گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 اردیبهشت» همپيوندی در اسارتگاه، از هويتپذيری تا دلباختگی به زندانبان، سيما راستين18 اسفند» فمينيسم اسلامی، گفتمانی فمينيستی در نوانديشی دينی، سيما راستين 11 تیر» پهنه خصوصی (هم) سياسی است، سيما راستين
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پارادوکس "فمن"، سيما راستين“فمن” حقیقتا پارادوکس شگفتانگیزی است: گروهی که هویت خود را به فمینیسم نسبت میدهد، ولی بر تئوریهای فمینیستی و دستاوردهای آنها آگاهی ندارد. این گروه در کشورهایی اکسیون برگزار میکند که تاریخ، جنبش فمینیستی، سطح مبارزات زنان و حساسیتهای فرهنگی و زخمهای سیاسیشان را نمیشناسندنخستينبار در سال ۲۰۰۸ بود که به خيابان رفتند تا به هجوم سوداگران سکس به کشورشان، فعاليت شبکههای تجارت زنان و جولان دادن گردشگرانی که در جستوجوی سکس ارزان به اوکراين سفر میکردند، اعتراض کنند. شعار اعاده ارج و حرمت زنان اوکراينی را سر دادند. عليه گرانی، رشوهخواری و فساد دولتی اعتراض کردند و اعلاميه پخش کردند؛ عليه وضعيتی که بخشی از زنان اين کشور را به به دليل تنگناهای مالی و بیآيندگی، به شبکههای تجارت سکس جذب میکند. نتيجه فعاليتشان نااميدکننده بود. از خبرنگار وعکاس نشانی نبود. به ويژه واکنش مردها بیاعتنايی بود يا عصبيت. چيزی نگذشت که تاکتيکشان را تغير دادند. نام “فمينيسم نو” را برای خود برگزيدند. تاج گل سمبوليک زنان اوکراينی را بر سر گذاشتند، شعارهايشان را روی بدنهايشان نوشتند و با بالاتنه عريان به خيابان رفتند. اينبار تظاهراتشان مثل بمب صدا کرد. گزارشهای تصويری جنجالبرانگيزی در رسانههای محلی و در پی آن در سراسر اروپا منعکس شد. تيترهای خبری، گمانهزنی، مصاحبههای متعدد فضای رسانهای را اشباع کرد. از آنها به عنوان دخترانی جسور، باهوش و خلاق نام بردند، ولی از آن پس درباره قربانيان اوکراينی تجارت سکس و سرنوشت فلاکتبارشان، کلمهای نوشته نشد. استفاده رسانهای از برهنگی برای اعتراض به تجارت سکس صراحت آنا در توضيح انتخاب تاکتيک برهنگی گروه “فمن” به اندازهای صادقانه بود که رپرتر نشريه فمينيستی “اما” به صرافت نيفتاد که از مخالفت اصولی و مبارزه جدی جنبش فمينيستی با استفاده ابزاری سيستم پدرسالاری از بدن زنان حرفی بزند يا پرسشی درباره تناقض تاکتيک برهنگی برای جلب افکار عمومی با الگوهای سکسيستی مسلط در جهان سرمايهداری مطرح کند؛ الگوهايی که بر ارائه کالايی جنسيت زنانه تکيه دارند. طبعاً اشارهای هم به استفاده افسارگسيخته نظم اقتصادی نئوليبراليسم از برهنگی برای عرضه و فروش محصولات اقتصادی نشد. مسئله انطباق تاکتيکی “فمن” با الگوهای سليقهای مردانه در جهان مصرفی سرمايهداری هم که بماند. خبرنگار مجله زنان “اما” در پايان گزارشی تحسينآميز، در بيانی پرسشآميز نوشت که در کشوری که روی هر پوستر تبليغاتی عکس يک سينه برهنه ديده میشود، شايد زنان بتوانند از اين سينههای مبتذل شده به عنوان سلاح استفاده کنند. اين نکته نه فقط به اوکراين، بلکه به همه جهان سکسيستی مربوط میشود. گسترش پهنه مبارزه از چارچوب ملی به پهنه جهانی استقبال و تشويقهای رسانهای در اروپای غربی چنان دلگرمکننده بود که گروه “فمن” را بر آن داشت به جای انتظار طولانی برای پيشبرد هدفهای ملی در کيف، پايتخت اوکراين، به فعاليت در پهنه جهانی بپردازند. در حالی که تجارت سکس، فساد و رشوهخواری همچنان در اوکراين ورشکسته بيداد میکرد، به پاريس سفر کردند و در لباس خدمتکارانی وسوسهانگيز در مقابل خانه اشتراوسخان، رئيس سابق صندوق بينالمللی پول، تظاهرات کردند و شعار دادند: “فحشا را برچينيد”، “ننگ بر اشتراوس خان”، “مرگ بر رشوهخواری”. ايستگاه بعدی در ايتاليا بود. اينبار نوبت سرزنش برلونسکونی، نخست وزير سابق ايتاليا، برای سوءاستفاده از زنان برای پيشبرد سياست دولتی رسيده بود: “برلوسکونی بايد برود”. عکسهای خبری اين دو تظاهرات جنجالی بلافاصله در مهمترين رسانهها منعکس شدند. رسانههای اروپايی حقيقتاً برای صحنههای هيجانانگيزی که با چاشنی اروتيک تدارک شده باشد، مايه میگذارند، حتی اگر کنشگران آن به جنگ پدرسالاری آمده باشند. ملاحت داستان در اين بود که تشکلهای زنان در کشورهای اروپايی به همان اندازه از آکسيونهای زنانی با بالاتنه برهنه عنوان “فمينيسم نو” شگفت زده شدند که افکار عمومی اروپايی. به ويژه اينکه فعالان “فمن” حرف تازهای برای رهايی و پيشرفت زنان اروپای غربی و سنت وزين مبارزات فمينيستی در اين کشورها ندارند. ظاهراً طرفداران “فمينيسم نو” کشش چندانی هم برای آگاه شدن به دستاوردها و سطح کنونی مطالبات زنان کشورهای ديگر ندارند. هدف اصلی آنها انجام اکسيونهای خيابانی يا به عبارتی “فمينيسم خيابانی” برای انعکاس جنجالبرانگيز در رسانههاست. اينکه فمينيستهای ايتاليايی و فرانسوی چه میانديشند و اصولاً به چه حمايتهايی نيازمندند، در پروژه “فمن” جايی ندارد. به نظر نمیرسد که سنجش تأثير اين اکسيونهای بالاتنه برهنه و کم محتوا بر جامعه اروپای غربی و زنان اين کشورها در برنامهريزیهای بعدی اين گروه تاثيرگذار باشد. مسئله تجارت سکس در اوکراين هم که ديگر موضوع اين آکسيونها نيست. تيراژ و عکسهای خبری توجهبرانگيز پروژه را به پيش میبرد. سردرگمی معرفتی، مقايسه اردوگاههای مرگ در رايش سوم با محله سنت پاولی هامبورگ وقتی فعالان “فمن” در هامبورگ خيابان هربرت سنت پاولی (محله کسب و کار سکس) با بالاتنه برهنه و حمل صليبهای شکسته رژه رفتند، نه تنها اعتراض برخی فمينيستها و بخشهايی از شهروندان آگاه در جامعه آلمان را برانگيختند، بلکه کفر روزنامههای بلوار آلمانی را هم در آوردند؛ روزنامههايی که همواره با شور و شوق عمليات مبتکرانه گروه “فمن” را همراه با عکسهای هيجانانگيز گزارش میکردند. دليل اين نارضايتی اين بود که آنها نه تنها شعار برچيدن فحشا و مجازات مشتريان اين بازار را بر بدنهايشان حمل کردند، بلکه اکسيون خود را با حمل صليبهای شکسته و نصب تابلويی با عنوان “کار آزاد میکند” بر ورودی خيابان هربرت به اوج رساندند. “کار آزاد میکند” شعاری بود که نازیها بر سر درهای اردوگاهای کار مثل داخائو و آشويتس نصب کرده بودند تا با عوامفريبی، برای اين اردوگاههای جهنمی، نوعی هدفهای تربيتی را در افکار عمومی تداعی کنند، اما در حقيقت اين تابلو به معنی حکم مرگ برای زندانيانی بود که در اين اردوگاهها به انجام کارهای طاقتفرسا وادار میشدند، تا از خستگی کشنده کار اجباری، گرسنگی و بيماری بميرند. اينبار بیاطلاعی از تاريخ و مجهز نبودن به تئوریهای فمينيستی کار دستشان داد. از تيترها و عکسهای جنجالی خبری نبود. “فمن” حقيقتا پارادوکس شگفتانگيزی است: گروهی که هويت خود را به فمينيسم نسبت میدهد، ولی بر تئوریهای فمينيستی و دستاوردهای آنها آگاهی ندارد. اين گروه در کشورهايی اکسيون برگزار میکند که تاريخ، جنبش فمينيستی، سطح مبارزات زنان و حساسيتهای فرهنگی و زخمهای سياسیشان را نمیشناسند. عليه تنفروشی در کشوری شعار میدهند که در بستر تحولات دموکراتيک و رشد ليبراليسم، اين شيوه کسب را به عنوان حرفه در چارچوب قانون کار تعريف و کارکنان آن را “کارگران سکس” نامگذاری کرده است. کارگران سکس در کشور آلمان موظف به داشتن اجازه کار، بيمه درمانی، کنترل بهداشتی منظم، گواهی رسمی اقامت در شهری که ساکن آن هستند، مشخص بودن محل کار و پرداخت ماليات هستند. اکسيونيستهای “فمن” نه تنها از موقعيت قانونی اين حرفه در کشورهای سوسيال دموکراتيک تصوری ندارند، بلکه آن را با اردوگاههای مرگ نازیها که با هدف پاکسازی ناخالصیهای نژاد ژرمن تدارک ديده شده بود، مقايسه میکنند. نازیها در برنامه پاکسازی نژادی خود نه فقط يهوديان بلکه، معلولان، مجرمان، همجنسگرايان و زنان متهم به تنفروشی را نيز به اردوگاههای کار و هولوکاست میفرستادند. رويای مادرسالاری در عصر همترازی جنسيتی در مصاحبهای در تارنمای دی تسايت از الکساندرا شفچنکو يکی از اعضای سه نفره رهبری درباره سمت و سو و هدف نهايی گروه “فمن” پرسيده میشود. شفچنکو با قاطعيت هدف نهايی را “مادرسالاری” مینامد. او از انقلابی خشن به عنوان پيشزمينه استقرار مادرسالاری سخن میگويد که در آن خون بر زمين جاری خواهد شد. گزارشگر “دی تسايت” میپرسد: خون چه کسانی؟ شفچنکو پاسخ میدهد: خون مردها. خبرنگار میگويد: من ابدا نمیخواهم عليه شما بجنگم. شفچنکو میگويد: شايد عليه شما نه، من شما را نمیشناسم، اما عليه پوتين، لوکاشنکو و کسانی مثل برلونسکونی و پلاتينی. شفچنکو به عنوان يکی از سه رهبر گروه “فمن” در عرض يک ثانيه در مقابل خبرنگار”دی تسايت” از انقلاب جنسی عليه مردان و ريختن خون آنها بر زمين کوتاه میآيد و به سربه نيست کردن چند سياستمدار روسی، اوکراينی ايتاليايی اکتفا میکند. در پلاتفرم شفاهی و مختصر “فمن” که از مصاحبههای مطبوعاتی جنجالی و صفحههای اينترنتی تشکيل میشود، از مبارزه با خشونت، از نقد سکسيسم که فانتزی مادرسالاری نيز گونه ديگری از آن است، حتی اشارهای وجود ندارد. جنسيت انسانی متشکل از گونههای دوگانه زن- مرد است که بايستی از سلطه مردانه به سلطه زنانه تحول يابد. قابل تصور است که هسته مرکزی سلطه جنسيتی (ازجمله جنسيت زن)، برتری يک جنسيت بر جنسيت ديگر است. بر مبنای چنين فرضيهای تحقير، تبعيض و خشونت جنسيت برتر به جنسيتهای ديگر توجيه و تبرئه میشوند. فعالان “فمن” با بر افراشتن آرمان مادرسالاری بيشتر به افسانههای خيالانگيز زنان جنگجوی آمازون شباهت دارند تا فمينيستهای اين عصر. پروژه تبليغاتی جنجالی “فمن” طبعاً فرسنگها با برنامه همترازی جنسيتی (Gender Mainstreaming) که از سال ۱۹۹۵ در برنامه دولتی اغلب کشورهای اروپای غربی گنجانده شده است، فاصله دارد. چنين است پارادوکس “فمن” و داعيه برپاکردن انقلاب جنسی برای کسب سلطه زنان در سراسر جهان. سلسله مراتب سازمانی و منابع مالی گروه فمن طرفداران “فمن” مدام افزايش میيابند. البته همه آنها به بلوغ کافی برای شرکت در اکسيونهای با بالاتنه برهنه نرسيدهاند. به گفته خودشان شمار فعالان tapless activists به سی نفر و سمپاتيزانهای پوشيده به صدها نفر بالغ میشود. تعداد سرزدن به صفحات اينترنتی و فيسبوک اين گروه به بيش از دهها هزار تخمين زده میشود. در برخی از کشورها مثل فرانسه و آلمان شاخههای محلی “فمن” تاسيس شده است. شگفتآور اينکه مديريت همه اين گروهای محلی و ارتباط با افکار عمومی در پهنه مجازی توسط رهبری سه گانه اوکراينی انجام میگيرد. مصاحبههای جنجال برانگيز و فيلمهای خبری به ويژه با اينا و ساشا شوچنکو انجام میگيرد. در يکی از مصاحبههای مطبوعاتی در کيف، کافه کوپيدون مردی نيز در جمع اعضای اوکراينی “فمن” حضور دارد. شوچنکو در پاسخ به پرسش خبرنگار میگويد: “بله ما در فمن، مردهايی هم داريم، در پشت صحنه، به عنوان مشاور، وکيل مدافع و مغز متفکر. ما زنان همواره در پی هماهنگی هستيم، مردها به ما میگويند که راديکالتر باشيم، به همين دليل آنها مهم هستند. ضمناً آنها ما را از زندان بيرون میآورند.” برای اغلب رسانههايی که از فعاليتهای رو به افزايش فعالان “فمن” در کشورهای مختلف، سفرهای هوايی و سايتهای اينترنتی که مدام بروز میشوند، گزارش میکنند، پرسش چگونگی تامين مالی گروه مطرح شده است. آنا هوتسول در پاسخ به خبرنگار اما Emma میگويد: “چند نفر بازرگان و يک دیجی در آلمان از ما حمايت مالی میکنند.” شوچنکو در پاسخ به خبرنگار تسايت میگويد: “بخشی از درآمد ما از کمکهای مالی و بخش ديگر آن از فروش محصولاتمان در فمنشاپ کسب میشود. در فمنشاپ اثر سينههایمان را میفروشيم. مردم به ما مینويسند که اثر سينههايمان را میخواهند و ما برايشان پست میکنيم…. درآمدمان از اين راه ماهانه پنجهزار تا هفتهزار يورو است.” محصولات اين “فمينيستهای نو” عبارتند از تیشرت، فنجان قهوه، کيف دستی با آرم “فمن” (سينههای برهنه) و همچنين سينههای پلاستيکی سرگرمکننده مدل فمن. اشيايی که تاکنون در سکس شاپهای جهان برای سرگرمی مردان علاقهمند عرضه میشدند. تناقض عجيبی است، گروه “فمن” برای اعتراض به سياستها و فساد دولتی و دادخواهی از زنان کشورشان که به دليل تنگناهای اقتصادی به تجارت سکس روی آوردهاند، به پهنه عمومی آمدند. اکنون برای تامين هزينههای تبليغاتی، از فروش اثاری با آرم سينههايشان و نمايش زنده آن در حضور رسانهها سود میجويند. در پاسخ به پرسش رسانهها درباره اين تناقض، از معنای ديگری از برهنگی، اختيار بر تن حرف زدند و هرگونه خويشاوندی با پورنوگرافی را مردود دانستند. شوچنکو در پايان اين مصاحبه با “دی تسايت” بازهم تاکيد میکند: “ما با اکسيونهايمان اين موضوع را مطرح میکنيم که اوکراين فاحشهخانه کشورهای اروپای غربی نيست.” آيا فعاليتهای “فمن” در بهبود وضعيت قربانيان تجارت سکس در اوکراين مؤثر بوده است؟ آيا تغييری در وضعيت ورشکستگی اقتصادی، فساد و رشوهخواری دولتی، بيکاری، هجوم سرمايهداران خارجی به اين کشور، افزايش مهاجرت شهروندان به کشورهای ثروتمند اروپای غربی به وجود آمده است؟ آيا سياستمداران اين کشورها به فساد خود اعتراف کرده، استعفا داده و به سوءاستفادههای کلان سياسی اقتصادی پايان دادهاند؟ آيا اکسيونهای برهنه فعالان “فمن” برای زنانی که با رويای زندگی خوب در اروپای غربی، هستی خود را به مخاطره میاندازند، تا به اين کشورها سفر کنند، آگاهیبخش بوده و دستاوردی برای زنان ساکن اروپای غربی به ارمغان آورده است؟ آيا آکسيونهای بالاتنه برهنه “فمن”، “طلايههای انقلاب جنسی نوين”ی را بشارت میدهد و “معنای ديگری از برهنگی” را در وجدانهای بشری شکل میدهد؟ آيا زنان تاريخ خود را حقيقتاً اينگونه مینويسند؟ اين نخستين بار نيست که از برهنگی در سياست استفاده میشود. پيشاهنگان اين روش سياسی، جوانان انقلابی جنبش دانشجويی دهه ۱۹۶۸ بودند؛ جنبشی که بر بستر رونق اقتصادی و فضای دموکراتيک پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت؛ جنبشی که به انديشههای ضد جنگ، طرفداری از محيط زيست، مخالفت با تبعيضهای نژادی و برابریخواهی جنسيتی مجهز بود. در دوره رونق اقتصادی و پيشرفت تکنيک، اختراع جاروبرقی و ماشين لباسشويی، اشتغال زنان افزايش يافت. بر بستر کشف پنيسيلين، قرص ضد بارداری و شکستن تابوهای مذهبی – سنتی، در روابط دوجنس گشايشی نوين از حيث کيفيتی به وجود آمد. رابطه جنسی قبل از ازدواج، مدهای جديد لباس مثل مينی ژوپ، آرايش مدرن مو، هيپیگری و موزيک بيتلها، انتشار آزادانه اولين مجلات پورنو و بازگشايی اولين فروشگاه سکس (Beate Uhse)، صحنههای اروتيک و سکسی در سينما، همه و همه از دستاوردهای انقلاب جنسی دهه ۶۸ ميلادی هستند. جنبش فمينيستی در اروپا نيز بر چنين زمينهای شکل گرفت. برای اين انقلاب جنسی همه زمينههای لازم يرای يک تحول اساسی فراهم بود. اکنون زنان اروپايی برای گرفتن سهم بيشتر در بازار آموزش، کار و صعود به سطوح مهم تصميمگيریهای سياسی و اجتماعی تلاش میکنند. برهنگی به خودی خود موضوع تعريف شدهای است، در خيابان، در محل کار، در استخر، در سونای مجزا و مختلط، در سواحل درياچهها و درياها با بالاتنه برهنه يا با لباس شنا. در تعريف برهنگی به عنوان ابزار سياسی و غيره نيز ابهامی وجود ندارد، سلاحی زنگ خورده و بی ثمر برای پيشبرد هدفهای سياسی. تاتيانا اشتلتسر(Tanja Stelzer) نويسنده سلسله مقالاتی در هفتهنامه “دی تسايت” زير عنوان “برهنههای نو” مینويسد: “اين مسئله آزادی نيست که گروه فمن را به جلوی صحنه میراند. اينها نيز مثل فمينيستهای نسل قديم هنوز موفق به رها کردن خودشان از ايدهآلهای زيبايی مردانهپسند نشدهاند. پورنوگرافی برای فعالان فمن به معنای سرکوب است، در حالی که همچنان در اسارت سمبولهای انقياد زنانه هستند. اينا شوچنکو در گفتگو با گزارشگر دی تسايت میگويد: زمانی که ما میتوانيم تاريخ خودمان را بنويسيم، خيلی کوتاه است.” اشتلتسر مینويسد: ”آيا زنان تاريخ خود را حقيقتاً اينگونه مینويسند؟” و چنين ادامه میدهد: “تصوير برهنه زن، قدرتمند است، آنقدر قدرتمند که انسان همه چيز ديگر درباره آن را فراموش میکند. زنی که برهنه میشود، باور میکند که پرقدرت است، اما در حقيقت اين قدرت تصوير است، نه قدرت خود او. در واقعيت او به هرکسی اجازه میدهد که در او آنچه را که میخواهد، ببيند. هرکس میتواند روی پوست برهنه آنچه را فرافکنی کند که در خيال خود تصوير میکند. تصاوير برهنه، زنان را با خودشان به طوفانی میسپرند که مقصد آن نامعلوم است. مقصدی که آن را حتی نمیتوانند بشناسند.” Copyright: gooya.com 2016
|