دوشنبه 16 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

راهش، پيگيری خواست‌های سی سال پيش است! الاهه بقراط

الاهه بقراط
نشانه و نمادشناسی تاريخ معاصر جهان نشان می‌دهد که تا چه اندازه واژه‌ها و رنگ‌های نمادين در استحکام ايدئولوژی‌های توتاليتر در کشورهای مختلف نقش بازی کرده‌اند. تفکری که از "امام زمان" به سوی "کوروش" بغلتد، فاشيسم مذهبی را از ميان بر نمی‌دارد بلکه ناسيوناليسم افراطی را در خدمت مذهب، بر آن می‌افزايد. ايران با وضعيت اقتصادی فلاکت‌باری که پيدا کرده، آماده پذيرش چنين تفکری برای پر کردن خلأ نکبت‌های سياسی و فرهنگی است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


کيهان لندن ۲ مه ۲۰۱۳
www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com

نه تنها برای از ميان برداشتن يک حکومت بلکه اساسا برای از ميدان به در کردن يک رقيب، اساسی‌ترين اقدام مؤثر چيست؟ فکر می‌کنم روشن باشد: بايد منابع‌اش را از وی گرفت! و جمهوری اسلامی چه به عنوان رقيب و چه به عنوان دشمن، منابع مؤثر فراوان دارد: از اتکا به اعتقاد و عقايد مذهبی و توده عوام که می‌توان آنها را تطميع و تهديد کرد گرفته تا منابع نظامی و امنيتی و تروريستی در داخل و خارج. از اين نظر، سياست جهانی که تلاش کند منابع مادی و تروريستی رژيم را محدود کند، درست عمل می‌کند. و يا نيروهای مدافع دمکراسی که تلاش کنند ذهن توده‌ها را روشن کرده و عقب‌ماندگی ذهنی آنان را به عنوان يکی از منابع مهم تبليغات رژيم، با آگاهی جايگزين سازند، درست عمل می‌کنند. نيروهايی که تلاش می کنند بدنه رژيم را دچار انشقاق کرده و پايه‌های آن را سست کنند، درست عمل می‌کنند.
در درگيری‌های داخلی رژيم نيز همه رقبا به همين کار مشغولند: همه آنها سعی می‌کنند رقيب را از منابع‌اش محروم کنند. اين منابع شامل پشتيبانی «مقام معظم رهبری» و نهادهای سياسی و اقتصادی و نظامی می‌شود تا توده مردم. «تيم احمدی نژاد» که با منبع مهمی مانند پشتيبانی «رهبر» و همه نهادهای وابسته به آن بر رياست قوه مجريه تکيه زد، اينک در حالی که رهبری ضعيف‌تر از هر زمان ديگريست، در حال تاخت زدن آن پشتيبانی با منابع ديگر است: هشت سال ريشه دواندن و سازماندهی در نهادهای اقتصادی و نظامی و دو دوره پوپوليسم و عوام‌فريبی ناب در برابر رقبايی که هيچ کدام، نه اصلاح‌طلب‌اش، نه اصولگرايش و نه کارگزارش، محبوبيتی در ميان توده وسيع شهری و روستايی ندارند. ايران به تهران و چند شهر بزرگ و وابستگان يک اقتصاد انگلی و مافيايی که در دوره «سازندگی» و «اصلاحات» تازه به دوران رسيدند، محدود نمی‌شود به ويژه آنکه برخی از همين وابستگان اقتصادی نيز بنا بر سرشت سود و سرمايه، جبهه خود را به سوی دولت احمدی نژاد تغيير دادند.

نشانه‌های جدی
تجربه نشان داده است که شرکت مردم در مراسم انتخابات و صف آنها در رأی‌گيری‌ها برای رژيم ايران بسيار مهم است. اما همين تجربه همواره نشان داده است که اينکه آنها به چه کسی رأی می‌دهند يا نمی‌دهند، اساسا اهميتی ندارد. چه بيست و اندی ميليون رأی به خاتمی داده شود و وی بدون تقلب پيروز شود و چه چند ميليون ناقابل به حساب احمدی نژاد ريخته شود و او با تقلب بر کرسی رياست جمهوری تکيه زند، اين نه نتيجه انتخابات، که اهميت چندانی ندارد، بلکه روند پس از انتخابات است که درست مانند پيش از آن، توسط رهبری نظام تعيين می‌شود. جمهوری اسلامی بر ساختاری بنا شده که با استفاده از ابزارهای قانونی و نظامی به آسانی می‌توان آن را از گزند «اصلاح» و «فتنه» در امان داشت.
ولی هيچ تجربه‌ای در دست نيست که ايا اين نظام در برابر «انحراف» نيز مصون هست يا نه! شايد در ماه‌های آينده اين تجربه نيز در اختيار ما قرار گيرد به ويژه آنکه جمهوری اسلامی نيز مانند هر پديده ديگری به ويژه هنگامی که آن پديده با روح زمان همخوانی نداشته باشد، دير يا زود دچار فرسايش و ضعف بنيه شده و مصونيت آن در برابر گزندها سست می‌گردد. همه شواهد حکايت از آن دارد که دار و دسته احمدی نژاد اگر چه سر دادن شعار «بهار» را تخفيف داده است، اما قصد ندارد اين «بهار» را در خرداد به پايان برساند.
نشانه و نمادشناسی تاريخ معاصر جهان نشان می‌دهد که تا چه اندازه واژه‌ها و رنگ‌های نمادين در استحکام ايدئولوژی‌های توتاليتر چپ و راست در کشورهای مختلف نقش بازی کرده‌اند. احمدی نژاد که به نظر نمی‌رسد با اين تاريخ آشنايی داشته باشد، در عمل و بنا بر سرشت تفکری که در آن پرورش يافته است، بدون آنکه بداند، گام در راهی گذاشته که اگرچه تا اينجا در برابر تيم‌های رقيب درون نظام بوده است، اما پيروزی تفکر وی يک ناهمخوانی ديگر را برای ايران قرن بيست و يکم رقم خواهد زد. حتا ترقی او از يک فرد ناشناخته و دست چندم به رياست قوه مجريه و به شخصيتی شناخته شده در جهان (نه به دليل جذابيت خودش و تفکرش بلکه به دليل مطرح کردن موضوع‌های ناهمخوان و جنجالی) روندی را نشان می‌دهد که پيشينان وی در تاريخ معاصر جهان طی کرده‌اند. اين پيشينان با اهداف بلندپروازانه پيش از آنکه احمدی نژاد از حکومت «انسان صالح» بر جهان سخن بگويد، برای حکومت «انسان والا» و «انسان برتر» بر همين جهان، از هيچ جنايتی فروگذار نکردند. اينها همه نشانه‌هايی است که بايد آنها را جدی گرفت و من چه در خرداد ۸۸ و چه از همان لحظه‌ای که احمدی نژاد از «امام زمان» به سوی «کوروش» غلتيد، درباره‌اش هشدار دادم. چنين تفکری، فاشيسم مذهبی را از ميان بر نمی‌دارد بلکه ناسيوناليسم افراطی را در خدمت مذهب، بر آن می‌افزايد و به اين ترتيب دامنه افراد و گروه‌هايی را که «بايد» سرکوب شوند، گسترش می‌دهد. ايران با وضعيت اقتصادی فلاکتباری که پيدا کرده است، آماده پذيرش چنين تفکری برای پر کردن خلأ نکبت‌های سياسی و فرهنگی است.

سياست‌های بی فايده
در زندگی اجتماعی، هيچ پديده‌ای و هيچ رويدادی ابتدا به ساکن و بدون ارتباط با گذشته و عملکردهای طرفين درگير شکل نمی‌گيرد و ظهور نمی‌کند. «احمدی نژاد» به مثابه يک تفکر و يک نيروی اجتماعی و سياسی برآيند سياست‌های جمهوری اسلامی، عملکرد گروه‌هايی که آن را در ادامه و بقايش ياری رساندند و هم چنين کنش و واکنش جامعه و بنيه فرهنگی آن است. اگر يک روشنگر و يک «روشنفکر» اين روابط و اين برآيند را نبيند و نتواند آن را توضيح دهد و کارش اين باشد که از اين «انتخابات» تا آن «انتخابات» که همواره بازی خود رژيم بوده است، چرتکه بيندازد که پشت اين يا آن تيم قرار بگيرد، نشان‌دهنده عقب‌ماندگی جامعه روشنفکری ايران است که در بسياری موارد حتا عقب‌تر از «عوام» می‌گويد و حرکت می‌کند.
گمان نمی‌رود کسی نداند که با وجود اينکه قطعا نظام جمهوری اسلامی طرفدارانی دارد، ليکن ميزان مشارکت مردم که هر يک به دلايلی اتفاقا غير از سياست و غير از محبوبيت نظام و تيم‌های شرکت کننده در انتخابات در رأی‌گيری شرکت می‌کنند، نشان دهنده داشتن پايگاه اجتماعی اين رژيم نيست. اگر چنين می‌بود، از يک سو می‌بايست شاهد کاهش دامنه سرکوب‌های سياسی و فرهنگی می‌بوديم که نه تنها چنين نيست بلکه شعاع سرکوب نه فقط به طرف بيرون بلکه به طرف هسته مرکزی خود رژيم نيز گسترش يافته است. از سوی ديگر، بايد به اين نتيجه برسيم که مردم ايران واقعا يک مشکل اساسی دارند که با وجود اين همه فشار سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، باز هم گوش به فرمان رژيم «محبوب» خود هستند! حال آنکه اين نيز واقعيت ندارد و هيچ شاهدی بر اين مدعا وجود ندارد. نارضايتی و مخالفت بسيار گسترده است و حتا وابستگان و مزدبگيران امنيتی و شبه نظامی رژيم نيز دادشان به هوا رفته است.
سياست، بر خلاف آنچه تبليغ می‌شود، در برخی موارد، اتفاقا امر ناممکن‌هاست. همان گونه که برای گاندی و استقلال هند بود. همان گونه که برای ماندلا و پيروزی بر نژادپرستی در افريقای جنوبی بود. همان گونه که برای مارتين لوترکينگ و سياه پوستان آمريکا بود. همان گونه که حتا برای فروپاشی رژيم‌های کمونيستی بلوک شرق بود. سال‌هايی بود که همه آنها در محدوده «ناممکن»ها به نظر می‌رسيدند ولی با تلاش مداوم و پيگير روشنفکران و رهبران و جامعه ممکن شدند.
مهم آن خط تاريخ است که معلوم می‌کند هر کسی در آينده در کجا قرار خواهد گرفت. در کنار و برای جمهوری اسلامی و يا در برابر آن و برای مردم؟! در تأييد و يا تحريم انتخاباتی که نتيجه‌اش اهميتی ندارد و يا در روشنگری و رهبری برای بر عهده گرفتن نقشی فعال‌تر از تأييد و تحريم، از جمله در تلاش سازمان يافته برای آزادی بی چون و چرای همه زندانيان سياسی و لغو حبس‌های خانگی، آزادی احزاب و گروه‌های سياسی و صنفی، آزادی رسانه‌ها و مطبوعات و گردهمايی‌ها... يعنی همه آن مواردی که سی و چهار سال پيش بايد تأمين می‌شد و در قانون اساسی کشور تضمين حقوقی می‌يافت! خدعه و نيرنگ وابستگان و دلبستگان رژيم را زمانی می‌توان بهتر دريافت که اين خواست‌ها را که گذشته از پيشينه تاريخی آنها، دست کم بيش از سه دهه پيش در صدر جنبش اجتماعی مردم قرار گرفته بود، و تحقق آنها هيچ معنايی جز گام نهادن در راه دموکراسی نداشت، امروز «زودرس»، «ناممکن» و بر خلاف «جامعه مذهبی» ايران قلمداد می‌کنند! حتا نگاهی به وعده و وعيدهای خمينیِ دروغگو و اطرافيان رياکارش در زير درخت سيب در حومه پاريس نيز نشان می‌دهد که برای تحقق اين خواست‌های جامعه ايران نه تنها سی و اندی سال سهل انگاری صورت گرفته، بلکه با تمام توان عليه آن تلاش می‌شود. «انتخابات» در جمهوری اسلامی ربطی به تحقق اين خواست‌ها ندارد! احزاب و گروه‌های سياسی و هم چنين روشنفکران موظف‌ بودند دستور کار سه دهه پيش را پی بگيرند و امروز موظف‌اند نه برای اصول «مغفوله» قانون اساسی رژيم کنونی، بلکه برای تحقق آن خواست‌ها تبليغ و ترويج و سازماندهی کنند. انتخابات رژيم ربطی به آنها ندارد ولی حواشی و پيامدهای آن چرا!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016