گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
26 مرداد» دروغ گوی جنگ طلب مسلمان ستیز، محمد سهیمی15 مرداد» تحریم، جنگ و تجزیه ایران: پاسخ به آقای مجید محمّدی و مروری بر نوشتههای ایشان، محمد سهیمی 15 مرداد» تحریم، جنگ و تجزیه ایران: پاسخ به آقای مجید محمّدی، محمد سهیمی (بخش پایانی) 30 تیر» نگاهی دیگر به سفر محسن مخملباف به اسرائیل و منتقدان و ستایشگران آن، محمد سهیمی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! در بحران سوریه منافع و مصالح ملی و استراتژیک ایران در کجا قرار دارند؟ محمد سهیمیهمه ما روزی از صحنه خارج خواهیم شد. جمهوری اسلامی نیز با نظامی بهتر جایگزین خواهد شد. ولی آنچه که باید از آن محافظت شود، آنچه که باید به حیات با افتخار خود ادامه دهد، ایران است. عینک سیاه و زاویه تنگ "ما بر علیه جمهوری اسلامی" را در مورد بحران سوریه کنار گذشته، به آینده ایران و رابطه سرنوشت آن با بقیه خاور میانه با دید ملی، روشن، و باز نگاه کنیمویژه خبرنامه گویا مقدمه بدلیل حمایت همه جانبه از دولت بشار الأسد، و همچنین وارد شدن حزبالله لبنان در این جنگ که مورد حمایت ایران میباشد، جمهوری اسلامی نقش مهمی در این بحران و تعین سرنوشت نهایی آن بازی میکند. اگر از زاویه بسیار تنگ "ما در مقابل جمهوری اسلامی" به این تحولات نگاه کنیم، واضح است که بلافاصله نقش جمهوری اسلامی در سوریه را محکوم کرده، و همصدا با غرب و متحدان و نوکران آن در منطقه خواهان پایان دادن به این نقش خواهیم بود. در عین حال پر واضح است که تمامی نیروهای مترقّی و دمکرات واقعی، دخالت کشورهای دیگر در امور داخلی هر کشوری را محکوم میکنند. ولی آیا جنگ در سوریه فقط یک امر داخلی است؟ آیا جمهوری اسلامی تنها کشوری است که در سوریه دخالت کرده است؟ آیا عربستان سعودی، قطر، و ترکیه مهمترین نقش را در بر افروختن هر بیشتر جنگ سوریه به عهده نداشتهاند؟ آیا اسرائیل خواهان ادامه جنگ در سوریه نیست؟ آیا اگر آمریکا در این سوی جهان برای خود منافع ملی و حیاتی در خاور میانه میبیند و به مداخله میپردازد، چطور کشورهای منطقه حق چنین کاری را ندارند؟ آیا اصولاً سرنوشت سوریه کاملا و مستقل از سرنوشت بقیه کشورهای خاور میانه است؟ مصالح و منافع ملی ایران برای روشنتر شدن مساله یک وضعیت فرضی را در نظر بگیریم: فرض کنیم که در ایران یک نظام کاملا دمکراتیک و مردمی وجود دارد که دارای یک سیاست خارجی مستقل از قدرتهای جهانی است و فقط در پی مصالح و منافع ملی ایران است، ولی بقیه خاور میانه مانند شرایط کنونی است. آنوقت از خود بپرسیم: آیا گذار مسالمت آمیز به دموکراسی در سوریه همسو با منافع و مصالح ملی کشور ماست، یا نظامی که به زور اسلحه، آنهم اسلحهای که در دست گروههای تروریستی است که توسط مرتجعترین کشورهای خاور میانه مثل عربستان و قطر در اختیار آنها قرار گرفته؟ مساله را سادهتر کنیم: آیا برگزاری انتخابات آزاد در سوریه به سرپرستی سازمانهای بینالمللی با اعتبار به نفع مصالح ملی ایران است، یا روی کار آمدن یک حکومت ارتجاعی تابع عربستان که بزور اسلحه و پول عربستان، قطر، و آمریکا بر سر کار بیاید؟ افشای ملاقات اخیر پرنس بندر عربستان با آقای ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و قولها و تهدیدهای آقای بندر به خوبی نقش مخرب و جنایتکارانه عربستان، این متعهد پا بر جای آمریکا، که خود دارای یک نظام فاشیستی مذهبی است، را افشا کرد. ممکن است گفته شود که انتخاب مردم سوریه فقط منحصر به حکومت آقای اسد و گروههای تروریستی مورد حمایت عربستان، قطر، و غرب نیست، بلکه یک اپوزیسیون دمکرات هم وجود دارد. متأسفانه این نظر در حال حاضر درست نیست. چنین اپوزیسیونی در حال حاضر در سوریه وجود ندارد. زمانی که تحولات سوریه در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، چنین اپوزیسیونی در سوریه وجود داشت، که متاسفانه به دلیل سرکوب خونین آن بخشی از آن به سرعت دست به اسلحه برد، و بقیه آن که خواهان گذار مسالمت آمیز به دموکراسی بود کنار زده شد و دیگر عملا وجود خارجی ندارد. بخش مسلح در آغاز بعنوان "ارتش آزاد سوریه" با دولت آقای اسد مشغول جنگ شد، که شامل عناصر ناراضی ارتش سوریه هم بود. ولی این جنگ داخلی به سرعت بینالمللی شد، و با مداخله کشورهای سنی، مثل عربستان، قطر، اردن، و ترکیه، و با حمایت غرب، بخصوص آمریکا، فرانسه، و انگلیس، تبدیل به جنگی شد که بر طبق گزارشهای حتی روزنامه هایی مثل نیو یورک تایمز دیگر در آن عناصر ملی و ناراضی ارتش سوریه هیچ نقش مهمی ندارند، و تقریبا تمامی جنگ توسط نیروهای تندرو سنی، مثل القاعده و جبهه نصرت انجام میشود. در عین حال این نیروها ماهیت واقعی خودرا در ماههای گذشته آشکار کردهاند، از سرّ بریدن کشیش مسیحی گرفته، تا خوردن یک عضو بدن یک سرباز کشته شده ارتش سوریه. این نیروها بارها تأکید کردهاند که پساز بقدرت رسیدن تمامی شیعیان و علویها را قتل عام خواهند کرد، و مسیحیهای سوریه باید به لبنان مهاجرت کنند. دقیقا به همین دلیل است که نظر خواهیهای جدید که توسط سازمانهای غربی انجام شده نشان میدهد که حدود هفتاد درصد مردم سوریه از دولت آقای اسد در شرایط کنونی حمایت میکنند، در حالیکه این حمایت در آغاز جنگ چیزی بین ۳۵ تا ۴۰ درصد بود. مهمترین جنایتی که کشورهای حامی یاغیان و تروریستهای سوریه هم در مورد مردم سوریه و هم در مورد بقیه آن ناحیه کردهاند اینستکه ماهیت جنگ را عوض کردند، و آنرا بصورت جنگ سنی بر علیه شیعه درآوردند. بعضی از آمریکا-شیفتگان وطنی - که اکثرا از چپهای تندو تیز سابق هم هستند که بکمتر از لنین وطنی بودن خود به هیچ عنوان رضایت نمیدادند ولی حالا علمدار تبلیغات بدون پایه برای آمریکا هستند و به هر کسی که منتقد سیاستهای آمریکا است با عنوان آمریکا ستیز حمله میکنند -- ادعا میکنند که این جمهوری اسلامی است که بحران را به جنگ شیعه و سنی تبدیل کرده است. هلال شیعه اسناد ویکی لیکس، دشمنی عربستان با ایران، و "خاور میانه جدید" آمریکا اولین اثر این تصمیم در جنگ سال ۲۰۰۶ بین حزبالله و اسرائیل آشکار شد. یک عملیات کوچک حزبالله، که مثل آن بارها اتفاق افتاده بود، بهانهای بدست اسرائیل داد که به جنوب لبنان هجوم ببرد، و آمریکا برای چند هفته مانع از تصویب یک قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل شد که از طرفین میخواست آتش بس برقرار کنند. خانم کاندلیزا رایس وزیر خارجه آن زمان آمریکا وعده یک "خاور میانه جدید" را میداد، که در آن با در هم شکستن حزبالله و در نتیجه تضعیف دولت سوریه، مقدمات حمله به ایران فراهم میشد. آمریکا فقط زمانی بصدور قطعنامه رضایت داد که کاملا آشکار شده بود که اسرائیل قادر به شکست حزبالله نیست. مرحله بعدی دخالت عربستان و متحدان آن در بحرین و یمن بود. زمانی که اکثریت ۷۰ درصدی شیعه بحرین تظاهرات مسالمت آمیز خود برای یک حکومتی که در آن دستکم بخشی از حقوق آنها توسط حاکمیت اقلیت سنی آن محترم شمرده شود آغاز کرد، حکومت عربستان و متحد مرتجع آن، یعنی امارات متحده عربی، نیروی نظامی خودرا را به بحرین فرستادند، بدون آنکه کوچکترین اعتراض با عواقب ملموسی از طرف آمریکا و متحدان آن بعمل آید. در واقع سکوت آمریکا بخاطر معامله آن با عربستان بود. آمریکا و پیمان ناتو قصد دخالت در لیبی را داشتند، ولی احتیاج به یک پوشش سیاسی از طرف جهان عرب داشتند که دوباره متهم به یک کشور دیگر عربی نشوند. با رهبری عربستان جلسه فوقالعاده اتحادیه عرب برگزار شد که در آن از ۲۲ عضو فقط ۱۱ کشور حضور داشتند. عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج (فارس) دارای ۷ رأی بودند، و در نتیجه حمایت از حمله به لیبی ظاهرا توسط اتحادیه عرب "تصویب شد." نیروی هوائی قطر هم در بمباران لیبی شرکت کرد. بدین ترتیب دست عربستان و متحدان آن برای هر آنچه که میخواستاند در بحرین و یمن انجام دهند باز شد، بدون آنکه کوچکترین مخالفتی از طرف آمریکا وجود داشته باشد. خاطر نشان میشود که ۳۵ - ۴۰ درصد مردم یمن شیعه زیدی هستند که با مذهب وهابی که توسط عربستان و دولت مرکزی یمن حمایت میشود بشدت مخالف هستند. دولت مرکزی یمن نسبت به زیدیها تبعیضات بسیار زیادی قائل است، که همین باعث جنگ داخلی در آنجا شده است. در تمامی این مدت آمریکا-شیفتگان وطنی که طرفدار سرسخت به اصطلاح دخالت بشر دوستانه هستند، سکوت کردند. تو گویی مردم بحرین و یمن شایستگی کمک و یا دموکراسی را ندارند. با چنین زمینهای بود که عربستان، قطر، اردن، ترکیه، و متحدان غربی آنها به سوریه هجوم بردند، و آنرا تبدیل به یک جنگ فرقهای سنی بر علیه شیعه کردند. ادعای اخیر وزیر خارجه عربستان در صحبتهای خود با آقای جان کری وزیر خارجه آمریکا که "عربستان در برابر مداخله ایران در سوریه نمیتواند سکوت کند" بسیار بیاساس و مضحک است. این عربستان و متحدان آن بودند که دخالت در سوریه را آغاز کردند. اصولاً اگر دخالت این کشورها در سوریه نبود، این جنگ مدتها پیش پایان یافته بود. وزیر خارجه عربستان به این دلیل ادعای مضحک خودرا را مطرح میکند که با دخالت حزبالله، مشاوران سپاه پاسداران و احتمالا شرکت نیروی قدس در جنگ سوریه، جهت جنگ در این کشور عوض شده، و نیروهای دولتی مشغول باز پس گرفتن سرزمین هایی هستند که توسط تروریستهای مورد حمایت عربستان، قطر، اردن، ترکیه و متحدان غربی آنها، یعنی آمریکا، فرانسه، و انگلیس، اشغال شده است. ناگهان عربستان به یاد آورد که باید در مورد دخالت جمهوری اسلامی در سوریه در انظار عمومی ابراز نگرانی کند. ناگهان آمریکا و فرانسه "کشف" کردند که ممکن است سلاح شیمیایی توسط دولت سوریه بکار گرفته شده باشد. بسیاری دیگر از تحلیلگران و روزنامه نگاران معتبر هم در مورد صحت ادعای آمریکا ابراز شک کردهاند، و بنا بر این این موضوع، بر خلاف آنچه که آمریکا-شیفتگان وطنی ابراز میکنند، یک موضوع قطعی نیست. تصویر غلط از جنگ تقسیم خاور میانه به کشورهای کوچک و تاثیر آن بر روی ایران ناحیه دیگر در نزدیکی مرز ترکیه خواهد بود که توسط کردهای سوریه کنترل خواهد شد. بقیه سوریه بدست نیروهای یاغی و تروریست خواهد افتاد، که به احتمال قریب به یقین مرکز جدیدی برای فرماندهای نیروهای تندرو و تروریست در خاور میانه خواهد بود. توجه داشته باشیم که عراق نیز عملا به سه ناحیه تقسیم شده است: کردها در شمال، سنیها در غرب بخصوص در ایالت انبار، و شیعهها در مرکز و جنوب عراق. شرایط لیبی چیست؟ مگر غیر از این است که کشور عملا به دو بخش تقسیم شده، قسمت شرق آن که بیشتر منابع نفتی لیبی در آن قرار دارد در دست نیروهای تندرو میباشد که به کمک پیمان ناتو بر سر کار آمدند، قسمت غرب آن کاملا در آشوب است، دولت مرکزی فقط بر روی کاغذ وجود دارد و عملا صاحب قدرت نیست، و اسلحه از لیبی هم به شورشیان سوریه و هم به شورشیان مالی و کشورهای نزدیک آن میرود؟ زمانیکه دروغهای غرب در مورد عراق آشکار شد، هجوم به عراق هم توسط خیلی ها، از جمله تونی بلر، کاندلیزا رایس، و غیره بعنوان نوعی "دخالت بشر دوستانه" توجیه میشد. وضع عراق چگونه است؟ و البته، آمریکا-شیفتگان وطنی که از به اصطلاح "دخالت بشر دوستانه" در لیبی حمایت میکردند، نامه به پرزیدنت اوباما نوشتند و در آن بعنوان "شخصیتهای آکادمیک" آمریکا از آقای اوباما تقدیر کردند، حالا در سکوت کامل بسر میبرند. بقول معروف از دیوار صدا در میاد، از این جماعت نه، چرا که اوضاع در لیبی بد تر از آنستکه بشود آنرا "رفع و رجوع"کرد، و بنا بر این سکوت میکنند تا به اصل خدشه ناپذیر به اصطلاح دخالت بشر دوستانه این جماعت ایرادی گرفته نشود. تقسیم خاور میانه به کشورهای کوچک و ضعیف که نه تنها برای هژمانی غرب و اسرائیل در آن ناحیه خطری نباشند، بلکه منابع آنهارا بشود براحتی کنترل کرد از برنامههای قدیمی متفکران راست و ارتجاعی در غرب، بخصوص در آمریکا است. از نظر چنین شخصیت هایی قرارداد قدیمی سایکس - پیکت در ۱۹۱۶ - ۱۹۱۵ که باقی مانده امپراتوری عثمانی را به کشورهای کنونی تقسیم کرد، دیگر موثر نیست، و باید یک تقسیم بندی جدید انجام شود، چرا که کشف منابع عظیم انرژی در این ناحیه و کنترل آنها با جغرافیای خلق شده توسط سایکس - پیکت امکان ندارد. به همین دلیل، به عنوان مثال، با وجودی که کشورهای غربی در گفتار از تمامیت عرضی عراق حمایت میکنند، در عمل شرکتهای خارجی با دولت خود مختار کرد در شمال عراق قرار داد امضا میکنند، شرکتهای اروپایی پرواز مستقیم به اربیل میگذارند، اسرائیل در کردستان عراق حضور بسیار چشمگیری دارد، و در این راه هیچ توجهی به دولت مرکزی عراق ندارند. و یا آقای جان مکین، سناتور راست تندرو آمریکا، بداخل سوریه میرود تا با رهبران تروریستها ملاقات کند، واهمهای از بودن خود در یک فیلم با یک رهبر تروریستی آنجا ندارد، و در عین حال کوچکترین توجهی به عمل غیر قانونی خود در مورد ورود غیر قانونی به یک کشور دیگر ندارد. البته جناح راست در آمریکا همیشه بگونهای عمل کرده که گویی تمام دنیا ملک این جماعت است. بیاد بیاوریم صحبت خانم رایس در عراق را که اعلام کرد که، ما خواهان خروج تمامی نیروهای خارجی از عراق هستیم، و این در حالی بود که خود آمریکا ۱۶۰،۰۰۰ سرباز در عراق داشت، گویی عراق ملک آمریکا بود، و بنا بر این نیروهای آمریکا در عراق خارجی بحساب نمیامدند خانم رایس تصور میکرد که نیروهای آمریکا تا مدتهای خیلی طولانی در عراق باقی بمانند. تاریخچه دخالت ایران در خاور میانه البته جمهوری اسلامی نیز، مانند دولت شاه، در خاور میانه نقش بسیار فعالی داشته است، از کمک به تأسیس حزبالله در لبنان، تا کمک به حماس، گروهای شیعه در عراق، و گروه احمد شاه مسعود، اتحاد شمال، در افغانستان که در واقع آنها بودند که دولت طالبان در کابل را در پاییز ۲۰۰۱ سرنگون کردند، نه آمریکا. هدف از این بازگوی مختصر تاریخ بیان این نکته بدیهی است که هر نظام سیاسی، صرف نظر از ماهیت آن، برای خود منافع و مصالحی را تعریف کرده و از آنها دفاع میکند. این مصالح و منافع ممکن است با منافع و مصالح واقعی کشور در انطباق باشند، ولی ممکن است هم نباشند. حمله آمریکا به سوریه غیر قانونی خواهد بود به اصطلاح دخالت بشر دوستانه، حتی اگر آنرا مورد قبول قرار دهیم که نگارنده آنرا دستکم از نوع غربی آن نمیپذیرد، در مورد سوریه صدق نمیکند، چرا که شورشیان سوریه خود مسول کشته شدن نزدیک به نیمی از کلّ تلفات جنگ هستند، و خود به شدت در مورد استفاده از سلاح شیمیایی متهم هستند. قبل از اینکه پارلمان انگلیس به تقاضای دولت آقای دیوید کامرون برای شرکت در حمله به سوریه رأی منفی بدهد، این دولت ادعا کرد که حمله به سوریه از نوع دخالت بشردوستانه خواهد بود. این ادعا توسط حقوق دانان بینالمللی مورد قبول واقع نشد. به عنوان مثل، دکتر شین دارسی که در مرکز حقوق بشر ایرلند در دانشگاه ایرلند کار میکنند چنین گفتند، حمله به سوریه دخالت بشر دوستانه نخواهد بود، بلکه تلافی بخاطر نقض کنوانسیون سلاحهای شیمیایی بحساب خواهد آمد، ولی آنهم قانونی نخواهد بود گروهی دیگری از جنگ طلبان ادعا دارند که "حق محافظت" از مردم ضعیف توجیحگر حمله به سوریه است، که این نیز بی اساس است، چرا که آن برای مواقع بسیار استثنأیی نظیر آنچه که در کامبوج و یا رواندا اتفاق افتاد میباشد، که در آنصورت هم شورای امنیت باید دستور آنرا صادر کند در عین حال چرا اینگونه قوانین و ادعا ها، حتی اگر قابل قبول باشند، نمیتوانند در مورد آمریکا و متحدان آن اعمال شوند؟ چه کسی میتواند ادعا کند که مردم فلسطین احتیاج به دخالت بشر دوستانه ندارند؟ چه کسی میتواند ادعا کند که آمریکا و متحدان آن بارها و بارها توافقهای بینالمللی در مورد حقوق بشر را نقض نکرده اند، از زندان گوانتانامو گرفته تا زندان ابوقریب در عراق و زندان بگرام در افغانستان؟ در مورد ربودن مظنونها توسط سازمان سیا و فرستندن آنها به زندان هائیکه هیچ کس راجع آنها نمیدانست، و یا فرستادن آنها به کشورهای متحد آمریکا که آمریکا بخوبی آگاه بود از شکنجه برای اعتراف گرفتند استفاده میکنند، چطور؟ ایران-ستیزان و آمریکا-شیفتگان وطنی، که همه مسائل را از زاویه بسیار تنگ "ما در برابر جمهوری اسلامی" میبینند، ادعا میکنند که اگر کنگره آمریکا اجازه حمله به سوریه را به دولت پرزیدنت اوباما بدهد، کافی است، ولی این ادعای مضحک بر مبنای این تصور کودکانه است که آمریکا ژاندارم جهان است، که نیست دولت آقای روحانی و بحران سوریه واقعیت این است که جنگ سوریه راه حل نظامی ندارد. مهم تر از آن، جنگ در سوریه برای آینده ایران و تمامی منطقه خطر ناک است. این جنگ مدتها پیش به پایان رسیده بود، اگر عربستان، قطر، ترکیه، و در پشت سر آنها آمریکا، فرانسه، و انگلیس به شورشیان و تروریستهای سوریه کمک مالی و تسلیحاتی نکرده بودند. دولت آقای بشار اسد انتخابات آزاد را پذیرفت، ولی شورشیان سوریه، که بخش مهمی از آنها تروریستهای چچنی، القاعده در عراق و ال-نصرت هستند که توسط عربستان حمایت میشوند، خواهان بر کناری اسد و بعد برگزاری انتخابات شدند. در حال حاضر هم که جنایات آنها برای مردم سوریه آشکار شده، اکثریت بزرگ مردم از حمایت از آنها دست برداشته اند نتیجه گیری آیا تقسیم سوریه، و به تبع آن بسیاری دیگر از کشورهای خاور میانه و شمال آفریقا، بسود منافع و مصالح ملی دراز مدت ایران است؟ آیا اگر سوریه بچند کشور کوچک تقسیم شود، که دستکم یکی از آنها توسط تروریستهای کنونی که در حد جنون آمیز با شیعهها مخالف هستند، و با توجه به تقسیم عملی لیبی و عراق، "نامزد" بعدی برای تکّه پاره شدن ایران نخواهد بود؟ آیا جنگ شیعه و سنی که هدف دستکم یک دهه متحدان آمریکا در خاور میانه، مثل عربستان و اردن، بوده است بسود منافع و مصالح ملی دراز مدت ایران است؟ آیا هدف واقعی و نهایی عربستان، قطر، اردن، ترکیه و متحدان غربی آنها، بخصوص آمریکا، از دخالت در سوریه، ایران نیست؟ اگر پاسخ سوال قبلی مثبت است، چاره چیست؟ همه ما روزی از صحنه خارج خواهیم شد. جمهوری اسلامی نیز با نظامی بهتر جایگزین خواهد شد. ولی آنچه که باید از آن محافظت شود، آنچه که باید به حیات با افتخار خود ادامه دهد، ایران است. عینک سیاه و زاویه تنگ "ما بر علیه جمهوری اسلامی" را در مورد بحران سوریه کنار گذشته، به آینده ایران و رابطه سرنوشت آن با بقیه خاور میانه با دید ملی، روشن، و باز نگاه کنیم. ---------------------------------- Copyright: gooya.com 2016
|