دوشنبه 6 آبان 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آيت‌الله دستغيب: آٔقای روحانی، ما با شرط رفع حصر و آزادی زندانيان به‌شما رای داديم؛ چراحرفی نمی‌زنيد

جرس: آيت الله سيدعلی محمد دستغيب با اشاره به هتک حرمت دختران موسوی و رهنورد با تاکيد بر اين که اين خانواده محبوب همه‌ی مردم هستند، گفت: شما چه کاره‌ايد و به امر چه کسی اين کار را می‌کنيد؟ کدام قاضی عادل چنين دستوری داده است؟ آن مأمور سيلی به صورت دختر ايشان بزند و دستش را دندان بگيرد. بعد هم فقط يک نفر بيايد عذر خواهی کند، آيا اين کافی است؟ بايد اين‌ها را بياورند و جلوی چشم ملت محاکمه کنند. بايد جلوی همه‌ی ملت آن سيلی قصاص شود و ديه‌ی آن دندان گرفتن پرداخته شود.

وی که در ديدار با اصلاح طلبان استان فارس سخن می گفت، اضافه کرد: بنده ادعا می‌کنم که اگر آزادانه رفراندومی درباره آقای موسوی برگزار شود، به عنوان اين که ايشان خلاف شرع و قانون عمل نکرده و شخص مؤمنی است، چهل ميليون رأی می‌آورد به شرط اين که رأی مردم پاس داشته شود.

شرح سخنان آيت الله سيدعلی محمد دستغيب با اصلاح طلبان استان فارس به گزارش سايت اطلاع رسانی مسجد قبا به شرح زير است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بسم الله الرحمن الرحيم

انشاءالله که خدای تعالی در انجام احکام اسلام، به خصوص در به پاداشتن نماز، آن گونه که مورد پسند خود او است، توفيقتان دهد. سعی کنيد روح نماز را که همان حضور قلب است حفظ کنيد. معنای حضور قلب توجّه به اذکار و افعال نماز و بی‌اعتنايی به جای ديگر است. از پيامبر اکرم صلّی الله‌عليه وآله نقل شده که فرمودند :
«قُرَّةَ عَينِی فِی الصَلاة»[۱]
«نور چشم من در نماز است.»
در روايات اسلامی، بعد از اصول عقايد، ستون دين را نماز خوانده‌اند. نماز رکن احکام اسلام و قوام خيمه‌ی احکام است، اگر پذيرفته شود، اعمال ديگر پذيرفته می‌شوند و اگر رد شود، ساير اعمال هم رد می‌شوند.
اگر کسی نماز را آن گونه که بايد، به پا دارد؛ يعنی در اول وقت و با حضور قلب آن را بخواند و از خدای تعالی هم بخواهد، به راستی نماز او را از بدی‌ها و زشتی‌ها باز می‌دارد و او را در دايره‌ی تقوا وارد می‌کند و خداوند لذّت مناجات با خود را به او می‌چشاند. اميدواريم به حق محمّد و آل محمّد هم دوستان حاضر در جلسه و هم کسانی که زيردست ايشانند، نسبت به احکام اسلام، علی الخصوص نماز اهمیّت بدهند و آن را به ديگران و خانواده خود سفارش کنند و فرزندان خود را با اخلاق خوب به نماز وادارند.
درخواست ديگری که از شما دوستان عزيز داريم و بالتبع چون افراد زيادی با شما دوست و زيردست شما هستند، از آنها هم داريم، اين است که چه بسا در بين اطرافيان خود افرادی را مخصوصآ از جوانان دانشگاهی يا دبيرستانی سراغ داشته باشند که در وضعيت موجود و گذشته، توقعاتی داشته‌اند که برآورده نشده يا تخلفاتی ديده‌اند که انتظار نداشتند و اين وضع را با اسلامی که شنيده بودند مقايسه کردند و آن را مطابق هم نديدند و گمان کردند ادعاها، ادعاهای دروغين است و اسلام يک دين من درآوردی است و به همين سبب به اديان و فِرَق ديگر روی آورده باشند. شما می‌توانيد متناسب با موقعيت و توانايی خود با اين افراد صحبت کنيد يا آنها را با کسانی آشنا کنيد که قادر به پاسخگويی به آنها باشند. اين کار نوعی تبليغ دين است و موجب تقويت ايمان خود شما هم می‌شود. علاوه بر آن به فرموده قرآن کريم :
(وَ مَنْ أحْياها فَکَأنَّما أحْیَا النّاسَ جَميعآ)[۲]
«هر کس زندگی کسی را نجات دهد مانند اين است که زندگی همه را نجات داده است.»
از مصاديق احيای ديگران، به فرموده امام صادق عليه السلام، هدايت آنها به راه راست است.
درباره مولا علی عليه السلام
اميرالمؤمنين علی عليه السلام امير همه‌ی ما در دنيا و آخرت است و افتحار همه شيعيان اين است که مولا و مرجع و همه کاره‌ی آنها، بعد از پيامبر اکرم صلّی الله‌عليه وآله، علی عليه السلام و فرزندان معصوم ايشان است. مولا علی عليه السلام در مدّت عمر خود روش پيامبر را پياده کرد و الگوی کامل اخلاق اسلامی را به همه‌ی مردم دنيا نشان داد و در مدّت حکومت پنج ساله‌ی خود، نحوی حکومت اسلامی را به همه، تا روز ظهور مهدی عجّل الله تعالی فرجه نشان داد.
همه‌ی ما می‌دانيم که در واقعه‌ی غدير، به دستور پيامبر اکرم صد و بيست هزار نفر با ايشان به عنوان ولايت مؤمنين بيعت کردند و پذيرفتند، لکن بعد از دو ماه همه رفتند و فقط سه نفر باقی ماندند. با آن قدرتی که مولا علی عليه السلام داشتند، می‌توانستند شمشير به دست گيرند و عده‌ای را با تهديد موافق خود سازند و بقيه را هم به گونه‌ای مجاب کنند و حتّی با کشته شدن گروهی، حکومت را از آن خود سازند، امّا اين کار را نکردند و کنار رفتند، چون مردم نخواستند، با آن که می‌دانستند حق با ايشان است. البتّه آن حضرت کاملا هم از حکومت جدا نشدند و هر گاه مشاهده می‌کردند خلفا از احکام اسلام عدول کرده‌اند، تذکّر می‌دادند. در کتب اهل تسنّن آمده است که ابوبکر بارها می‌گفت :
«أقيلونی فَلَستُ بِخَيرِکُم وَ عَلیٌ فِيکُم»[۳]
«بيعت خود با من را فسخ کنيد که من بهتر از شما نيستم در حالی که علی در بين شما است.»
همچنين از شيعه و سنی نقل شده که عمر می‌گفت :
«لَو لا عَلیٌ لَهَلَکَ عُمَر»[۴]
«اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد.»
در زمان عثمان هم بارها به او تذکّر دادند، گاهی اعتنا می‌کرد و گاهی اعتنا نمی‌کرد. معمولا در جايی که اعتنا نمی‌کرد، حضرت در مقابل چشم مردم سنّت پيامبر را اجرا می‌کرد.
در زيارت امين الله می‌خوانيم :
«أشهَدُ أنَّکَ جَاهَدتَ فِی الله حَقَّ جِهادِه وَ عَمَلتَ بِکِتابِه وَ اتَّبَعتَ سُنَنَ نَبِیِّه حَتّی دَعَاکَ الله اِلی جَوارِهِ»
يعنی شما هرگز از قرآن و سنّت تخلّف نکرديد و آنچه در مدّت عمر انجام داديد، همه از قرآن و سنّت بود و از خود چيزی نگفتيد و نکرديد؛ مانند رسول گرامی اسلام که جز از وحی پروردگار سخن نمی‌گفت:
(وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی * اِنْ هُوَ اِلّا وَحْیٌ یُوحی)[۵]
«و هرگز از هوای نفس سخن نمی‌گويد * سخن او جز وحی که بر او می‌شود نيست.»
ائمه اطهار عليهم السلام اين چنين بودند. از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرمود: ما هرگز چيزی خلاف قرآن و سنّت نمی‌گوييم. اگر از ايشان درباره حکمی و از آيه‌ی مربوط به آن سؤال می‌شد، حضرت آيه و علّت حکم را به طور دقيق بيان می‌فرمود.
غرض از تشکيل جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی تشکيل شد و امام خمينی رحمت الله‌عليه آمد و گفت: «نه يک کلمه کم و نه يک کلمه زياد». جمهوری اسلامی يعنی آن که مردم در حکومت دخالت دارند و اکثريت، آن را می‌خواهند.
زمانی که امام خمينی محصور و در تبعيد بودند، علما و مراجع وقت نامه نوشتند و تأييد کردند که ايشان مرجع کل است و به حساب قانون اساسی آن وقت نبايد مورد توهين قرار گيرد. چنين مرجعی وقتی قيام کرد، مردم از او حمايت کردند و اين حمايت، در واقع حمايت از اسلام بود و اسلام يعنی قرآن و سنّت.
پس ما می‌گوييم: علّت تشکيل جمهوری اسلامی، خواست مردم و غرض آن اجرای احکام اسلام بود. حضرت امام خمينی در بدو ورود به ايران، در بهشت زهرا اعلام کرد که من به پشتوانه اين مردم توی دهن اين دولت می‌زنم و دولت تشکيل می‌دهم. ايشان عنوان مرجع تقليدی را داشت که از قرآن و سنّت حرف می‌زد و تا آخر هم سعی کرد همين گونه باشد. آنچه از ايشان سراغ داريم، شخص مؤمن و باتقوا و خداترسی بود و از خلاف شرع می‌هراسيد و هر کجا می‌ديد گوشزد می‌کرد. از ابتدا مخالف اين بود که سرنيزه بالای سر مردم باشد و مردم با زور سرنيزه اطاعت کنند. تا آخر هم سعی کرد همين طور باشد، امّا تا چه حدی عده‌ای که مخالف اين روش بودند مانع شدند، خدا داند. وقتی که می‌خواست از دنيا برود، تأکيد کرد که آنچه از قول من نقل می‌شود بايد يا با امضای من يا صدای ضبط شده‌ی من باشد به همين دليل معلوم می‌شود شخص خاصی را به عنوان جانشين خود تعيين نکرد، که اگر کرده بود می‌آوردند. اين به خاطر آن بود که به رأی مردم اهمیّت بدهد. مردمی که محترم و پايبند به دينشان هستند و جمهوری اسلامی را می‌خواهند.
حضرت امام برای اين که شخص‌پرستی نشود و يک نفر واحد، مدار و محور قرار نگيرد، قانون اساسی را به ميان آورد و عده‌ای از بزرگان جامعه از ميان خبرگان احکام اسلامی و خبرگان امور اقتصادی و حقوقی و سياسی و ديگران را جمع کرد تا پيش نويس قانون اساسی را تصويب کنند.کسانی مثل آيت الله منتظری و بهشتی و دستغيب و صدوقی و اشرفی و طاهری اصفهانی جزء فقهای عادل آن زمان بودند و سعی کردند قانون اساسی مطابق قرآن و سنّت تنظيم شود و بعد از آن به رأی مردم گذاشته و تصويب شد. معنای قانون اساسی، رعايت حقوق ملت است و در ابتدای آن بر اين مهم تأکيد فراوان شده است.
از جمله اصول قانون اساسی، اصل صد و ده است که در آن شرايط و وظايف ولی فقه ذکر شده است. از جمله اين که بايد در تمام ابواب فقه مجتهد باشد؛ عدالت و تقوا داشته باشد و مدير و مدبّر و شجاع باشد و بتواند مردم را در محور احکام اسلام حرکت دهد. برای شرايط رهبری و تعيين آن، خبرگان رهبری تشکيل شد و وظيفه آنها اين شد که بر وجود اين شرايط مراقبت کنند. در ابتدا بنا بود که صلاحيت داوطلبين مجلس خبرگان را کسانی بررسی و تأييد کنند که خود فقيه و مجتهد کامل و خبره هستند و می‌توانند فقيه جامع الشرايط و مجتهد متجزی را تشخيص دهند. متأسفانه پس از مدّتی تأييد صلاحيت خبرگان به دست شورای نگهبان افتاد. ولی مملکتی که قرار است جمهوری اسلامی باشد بايد محور اصلی آن، بعد از رأی مردم، فقهای عدول و مراجع تقليد باشند و چون مراجع مشغوليت‌هايی دارند، بايد نمايندگانی تعيين کنند که اين نمايندگان خبرگان را تشکيل دهند. پس در حقيقت خبرگان بايد نمايندگان مراجع باشند. ما بارها اين راگفته‌ايم ولی کسی بدان اعتنا نکرده است.
ما می‌گوييم خبرگان که نماينده مراجع هستند بايد مراقب شرايط تعيين شده برای رهبری در اصل صد و ده باشند که از جمله آنها عدالت است.
امّا اين عدالت از کجا بايد تشخيص داده شود؟ صرف نماز خواندن و روزه گرفتن برای احراز عدالت کافی نيست. مهم رفتارهای مجموعه‌هايی است که زير نظر اصل صد و ده قرار دارند مثل نيروهای مسلح، صدا و سيما، قوه قضائيه و دادگاه ويژه و به طور غير مستقيم، اداره اطّلاعات و غيره. از عملکرد اين مجموعه‌ها است که خبرگان می‌تواند تشخيص دهند که عدالت همچنان باقی است يا خير.
امّا در اين چند سال کدام يک از خبرگان تذکّر داده‌اند که آقا! در صدا و سيما اين تخلفات صورت گرفته و اصل صد و ده بايد تذکّر دهد؟ آقا! در سپاه و اطّلاعات و در بين قضات اين تخلفات روی داده و بايد تذکّر داده شود. آيا اين تذکّر ندادن به معنای رضايت است؟ به معنای اين است که اشکال ندارد؟ يعنی اگر خلاف شرعی صورت گرفته باشد، ما کاری نداريم. ولی آيا اين سکوت و رضايت در بين همه‌ی خبرگان بوده است؟ به طور قطع برخی از آنان محترم و عادلند و سکوتشان از سر رضايت نيست. پس لابد می‌ترسند چيزی بگويند.
آقايان مراجع چطور؟ آيا سکوت مراجع تقليد به معنای رضايت آنان است؟ آيا واقعآ آنان به اين خلاف شرع‌ها راضی هستند؟ بعيد و خيلی بعيد است و نمی‌توانيم به مقام بزرگان و مراجع چنين نسبتی بدهيم پس بايد بگوييم شايد محصور و مجبور هستند و افرادی در اطرافشان وجود دارند که تهديدشان می‌کنند و می‌گويند: «همان طور بر سرتان می‌آوريم که بر سر آيت الله منتظری و صانعی آورديم.»
آيا وجود اين تهديدها تکليف را ساقط می‌کند؟ مشکل است! صحبت درباره‌ی يک طلبه ساده نيست. صحبت درباره يک مرجع تقليد است. وقتی مراجع سخن نمی‌گويند، همه می‌گويند حتمآ اسلام اين را تأييد می‌کند؛ حتمآ اسلام يعنی همين!
از تخلفات بزرگی که در باب قضا صورت گرفته، اين است که همه‌ی طلاب می‌دانند و همه‌ی مراجع در کتاب‌های فقهی و رساله‌های خود نوشته‌اند که وقتی می‌توانند درباره يک متهم حکمی اجرا کنند که محاکمه شده باشد؛ يعنی مثلا يک شخص متهم به دزدی را حتّی نمی‌توان زندان کرد و ابتدا بايد محاکمه‌اش کنند؛ يعنی بدون ترس و ارعاب نزد قاضی عادل حاضرش کنند و قاضی بدون اين که حتّی با نگاه خود او را بترساند، از او درباره جرمش سؤال کند. اگر با زبان خود اقرار نکرد و دو شاهد عادل هم وجود نداشت، جرمش ثابت نمی‌شود. اگر در اين حال قاضی او را دزد بخواند، از عدالت ساقط می‌شود.
آقای مير حسين موسوی و همسرشان و آقای کروبی متهم به محاربه و فتنه شده‌اند. ايشان در کدام محکمه، نزد کدام قاضی عادل محاکمه شدند تا بتوانند پاسخ دهند؟
در سال ۸۸ مردم تظاهراتی به راه انداختند و مدعی تقلب در انتخابات شدند و قرائنی هم در اين باره در کار بود که صحت يا عدم صحت آن هم بايد در محکمه بررسی شود. ايشان به همراه مردم در تظاهرات شرکت کردند و حتّی جلودار آنها هم نبودند. چطور شد که برخی از آن مردم به زندان افتادند و اين چند نفر هم به عنوان رهبران فتنه محصور شدند، بدون هيچ دادگاه و محاکمه‌ای؟ سؤال ما از آقايان مراجع تقليد اين است که شما معتقديد و به ما ياد داده‌ايد که شخص متهم بايد در دادگاه صالح محاکمه و حکم درباره او صادر شود. چنين شخصيتی که قرار بود به عنوان رئيس جمهور معرفی شود، بايد در مقابل مردم دادگاهش تشکيل شود، نه در خفا. پس چه شد که شما، جز چند نفر معدود چيزی نمی‌فرماييد؟ آيا سکوت شما نشانه‌ی رضايت شما است؟ قطعآ اين کار خلاف قرآن و اسلام و خلاف قانون اساسی است.
آيا معتقديد که مردم ايشان را نمی‌خواهند؟ بنده ادعا می‌کنم که اگر آزادانه رفراندومی درباره آقای موسوی برگزار شود، به عنوان اين که ايشان خلاف شرع و قانون عمل نکرده و شخص مؤمنی است، چهل ميليون رأی می‌آورد به شرط اين که رأی مردم پاس داشته شود. مردم ايشان را به عنوان اين که مورد تأييد امام خمينی بود، دوست می‌دارند و می‌خواهند. اين حرف کمی نيست که يک نفر به مدّت بيش از سه سال در خانه‌ای محصور باشد و اطرافش ديوارها و حصارها و سربازان و افسران امنيتی باشد، ولی بر دين خود استوار بايستد و دست از نماز و روزه و اعتقادات خود بر ندارد و از خدا و پيامبر و ائمه راضی باشد. اگر امتحان پيش آيد معلوم می‌شود که چه خبر است.
به آقای روحانی هم می‌گوييم: جناب آقای روحانی! مردم که به شما رأی دادند و با شعار «يا حسين مير حسين» پای صندوق آمدند؛ يعنی ما به خاطر او به شما رأی می‌دهيم ولی متأسفانه شما حرفی نمی‌زنيد. البتّه ايشان هم به نوعی در حصر است. اگر آقای روحانی محصور نبود چرا در هشت سال گذشته به اين همه تخلفات اعتراضی نکرد؟ حالا آيا اين حصر برايش عذر می‌شود يا نه، خدا داند.
بنده هم الان محصورم. به خاطر يک توهمی که سيدعلی محمّد دستغيب نسبت به رهبری اين جور گفت و آن جور گفت، بدون هيچ گونه سؤال و جوابی، دويست، سيصد نفر را مأمور کردند که به مسجد حمله کنند و درِ آن را ببنند. مسجدی که پايگاه شهدا و رزمندگان بود، حدود چهل روز محصور و مسدود شد. همان وقت بنده تهران بودم و می‌خواستم با هواپيما به شيراز بيايم، امّا ربع ساعت هواپيما را نگه داشتند که بنده به شيراز نيايم. می‌گفتند يا پياده شو يا مانع پرواز هواپيما می‌شويم. بنده هم به ناچار پياده شدم و به دوستانمان که در مسجد بودند گفتم مسجد را ترک کنيد و لازم نيست آنجا بمانيد. ما خدا را می‌پرستيم و مسجدپرست نيستيم. الان هم هر کس به مسجد قبا بيايد، در هر اداره‌ای که باشد فورآ برايش پاپوش درست می‌کنند. طلبه‌های ما را در هيچ اداره‌ای به عنوان پيش‌نماز راه نمی‌دهند، به خصوص در آموزش و پرورش.
ما می‌گوييم: جناب حجة السلام والمسلمين آقای دکتر حسن روحانی، رئيس جمهور محترم جمهوری اسلامی ايران! بنده و ديگران ـ طبق آنچه از شعارهايشان استفاده کرديم ـ به شما رأی مشروط داديم. شرطمان هم اول از همه اين بود که سعی کنيد زندانيان سياسی را آزاد کنيد، به خصوص حصر آقای موسوی و کروبی را برداريد. کسانی که مخالف اين عقيده بودند به ديگران رأی دادند. شما بايد کوشش خود را به هر شکل که می‌دانيد بکنيد. اگر لازم است پيش مراجع برويد و صحبت کنيد و نظر شرعی آنان را در اين باره جويا شويد. شايد هم ما اشتباه می‌کنيم. البتّه اگر قرار است مطابق شرع باشد، ما اشتباه نمی‌کنيم و مسئله کاملا روشن است.
امّا درباره اين اتفاقی که به تازگی افتاده است؛ اول که انتظار داشتيم با عذرخواهی از مردم آقای موسوی و همسرشان و آقای کروبی و زندانيان سياسی را آزاد کنيد. اين عذرخواهی نشانه شجاعت بود ولکن آزاد نشدند. مؤمنين هم دعا کردند و لابد صلاح بوده دعايشان به شکل ديگری مستجاب شود. امّا در روز عيد غدير که روز عيد سادات است و آقای رئيس جمهور هم به ديدار سادات و جانبازان رفتند، به خانواده آقای موسوی اجازه دادند که دو ساعتی با ايشان ملاقات داشته باشند و با هم غذا بخورند. موقع بيرون آمدن دختران ايشان را که از سادات موسوی هستند بازرسی کردند. خوب است که همه‌ی شما چهار چشمی مراقب ايشان بوديد و لحظه لحظه ديدار آنها را می‌ديديد. اين بازرسی ديگر برای چيست؟ برای اين که شايد يک نامه‌ای برده باشند؟ يعنی شما اين قدر از نامه آقای موسوی می‌ترسيد؟ گيرم که نامه‌ای هم در کار باشد مگر ايشان چه می‌خواهد بنويسد؟ آيا يک شخص محصور نبايد يک آهی هم بکشد؟ حالا می‌خواهيد بازرسی کنيد، آيا اين روش بازرسی که به کار برديد درست است؟ بعد هم می‌خواهيد ممانعت کنيد. شما چه کاره‌ايد و به امر چه کسی اين کار را می‌کنيد؟ کدام قاضی عادل چنين دستوری داده است؟ بعد هم آن مأمور سيلی به صورت دختر ايشان بزند و دستش را دندان بگيرد. بعد هم فقط يک نفر بيايد عذر خواهی کند، آيا اين کافی است؟ بايد اين‌ها را بياورند و جلوی چشم ملت محاکمه کنند. به چه دليل سيلی به اين خانم زده‌اند؟ بايد جلوی همه‌ی ملت آن سيلی قصاص شود و ديه‌ی آن دندان گرفتن پرداخته شود. اين خانواده محبوب همه‌ی مردم هستند. آه که غصه‌ای بر غصه‌های اين ملت افزوده شد.
از خدا می‌خواهيم که خواسته‌ی اين مردم برآورده شود و حکم حصر از ايشان برداشته شود و احکام اسلام منحصر به بدحجابی نشود. اگر آقايان مسؤلين خوب شوند و به حساب اسلام عمل کنند، بسياری از مردم هم به اسلام عمل می‌کنند و خيلی از زن‌ها هم با حجاب می‌شوند. اميدواريم آقای روحانی بتواند مطابق قولی که به مردم داده، مطابق قانون اساسی عمل کند و ملت هم دلشان خوش شود. خدايا به حق محمّد و آل محمّد چشم جوانان اين مرز بوم را روشن کن تا در خيابان‌ها شادی کنند و بگويند: «يا حسين مير حسين».


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016