چهارشنبه 2 مرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

زياد نخواهيد! عجله نکنيد! مبادا "اعتدال" به‌هم بخورد! بهروز ستوده

بهروز ستوده
نه آقای روحانی و دولت اعتدالی‌اش و نه نامه‌نگاری‌ها و پند و اندرزهای شخصيت‌های اصلاح‌طلب، بدون حضور قدرت مردم در صحنه سياسی و اجتماعی ايران، نخواهند توانست آزادی زندانيان و محصورين را ميسر سازند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

انتخاب آقای حسن روحانی به رياست جمهوری اسلامی ، در شرايطی که اين رژيم ازهرطرف زير منگنه قرار داشت وحتی دارودسته های ذوب شده در ولايت فقيه نيز در پريشانی و چند دستگی بسر ميبردند ، اگر بيشتر از يک عقب نشينی موقتی و ناچاری از جانب خامنه ای و دارو دسته های ولايت مدارارزيابی گردد تا در خلال اين فرصت بدست آمده ، صفوف متلاشی خود را سر سامان داده و با قدرت بيشتری در مقابل ملت عرض اندام نمايند ، يک توّهم و خوش خيالی ساده انگارانه ای بيش نخواهد بود ، که اعتدال گرا و اصلاح طلب شدن بيت رهبری جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای همانقدر محتمل است که طلوع کردن خورشيد ازغرب !

آنچه که هيچکس حتی حکومتگرانی که اندکی شعورداشته باشند ، نميتوانند انکار کنند اين است که رأی مردم به آقای روحانی در انتخابات اخير ، رأی به تغيير شرايط موجود بوده است ، شرايطی که محصول مشترک سياست های مشترک داخلی و خارجی خامنه و احمدی نژادها ، نه فقط در طی ۸ سال گذشته ، که طی ۳۴ سال حيات ننگين جمهوری اسلامی بوده است ، چرا که وقتی سعيد جليلی با حمايت بيت رهبری و سپاه و بسيج و آيت الله مصباح يزدی و شبکه نوحه خوان ها وائمه نماز جمعه و سايراهرم های حکومت اسلامی ، موفق به کسب حدود چهار مليون رأی ميشود (اگر آمارارائه داده شده از طرف رژيم دروغگو و متقلب را مبنا قرار دهيم ) حال خود حساب کنيد که آقای روحانی اگر آرای مردم ناراضی و خواهان تغيير را در پشت سر خود نميداشت ، تعداد آرای او در انتخابات اخير چقدرميتوانست باشد ؟ به باور من شايد چيزی در حد آرای آقای غرضی ، اين را گفتم که معلوم شود رأی به آقای روحانی ، رأی مردم به تغيير شرايط موجود و تغيير سياست های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی بوده است ، نه برخلاف نظر آن آخوند مردم فريب که مدعی است رأی به آقای روحانی ، رأی به لباس "مقدس" روحانيت و روی آوردن مجدد مردم ايران به اين قشر برای حل مشکلات داخلی و خارجی !

پس از پايکوبی های اوليه بمناسبت انتخاب آقای روحانی به مقام رياست جمهوری و در پاسداری از بسته ی دربسته اعتدال آقای روحانی که هيچکس از کمّ و کيف آن با خبر نيست ، در داخل و خارج از کشور، موجی براه افتاده است که مدام در مورد زياده خواهی و شتاب زدگی که ممکن است موجب تضعيف رئيس جمهور جديد گردد هشدارميدهد ! تنها استدلال هوادران اين موج هم اين است که : اگردر طرح مطالبات ، زياده خواهی و عجله شود ، نيروهای افراطی و اقتدار گرا که برای تضعيف دولت اعتدال در کمين نشستنه اند ، جار و جنجال براه خواهند انداخت و بازی اعتدال گرائی را بر هم خواهند زد ! گوئی که هشت سالی که دولت اصلاحات برمسند قدرت اجرائی و قانونگذاری و تا حدودی قوه قضائيه نشسته بود و به اعتراف آقای خاتمی هر۹ روز يکبار با يک حادثه آفرينی و بحران سازی مواجه ميگرديد ، بخاطر زياده خواهی وشتابزدگی وعمق اصلاحاتی بود که آقای خاتمی در دستور کار دولت خويش قرار داده بود ! کسانی که به بحث های پرهيز از تندروی و رعايت اعتدال دامن ميزنند گويا هنوز نميدانند درمورد ديکتاتوری مذهبی مطلقه ای که مشروعيت خود را از خدای خود ساخته ای که نماينده اش به عنوان ولی فقيه ، حکومت ميکند و حتی به قانون اساسی خويش پای بند نيست و"مصلحت نظام" اش را هر روز ميتواند به چيزی تعبير و تفسير نمود و در جائی جستجو کند ! و در کشوری که سخن گفتن و دفاع ازمنافع ملی و حقوق شهروندی ، ميتواند براحتی به براندازی تعبير گردد وبرای مناديان آن ، ميتواند زندان و شکنجه و حصر خانگی بدنبال داشته باشد ، مسئله تند روی و کند روی و زياده خواهی و کم خواهی موضوعيت خود را از دست ميدهد .

بديهی است انبوهی از خواسته های مردم وجود دارند که در فردای تصدی مقام رياست جمهوری بوسيله آقای روحانی ، از جانب نهادهای مدنی و شخصيت های حقيقی و حقوقی ، در مقابل دولت آقای روحانی نهاده خواهد شد ، اما يکی ازخواسته هائی که چه پيش و چه بعد ازانتخابات و هم در جريان تظاهرات پيروزی آقای روحانی ، توسط مردم و بويژه نسل جوان کشور مطرح گرديده ، خواسته ی آزادی زندانيان سياسی عقيدتی بوده است که اين روزها همه جا صحبت از آن است و ميتوان گفت که رفته رفته ميرود که به يک خواسته ملی تبديل شود .

همه ميدانيم که ترميم ويرانی هائی که در دوران هشت ساله رياست جمهوری احمدی نژاد ، به زير ساخت های صنعتی و کشاورزی ايران وارد گرديده است کار يکماه و يکسال نيست ، و کسانی که در جريان مناظره های انتخاباتی وعده ميدادند که اقتصاد کشور را ميتوانند درعرض چند ماه سر و سامان بدهند و مسئله بيکاری را کنند ، شيادان عوامفريبی بودند که اقتصاد و مديريت يک کشور را با چماق داری و آدمکشی در خيابانها اشتباه گرفته بودند ! تخريبی که دار و دسته های دزد و غارتگر در زير ساخت اقتصادی ايران انجام داده اند البته به زمان نياز دارد ، ولی تعقيب قانونی ، دستگيری و مجازات کسانی که اقتصاد ، کشاورزی و صنعت ايران را به اين روز انداخته و دهها مليون ايرانی را بخاک سياه نشانده اند به زمان احتياج ندارد ، به اراده ای ملی واراده اصلاح طلبی واقعی نياز دارد که حکومتگران اسلامی ايران از هر جناح و دسته ای که باشند فاقد آن هستند ، اميدوارم که آقای حسن روحانی پس از سوگند خوردن و آغازرسمی کار رياست جمهوری خلاف اين را ثابت نمايند تا اينجانب از ايشان عذر خواهی کنم !

همچنين در حوزه دفاع از حقوق شهروندان و اعاده حقوق شهروندانی که حقوق شان در دوران دولت احمدی نژاد و پيش از آن پايمال گرديده است به زمان نياز ندارد و اگر براستی آقای روحانی و دولت "اعتدال" اراده انجام آنرا داشته باشند ميتوانند از همان روزاول تصدی مقام های خود بدنبال انجام آن باشند و از پشتيبانی مليونها ايرانی که حقوق شهروندی شان در گذشته نقض گرديده است برخوردار شوند ، برای مثال آقای روحانی در قبال مسئله زندانيان سياسی و عقيدتی و حصر خانگی رهبران جنبش سبز که خواسته آزادی آنان به يک خواسته عمومی تبديل شده است ميتواند سه رويکرد از خود نشان دهد:

۱- رويکردی که موجب رضايت بيت رهبری ، شخص خامنه ای و باندهای نظامی امنيتی باشد - در اين رويکرد آقای روحانی با گفتن اينکه مسئله زندانيان سياسی و عقيدتی ، مربوط به قوه قضائيه ميباشد ، از خود سلب مسئوليت کرده و نقش خود را ازرئيس قوه مجريه به همان نقشی که آقای خاتمی پس از هشت رياست جمهوری به آن اعتراف نمود يعنی "تدارکچی" بيت رهبری پائين بياورد .

۲- رويکردی که موجب شادی و رضايت مردم و کسانی که حقوق شان ضايع گرديده است شود – در اين رويکرد آقای روحانی ميتواند به عنوان رئيس جمهوری که سوگند ياد کرده است تا ازقانون اساسی جمهوری اسلامی و حقوق مردم ايران دفاع نمايد ، مدعی شود که بموجب همين قانون ، شکنجه جرم و شکنجه گر مجرم و قابل تعقيب قانونی است ، و بموجب همين قانون ، در جرائم سياسی و مطبوعاتی ، حضورهیأت منصفه و وکيل متهم از ضروريات است و چون در دادگاههائی که به اينگونه جرائم رسيدگی شده است از هیأت منصفه و وکيل متهمان خبری نبوده است ، بنابراين آن دادگاهها و همچنين احکام صادره از طرف آنها غير قانونی بوده است .

۳- رويکردی که درآن "اعتدال" يعنی همانجائی که آقای روحانی از آن برخاسته است ، رعايت گردد و کاری نکرد افراطی ها عصبانی شوند و کل "اعتدال گرائی" را به مخاطره اندازند ! – در اين رويکرد آقای روحانی با مردم و خانواده های زندانيان سياسی عقيدتی وکسانی که در حصر خانگی بسر ميبرند احساس همدردی خواهد کرد و قول خواهد داد و اظهار اميدواری خواهد کرد که با همکاری ساير مسئولان مملکتی ، راهی را برای حل اين معضل پيدا شود !

و در طرف مقابل آقای روحانی و صف اعتدال طلبان ، طيفی از دارودسته های ذوب شده در ولايت قرار دارند که متناسب با ميزان ذوب يافتگی شان در ولايت مطلقه خامنه ای ، نظريات گوناگونی را در مورد چکونگی برخورد با زندانيان سياسی و منتقدين و مخالفان جمهوری اسلامی ارائه ميدهند ، مواضع گوناگونی در مقابل آزاديخواهان و مدافعان حقوق شهروندی اتخاذ مينمايند ، در اين طيف از حسين شريعتمداری و سردار نقدی که معتقدند تمام دگرانديشان و منتقدان جمهوری اسلامی ، مفسد فی الارض اند و هرمجازاتی کمتر از اعدام ترحم وشفقت اسلام و رهبر است نسبت آنان ! گرفته تا کسانی مانند عسکراولادی که معتقدند آزادی آن دسته از زندانيان سياسی و محصورين خانگی که دچار "فتنه" شده اند ، ميبايستی مشروط به توبه و تقاضای عفو آنان از رهبرباشد !

و اما رويکرد اصلاح طلبان و هوادران آنان در مورد مسئله آزادی زندانيان سياسی :

اصلاح طلبان و هوادارانشان ، هم خواهان آزادی زندانيان سياسی اند وهم با توبه کردن مخالف اند و درعين حال مايل اند که اين مسئله به گونه ای حل وفصل شود که به آبرو وهويت اصلاح طلبی آنان لطمه ای وارد نشود . شيوه ای که اين دسته برای طرح خواسته آزادی زندانيان سياسی و محصورين در پيش گرفته اند ، نامه نگاری به رهبر و مقامات قضائی جمهوری اسلامی و استفاده از زبان پند و نصيحت است تا شايد روزنه ای به قلب سياه و پر از کينه و نفرت خامنه ای و گماشته هايش بگشايند و اورا برسرمهر وعقل آورند ، غافل از آنکه جائی که پای قدرت مطلق و جانشينی خدا در روی زمين به ميان باشد ، عقل و مهر و محبت را جايگاهی نيست . اين دسته از ناصحان جمهوری اسلامی ، گاهی آنقدردر توّهم و خوش خيالی های خود غوطه ور ميگردند که برای حل مشکل زندانيان سياسی و محصورين و ايجاد فضای باز و"آشتی ملی" پيشنهادهای عجيب و غريبی هم ارائه ميدهند ، برای مثال آقای احمد منتظری فرزند آيت الله زنده ياد منتظری ، در نامه ای از روی خيرخواهی برای حل مسئله زندانيان سياسی ، به خامنه ای ازجمله چنين مينويسد :

« جنابعالی که اکنون بسط يد داريد ، به راحتی می‌توانيد با يک تصميم تاريخی اين مسأله را حل نماييد و موجب همدلی اقشار مختلف مردم گرديد . آقايان موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی رفسنجانی و حضرتعالی طی اين سی سال نخست‌وزير و رئيس مجلس و رئيس جمهور بوده‌ايد . تشکيل يک جلسه ۵ نفره و گفتگوی مستقيم و دوستانه بسياری از مسائل را حل می‌کند و نور اميدی در قلب همه ملت می‌افکند . اين اقدام قدرت و موقعيت شما را بالا برده و نظر ديگران را نيز نسبت به يک حاکم اسلامی بسيار مساعد تر می‌سازد . لابد استحضار داريد که بر اثر برخوردهای ناشايست عده‌ای که به نام اسلام و جمهوری اسلامی انجام می‌شود اعتقادات بسياری از مردم و بخصوص جوانان سست شده و دين‌گريزی و حتی دين‌ستيزی رو به افزايش است. جنابعالی با يک تصميم انقلابی یأس و سرخوردگی از اسلام و حاکميت دينی را تبديل به اميد خواهيد نمود .»

فقط يک ذهن خيال پرداز ميتواند تصور نمايد رهبر ديو سيرتی که دستش به خون هزاران جوان ايرانی آغشته است و کسيکه مسئول ويرانی و تباهی کشور و ملتی است ، کسيکه دهها روزنامه نگار و وکيل و کارگر و دانشجو و معلم و استاد دانشگاه و غيره را به زنجير کشيده است که چرا به تقلب در "انتخابات" سال ۸۸ اعتراض کرده اند و کسيکه حتی اجازه نميدهد زندانيان سياسی به دارو درمان دسترسی داشته باشند و عملاً شرايط مرگ تدريجی آنان در زندان ها و شکنجه گاهها بوجود آورده است ، آری چنين رهبر پليد و ضدبشری ، برخی تصور ميکنند که ميتواند در يک چشم بهم زدن تغيير ماهيت داده و با مخالفان و منتقدان حکومت مطلقه خود به گفتگو نشيند و بخاطر ظلمی که برآنان رفته است از آنان دلجوئی نمايد ! آقای احمد منتظری حتماً فراموش کرده است که پدر ايشان در آخرين روزهای حيات خود ، در وصف حکومت خامنه ای گفت که : " اين حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی " .

سخن آخر – نه آقای روحانی و دولت اعتدالی اش و نه نامه نگاری ها وپند واندرزهای شخصيت های اصلاح طلب ، بدون حضور قدرت مردم در صحنه سياسی و اجتماعی ايران ، نخواهند توانست آزادی زندانيان و محصورين را ميسر سازند ، حضور فعال مردم در صحنه و تبديل شعار "زندانی سياسی آزاد بايد گردد" به يک خواسته ملی وسراسری است که ميتواند خامنه ای و زندانبان ها و شکنجه گرانش را به عقب نشينی وادار ساخته ، از فشارهای روزمره برآنان و خانواده هايشان بکاهد و سرانجام موجبات آزادی آنان را فراهم سازد . زندانی سياسی آزاد بايد گردد ، زياده خواهی نيست و انجام آن به زمان طولانی نياز ندارد ، آقای روحانی فراموش نکند که بدون حمايت مردم ، هيچ طرح و برنامه دولت "اعتدال"اش پيش نخواهد رفت ، فعلاً جمع کثيری از مردم ايران به هردليلی چشم براه اقدامات شما هستند ، نقطه قدرت دولت "اعتدال" شما در اعتماد و پشتيبانی مردم است ، به عنوان قدم نخست ، با پيگری جدی خواسته ی آزادی زندانيان سياسی عقيدتی ، نشان دهيد که لايق اعتماد مردم ايد وگرنه در غياب قدرت وحمايت مردم ، شما نيز بزودی در مقابل قدرت قهار خامنه ای به يک "تدارکچی" بمراتب کوچکتر از آقای خاتمی تبديل خواهيد شد .

و اما اندرزی به شخصيت هائی مانند آقای احمد منتظری که نگران رواج دين ستيزی و روی گردانی جوانان از اسلام ومسائل مذهبی در ميان ايرانيان اند ، برای حفظ احترام دين و باورهای مذهبی ، هيچ راهی وجود ندارد مگر اينکه خواهان جدائی نهاد دين از نهاد دولت شويد ، روند فرار مردم و بويژه جوانان از اسلام و رواج دينداری کاذب و تظاهر به دين حکومتی ، به سرعت ادامه خواهد داشت اگر دينداران و مسلمانان واقعی ايران ، برای جداسازی نهاد دين ازنهاد دولت ، با آزاديخواهان سکولار ايران همراه نشوند و به ولايت مطلقه خامنه ای که مايه ننگ ايرانيان ، دينداران و مسلمانان است پايان ندهند . هنرمند محترم و با وجدان ، آقای محمد نوری زاد پس از چند سال نامه نگاری و پند اندرز به رهبر قاتلی که ولايت اش مدتها است باطل شده ، تلاش فراوان کرد که رهبر را براه راست هدايت کند ، اما نشد که نشد ، محمد نوری زاد راه خويش را تغيير داد و مسير ديگری را در پيش گرفت ، نوری زاد در مسير جديد ، اخيراً با بوسه ای بر پاهای کوچک يک پسر بچه بهائی که پدر ومادرش در اسارت خامنه ای اند ، درحقيقت راه رسيدن به آشتی و وحدت ملی را به ايرانيان آموخت ، اگر دهها نامه نوری زاد در دل سياه و سنگ خامنه ای اثر نکرد ، بوسه او بر پای يک پسربچه بهائی قلب مليونها ايرانی را تکان داد ، اين هم راهی است که ديگران و از جمله کسانی که نگران بدنامی دين خود هستند ميتوانند ازتجربه آقای محمد نوری زاد و مسيری که او طی کرده است بياموزند .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016