دوشنبه 23 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه ای به ايرج مصداقی و به خاطر تاريخ! اسماعيل هوشيار

hoshyaresmaeil@yahoo.com
www.tipf.info

ايرج سلام و خسته نباشی . نامه ات به مسعود رجوی بازتابهای گسترده و مختلفی داشت . من تقريبا همه را ديدم و خواندم بدون هيچ تعجبی . از انواع جوابها با نامهای مستعارمجاهد....تا اطلاعيه شورای مسعود رجوی و تا روضه حاج ابولقاسم خان و هق هق گريه هوادار و بقيه حرفهای انواع موافقان نامه.....

همان روز اول انتشارنامه طی مکالمه ايی کوتاه ضمن تحسين کارت ؛ گفتم که برای من دروهله اول اهمييت موضوعات مطرح شده در نامه ؛ فاکتها و منابع مستند ؛ و ......مطرح نيست بلکه دروهله اول و مهم خود نوشتن است . درشرايطی که صحنه سياسی ايران آبستن حوادث است ؛ اين نامه شايد ميتوانست تلنگری باشد به شخص مسعود رجوی و رهبری عقيدتی شورايشان . ولی متاسفانه نشد و نميشود . پس صحنه سياسی درآينده برای رهبری مجاهدين صحنه تاثيرگذاری نيست . داشتن هرگونه نقش سياسی درآينده بعد از حکومت اسلامی بسته به حوادث يهويی نيست ! حتی کرديت سياسی غرب هم تابع حوادث يهويی نيست . آنچه امروز ميکارند فردا درو مکنند حتی يک کلمه با نقطه اش درمتن هر پاراگراف !

بعد از دفاعيه حاج ابوالقاسم خان درمورد دفاعش ازجعل رسانه ايی عنصر مجاهد خلق درمورد جنبش ۱۳۸۸ مردم و توضيحات خودت درهمين مورد ؛ به ذهنم زد که نکاتی را خطاب به تو و برای تاريخ بنويسم . جعل رسانه ايی توسط مجاهد خلق البته که با رويکردی ايدئولوژيک نه تنها اشکالی ندارد بلکه واجب است حکم و فتوايش را رهبرعقيدتی سالها پيش داده بود . خودت به اسطوره تاريخی ندا آقا سلطان درخيابان اشاره کردی که چطور مجاهد خلق با تف و سيريش تلاش کرد آن را هم مصادره کند و بچسباند به ندا حسنی ؛ که قربانی حماقتهای رهبری مجاهدين درآتش سوزيهای ۱۷ ژوئن شد !

يکی از آنها با نام مستعار با نقل قول خودت نوشته بود : "هميشه احساس می کردم يکی مثل من بايستی سخن بگويد ، "ايرج مصداقی"..... و بعد گفته بود : خوبه آدم اينقدر اعتماد به نفس داشته باشه،.....

اين مجاهد خلق يا هوادار ظاهرا عنايت ندارد که ميدان روشنفکری امروز دست برقضا مصداقی را بهتر ميفهمد .اتفاقا درک جامعه سياسی فعلی به نوعی گره خورده است درماهييت و وزن اشخاص . اينکه غلط باشد يا درست ....ولی فعلا همين است . بنابراين موضوع اعتماد به نفس يک حرف است واينکه مخاطب ايرج چه کسی باشد ...حرفی ديگر ! جرم يا گناه ايرج نامه نوشتن و حتی محتوای آن نيست ايرج بارها نامه های مختلف و شديدتری به مقامات حکومت اسلامی نوشته بود واين بارهم به هرکس ديگری هم به جز مسعود رجوی مينوشت ؛ آنوقت نه تنها مشکلی نبود بلکه اعتماد به نفسش بارمثبت پيدا ميکرد . ايرج مصداقی درنوشتن نامه به مسعود رجوی نيازی به اعتماد به نفس نداشت فقط تصويری واقعی و نه ارزشی از شخص مسعود رجوی با کمی شجاعت لازم داشت . حرف ديگرتشخيص شرايط و جو موجود برجامعه بيمارسياسی ايران است. طيف روشنفکرامروز با همين مختصات فعلی ؛ ايرج مصداقی زيادش هم هست .

نکات ديگری را يک مجاهد ديگر مطرح کرده بود که مطابق همان فرهنگ آشنای مجاهد خلق ؛ بايد به آن نگاه کرد . اين نوشته شامل ۱۰ بند است که آخرين بند آن اتحاد و همبستگی است . و اولين بند هم مالاندن شخص مصداقی با روش مجاهد خلق است . اين همان روشی است که اطلاعيه شورا هم درلفظ " نادم "؛ و درنشستهای انقلاب ايدئولوژيک مجاهدين در"کادرتيرخلاص زن".....با آن آشنا هستيم . دربند اول و آخرش و طبعا بقيه بندها به نظرمن مخاطب نويسنده ؛ فرد ايرج نيست بلکه با نام ايرج حرفهايش را برای بقيه جامعه سياسی رله ميکند .

تمامی ارزش های يک زندانی سياسی - عقيدتی نه متعلق به فرد بلکه جريانی است که امر مبارزه را به پيش برده و هرگونه اعلام برائت از آن بمنزله فاصله گرفتن از آن ارزشها محسوب شده و نمی تواند بنام آن سازمان و يا ايدئولوژی افتخارات گذشته را منسوب به خود سازد.

-اين فرهنگ لغت و ادبيات مختص مجاهد خلق است. يعنی جريان مربوطه تشکيل شده است از سيمان وآهک و يونجه تازه و آدامس جويده سقز.....! امر مبارزه هم با فرغون و کلنگ وماله پيش رفته است ! تمام انرژی و اعتبارجريان هم ازتوی جوب وکف بازار با بيل جمع شده است . اجزای تشکيل دهنده جريان يا سازمان مربوطه مشتی جنس يا مواد اوليه خام هستند . صاحب يا مالک جريان مربوطه هم از همان رحم مادر و بدو تولد شخص مسعود رجوی بود که تمام داشته های امروز را ازهمان کودکی درجيب داشت !! صلاحييت ايدئلوژيک مسعود دراين امر مربوط به قبل ازتولد است . فقط هنوز مشخص نيست موقع تولد با چه رمزی وارد شده است ؟ " يا علی " يا حسين " يا رموز ديگر.....

- درقرارگاه اشرف هم رسما گفتند کسانی که از زندان رژيم زنده بيرون بيايند حتما تيرخلاص زده اند ! يکی ازقوانين انقلاب ايدئولوژيک مريم هم ممنوع بودن قطب سازی يا قطب شدن بود . قطب يعنی هرکسی که ازرهبر عقيدتی صلاحييت وتوان بيشتردارد و قيمت بيشتری داده است ! به همين دليل موارد مشخصی مثل علی زرکش و مهدی افتخاری ( فرمانده فتح الله ) را به هرشکلی سرشان را به سنگ کوبيدند تا رهبرعقيدتی پا بگيرد . مطابق همين قانون مجاهد خلق ؛ تمام کسانی که درکهريزک به آنها تجاوز شد....هم ربطی به خود قربانيان ندارد و همه چيزمتعلق به کروبی و موسوی واصلاح طلبان است ! کلا انسان کيلو چند ؟

-ايرج مصداقی چون تشکيلاتی نبوده است پس حرفهايش معتبرنيست . مستند نيست ويا منابعش رژيمی هستند . بعد هم فاکت آورده که چرا ازقربانعلی حسين نژاد دفاع شده است ؟ موضوع ورود شخص رهبرعقيدتی به تمايلات جنسی افراد را خيلی های ديگرمطرح کردند ؛ نه از بابت دفاع ازفرد.......که درجايگاه ضديت با فرهنگ پائين تنه آخوندی و يا دفاع ازحرمت انسان ؛ و مسائلی که رهبرعقيدتی مطابق فرهنگ آخوندی فکرميکند ضد ارزش است . ايرج مصداقی اشاره واضحی دارد به حرفها و فاکتهای رهبرو موقعييت فعلی حسين نژاد و مالاندن به شيوه های آخوندی توسط رهبرعقيدتی . نفرات ديگری هم بودند و هستند ؛ با تجربه ترازايرج ؛ کسانی زبان به اعتراض گشودند که اگريک دهمش عضو همين شورای رهبرعقيدتی بود ؛ حالا رهبرکبکش قارقارميکرد ! ولی خروس ايدئولوژيک يک پا دارد .

- قبلا هم نوشته بودم که چون تمام ارگان و بافت مجاهد خلق ؛ دارای بار وارزش ايدئولوژيک است پس افراد هم ارزششان ايدئوژيک ميشود . وزيرخارجه امريکا و شخص خامنه ای و مريم رجوی و ايرج و اسماعيل وE,T .......همه دردستگاه رهبرعقيدتی بار و معنای مشابهی دارند . سرسوزنی خارج از خط بزنی حتما رژيمی ميشوی ! منتها موارد سياسی وسنگين مثل وزيرخارجه امريکا و يا رئيس جهمورفرانسه را بسته به منافع بلدند که فاکتور بگيرند يعنی دريک کلام با موجودات خرزور سياست ميکنند و با ضعفا تيغ کشی . بقيه با هروزن و جايگاهی و سابقه ايی خارج از دستگاه رهبرعقيدتی که کوک کردند بدون شک و سوال يا مامورند و يا درخط رژيم !

- نگارنده اطلاعيه يا مجاهد خلق آگاه است که خائن است ويا ناآگاه و اينا........اگر نميداند پس از انقلاب ايدئولوژيک چيزی نگويد بهتراست مايه تمسخروطنزميشود. اگرهم آگاه است که ميداند منظور ازفازدوم انقلاب جنازه سازايدئولوژيک ، يعنی اينکه اگر رهبرعقيدتی درهمان عمليات فروغ ( ۱۳۶۷ ) به تهران ميرسيد آنوقت تعميق انقلاب ايدئولوژيک درجمع محدود ۵۰۰۰ نفره ديگرلزومی نداشت بلکه تيغ و درفش وسرکوب رسمی استالين وخمرهای سرخ وکره شمالی را انقلابی وتوحيدی وسياسی ؛ برای همه مردم ايران تجويز ميکرد !

- نگارنده يا نميداند و يا نميخواهد بداند که مهمانخانه و سالهای قبل از جنگ اول خليج را ما هم ديده بوديم و۲ بارتجربه اش را داشتيم ؛ تفاوتش با دهه ۱۳۷۰ با آن سرکوب مطلق استالنيستی وزندانهای انفرادی درهمان مجموعه اسکان..... ۲ درک نوين ميخواهد . درباره اش قبلا کمی گفته ام ولی شک نکنيد که بقيه و بعدها خيلی بيشتر خواهند گفت ؛ مگراينکه درهمان ليبرتی يا اشرف دفن شوند ! والا زندانهای رسمی درقرارگاه اشرف و پروژه رفع ابهام درسال ۱۳۷۳ که تحت نام کشف نفوذی؛ ناراضيان تشکيلاتی وناباوران ايدئولوژيک را زيرشکنجه کشيدند و تعدادی هم کشته شدند....شاهدانش هنوز زنده هستند . همه هم به ايران و بارژيم نرفتند . اين ماجراها ساخته و پرداخته وزارت اطلاعات نيست . شخص مسعود رجوی مبتکرو کارگردان تمام صحنه های ايدئولوژيک بوده وهست موضوعش را از زبان شاهدان مختلفی نوشتم با جزئياتی مثل زدن با دمپايی به صورت مخالفان.....که درنشست نهايی با شخص مسعود رجوی و صحبتهای او ؛ معلوم داربود که خودش پشت ريزترين کارهای اجرايی پروژه رفع ابهام است . ( مسعود گفته بود : اين دعوای خانوادگی و زدن چند دمپايی به سروصورت خواهروبرادر....تعدادی کشته و زخمی....درهرخانواده ايی ممکن است پيش بيايد و طبيعی است ! ) به تاريخ يادآوری بايد کرد : ازيک جمع ۵۰۰۰ نفره ؛ ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفرمشکوک به نفوذی رژيم بودند و همه هم نهايتا امضاء کردند که برای تروررهبری آمده اند و همه هم انگشت زدند که با انقلاب مريم زنده و انسان شدند !!!

- ازمطرح شدن ايرج مصداقی با نامه نوشتن ومواردی مشابه درميگذرم . يعنی طرف با يک نامه ميخواهد مطرح باشد . درجايی هم نوشتند که اين نامه خط سياسی مشابه اکبرگنجی را دارد . البته قضاوت با چنين سرعتی کارهرکسی به جز آخوند نيست . حتی اگردرگذرزمان اين فرضيه محقق شد ؛ خوب و بد اتنخابش با خودش . اين چه ربطی به حرفهای ما دارد ؟ آقای مسعود رجوی درهمان پيام طولانی گفته بود : کسانی که با ما مخالفند يا مامور رسمی رژيمند و يا ازحالا برای آينده سياسی طرحی دارند ! حالا فقط سوال اينه که برای صحنه سياسی کدام جريان يا فردی طراحی نميکند ؟ البته به جزعنصر مجاهد خلق ! آنها همان طرحهايی ۳۳ سال پيش را درآرشيو دارند .

بند ۱۴- نگارنده حاضر هيچگاه اين واقعيت را بدور نمی دارد که مجاهدين و شورای ملی مقاومت ايران بری از اشتباه و خطا می باشند. در تاريخ، کدام جريان و سازمان آزاديبخش در مبارزه با توطئه ها، دسيسه ها، جنگ روانی و سرکوب دشمن در مواضع خود مصون از اشتباه و خطا بوده است؟ مگر جاده مبارزه صاف و اتوبانيزه و فضای حاکم بر ان آرام و مطلوب است؟ هر تغيير و تحولی لازمه اش خطا و درس گيری از آن در مسير ارتقاء و تکامل است. اصل انتقاد و انتقاد از خود يک اصل مبنايی در هر تشکيلات محسوب شده که هيچگونه فرماليستی را هم بر نمی تابد. لذا با اذعان بر اين امر، انتقاد از مواضع سازمان مجاهدين خلق ايران و شورای ملی مقاومت در راستای ارتقا مبارزه و در نيل به هدف بايد همواره جاری و ساری باشد اما تفاوت بنيادين بين انتقاد و تخريب و دروغ و شايعه پراکنی در خدمت به دشمن قهار وجود دارد که اگر آن اولی با طيب خاطر مورد استقبال و پذيرش است اين مورد دوم بخاطر آنکه در خدمت دشمن ضد بشری قرار دارد بايد وسيعا و سريعا دفع و از محيط مبارزاتی طرد شود....پايان بند ۱۴ .

- نگارنده به انتقاد فکرميکند ويا معتقد است . نگارنده به تفاوت بين انتقاد و تخريب به زعم خودش اشراف دارد ؛ ولی به ما هم ياد نميدهد که انتقاد سازنده از نظرش چه شکلی است و تخريب يعنی چه !؟ آيا چطوری تمام اين منتقدين حرفشان مخرب است ؟ درتاريخ ما ثبت ميشود که دريک نامه ۲۰۰ صفحه ايی شامل سياست و تشکيلات و ايدئولوژی وانبوهی حرفهای ديگر....حتی يک مورد انتقاد نديدند و کل نامه را مخرب معرفی کردند. قبل از ايرج هم خيلی ها گفته بودند وخلاصه تمام روشنفکران ساکت و غيرساکت ؛ درقرن ۲۱ هنوز نميدانند انتقاد يعنی چه و تخريب کجای مش باقره !؟ فقط جهت يادآوری ؛ انتقاد سازنده که مجاهد خلق آن را تحمل ميکند از کم بودن گوشت ساندويچ فلان هوادار کمی فراتراست و حداقل استراتژی و خط را در برميگيرد !

- نگارنده بعد ازمالاندن وزدن همه حرفها ؛ حکم طرد شدگی نيروهای سياسی را از صحنه صادرميکند فقط معلوم نيست خطاب به کی ؟ يعنی کی بايد کی را طرد کند ؟ چون جريان ايدئولوژيک مجاهدين رهبرعقيدتی از نظراجتماعی سالهاست سرآمد طرد شدگی در جامعه ايران است ! بازيگران زمين سياست هم جريان مجاهدين را رسما طرد کرده اند و البته زمين سياست صاحبش رهبرعقيدتی نيست . يعنی دريک کلام کلاه مبارک را سفت بگيريد که عمو سام درجاخالی دادن استاد است ! طرد کردن بقيه پيش کش .......

- نگارنده بالاخره مدعی ميشود که انتقاد يا نامه سرگشاده جزو فرعيات است واصل داستان اتحاد وهمبستگی با محوريت سازمان مجاهدين مسعود رجوی است . جهت سرنگونی و ايجاد سکولاريسم و بقيه ماجرا....نگارنده فقط به روی مبارک نميآورد که اتحاد سياسی با نيروی ايدئولوژيک ؛ اگرممکن و شدنی بود حالا همه نيروهای سياسی موجود دور مجاهد طواف ميکردند ؛ نه اينکه از ۶۰۰ عضو شورا ۵۹۰ نفرش مجاهد باشند . سکولاريسم اگر با توحيد درتضاد نبود حکومت اسلامی هم تاريخا تثبيت شده بود . تمام اين نوشته يا اطلاعيه را اهالی زمين نوشته اند . آنها نزديک خودمان هستند؛ فقط ۳۳ از زمان امروز عقبند !

اسماعيل هوشيار



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=29877

اطلاعيه
عليرضا يعقوبی

دوستان و ياران مقاومت ايران،

بعد از خروج نام سازمان مجاهدين خلق ايران از ليست تروريستی وزارت امورخارجه آمريکا و بالاخص بعد از گشايش دفتر نمايندگی شورای ملی مقاومت ايران در واشنگتن، حملات سازمان يافته عليه سازمان مجاهدين خلق ايران و رهبری آن اوج تازه ای بخود گرفته است. تنی چند از افرادی که بهردليلی در سالهای گذشته از مجاهدين جدا شده و به زندگی عادی خود مشغول بودند در بعهده گرفتن رهبری جريانی که گمان می برد می تواند فراتر از «شاه و شحنه» سازمان مجاهدين خلق ايران را نابود سازد، تمامی تلاش خود را بکار گرفته است. در اين ميان گويا آقای ايرج مصداقی گوی رقابت را از ديگر همکارانش ربوده و يک تنه بعنوان مدعی العموم و به نمايندگی از تمامی کسانی که از مجاهدين به هر دليلی جدا شده اند، طی نامه ای به آقای مسعود رجوی عهده دار نقشی شده است که ساواک شاه و وزارت اطلاعات آخوندی در اجرای آن ناموفق بوده اند. کسانيکه در روابط درونی مجاهدين حضور داشته و سير تحولات درونی مجاهدين اطلاع دارند به تناقضات موجود در نامه آقای مصداقی و دروغ پراکنی های بيشرمانه عليه يکی از پاکبازترين فرزندان ايران زمين در تاريخ معاصر آگاهند. بعنوان يک مطلع از اتفاقات درونی مجاهدين و بعنوان کسی که سالها افتخار همراهی با اين سازمان را داشته و مدتی هم اسير دست وزارت اطلاعات آخوندی بوده است، مراتب انزجار و تنفر عميق خود را از اين اقدام بغايت ضد ارزش های انسانی و مبارزاتی اعلام داشته و وظيفه خود می دانم که اعلام دارم:

۱- تمامی ارزش های يک زندانی سياسی - عقيدتی نه متعلق به فرد بلکه جريانی است که امر مبارزه را به پيش برده و هرگونه اعلام برائت از آن بمنزله فاصله گرفتن از آن ارزشها محسوب شده و نمی تواند بنام آن سازمان و يا ايدئولوژی افتخارات گذشته را منسوب به خود سازد.

۲- آقای مصداقی به گواهی نوشته اخير خود بعد از ۳۰ خرداد سال ۶۰ هيچگاه در روابط درونی مجاهدين و در هيچ رده تشکيلاتی حضور نداشته و لذا ادعاهای ايشان درباره مسائل درون تشکيلاتی که تماما متناقض و فاقد ارزش قابل استناد می باشد، برگرفته از منابعی است که ضديت آنها با مجاهدين و پاره ای از موارد همکاری آشکار آنها با وزارت بدنام اطلاعات آخوندی به اثبات رسيده است. بطور نمونه دفاع از فردی بنام قربانعلی حسين نژاد که به اعتراف شخص خود به وزارت اطلاعات آخوندی وصل است و مدرک آن در صورت لزوم در دسترس همگان قرار می گيرد.

۳- نگارنده اين اطلاعيه در نگاهی اجمالی به نوشته آقای مصداقی به موارد متعدد تناقض گويی برای نتيجه گيری لازم برخورده است از جمله اينکه ايشان اعلام می دارد که مرحله دوم انقلاب ايدئولوژيک بعد از عمليات فروغ جاويدان در درون روابط مجاهدين به وقوع پيوسته است. لازم به يادآوری است که در جمع بندی زمستانی سال ۶۴ اين مرحله از انقلاب ايدئولوژيک تحت عنوان «استثمار تشکيلاتی» در درون تشکيلات سازمان مجاهدين شروع و تا ارديبهشت سال بعد در درون روابط سازمان تعميق داشته است.

۴- دروغ پراکنی درباره شکنجه های اعضای جدا شده که در نامه ايشان مطرح شده درباره وجود شکنجه و بکارگيری آن عليه اعضای جدا شده يک بيشرمی آشکار عليه سازمانی است که حتی اسرای جنگی خود را که تا لحظاتی قبل، اعضای مجاهدين را هدف قرار داده بودند مورد پذيرايی قرار داد و يکی از کادرهای برجسته خود و اولين زندانی سياسی مجاهد خلق در دوران شاه مجاهد خلق سيد محمد سادات دربندی را مسئول پايگاهی قرار داد که اين اسرا بطور موقت درآنجا اسکان داده شده بودند تا امکان آزادی آنها از طريق رايزنی با صليب سرخ بين المللی فراهم آيد. کسانيکه در روابط مجاهدين با مجاهد خلق سادات دربندی برخورد داشته اند بخوبی نسبت به سجايای اخلاقی و ايدئواوژيک او واقفند.

۵- موارد متعددی از دستگيری مأموران و جاسوسان وزارت اطلاعات که قصد رسوخ به روابط داخلی مجاهدين را داشته اند، وجود داشته که تماما به نزد وزارت مربوطه عودت داده شده اند. در حاليکه در تمامی انقلابات جهان نوع برخورد با جاسوس دشمن کاملا شناخته شده است.

۶- نگارنده شاهد موارد متعددی از سعه صدر و مدارای مجاهدين با افرادی بوده که از روابط مجاهدين جدا شده و بطور موقت در محلی که به آن «مهمانخانه» اطلاق می شد، اسکان داده شده و تاکيد رهبری سازمان بر اين بوده که با آنها بعنوان مهمانان مجاهدين برخورد شده و عليرغم وجود تضييقات برای خود مجاهدين از اين مهمانان پذيرايی شايسته بعمل آيد. بطور نمونه در تقسيم غذا و امکانات ديگر که اول بين اين افراد تقسيم می شد و باقيمانده آنها به ديگر افراد درون روابط داده می شد. نگارنده نمونه های متعدد از اين موارد را در شرح خاطرات خود از زندگی در مناطق مرزی با مجاهدين را در اختيار همگان قرار خواهد داد.

۷- مجموعه مطالب مطرح شده از سوی آقای مصداقی گويای شخصيت فردی جويای نامی است که می خواهد در آشفته بازار سياسی ايران و در روزگار فترت مبارزاتی جای پايی برای خود دست و پا نمايد. فاکت ايشان از گفته ها و مطالب طيف های گوناگون از روشنفکران و فلاسفه با ديدگاههای متضاد از مارکس و لنين تا آخوند جوادی املی، گويای اين حقيقت است که ايشان جهت ارضای تمنيات درونی خود می خواهد به خواننده نامه اش القاء کند که کون زمان و مکان است و بر همه امور و علوم اشراف دارد.

۸- موارد متعددی وجود دارد که بسياری از دوستان امروزی آقای مصداقی شخصا موارد اعلام شده شکنجه در روابط مجاهدين را تکذيب نموده و عليه آن اطلاعيه صادر کرده اند که در اسرع وقت اين موارد با اسناد موجود از سوی نگارنده اين مطلب در اختيار افکار عمومی قرار خواهد گرفت. تنها به ذکر نمونه ای کوچک از يک ادعا بسنده می کنم. نگارنده در پائيز سال ۶۵ در پايگاه ابراری مجاهدين در سليمانيه عراق حضور داشت. فردی بنام حسين گ در مرحله پذيرش اعلام جدايی نمود. و بعنوان مهمان در يکی از اتاقها از مجموعه پايگاههای اين قرارگاه اسکان داده شد. در روزهايی که تقسيم غذا بر عهده تيم ما قرار داشت، مسئول تشکيلاتی اعلام می نمود اول غذای مهمان داده شود چرا که او ديگر در روابط ما حضور ندارد. اين فرد بعد از چند روز دوباره به بخش پذيرش بازگشته و سپس برای هميشه اعلام جدايی نمود و در کمتر از يک هفته به آلمان بازگردانده شد، دربهمن سال ۶۵ به آلمان رسيدم و يکی از دوستان هوادار به بنده اطلاع داد که حسين گ اعلام می کند که توسط مجاهدين شکنجه شده است. بعنوان يک شاهد برخورد با فرد يادشده در سالن غذاخوری دانشگاه شهر کلن حضور يافته و با اين فرد روبرو شدم و او تمامی ادعاهای خود را اکيدا تکذيب نمود.

۹- نگارنده در سال ۷۴ اسير وزارت اطلاعات آخوندی بوده است و سعيد امامی و معاونش رضا تاکيد داشتند که کتابی در شرح خاطرات خود از روابط مجاهدين نوشته و در آن کتاب شخص مسعود رجوی را جابجا با شرح خاطرات دروغين و کذب زير علامت سؤال ببرم همچون اعلام اينکه انفجاری که در تاسوعای ۷۳ در حرم امام رضا صورت گرفت بنا به دستور مسعود رجوی بوده است و عليرغم مخالفت من و تنی چند ديگر از مجاهدين حاضر در آن نشست، رجوی بر انجام اين انفجار و دستاوردهايی که برای مجاهدين دارد، تآکيد داشته است. سعيد امامی تاکيد داشت که در کتاب ياد شده تا آنجا که می توانم ازبنيانگذاران سازمان تعريف و تمجيد نموده و فقط شخص مسعود رجوی را مورد خطاب قرار دهم. با وجود اينکه او معتقد است که تمامی انحرافات کنونی مجاهدين ريشه در همان ديدگاه بنيانگذاران سازمان دارد. در اين رابطه او تأکيد داشت که کتاب شرح خاطرات حسين فردوست را خوانده و خاطرات خود را به سبک او به رشته تحرير در آورم.

۱۰- در مدت اسارت بدست وزارت اطلاعات آخوندی دريافتم که رژيم حاضر است که از تمامی مجاهدين حتی مجاهد خلق مهدی ابريشمچی درگذرد اما هر طور که شده شخص مسعود رجوی را به هر طريق ممکن با استفاده از تمامی ابزارهای موجود از جمله استفاده از افراد جدا شده از مجاهدين بقول خود بدنام ساخته چرا که ادامه حيات سازمان و مقاومت را با وجود او تضمين شده ارزيابی می کرد.

۱۱- طرح مطالب ياد شده و مجموعه مواضع وحملاتی که اين روزها عليه مجاهدين و رهبری آن صورت می گيرد حکايت از يک سازماندهی گسترده و تقسيم کار دارد. بايد اعلام نمايم که تمامی ايت تشبثات، مقاومت مردم ايران عليه رژيم فاشيسم مذهبی حاکم بر وطن اسيرمان را نشانه رفته است. متاسفانه در خلاء نيروهای مبارز در صحنه، مشعل مبارزه سرنگونی تنها در دست سازمان و مجاهدين خلق ايران و شورای ملی مقاومت و ارتش آزاديبخش ملی ايران است و اينگونه دروغ پردازيها در راستای خاموش کردن مشعلی است که می خواهد با چنگ و ناخن و دندان هم که شده ايران را از لوث وجود آخوندها پاک سازد. هرگونه اقدامی در راستای خاموش کردن اين مشعل تحت هر بهانه و دليلی عملی بر عليه عاليترين منافع ملی ايرانيان در دوران معاصر يعنی سرنگونی رژيم بنيادگرای مذهبی حاکم است.

۱۲- آقای رجوی چگونه ديکتاتوری است که پيشاپيش و طی پيامی به جوانان قيام آفرين داخل کشور در سال ۸۸ اعلام داشته است که در فردای پيروزی قيام عليه رژيم حاضر، کانديدای هيچ مقام و منصبی نبوده و می خواهد دفتر ايام را با تکميل کردن ۴ اثر ناتمام خود ببندد؟.

۱۳- در دنيای بعد از جنگ سرد، اصولا «ديکتاتوی های وابسته» موضوعيت وجودی خود را از دست داده اند و سرنوشتی که بن علی در تونس و مبارک در مصر به آن گرفتارآمدند گويای اين حقيقت است که با توجه به رشد آگاهی های اجتماعی و بلاخص رشد نيروهای مولد و در پی انقلاب عظيم انفورماتيک راهی جز گريز دائم و فزاينده به دنيای آزادی و دمکراسی نيست. اما تحقق اين خواسته و تمنای ديرين ملت ايران نه در کلام و حرف بلکه در مبارزه ای عينيت می يابد که اصل «ولايت فقيه» و سرنگونی تمام عيار آن را هدف قرار داده است و در اين مسير شکنجه و اعدام و مرارت و زخم زبانها ی بسياری از جمله همين نامه اخير آقای مصداقی را تحمل کرده است. مجاهدين در ادامه راه تاريخی سرداران و سالاران ملی ايران بهای استقلال و آزادی را به تمام عيار از خود و خانواده و دودمان شان پرداخته تا ايران فردا در مسير شکوفايی استعدادهای فرزندان اين آب و خاک، آزادی و دمکراسی را تجربه کند. آنهايی که از پرداخت بها برای آزادی در مانده و از مبارزه دست کشيده اند ناچارا با خلطت قضايا در دوران پرآشوب کنونی، مجاهدينی را مورد خطاب قرار دهند که بزرگترين هدف خود را پاسخ به ضرورتها ی تاريخی که در اين مرحله از تاريخ کشورمان از سرنگونی رژيم جهل و جنايت کنونی می گذرد، قرار داده اند. کسانيکه هيچ بهايی برای آزادی نپرداختند همچون خمينی انقلاب را بر سر مردم و بهترين فرزندانش آوار ساختند. تشکيلاتی که بهای آزادی را اول از همه از خود و جمع يارانش می پردازد مسلما طلايه دار بهاران آزادی و رهايی ميهن است. برنامه عمل شورای ملی مقاومت مؤيد اين نظر است.

۱۴- نگارنده حاضر هيچگاه اين واقعيت را بدور نمی دارد که مجاهدين و شورای ملی مقاومت ايران بری از اشتباه و خطا می باشند. در تاريخ، کدام جريان و سازمان آزاديبخش در مبارزه با توطئه ها، دسيسه ها، جنگ روانی و سرکوب دشمن در مواضع خود مصون از اشتباه و خطا بوده است؟ مگر جاده مبارزه صاف و اتوبانيزه و فضای حاکم بر ان آرام و مطلوب است؟ هر تغيير و تحولی لازمه اش خطا و درس گيری از آن در مسير ارتقاء و تکامل است. اصل انتقاد و انتقاد از خود يک اصل مبنايی در هر تشکيلات محسوب شده که هيچگونه فرماليستی را هم بر نمی تابد. لذا با اذعان بر اين امر، انتقاد از مواضع سازمان مجاهدين خلق ايران و شورای ملی مقاومت در راستای ارتقا مبارزه و در نيل به هدف بايد همواره جاری و ساری باشد اما تفاوت بنيادين بين انتقاد و تخريب و دروغ و شايعه پراکنی در خدمت به دشمن قهار وجود دارد که اگر آن اولی با طيب خاطر مورد استقبال و پذيرش است اين مورد دوم بخاطر آنکه در خدمت دشمن ضد بشری قرار دارد بايد وسيعا و سريعا دفع و از محيط مبارزاتی طرد شود.

۱۵- نگارنده اين مطلب بدون اينگونه قصد دامن زدن به تضادهای فرعی را داشته باشد اعلام می دارد که همه ايرانيان با هر عقيده و مرامی می توانند و بايد بر سر منافع ملی گرد هم آمده و با همبستگی ملی شرايط لازم برای سقوط نهايی دشمن را فراهم آورند. لذا بعنوان يک ايرانی همه ايران دوستان وهموطنان شريف را به اتحاد برای سرنگونی رژيم فاشيسم مذهبی حاکم و استقرار حاکميتی مبتنی بر سکولاريسم و دمکراسی فرا می خواند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016