حکومتی گذشته را محاکمه نمائيد، چرا که من معلول آن سيستم هستم ! او در ادامه گفت : ناکارائی من تنها غفلت شخص نخست وزير نبود بلکه نظام به بی کفايتی دچار گشته بود! هويد ا با اين سخنانش بر نکته بسيار اساسی دست گذاشت اما هنوز رجال سياسی و بخش وسيعی از روشنفکران ما منطق اورا يا جدی نگرفته اند يا تاکنون نفهميده اند .اينک نيز نبايد تنها دولت محمود احمدی نژاد را به همه فجايع شکل گرفته کشور پاسخگو نمود بلکه سيستم و رهبر را بايد مسئول دانست.نيروهای اصلاح طلب حکومتی اينک می خواهند به زير چتر حمايتی همان رهبری بروند که احمدی نژاد مدت هشت سال در سايه حمايت او قرار داشت که در همينجا بايد به قدرت طلبی نيروهای موسوم به اصلاح طلبی مظنون شد نه به صداقت کشور داری و مردم دوستی آنها؟ اصلاح طلبان در همان هشت سالی که بر سرکار بودند چه شا خه گلی بر سرمردم زدند که اينک می خواهند بزنند؟اگر در آن دوره می گفتند که رهبر مانع همه کارها بود اينک نيز همان رهبر بر سرکار است و آنها بايد بازهم کرنش همان رهبر را بکنند!

در تمام هشت سال گذشته شخص رهبر از کارکرد دولت احمدی چه در عرصه داخلی و خارجی راضی بوده است اما اينک از محسن رضائی گرفته تا توکلی و لاريجانی به همه سياست های دولت نهم می تازند و تمام کار کرد های داخلی و خارجی دولت احمدی نژاد را برای ايران فاجعه انگيز ترسيم می نمايند.اما در همه اين انتقادات چرا رهبر بايد از مصونيت برخوردار باشد؟ روزگاری همين رهبر ،انتقاد کردن از دولت احمدی نژاد را ممنوع و ناثواب اعلام کرده بود اما اينک همين شخص رهبر در ماههای قبل از انتخابات رياست جمهوری وبرای گرم شدن تنور انتخابات اجازه داده است تا از دولت احمدی هر گونه انتقادی بعمل بيايد اما شخص رهبر به زير سئوال نرود!چرا؟اگر دزدی و جنايات و تورم در مملکت وجود دارد تنها در دوران دولتمداری احمدی نژاد بی کفايت نبوده است بلکه در دوره رهبری علی خامنه ائی نيز بوده است پس چرا بايد همه کاسه و کوزه ها برسر احمدی نژاد شکسته شود اما رهبر مانند گذشته بی تقصير بماند؟ بخش وسيعی از روشنفکر نماهای متزلزل نيز مانند ۳۴ ساله گذشته ، دل خود را به وعده های اين و يا آن کانديدا خوش کرده اند و در همين راستا می خواهند مردم را نيز به پای صندوق های رای گيری بکشانند که جای بسی تاسف و خجالت است. در اين برهه حساس تاريخی برای نجات کشور،تنها دولت بی کفايت احمدی نژاد نبايد برود بلکه رهبر ناتوان و رژيم درمانده نيز بايد برود تا اين مردم بر سرنوشت واقعی خود دست يابند. ديگر نبايد به جنگ های زرگری نيروهای حافظ رژيم دلخوش بمانيم چرا که تضاد های ظاهری و باطنی آنها تنها برای حفظ نظام است اما دغدغه ما حفظ مردم و مملکت است.شرکت در بازی های گوناگون حافظان نظام برای دانايان پس از ۳۵ سال تجربه نمايشات ديگر زيبنده نيست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016