شنبه 13 مهر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حمله همزمان نتانیاهو و خامنه ای علیه روحانی!، علی کشتگر

علی کشتگر
خامنه ای نشان داد که حملات تندروهای سپاه، کیهان ولباس شخصی ها به روحانی در اجرای منویات شخص او صورت گرفته است. نتانیاهو و خامنه ای در برافروختن جنگ و نفرت و کارشکنی در تلاشهای روحانی و اوباما به هم نیازمندنند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


کسانی که با دیکتاتوری، سرکوب و تبعیض مخالفند و آرزومند استقرار دموکراسی و حاکمیت برآمده از انتخابات کاملا آزاد در ایران هستند، این روزها در برابر پرسش های تاریخی مهمی قرار گرفته اند. این پرسش ها به همه جریانات میهن دوست، ملی و دموکراسی خواه ایران مربوط است و طبعا بازیگران و فعالان سیاسی به آن اندیشیده اند:

نظرتان در مورد مواضع تهدید آمیز نخست وزیر دست راستی اسرائیل علیه ایران چیست؟

آیا می شود بخاطر مخالفت با جمهوری اسلامی در قبال تهدیدهای گستاخانه آقای نتانیاهو ساکت ماند؟

آیا می شود با دولت نتانیاهو علیه جمهوری اسلامی همسو شد؟

بهبود مناسبات ایران و آمریکا چه تاثیراتی در ایران دارد؟

برای خنثی کردن کارشکنی های جریانات افراطی داخل و خارج و پیشرفت این روند از ما چه کاری ساخته است؟

ایران سرزمین همه ما است. وقتی یک قدرت خارجی به هر بهانه ای آن را تهدید کند و بکوشد از کشور ما حقوقی که دهها برابر آن را به خود روا می دارد دریغ و یا ضایع کند ما که خود را مدافع منافع ملی مردم ایران می دانیم و به همین دلیل نیز از استقرار آزادی و دموکراسی در کشور خویش دفاع می کنیم نمی توانیم بی تفاوت بمانیم. مخالفت با قدرت هایی که به هر بهانه ایران را به حمله نظامی تهدید می کنند برای جنبش ملی دموکراسی خواه از هرکاری مهم تر و مبرم تر است. زیرا کسی که مخالف تهدید و مداخله نظامی خارجی در ایران نباشد نه می تواند ملی باشد و نه دموکراسی خواه.

آقای نتانیاهو می گوید من حساب مردم ایران را از جمهوری اسلامی جدا می کنم و مدعی است که تهدید نظامی جمهوری اسلامی، تهدید ایران نیست. صدام حسین نیز البته به بهانه دفع خطر جمهوری اسلامی به ایران حمله کرد. کسانی هم که خود را سرآمد جریان های اپوزیسیون ایران و قاطع ترین مخالفان جمهوری اسلامی می دانستند، با این استدلال و یا به این بهانه که حساب جمهوری اسلامی از مردم ایران جدا است و یا دشمن دشمن من دوست من است در کنار ارتش صدام علیه سربازان کشور خود همدست شدند. سرنوشت آنان و داوری تلخ مردم و تاریخ نسبت به همه آنان امروز در برابر ما است. و باید درس عبرتی باشد برای همه کسانی که از موضع برحق جدا کردن حساب دیکتاتوری از حساب مردم به این نتیجه گیری نادرست می رسند که می شود با تهدیدات نظامی خارجی همسو شد و یا دست کم در برابر آن ساکت بود. اما هوش زیادی نمی خواهد که بدانیم تهدید های آقای نتانیاهو نمی تواند به جمهوری اسلامی ختم شود، بلکه تهدید همه ایران است. حتی می بینیم که تحریم های اقتصادی فقط تحریم جمهوری اسلامی نیست بلکه قبل از هرچیز در عمل و نتیجه، تحریم مردم ایران است.
دولت نتانیاهو در سالهای گذشته از شعارها و رفتارهای ماجراجویانه و جنجالی احمدی نژاد به بهترین وجهی به سود پیشبرد سیاستهای خود که از جمله به فراموشی سپردن مساله فلسطین و فرایند صلح بوده، بهره برداری کرده است.

این دولت نیز همچون جریان افراطی حکومت ایران برای پیشبرد سیاستهای داخلی و خارجی خود به دشمن خارجی نیازمند است.

جمهوری اسلامی آقای خامنه ای - احمدی نژاد در هشت سال گذشته بطور کامل نقش این دشمن خارجی را در اجرای پروژه های سیاسی دولت اسرائیل ایفا کرده است.

رای مردم در بیست و چهار خرداد، دولت نتانیاهو را از این موهبت بزرگ محروم کرده است. با این همه آقای نتانیاهو همه ابزارهای قدرتمند تبلیغاتی، جاسوسی، سیاسی و دیپلماتیک اسرائیل را برای زنده کردن این نقش بکار گرفته است. محروم شدن دولت نتانیاهو از دشمن بزرگی مثل ایران بلافاصله مساله فلسطین و روند صلح که آقای نتانیاهو به شدت از آن می هراسد را از زیر آوار هیاهوهای ایران هراسی خارج می کند. و همین امر، خواب را از چشمان او و مشاورانش ربوده است.

استراتژی دولت نتانیاهو برای به شکست کشاندن تلاشهای دولت روحانی در حل منازعه هسته ای که کلید بهبود مناسبات ایران و آمریکا به شمار می رود آن است که آمریکا و دولت های غربی را در منازعه هسته ای به در خواستهایی از ایران وادار سازد که قبول آن به منزله نفی کامل حقوق ابتدایی ایران در این منازعه باشد. در خواستهایی که پذیرش آن به معنای تسلیم است و قبول آن از هیچ دولتی ساخته نیست و اگر بر آن اصرار شود، ادامه خصومت ها و حتی جنگ اجتناب ناپذیر می شود.

همه ما چه ایرانیانی که طرفدار برچیده شدن نظام ولایت فقیه هستند و چه آنانی که جمهوری اسلامی را اصلاح پذیر می دانند در بهبود مناسبات ایران و غرب ذینفع هستیم. شواهد زیادی نیز دال بر این است که اکثریت عظیم مردم ایران نیز برخلاف تندروهای جمهوری اسلامی خواستار بهبود مناسبات ایران و آمریکا هستند.

تنش و جنگ برای ایران هیچ دستاوردی مگر خون ریزی و خانه خرابی و خفه کردن جنبش دموکراسی خواهی به سود اربابان دیکتاتوری و خشونت ندارد. وقتی منافع و امنیت ایران به هردلیل از جانب قدرت های خارجی تهدید شود شکاف عمیق میان جنبش دموکراسی خواهی و دیکتاتوری جای خود را به شکاف میان ایران بطور کلی با تهدیدگران و مداخله گران می دهد. و لاجرم دموکراسی خواهی را از دستور مبرم روز خارج می سازد. از همین رو است که افراطیون از هر دو طرف چه ایران و چه اسرائیل برای پیشبرد مقاصد خود در طبل تنش و جنگ می کوبند و در این عرصه نیازمند یکدیگرند.

این روزها که دولت روحانی به رغم مخالفت ها و موانع تندروهای داخلی برای حل منازعه خطرناک هسته ای و بهبود مناسبات ایران و آمریکا قدم پیش گذاشته، جریانات اپوزیسیون ایران باید از کوششهایی که در این راه از جانب ایران و آمریکا و اتحادیه اروپا در جریان است حمایت کنند و هرکس به سهم خود در خنثی کردن تلاشهای جریانها و قدرت هایی که در این مسیر کارشکنی و سنگ اندازی می کنند پاپیش بگذارد.

گرایشهای متفاوت اپوزیسیون و جامعه بزرگ ایرانیان خارج از کشور صرفنظر از تنوع و اختلافات سیاسی خود باید به دولت دست راستی و زیاده خواه اسرائیل حالی کنند که در مخالفت با کارشکنی های آن در روند تنش زدایی میان ایران و غرب هم صدا و هم راه اند.

ما می توانیم با پروژه هسته ای ایران مخالف و یا موافق باشیم. می توانیم خواهان براندازی و یا اصلاح جمهوری اسلامی باشیم، می توانیم به طیف چپ و یا راست کشور خود متعلق باشیم، اما همه ما صرفنظر از تمامی این تفاوت ها در دفاع از منافع ملی کشور خویش ذینفع هستیم و این منافع امروز با تنش زدایی میان ایران و غرب گره خورده است. و بدیهی است که روند تنش زدایی بدون پذیرش حق ایران در داشتن پروژه صلح آمیز هسته ای (صرفنظر از آن که انرژی هسته ای برای ایران مقرون به صرفه است یا خیر) غیرممکن است. آقای نتانیاهو و مشاوران او هم به این حقیقت ساده آگاهند. اما با همه امکانات گسترده خود، دولتهای غربی را برای ارائه درخواستهایی که دولت ایران نمی تواند بپذیرد زیر فشار گذاشته اند. در ایالات متحده و اتحادیه اروپا متاسفانه کم نیستند سیاستمداران، روزنامه نگاران و دولتمردانی که در بسیاری از موارد حفظ مصالح خود را در خود سانسوری در قبال زیاده خواهی های دولت نتانیاهو و یا همراهی با آن می بینند.

نگارنده این سطور اساسا با پروژه هسته ای ایران همراه نیست. حضور نظامیان در پروژه هسته ای ایران قطعا تردید برانگیز است. وجوه غیرشفاف و پرسش برانگیز در فعالیت های هسته ای ایران کم نیست. این موارد به اضافه شعارهای نابخردانه ضد اسرائیلی که بویژه در هشت سال گذشته ورد زبان دولت مردان ایران بوده، بهانه ای شده اند که دولت دست راستی نتانیاهو از آنها برای کار شکنی درروند حل منازعه هسته ای ایران و توقف و تخریب روند تنش زدایی میان ایران و غرب از آنها سوء استفاده کند. می شود به آسانی اثبات کرد که نتانیاهو و سایر همکاران ایشان بخوبی می دانند که جمهوری اسلامی و پروژه هسته ای آن برای امنیت اسرائیل خطری ندارد.

کشوری که بیش از دویست بمب اتمی در زراد خانه هسته ای خود دارد، کشوری که به لحاظ قدرت موشکهای بالستیکی و نیروی هوایی و سامانه های دفاعی اساسا با ایران قابل مقایسه نیست، کشوری که بزرگترین قدرت نظامی جهان به اضافه قدرت های اروپایی امنیت آن را امنیت خود می دانند، چرا و چگونه ممکن است از جانب غنی سازی اورانیوم در ایران تهدید شود؟

دولتی که به خود حق می دهد سلاح اتمی انبار کند، دولتی که از عضویت در آژانس بین المللی فعالیت های صلح آمیز هسته ای سرباز می زند، دولتی که به هیچ یک از قطعنامه های شورای امنیت و سازمان ملل متحد در قبال مساله سرزمین های اشغالی فلسطین عمل نکرده و نمی کند، چرا باید به خود حق بدهد که برای دولت ایران و دولتهایی که برای دستیابی به توافق هسته ای با ایران مذاکره می کنند این چنین با تحکیم و تهدید تعیین تکلیف کند؟ حقیقت این است که دولت نتانیاهو در پی حل و فصل صلح آمیز هیچ چیز در خاورمیانه نیست. این دولت منافع و مقاصد خود را در گسترش خشونت و بنیاد گرایی در اطراف مرزهای اسرائیل جستجو می کند. دولت آقای نتانیاهو بزرگترین خطر برای حیات خود را نه پروژه هسته ای ایران و نه شعارهای بی پایه و بی مایه تندروها بلکه پیدایش و گسترش تمایلات صلح آمیز می داند. تاریخ چندین دهه فعالیت های آقای نتانیاهو و جناح افراطی لیکود مشحون از دلایلی است که مدعای فوق را اثبات می کند. این دلایل را در مقاله ای جداگانه در آینده تشریح خواهم کرد.

امروز شنبه سیزده مهرماه در حالی که سرگرم حک واصلاح این یادداشت بودم خلاصه نطق آقای خامنه ای که در حضور عده ای از فرماندهان نظامی در مراسم دانش آموختگان دانشگاههای ارتش ایراد شده بود، انتشار یافت. این نطق نشان می دهد که خامنه ای هیچ درسی از سیاست های فاجعه بار و شکست خورده گذشته نگرفته است.

او پس از تعارفات ظاهری درباره "خوش بینی" نسبت به "دولت عزیز" به مهم ترین اقدام دولت روحانی در مسیر تنش زدایی که مکالمه تلفنی با اوباما بود حمله کرد و گفت:

"برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود" این جمله که پس از حملات روزهای اخیر تندروها و فرماندهان نظامی علیه مکالمه تلفنی روحانی-اوباما ایراد می شود، بهترین هدیه ممکن است به نتانیاهو و بهترین کار برای حقانیت بخشیدن به تبلیغات گسترده دولت اسرائیل.

با شنیدن این عبارت نتانیاهو نفسی به راحتی می کشد. خامنه ای با این اقدام علنی و صریح می خواست به اعتبار نهاد انتخابی ریاست جمهوری در انظار جهانی ضربه جدیدی وارد کند. او با این کار نشان داد که تا چه حد با رای مردم، افکار عمومی ایرانیان و خطراتی که از رهگذر سیاستهای گذشته او ایران را تهدید می کند، بیگانه است. او نشان داد که حملات تندروهای سپاه، کیهان ولباس شخصی ها به روحانی در اجرای منویات شخص او صورت گرفته است. نتانیاهو و خامنه ای در برافروختن جنگ و نفرت و کارشکنی در تلاشهای روحانی و اوباما به هم نیازمندند.
ایرانیانی که برای اجتناب از خطر جنگ و فروپاشی کشور به روحانی رای دادند اینک باید با هوشیاری و شجاعت از خواسته های شریف خود دفاع کنند. بدون مهار خامنه ای و ایادی او ایران گام به گام به کام فاجعه جنگ فرو خواهد رفت.

شاید زمانی در آینده پژوهشگران و مورخان به اسنادی دست یابند که حاکی از نفوذ "دشمن" در بیت رهبر و در میان ایادی او باشد.

علی کشتگر
Ali.keshtgar@yahoo.fr


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016