یکشنبه 23 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

درباره طومارنویسی بر ضد مخملباف به بهانه دفاع از فلسطین، م.سحر

محسن مخملباف به خودش مربوط است که در فستیوال فیلم اسرائیل شرکت کند یا نکند. طومار جمع کردن جهت صدور دستور العمل به هنرمندان به شکلی که در این نامه ملامتگر برای مخملباف تدارک دیده شده، نوعی خودنمایی و خروسخوانی بی‌محل کسانی ست که در هر فرصتی می‌خواهند قوقولی قوقویی بکنند و انا الدیکٌ من الهندی برای اعلام حضور خود بخوانند.

شما یک جمع معلم ادبیات و تاریخ یا موضوعات دیگر و حقوق بگیر دولت آمریکایید، هیچ جایگاه ویژه و اتوریتهء والای علمی و اخلاقی و روشنفکری خاصی نسبت به دیگران ندارید.

به کسی نیامده است که فیلمسازی را به رفتن به فلان جشنواره تشویق یا امر به معرف و به نرفتن در به‌مان جشنواره تقبیح و نهی از منکر بکند.

علاوه بر این من شخصا این اقدام مخملباف را درست و درجهت صلح میان ملت‌ها می‌دانم. فیلمی که مخملباف ساخته است قطعا موضوعش دفاع از ستم اسرائیل بر فلسطیبنی‌ها نیست ولی حضور یک فیلمساز ایرانی آنهم با سابقه اسلام گرایی و پیروی از خمینی و کسی که سال‌ها از نگاه سیاست فرهنگی حاکم بر ایران «گل سر سبد» و تکخال فیلمسازان سینمای اسلامی بعد از انقلاب به شمار می‌رفته یعنی محسن مخملباف، بار نمادین گویایی دارد که به مراتب حضور او را در اسرائیل بیش از دیگران معنا دار می‌کند. حضور مخملباف دراسرائیل به عنوان نماد سینمای اسلامیستی در انقلاب اسلامی ایران ، به گونه ای نمادین شکست سیاست فرهنگی و ایدئولوژیک حکومت دینی و خمینیسم سینمایی را در ایران آشکار می سازد.

از این گذشته مخملباف با این اقدام خود ـ که می باید آنرا شجاعانه ارزیابی کردـ ندای دوستی میان مردم ایران و مردم اسرائیل را با خود برده است و چنین ندایی در این روزگار پر مخاطره که اسلامیسم بنیاد گرا ایران را به سوی فاجعه و جنگ می‌برد بسیار ارزنده تواند بود.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آقایان انتلکتوئل‌هایی که سر از پا نمی‌شناسید تا خودتان را به جا و بی‌جا مطرح کنید، گیریم که شما در این اقدامتان قصد دلبری از نظام اسلامی ایران را نداشته‌اید (الله اعلم). گیریم که خدای نخواسته عوطف ضد یهودی یا ضد بهایی انگیزه‌های درونی شما را قلقلک نداده است (الله اعلم) گیریم که شما ازفرط عدالت خواهی و دلسوزی برای ستمی که بر فلسطینیان می‌رود امر و نهی برای یک هنرمند آزاد صادر می‌کنید (الله اعلم) که اگر چنین است اول از مقام و مرتبه و شوکت آکادمیک و علمی و روشنفکریتان بهره بجویید و این عدالت خواهی خیلی خیلی انسانگرایانه و سرشار از رأفت قلبیتان را در باره همین ایران خود ما از خودتان نشان بدهید:

در باره زندانی‌های سیاسی در کشوری که هفته‌ای یا ماهی نیست که نعش جوانی را از زندان به گورستان نبرند. در مورد مسائل عدیده ایران و ستم‌های غیر قابل تحملی که ملا‌ها بر ملت ایران روا می‌دارند و هیچ کمتر از ظلم دولت اسرائیل بر ضد فلسطینی‌ها نیست اظهار نظر و ابراز وجود کنید. این بیشتر به شأن و مقام آکادمیک و انتلکتوآلیسم شما برازنده است آقایان امضاء کننده!

لطفا پشت ویلچر استیون هاوکینگ قایم نشوید. او ازجنس دیگری ست. او آدم مارس و ژوپیتر است او کیهانی ست. اواز جنس دیگری ست و با ما دهاتی‌های جهان سوم‌اند که مترصد فرصتیم تا از جایگاه والاتباری عنوان های دهان پر کنمان را به جا و بی جا مصرف کنیم تفاوت کهکشانی دارد!

اصلا دخالت یک عده به اصطلاح« انتلکتوئل و دانشگاهی» در اموری که به کشمکش‌های ایدئولوژیک نظام اسلامی در رابطه با اسرائیل و آمریکا مربوط می‌شود جز روغن داغ ریختن روی دیگ آشی که نظام خمینیستی سی و چهار سال است بار گذاشته ، نفعش را به دیگران و دودش را به چشم ملت ایران می رساند ، معنای دیگری ندارد!

به راستی معنای چنین رفتاری چیست که جمعی خود استاد خوانده (استادی آنها درکادر وظیفه آموزشی آنها در محل کارشان به جا و معنا دار است و نه بیشتر!) اعلامیه بدهند که هنرمند فیلمساز (مخملباف یا هرکس دیگر فرقی نمی‌کند) حق ندارد برای شرکت در یک برنامه هنری و فرهنگی به اسرائیل برود؟ چه معیار اخلاقی انسانی فرهنگی حقوقی و شهروندی برای تعیین تکلیف و امر و نهی به هنرمندان در این گونه موارد وجود دارد؟ چه کسی محق است که از موقعیت والاجاهی ، خودش را معیار اخلاق سیاسی یا اومانیستی و حق و باطل و درست و نادرست بداند و به نام دفاع از فلسطین یا هر مسئله سیاسی یا فکری یا آرمانی دیگر به این و آن حکم کند که این بکن و آن مکن؟

از اینها گذشته ، سئوال این است که :

چنانچه اسلامیسم بر ایران حاکم نبود و شعار ایدئولوژیک اسلامیستی ـ خمینیستی « مرگ بر اسرائیل مرگ بر آمریکا» ، ۳۴ سال به مذهب مختار حاکمان بدل نشده و گوش فلک را کر نکرده بود، آیا در این صورت باز هم آقای آبراهامیان یا دباشی یا از کریمی حکاک و افرادی ازین دست به خودشان اجازه می‌دادند که ازین گونه طومار‌ها بر ضد این و آن بنویسند؟ پس انگیزه آن‌ها به طور مستقیم هم نباشد به طور غیر مستقیم سیاسی و دفاع یا حد اقل هم سویی با سیاست خارجی حکومت مستبد ایدئولوژیک اسلام گرای مسلط بر ایران است . حکومتی که به خاطر ماهیت ایدئولوژیک و استبداد گرای خود، نیاز به دشمن خارجی دارد و این دشمن را در اسرائیلی یافته است که به لحاظ استراتژیک هیچ حصومت بنیادین و ریشه ای با ایران ندارد و کشوری ست که نه با ایران هم مرز است و نه هرگزوجودش منافع عالی و حیاتی ایران را تهدید کرده بوده است.

بد نیست که این آقایان و بانوان پیش از صدور بیانیه ها ، در ارزیابی روش و مقصود و نتیجۀ اظهارات خود اندکی استادی به خرج بدهند!

م. سحر

پاریس ۱۲/۷/۲۰۱۳

http://msahar.blogspot.fr


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016