چهارشنبه 5 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اصلاح‌طلبانی که برای بازگشت به قدرت "معتدل" می‌شوند! بهروز ستوده

بهروز ستوده
آقای نبوی و همفکران ايشان علاوه بر معتدل شدن به ضعف حافظه نيز دچار گرديده‌اند که وقايع چهار سال گذشته را از خاطر برده‌اند! ايکاش طنزنويس ما و همفکران ايشان برای توجيه اعتدال‌گرائی خود و تلاش برای بازگشت به گردونه قدرت، راه ديگری به‌غير از تخريب جنيش سبز و وارونه جلوه دادن واقعيت‌هايی که مردم ايران وجهان با چشم خويش ديده‌اند پيدا می‌کردند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

معمولاً وقتی يک شرکت خدماتی و يا يک مؤسسه توليدی و تجاری به علتی ورشکست ميشود ، صاحبان و مديران آن شرکت و مؤسسه ، برای اينکه ناکارآمدی و ضعف مديريت خود را که منجر به ورشکستگی شرکت و مؤسسه مربوطه گرديده است پنهان نمايند وسابقه ی ناموفق خود را پاک نموده و بی کفايتی مديران و کارگزاران شرکت ورشکسته را پشتوانه ی فعاليت های آينده خود نسازند ، با اسامی جديدی وارد بازارعرضه خدمات و توليد ميشوند و فعاليت خود را با نامی جديد آغاز ميکنند ، حالا حکايت برخی از اصلاح طلبان است که پس از حدود دو دهه فعاليت ناموفق زير تابلو "اصلاح طلبی" ، اينک و پس از برگزيده شدن آقای روحانی به رياست جمهوری ، برای اينکه ناکارآمدی ها ، سازش کاری ها و عقب نشينی های غيرضروری و سيستماتيک خود را درمقابل خودکامگی های خامنه ای از خاطره ايرانيان محو سازند ، اين روزها در زير تابلو جديد "اعتدال گرائی" جمع شده و در خصوص خواص اين اکسيری که گويا تازه آنرا کشف کرده اند! قلم فرسائی وسخن پراکنی ميکنند !

بسياری از اصلاح طلبان دولتی که فشارهای بيت رهبری و اصولگرايان ذوب شده در ولايت ، آنان را به سمت اعتدال گرائی سوق داده است ، اين روزها از پيروزی آقای روحانی که بی هيچ ترديدی با صوابديد و رضايت خامنه ای خودکامه و در چهارچوب يک پروژه عقب نشينی مهندسی شده از جانب بيت رهبری انجام پذيرفته است ، آنقدر به وجد آمده و از آزاد بودن و عدم تقلب در انتخابات اخير سخن ميگويند که گوئی آزاد ترين و دمکراتيک ترين انتخابات جهان ، درجمهوری اسلامی برگزار شده است ! برای اينان مهم نيست که در روزهای آخر و در شب انتخابات ، در پشت پرده ی توطئه گر بيت رهبری چه گذشته و چه زد و بندهائی در ميان سران قبيله جمهوری اسلامی صورت گرفته است که رهبر خودکامه ، ازپروژه بيرون آوردن کانديد مطلوب خود از صندوق ، که از مدتها قبل نشانی هايش را به مردم داده بود ، صرفنظر ميکند و با اعلام بی طرفی خود و حتی دعوت از مخالفان جمهوری اسلامی برای شرکت در انتخابات ، راه را برای انتخاب آقای روحانی هموار ميسازد ! برای خانمها و آقايان اصلاح طلب ، چگونگی بيرون آمدن آقای روحانی از صندوق انتخابات و مهم نيست ، مهم اين است که به هر حال آقای روحانی رئيس جمهور شده است و اصلاح طلبان ميتوانند در کابينه او ادعای سهم خواهی نمايند ! برای اصلاح طلبان ديدن اين واقعيت که مردم ايران در انتخابات اخير يکبار ديگر ناگزيرشدند بين گزينه بد و بدتر ، بد را انتخاب کنند مهم نيست ، مهم اين است که بيت رهبری نيروی آنان را برسميت بشناسد و خامنه ای نتواند آنان را از دايره قدرت جمهوری اسلامی حذف نمايد .

شکست پروژه بيت رهبری برای انجام تقلب بزرگ و انتخاب کانديدای اصلح خامنه ای ، البته که بايد در درجه اول بحساب دورانديشی و زمان سنجی مردم آگاه و نسل جوان و خردمند ايران گذاشت و دوم بحساب ازهم پاشيدگی درونی دارودسته های فاسد و قدرت طلب جمهوری اسلامی . اما دراين ميان اصلاح طلبان در گفته و نوشته های خود ، نتيجه انتخابات را ناشی از حضور فعال خود و لاجرم آرای ريخته شده بنام روحانی را از آن خود می پندارند ! نمونه بارز اين طرزتفکررا ميتوان در نوشته آقای ابراهيم نبوی ، طنز نويس مشهور اصلاح طلب مشاهده نمود ، ايشان در مقاله ای که پس از اعلان نتايج انتخابات ، با عنوان " آقای روحانی ، ما طلبکار نيستيم " برشته تحرير در ميآورد تمام آرائی که بنام آقای روحانی به صندوق ها ريخته شده است را ، از جنس رأی خود تصور ميکند و اصلاح طلبان و اعتدال گرايان را حائز اکثريت آرا ميداند ، گوئی که در ايران استبداد زده ، دو حزب اصلاح طلب و اعتدال گرا وجود داشته اند و بين اين دوحزب ائتلافی صورت ميگيرد و مردم ايران هم به اين ائتلاف رأی ميدهند ! با چنين نگاه پيروزمندانه ای است که آقای ابراهيم نبوی در نوشته خود ، برای آقای روحانی برنامه ريزی ميکند ! کابينه تشکيل ميدهد و همه جناح ها و شخصيت های جمهوری اسلامی را به همکاری با رئيس جمهور جديد دعوت مينمايد ! برای اينکه با افکار و عقايد پاره ای از اصلاح طلبان معتدل شده که اين روزها فرصت را مناسب تشخيص داده اند تا برای ورود به دايره قدرت درهم پاشده جمهوری اسلامی ، لباس اصلاح طلبی خود را با لباس اعتدال گرائی تعويض نمايند ، در اينجا بطور اختصار به بررسی بخشی از نوشته آقای ابراهيم نبوی، طنز نويس مشهور تحت عنوان "آقای روحانی ما طلبکار نيستيم" می پردازم .

آقای ابراهيم نبوی پس از پيروزی آقای روحانی در انتخابات از جمله چنين مينويسد:

« ملت ما بارها تاوان دولت های سياسی و ايدئولوژيک را داده است. منظورم از سياسی آن نيست که در ذهن شماست . منظورم دولت سياست زده است . آقای روحانی گفت و حالا انتظار داريم که به گفته خود عمل کند که دولتی فراجناحی يا ملی تشکيل دهد. البته معلوم است که ميانه روها و اصلاح طلبان ۵۱ درصد از رای مردم را دارند. اما قاليباف و حاميانش نيز درصد مهمی از رای دهندگان را شامل می شوند، محسن رضايی نيز نماينده تقريبا ده درصد جامعه است ، جليلی هم درصدی از مردم را نمايندگی می کند ، ولايتی نيز به هم چنين. اگر بناست دولتی ملی تشکيل شود بايد از همه اين گروهها وزير و نماينده مقتدر داشته باشد. اين فقط برای باج دادن نيست . اين کار به معنای ايجاد دولتی فراگير است. دولت بايد نماينده افکار عمومی باشد. فارغ از نيک و بد اخلاق سياسی، مصلحت انديشی حکم می کند که دولت پايدار نماينده اکثريت نيروهای اجتماعی باشد. و اکثريت نيروهای اجتماعی کسی نيست که ۵۰ باضافه يک درصد آرا را به دست می آورد. اگر اصلاح طلبان نماينده ۵۱ درصد هستند و اصولگرايان ميانه رو ۲۰ درصد آرا را دارند يا اصولگرايان تندرو نماينده درصد کوچکی از مردم هستند، آنها بايد در قدرت اجرايی نماينده واقعی خودشان را داشته باشند. وقتی ولايتی و قاليباف و رضايی هر کدام يک نيروی اجرايی مهم هستند که توانايی بالايی برای اداره يک وزارتخانه دارند، چرا بايد کشور از توانايی يک وزير توانای اصولگرا محروم شود؟»

از آنجائی که اينجانب تا کنون هرآنچه از آقای ابراهيم نبوی خوانده ام در قالب طنزهای سياسی - انتقادی بوده است ، ابتدا تصور کردم که اين نوشته نيز يکی ديگر از طنزهای آقای نبوی است ، ولی هرچه جلو رفتم ديدم خير ، طنز نويس محبوب ما شوخی نميکند، آنچه که نوشته است جدی و به آن باور دارد ! و چقدر تأسف خوردم که آقای نبوی اصلاح طلب که بسياری از ما ايرانيان ، از جمله نگارنده اين سطور طنزهای انتقادی-سياسی ايشان را ميخوانيم و استعداد ايشان را در اين زمينه تحسين ميکنيم ، پس از اقامتی طولانی در ديار فرنگ و حشر و نشر با خيل روشنفکران چپ و راست و ليبرال و دمکرات و سکولار و غيره و غيره هنوز معنی درستی از واژه هائی مانند "دولت ملی و فراجناحی"، در ذهن اش نقش نبسته است! چنين بنظر ميرسد که آقای نبوی "دولت ملی و فرا جناحی" را با قصه کشتی نوح که بفرمان پروردگار برای بقای نسل موجودات زنده ، از هر موجود دوپا و چهار پا ، يک جفت را در کشتی قرار داده اند تا طوفان بزرگ فرو نشيند و کشتی نوح در ساحلی امن لنگر اندازد و جانداران دوباره به توليد مثل مشغول شوند ، عوضی گرفته است ! فهم ودرک آقای نيوی از دولت ملی و فراجناحی اين است که از تمام دارودسته های دزد و تبهکار جمهوری اسلامی ، نماينده ای در دولت آقای روحانی حضور داشته باشند تا بدين وسيله "آشتی ملی" که ناجی معروف هاشمی رفسنجانی از مدتها قبل پيشنهادش را داده است عملی شود ! راه حل آقای نبوی برای کاهش دادن اختلافات درونی جناحهای حکومت اسلامی به زبان عاميانه اين است که : "هرکس بام اش بيش برف اش بيش" ، هر کانديدايی که رأی بيشتری در انتخابات آورده است ، دارودسته او بايد از خوان يغمائی که بيت رهبری در صدر آن نشسته است سهم بيشتری عايدش شود ! اين است معنی دولت ملی فراجناحی از نظر اصلاح طلبان معتدل شده ! من اميدوارم که توصيه آقای ابراهيم نبوی در مورد تشکيل دولت ملی و فرا جناحی به گوش آقای حسن روحانی رئيس جمهور جديد نرسد و ايشان بدون توجه به دستورالعمل آقای ابراهيم نبوی و ساير اصلاح طلبان معتدل شده ، کسانی مثل آقای سعيد جليلی را که موج انفجار در جبهه های جنگ ايران و عراق متأسفانه آنان را دچار اختلال جسمی و روحی و روانی ساخته است ، در کابينه "ملی و فراجناحی" خود راه ندهد چونکه سپردن هرگونه مسئوليت و مقامی به اينگونه بيماران روانی حتی در پائين ترين رده های کارهای اجرائی و مديريت ، برای کشور و مردم ايران زيان بار خواهد بود .

ضمناً همين جا از طنز نويس محبوب گله ای دارم و آن اينکه : شما که با دقت زياد و متناسب با در صد آرای کانديدها در انتخابات اخير ، در دولت آينده آقای روحانی به هرکس پستی و مقامی داده ايد ، پس چرا آقای غرضی را با حدود ۵۰۰ هزار رأی ، از قلم انداخته ايد ؟ مثل اينکه شما نيز مانند صدا وسيمای جمهوری اسلامی ، ديواری کوتاه تر از آقای غرضی پيدا نکرده ايد ، چونکه در مناظره تلويزيونی نيز مجری برنامه ميخواست نوبت ايشان را پايمال کند که خوشبختانه آقای غرضی در همانجا از حق خود دفاع کرد و نشان داد که در نظام مقدس اسلامی ، جائی برای تبعيض و بی عدالتی وجود ندارد ! در ضمن شما که معيار انتخاب خود را برای تشکيل کابينه ای معتدل و ملی و فراجناحی ، اعداد و ارقام قرار داده ايد و با تردستی ۵۱ درصد آرای شمرده شده را به حساب پيروزی اصلاح طلبان در انتخابات اخير گذاشته ايد ! بد نيست بدانيد که اگر حتی اين ۵۱ در صد را به حساب اصلاح طلبان و آقای روحانی بگذاريم (نه به حساب انتخاب بين بد و بدتر و ترس مردم از انتخاب کسانی از قماش جليلی و نه به حساب آن دسته از مخالفان جمهوری اسلامی که خامنه ای خودکامه از آنان دعوت نموده بود که لااقل بخاطر ايران هم شده در انتخابات شرکت نمايند) ، با وجود همه اينها بعد از برنده اول انتخابات يعنی آقای روحانی ، در مرتبه دوم ، بالاترين عدد از آن کسانی است که در انتخابات اخير شرکت نکردند ، حال سئوالی که در مقابل طنز نويس محبوب قرار ميگيرد اين است که تکليف اين چند مليون نفری که انتخابات را تحريم کردند و يا آرای سفيد به صندوق ها ريخته اند چه ميشود ؟ سهم و جايگاه نماينده آنان در دولت معتدل و ملی و فراجناحی مطلوب آقای نبوی چند درصد و جايگاه نماينده آنان در کابينه معتدل و ملی و فراجناحی کجاست ؟! يا اينکه به گفته ی حزب الله تحت فرماندهی بيت رهبری : " کسی که رأی نداده حق نظر نداره" ؟!

آفای نبوی در قسمت ديگری از نوشته خود در نقش معلم اخلاق ظاهر ميشود و همه را به پرهيز از تند روی دعوت مينمايد. ايشان چنين مينويسد:

« به هر دو جناح توصيه می کنم که از هر نوع تندروی در برخوردهای شان خودداری کنند. طبيعی است که رای دهندگان به روحانی غالبا حاميان جنبش سبز بودند، اما هر نوع راديکاليزه کردن حضور خيابانی ، دادن شعارهای تند ، تحت فشار قرار دادن روحانی و حاميانش( خاتمی و هاشمی) سوء استفاده از رای مردم است . دادن شعار مرگ عليه هر کسی نادرست است . اصولگرايان تندرو شعار « مرگ بر موسوی» را در سال ۸۸ دادند و پاسخ سخت شان را در خرداد ۹۲ گرفتند. معترضين حکومت هم در جريان جنبش سبز بارها شعار « مرگ بر خامنه ای» را دادند و پاسخ شان سه سال نوميدی و تلخی و استبداد و فشار بود. مرگ هيچ کس مشکلی را حل نمی کند. من به عنوان يک رفيق جنبش سبز و جنبش اعتراضی به جد خواستار آنم که در هيچ حالتی نه شعارهای تندروانه و حاوی ويرانی و نابودی بدهيم و نه تظاهرات زيبای مردم معتدل ميليونی را با شعارهای تند و تحريک کننده به بن بست و بحران بکشانيم»

طنز نويس گرامی ما در اين قسمت ، در لباس عاريتی"رفيق جنبش سبز" به تحريف واقعياتی که بقول معروف "اظهر من الشمس" است ميپردازد و جنبش سبز را به تند روی متهم ميسازد و سرکوب وحشيانه اين جنبش را از طرف اوباش بيت رهبری گويا نتيجه شعارهای راديکال و تندروانه ميداند ! بنظر ميرسد که آقای نبوی و همفکران ايشان علاوه بر معتدل شدن به ضعف حافظه نيز دچار گرديده اند که وقايع چهار سال گذشته را از خاطر برده اند ! ايکاش طنز نويس ما و همفکران ايشان برای توجيه اعتدال گرائی خود و تلاش برای بازگشت به گردونه قدرت ، راه ديگری بغير از تخريب جنيش سبز و وارونه جلوه دادن واقعيت هائی که مردم ايران وجهان با چشم خويش ديده اند پيدا ميکردند و اخلاق را در راه دست يابی به قدرت قربانی نميکردند.

چهار سال پيش دنيا به احترام جنبش عظيم و مسالمت آميز مردم ايران که در اعتراض به دزديده شدن رأی شان دراين کشور برپا شد ، کلاه از سر برداشت و اين جنبش برای ايرانيان در سرتاسر جهان عزت و آبرو و احترام کسب کرد ، در راهپيمائی ها و تظاهرات مردم ايران در آن روزها ، اثری از خشونت و و شعارهای مرگ بر اين و آن نبود ، مردم فقط يک خواسته داشتند و آن : "رای من کو " ، از ميدان راه آهن تهران تا ميدان تجريش راهپيمائی سکوت بر پا کردند بدون اينکه کلامی بر زبان جاری سازند ، اراذل و اوباش حمله کننده به صفوف مردم ، توسط جوانان دستگير و بدون اينکه کوچکترين آسيبی به آنان رسانده شود به پليس و نيروهای انتظامی جمهوری اسلامی تحويل داده ميشدند ، شعارهائی از قبيل مرگ بر ديکتاتور و مرگ برخامنه ای از آن روزی در ميان جوانان ايران رايج شد که اوباش و جيره خواران بيت رهبری ، تظاهرات آرام و راهپيمائی مسالمت آميز مردم را به گلوله بستند و موتور سواران مجتبی خامنه ای ، سرها و سينه های مردمی که فقط شمردن رأی شان را مطالبه ميکردند درخيابانها دريدند ، حال از آقای ابراهيم نبوی و همفکران ايشان بايد پرسيد : وقتی که در مقابل چشم مردم ، نداها و سهراب ها توسط اوباش خامنه ای درخون خويش غرق ميشوند ، سر دادن شعار "مرگ برخامنه ای" نشانه تندروی جنيش سبز بوده است؟! وقتی جوانان برای خنثی کردن گاز خفه کننده اشک آور که نيروهای سرکوب گر و اوباش خامنه ای به ميان جمعيت پرتاب ميکردند ، روزنامه ای و تکه مقوائی را آتش ميزدند ، آيا اين به معنی تندروی و راديکاليسم از طرف جنبش سبز بايد تلقی گردد؟! خير آقای نبوی ، شما خوب ميدانيد که خشونت ذات جمهوری اسلامی و اراذل و اوباش پيرامون بيت رهبری است . چرا راه دور برويم ، در تجمع و مبارزه انتخاباتی آقای روحانی ، نيروهای امنيتی و اوباش بيت رهبری به جوانانی که عکس موسوی و کروبی و خانم رهنورد در دست داشتند و يا شعار "زندانی سياسی آزاد بايدگردد" سر داده بودند مورد ضرب و شتم قرار ميدادند و دستگير مينمودند ، آيا اين هم تند روی از جانب جنبش سبز محسوب ميشود ؟! اعتراض به کشتن هاله سحابی ، اعتراض به قتل ستار بهشتی در زير شکنجه زندان و اعتراض به کشتن افشين اسانلو که همين چند روز پيش اتفاق افتاد و دهها و صدها نمونه ديگر چطور ؟ آيا اگر کسی به اين جنايات اعتراض کند ، تندروی کرده است؟! خواهان آزادی زندانيان سياسی شدن و رسيدگی به پرونده کودتای انتخاباتی سال ۸۸ شدن تند روی است؟

آقای ابراهيم نبوی ! ترور وخفقان وحشتناک جمهوری اسلامی و کشتار و شکنجه و اعدام آزاديخواهان ايران را ناشی از چند شعار تند و راديکال دانستن ، تحليلی است بغايت سطحی و مغرضانه ، راست اين است که خامنه ای و بيت رهبری از حضور و نمايش قدرت ميليونی مردم و طرح انبوه مطالبات مردم جان برلب رسيده در خيابان وحشت دارد ، از دادخواهی هزاران مادری که فرزندانشان بدست عمال حکومت اسلامی کشته شده اند وحشت دارد و از مخالفت مردم با سياست های ضدملی رژيم خودکامه ميترسد ، چند هفته ديگر که آقای روحانی رسماً کار خود را به عنوان رئيس جمهور آغار نمايد ، شايد يکی از نخستين خواسته های نهادهای سياسی و مدنی از دولت جديد ، مجوز تجمع و راهپيمائی سکوت از محل حصر خانگی آقای موسوی و خانم رهنورد تا محل حصر آقای کروبی باشد ، در آنصورت دولت ملی و فرجناحی آقای روحانی در مقابل اين خواسته و حق قانونی شهروندان تهرانی چه خواهد کرد ؟ آنجاست که بيت رهبری وارد معرکه خواهد شد و دولت آقای روحانی را از دادن مجوز برای راهپيمائی سکوت که حتی خبری هم از شعار دادن در آن نباشد برحذر خواهد داشت .

آقای ابراهيم نبوی در پايان مقاله خود چنين مينويسد :

«من و هزاران حامی دولت روحانی مانند من، توانايی های فراوانی در عرصه های تکنولوژی، مديريت، فرهنگ، سياست خارجی و سياست داخلی داريم که همه را در اختيار جناب روحانی می گذاريم. ما طلبکار شما نيستيم. ما کنار شما هستيم. ما به شما نظر می دهيم، اما شما را تحت فشار نمی گذاريم. ما ميليونها تحصيلکرده اهل خرد هستيم که آرزو می کنيم که شما که نماينده ما هستيد موفق شويد و ما هر کاری بتوانيم برای موفق شدن شما می کنيم. ما نمی گوئيم مطالبات مان از شما چيست، بلکه می گوئيم توانايی مان برای برآورده کردن مطالبات مردم چيست و ضمن در اختيار قرار دادن همه توانايی مان برای کمک به ساختن ايران عزيز، نظرات مان را برای بهتر شدن وضع کشور می گوئيم .»

در خصوص طلبکار نبودن آقای ابراهيم نبوی از آقای روحانی ! بايد به اطلاع طنز نويس محترم سابقاً اصلاح طلب و اکنون اعتدال گرا برسانم که : شما و آقای روحانی و حکومت اسلامی تان که ايران را به جهنمی برای مردم و بهشتی برای باندهای تبهکار تبديل کرده است ، همه به مردم ايران بدهکار هستيد و شرح اين بدهی ، داستان مثنوی و هزار من کاغذ است که در اين مختصر نمی گنجد که بفرموده مولانا : شرح آن داستان و آن خون جگر اين زمان بگذار تا وقت دگر .

طنز نويس محبوب و ياران همفکرش را روزی در لباس خط امامی ديديم ، روزی در جامه اصلاح طلبی ، روزی در لباس حامی جنبش سبز و امروز در خلعت اعتدال گرائی که البته اين اعتدال گرائی به نيت "خدمت به ايران" ! ميباستی رفته رفته ميل به اصول گرائی نمايد. اين "خادمان ملت" ! را فردا در چه لباسی خواهيم ديد ؟ هيچکس نميداند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016