دوشنبه 17 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آقای محمود کيانوش٬ مجله سخن و دکتر خانلری، ف. م. سخن

پرويز ناتل خانلری
دکتر خانلری بزرگ است به خاطر ابتکارها و ابداعات اش در زمينه ی زبان و زبان شناسی و شناخت شعر فارسی. تاريخ زبان فارسی٬ وزن شعر فارسی٬ زبان شناسی فارسی هر کدام به تنهايی کافی است تا از اين مرد بزرگ قدرشناسی شود

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

سلسله مطالب آقای محمود کيانوش را که زير عنوان "بردار اين ها را بنويس آقا!" در خبرنامه ی گويا منتشر می شود به رغم محتوای آزاردهنده ی آن ها به طور مرتب می خوانم. چند بار خواستم دست به قلم ببرم و در نقد مطالب ايشان مطلبی بنويسم٬ دلم به اين کار رضا نداد چون بر خلاف ايشان که حرمت استادی امثال دکتر خانلری را به راحتی زير پا می گذارند معتقد به حرمت نگهداشتن بزرگان علم و ادب ام حتی اگر با نظر آن ها به طور کامل مخالف باشم.

اما آخرين مطلب ايشان که در آن حسابی خدمت دکتر خانلری و سعيدی سيرجانی رسيده اند و اين دو نفر را با شاه و هويدا مقايسه کرده اند قلم مرا نيز به فغان آورد و گفتم بد نيست چند کلمه ای بنويسم حتی اگر زبان درازی به نظر آيد.

من تک تک مجلات گرامی "سخن" را از شماره ی اول اش که در قطع کوچک بود و مجله ی "جامعه ی ليسانسيه های دانش سرای عالی"٬ تا آخرين شماره ی آن که در سال ۵۷ سعی کرد به نوعی خود را عوارض انقلاب نجات دهد بارها ورق زده ام و از مطالب کم نظير و بی نظير آن بهره ها برده ام.

کسانی که نسخه های اصلی اين مجله را نديده اند شايد ندانند که در ميان صفحات آن٬ تصاوير نقاشی های مهم به صورت رنگی و کارت پستال قرار می گرفت و اين مجله نه تنها در زمينه ی فرهنگ و هنر ايران بل که در زمينه ی فرهنگ و هنر جهان نيز مطلب داشت آن هم در سال هايی که جوانان بيشتر در مجلاتی مانند جوانان و اطلاعات هفتگی و امثال اين ها به دنبال زندگی و ازدواج و طلاق فلان هنرپيشه بودند و اين گونه مطالب لااقل در ميان جوانان عادی خريداری نداشت.

اگر "سخن" در ميان مطبوعات٬ نماينده ی مجلات ادبی نوگرا بود٬ "يغما"ی زنده ياد حبيب يغمايی٬ نماينده ی مجلات ادبی سنت گرا بود و اين دو اگر چه در نوع مطالب با يکديگر اختلاف صد و هشتاد درجه ای داشتند ولی يکی٬ ديگری را تکميل می کرد و جريان ادبی و فرهنگی ايران را پوشش می داد.

بعد از اين شرح مختصر٬ می رسيم به نوشته های آقای کيانوش که گويی سال ها در قلم ايشان تلنبار شده بود و در مطالب مسلسل ايشان مجال بروز يافت.

"سخن" سردبيران متعددی داشت. من هم به مانند اغلب مردم اهل فرهنگ٬ "سخن" را به نام خانلری می شناختم. از سردبيران نيز خوشبختانه يا بدبختانه جز يکی دو نام مثل مرحوم احمد بيرشک و استاد ابوالحسن نجفی به ياد ندارم که دليل به ياد ماندن اين نام ها هم اين است که در شماره های اوليه ی مجله٬ آقای احمد بيرشک معماهای رياضی مطرح می کرد که اصلا با مطالب ديگر سخن همخوان نبود و استاد نجفی هم که به خاطر کتاب های شان در ذهن و قلب ما هميشه جای دارند.

من می خواستم به سهم خودم و به عنوان يکی از خوانندگان "سخن" از جناب کيانوش به خاطر زحماتی که برای اين مجله در دوران تصدی سردبيری اش کشيدند تشکر کنم و زحمات ايشان را برای رفتن به چاپخانه و دريافت مطالب و تصحيح و غيره قدر بدانم.

ولی اين تشکر باعث نمی شود که نام و ياد دکتر خانلری و سعيدی سيرجانی را به خاطر آن چه در آن روزها کردند و به خاطر آن چه در دوران بعد از انقلاب بر سرشان آمد گرامی ندارم و نسبت به مطالبی که به نظر من توهينی ست نسبت به آن ها واکنش نشان ندهم.

تعجب من اين است که آقای کيانوش چطور در چنين محيط کاری که دکتر خانلری مانند شاه حکومت می کرده و ديگران مثل وزرا بله قربان گوی ايشان بوده اند کار می کرده اند. وقتی چنين ناهمخوانی عميقی وجود داشته باشد حتی يک دقيقه بر سر کار ماندن نيز جايز نيست و دليلی ندارد که شخص در جايگاه سردبير يا هر مقام ديگری باقی بماند.

دکتر خانلری٬ بزرگ است نه تنها به خاطر "سخن" بل که به خاطر همان مقالاتی که آقای کيانوش برای دريافت آن ها زحمت کشيده اند. مقالاتی که بعد از گذشت پنجاه شصت سال هنوز هم خواندنی است.

دکتر خانلری بزرگ است به خاطر ابتکارها و ابداعات اش در زمينه ی زبان و زبان شناسی و شناخت شعر فارسی. تاريخ زبان فارسی٬ وزن شعر فارسی٬ زبان شناسی فارسی هر کدام به تنهايی کافی است تا از اين مرد بزرگ قدرشناسی شود.

سرمقالات دکتر خانلری که آقای کيانوش مستقيم و غيرمستقيم در صدد تحقير و تخفيف آن ها هستند يکی از يکی خواندنی تر و آموزنده تر است. نثر پاکيزه ی ايشان يکی از بهترين نثرهای موجود در زبان فارسی ست.

از زنده ياد سعيدی سيرجانی چيزی نمی گويم که هر چه به او بچسبد مقام هويدايی به او نمی چسبد؛ در اين زمينه چيزی نمی گويم چون وقتی قلم در مورد اين مرد بزرگ به حرکت در می آيد نمی توانم جلوی احساسات خودم را بگيرم.

باری. ما خواننده ی مطالب آقای کيانوش هستيم و خواهيم بود. فقط کاش اين تاريخ خواندنی و به ياد ماندنی٬ به دلخوری ها و دلگيری های شخصی آلوده نشود و ارزش مطالب ايشان محفوظ بماند.

در همين زمينه:
[بردار اين‌ها را بنويس آقا! بخش ۱۹: مجلّۀ خانلری، محمود کيانوش]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016