چهارشنبه 26 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چرا روحانيت تا امروز بر سر کار است؟ ف. م. سخن

نکته‌ای که در اين زمينه معمولا ناديده می‌ماند اراده‌ی روحانيت حاکم برای بر سر کار ماندن و حکومت کردن است. موضوع اين است که اپوزيسيون ضعيف نيست بل‌که اين روحانيت حاکم است که قوی‌ست آن‌قدر که می‌تواند حتی بر توازن قوای اپوزيسيون تأثير بگذارد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

نامداران عرصه ی سياست و انقلاب معمولا سوالی مطرح می کنند با عنوان "چه بايد کرد؟" و خود در رساله هايی به اين سوال پاسخ می دهند. مشهورترين اين افراد شايد لنين باشد که شانزده سال پيش از انقلاب اکتبر٬ با طرح اين سوال به دنبال راه حلی برای مارکسيست کردن طبقه ی کارگر می گردد و ارائه ی طريق می کند.

در دوران حاضر که ملت ايران زير سلطه ی استبداد روحانيت است٬ پيش از طرح سوال "چه بايد کرد؟" بايد به اين پرسش اساسی پاسخ داد که چرا روحانيت توانسته است سی و پنج سال با اقتدار کامل بر سر کار بماند.

در عالم اينترنت که همه می توانند بدون اين که به آن چه می نويسند فکر کنند٬ معمولا اولين پاسخی که به اين سوال داده می شود٬ ضعف اپوزيسيون است. تعجب از اين است که اپوزيسيون با وجود داشتن سرانی چون رضا پهلوی٬ که آشنا به چند زبان و فرهنگ خارجی ست و خواست اش ايرانی آزاد و سکولار است٬ يا فعالانی چون اکبر گنجی٬ شيرين عبادی٬ مهرانگيز کار٬ مهندس حسن شريعتمداری٬ دکتر محسن سازگارا٬ دکتر نوری زاده و امثال ايشان که جملگی افکار و انديشه های متجددانه دارند و خواهان حکومتی مستقل از مذهب می باشند چطور اپوزيسيونِ ضعيفی خوانده می شود؟ هر کدام از اين آقايان يا انديشمندانی چون دکتر سروش٬ دکتر مجتهد شبستری٬ عبدالعلی بازرگان٬ حجةالاسلام دکتر کديور می توانند کشوری را اداره کنند؛ چگونه است که اين افراد و دوستداران و هواداران شان نمی توانند در تغيير حکومت نقشی موثر ايفا کنند؟

نکته ای که در اين زمينه معمولا ناديده می ماند اراده ی روحانيت حاکم برای بر سر کار ماندن و حکومت کردن است. موضوع اين است که اپوزيسيون ضعيف نيست بل که اين روحانيت حاکم است که قوی ست آن قدر که می تواند حتی بر توازن قوای اپوزيسيون تاثير بگذارد.

اما اين قوت از کجا ناشی می شود و منشاء آن کدام است؟ آن چه اکنون می نويسم در اصل عناوين فصل هايی ست که هر کدام می تواند به شکلی گسترده مورد بحث قرار گيرد. غرض از اين تبويب نه يافتن پاسخ قاطع بل که تشويق به تلاش برای يافتن چنين پاسخی ست.

يکی از برتری های روحانيت حاکم٬ مسلح بودن او به سلاح منطق است. اين منطق نه آن منطقی ست که به منطقی بودن می انجامد بلکه منطقی ست بازمانده از عصر ارسطو و کتاب معروف اش "ارغنون". منطق در طول دوهزار و سيصد سال٬ پيشرفت قابل توجهی داشته و منطق مدرن به چنان پيچيدگی رسيده است که در اين مطلب کوتاه قابل بازگو نيست٬ و بخش بزرگی از روحانيت حاکم از اين دانش مدرن کاملا بی بهره است ولی با همان منطق صغرا کبرای ارسطويی٬ روحانيت می تواند "برای هر چيز" پاسخی بيابد يا پاسخی بسازد.

اين هنری ست که روحانيت در اثر ممارست برای پاسخگويی به شبهات دين کسب کرده و با قدرت توجيه کم نظيری می تواند شب را روز و روز را شب جلوه دهد.

در حکومت داری نيز روحانيت از اين حربه برای به کرسی نشاندن افکار خود استفاده می کند. نگاهی به پاسخ های به ظاهر تکراری حاکمان به خبرنگاران خارجی٬ استفاده از اين تکنيک را به خوبی نشان می دهد.

فن پلميک از ديگر فنونی ست که روحانيت به آن مجهز است. اين که شرور را عين خير بدانيم و زشتی را مقدمه ی زيبايی معرفی کنيم از کسی بر نمی آيد جز روحانيت. روحانيتی که با زبان اش می تواند مار را از لانه بيرون بکشد.

فن سخنوری از ديگر فنونی ست که روحانيت به آن مجهز است. مرحوم فلسفی کتاب مفصلی داشت در اين باب و چگونه سخن گفتن را به اهل اش می آموخت. در کشوری که مردم اهل مطالعه نيستند و مطالب شفاهی تاثير به مراتب بيشتری از مطالب کتبی بر اذهان دارد٬ مجهز بودن به اين فن در تحميل عقيده بسيار کارساز است.

اعتماد به نفس و گويش با يقين٬ از خصائل ديگر روحانيت است. روحانيت می تواند با اين اعتماد به نفس٬ مخالف خود را از ميدان بيرون راند و با بيان باورهای خود٬ راه پس و پيش را بر شنونده ببندد. خردمندان امروز٬ مفتخر به شک کردن در باب همه چيز از جمله افکار خود هستند. روحانيت اما افتخارش به يقين داشتن صد در صد به آن چيزی ست که می گويد حتی اگر در اعماق دلش به آن شک داشته باشد يا اصلا آن را باور نداشته باشد.

داشتن دشمن مشخص يکی ديگر از ابزار کار روحانيت است. دشمنان روحانيت دشمنان خدا و پيغمبر ناميده می شوند و مرزکشی قاطع با آن ها يکی از خصوصيت های روحانيت حاکم است. اگر برای منِ نوعی بر سر يک سفره نشستن با مخالف يا حتی دشمن فکری ام امری عادی ست٬ برای روحانيت اما واجب است که سفره اش را جدا کند و دشمن را به هر شکل و صورتی هست از ميان بر دارد. اگر اهل خرد پلوراليسم را توصيه می کنند٬ روحانيت اما يک فکر٬ يک عقيده٬ يک دين٬ يک مذهب٬ يک خدا٬ يک پيغمبر را تحميل می کند و اين کار را با قاطعيت بی نظيری انجام می دهد.

استفاده ی دلخواه از موضوع تقيه و نگفتن تمام حقايق. روحانيت قدرت توجيه بالايی دارد و می تواند به راحتی قلب حقايق کند بی آنکه -از نظر خودش- دروغی گفته باشد يا کار بدی انجام داده باشد. در کتاب "حاجی آقا"ی هدايت چند نمونه از کلاه شرعی گذاشتن حاج آقا را می خوانيم. در سياست نيز روحانيت از اين شيوه به خوبی بهره می گيرد. اين که روحانيت بگويد ما استفاده از بمب اتم را حرام می دانيم اصلا قابل اطمينان نيست چون بر اساس سوابق موجود اين فتوا می تواند صد و هشتاد درجه تغيير جهت دهد.

استفاده از آن چه به نفع است و مسکوت گذاشتن آن چه به ضرر است. روحانيت به خاطر وجود تضادهای عظيم در کل ادبيات دينی و شيعه٬ و حتی قرآن کريم٬ قدرت توجيه آن را پيدا کرده است. برای قرآن از ناسخ و منسوخ و برای ساير موارد٬ فتوای روز بر اساس شرايط موجود را به کار می گيرد. روحانيتی که گاه از دروازه رد نمی شود٬ به راحتی از سوراخ سوزن عبور می کند و هيچ ايرادی هم بر او گرفته نمی شود. بازی شطرنج و ماهی خاويار و پايان دادن به جنگ هشت ساله نمونه هايی از اين دست است.

مواردی از اين قبيل بسيار است. اگر دنبال دليل برای بر سر کار بودن روحانيت می گرديم بايد به اين عوامل نيز توجه کنيم. روحانيت حاکم٬ امروز چنان با هيجان نسبت به مسائل سياسی داخلی و خارجی واکنش نشان می دهد که گويی همين ديروز انقلاب شده و حکومت به دست اش افتاده است. به رغم پير شدن سران حکومت٬ افکار آن ها جوان و پر شور باقی مانده و اشتياق عجيب شان به باقی ماندن در راس حکومت٬ آن ها را بيشتر و بيشتر به مبارزه و مقابله و پيدا کردن راه های نو برای پس راندن مخالفان تشويق می کند. نگاهی به هر دوره از انتخابات مؤيد اين امر است. به عبارتی نشاط و سرزندگی روحانيت در امر قبضه کردن حکومت و در اختيار داشتن تمام و کمال آن و ميل سيری ناپذير به اِعمال قدرت٬ او را با وجود پيری سران اش تبديل به نوجوانی پر شر و شور می کند.

اميدواريم اين بحث آغازی باشد برای يافتن پاسخی صحيح به سوال بالا. بعد از آن می توان به سوال "چه بايد کرد؟" پاسخ داد. تا پيش از آن طرح اين سوال تنها به پاسخ های ذهنی خواهد رسيد و اعمال اپوزيسيون از تشکيل حزب و گروه و شورا و صدور اعلاميه و بيانيه و تشکيل کنگره و سمينار فراتر نخواهد رفت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016