چهارشنبه 6 آذر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ابراهيم نبوی: برمی‌گردم و به زندان می‌روم!

هفته‌نامه حاشيه ـ سيدابراهيم نبوی، طنزنويس مطبوعات دوم‌خردادی، ۱۰ سال پيش از ايران رفت و آنجا به کارش ادامه داد. تا همين چند وقت پيش هم کمتر کسی فکر می‌کرد او و امثالش حتی بتوانند به بازگشت به کشور فکر کنند اما حالا مدتی است او پايش را در يک کفش کرده که برمی‌گردم.

وقتی او اين تصميمش را علنی کرد، مخاطبانش اغلب به اين فکر می‌کردند که اين يک اظهارنظر در ادامه طنازی‌های آقای طنزنويس باشد يا نهايتا حرفی کليشه‌ای از روی دلتنگی برای ميهن که برای آن‌ور آبی‌ها ژست معمولی است. اما حالا او بسيار جدی و برنامه‌ريزی‌شده می‌گويد اگر برنامه‌هايش رديف شود، به ايران می‌آيد، حتی اگر از روی همان پله‌ها کت‌بسته به اوين منتقل شود يا گوهردشت.»

* آقای نبوی شما ۱۰ سال است از کشور خارج شده‏‌ايد و پيش از آن چند باری متهم و محکوم شده‏‌ايد به‌خاطر نوشته‌های‏تان. حالا چرا دوست داريد برگرديد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


- من ده سال قبل برای اينکه يک سالی از ايران بروم از کشور خارج شدم و از همان سال اول قصد بازگشت داشتم و چندين‏ بار برای بازگشت اقدام هم کردم ولی متاسفانه هر بار‌ به‌ قول آقای خيابانی سنگ ما به در بسته خورد. در حقيقت من اين ۱۰ سال را مثل مسافر، منتظر هواپيمايی که دائم تاخير می‏‌کند، منتظر ماندم. نه برای ماندن در اينجا برنامه ريختم و نه حتی يک روز برای هميشه‏ ماندن در فرنگ فکر کردم. حالا هم معتقدم بايد برگردم چون هميشه معتقد بودم. فقط فکر می‏‌کنم الان بهترين وقت و شايد برای من آخرين فرصت باشد. اما درباره اتهام و محکوميت؛ من به‌ طور رسمی دو بار متهم شدم ولی هرگز در هيچ دادگاهی محکوم نشدم يعنی تا کنون حکمی عليه من صادر نشده. آقای مرتضوی فقط شخصا به من گفته که می‏‌خواهد به من هشت ماه زندان بدهد که پنج ماهش را گذراندم ولی حکمش صادر نشده. برای همين من محکوم نيستم بلکه فقط متهمی هستم که چند بار به دادگاه رفتم. علت اينکه قصد بازگشت دارم اين است که می‏‌خواهم به کارهای ماندگار و اساسی‏‌ام از جمله تحقيقات ادبی درباره تاريخ طنز بپردازم، رمان‏‌ها و داستان‏‌های کوتاهم را منتشر کنم و در فضای فرهنگی داخل ايران زندگی کنم.

* شما که آنجا بارها خط‌ قرمزهای جمهوری اسلامی را رد کرده‏‌ايد، چه طور انتظار داريد از آمدن شما استقبال شود؟ دستگاه امنيتی و قضايی کشور، دست‏‌کم شما را تحت پيگرد قرار می‏‌دهد. فکر می‌کنيد دقيقا به چه عناوينی متهم شويد؟
- من مطلقا انتظار هيچ استقبالی را ندارم. ديوانه که نيستم. می‏‌دانم بايد به بسياری از سوالاتی که مربوط است، پاسخ بدهم و لاجرم در مواردی ممکن است محکوم شوم و در بسياری موارد پاسخ‏‌هايی دارم که فکر می‏‌کنم قانع‏‌کننده باشد. به‌ هر حال من ترجيح می‏‌دهم بعد از ورود، پاسپورتم را تحويل بدهم چون ديگر قصد خروج از ايران را ندارم. به دادگاه يا زندان می‏‌روم و هر چه بايد مکافات بکشم، می‏‌کشم و بعدش اگر زنده باشم به زندگی ادامه می‏‌دهم. من فکر می‏‌کنم به مواردی مانند تبليغ عليه نظام، اهانت به مسئولان عاليرتبه کشور، اقدام عليه امنيت کشور، همکاری با بيگانگان، همکاری با رسانه‏‌های ضد انقلاب و تلاش برای براندازی کشور متهم بشوم. تقريبا به همه مواد ۴۹۸ تا ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی در برخی موارد می‏‌دانم که محکوم خواهم شد ولی در مواردی مانند همکاری با بيگانگان و تلاش برای براندازی طبيعتا محکوم نمی‏‌شوم؛ برای اينکه نکرده‏‌ام ولی به مسئولان کشور توهين کرده‏‌ام، عليه نظام تبليغ کرده‏‌ام و با رسانه‏‌هايی که ضد انقلاب ناميده می‏‌شود، همکاری کرده‏‌ام که طبعا به اين موارد محکوم می‏‌شوم و تحمل مجازات را هم دارم.

* اظهارنظرها درباره‌ آنهايی که تمايل به بازگشت دارند، متفاوت است. گاه از زبان مسئولان چراغ‌سبزهايی داده می‏‌شود و حتی کميته‏‌ای هم در اين‌باره تشکيل شده. اما جديدا آقای اژه‏‌ای گفته که تسامحی به خرج داده نخواهد شد. چه اتفاقی بايد بيفتد تا شما و کسانی مانند شما بتوانند برگردند؟
- اگر بخواهم منتظر اين بمانم که چراغ سبزی نشان داده شود، بايد آنقدر بمانم که علف سبز زير پايم به ريشی که از فرط انتظار بلند می‏‌شود، برسد. من نه به تسامح فکر می‏‌کنم و نه منتظر اتفاقی هستم. کسی من و امثال من را ممنوع‏‌الورود نکرده، به همين دليل طبعا می‏‌توانم برگردم ولی اصولا منتظر ماندن برای اينکه همه‏ چيز چنان بشود که فرش قرمز برای امثال من پهن کنند، در تصور من نيست.
من اميدوارم آن مسئولان سياسی که دوست دارند من و امثال من برگرديم و می‏‌دانند که بازگشت ما به نفع فرهنگ و سياست کشور است، آنهايی را که دوست ندارند ما برگرديم قانع کنند و ما در فشار کمتری به ميهن‏مان بازگرديم. اميدوارم اينقدر عقلانيت باشد که بدانند يک نويسنده در کشور خودش بيشتر به کار حرفه‏‌ای می‏‌پردازد و کمتر درگير حواشی سياسی می‏‌شود. من هم جز انجام چند تحقيق گسترده و منتشر کردنش کاری در ايران ندارم. الان مشکل من در کارهای اجرايی برگشتن، همان‏‌ها که معمول است، مثل تحويل خانه و تغييراتی اين‏‌چنين است و البته به پايان رساندن کتاب «کاوشی در طنز ايران» که کمتر از دو ماه ديگر تمام خواهد شد و الان بيش از پنج جلد آن آماده نشر ديجيتالی است.

* به‏ تازگی گفته‏‌ايد برنامه اخيرتان در استراليا آخرين استندآپ کمدی خارج از ايران‏تان خواهد بود و حتی گفته‏‌ايد تا آخر آبان برمی‏‌گرديد. يعنی واقعا در يکی از همين روزهای آينده شما از پله‌های هواپيما در فرودگاه تهران پياده می‏‌شويد؟ از اينجا کسی مشخصا به شما گفته می‏‌توانيد بياييد و درواقع قضيه را رديف کرده است؟ اگر نه با چه پشت‏گرمی و پيش‌بينی‌هايی می‌آييد؟
- اصولا قصدم اين نيست که در شرايط خوب و مساعد برگردم بلکه قصدم اين است که برگردم. در ايران دستيابی به يک توافق يا مثلا امان‏‌نامه يا تضمين موضوع بيهوده‏‌ای است. اصولا چه کسی می‏‌تواند به من تضمين بدهد؟ مگر چنين تضمينی وجود دارد؟ مگر کسانی که با تضمين آمده‏‌اند، بی‏ مشکل بوده‏‌اند؟ من نه تضمينی گرفته‏‌ام و نه برای آن تلاش کرده‏‌ام. علتش هم اين است که کسی نمی‏‌تواند تضمين بدهد. اين اصلا خوب نيست که هيچ قدرت متمرکزی نباشد که شما از او تضمين بخواهيد ولی به‌ هر حال چه بهشت ايرانی باشد و چه جهنم ايرانی، در هر حال ايرانی است. يک روز قيف نيست، يک روز قير نيست و يک روز مسئولی که به شما تضمين داده، بی‏ خبر برای گردش رفته چالوس! نه، من هيچ تضمينی از کسی نگرفته‏‌ام و بنا هم نداشتم بگيرم. تنها چيزی که زمانم را تعيين می‏‌کند، کارهای عملی و اجرايی است که پيش از بازگشت بايد بکنم که فعلا مشغول آنها هستم.

* از همين الان با مخالفت‌ها و موافقت‌هايی در باب اين بازگشت مواجه شده‏‌ايد. اين دو دسته چه کسانی هستند و درباره بازگشت شما چه فکری می‏‌کنند؟
- موافقان بسيارند، اغلب آنهايی که اميد به اصلاح و بهبود وضع کشور دارند و دوست دارند ايران بهتر شود. نظر آنها را عملا و صريحا و به‌طور مستقيم شنيده‏‌ام. تقريبا می‏‌توانم بگويم موج بسيار خوبی در مورد تصميم من وجود داشته. مخالفان هم غالبا از افرادی هستند که يا به‌ خاطر علاقه شخصی به من می‏‌گويند نرو چون با خطر مواجه می‏‌شوی يا دچار اضطراب هستند که طبيعتا همه‏‌شان فقط می‏‌گويند امروز نرو و دو ماه ديگر برو. هيچ‏کدام معتقد نيستند بايد بمانم تا همه‏ چيز عوض شود. اما دو گروه هستند که به‌ طور کلی مخالف بازگشت من و امثال من به ايران هستند؛ يک گروه از آنها تندروهای داخلی هستند که می‏‌خواهند سر به تن من و امثال من نباشد، آنها از بازگشت من ناراحت نمی‏‌شوند، آنها از اينکه مردم تصور کنند وضع کشور چنان تغيير کرده که فلانی هم به ايران برگشته، ناراحت‏ هستند. آنها دوست دارند وضع به همين منوال بماند، وضعی که نمی‏‌تواند به همين منوال بماند. آنها کشور را به بن‏‌بست، خطر جنگ، تحريم، گرانی، کاهش ارزش پول و بن‏‌بست‏‌های سياسی کشانده‏‌اند و با همه اشتباهات‏شان می‏‌خواهند همين وضع را حفظ کنند. اين افراد دوست داشتند احمدی‏‌نژاد باقی می‏‌ماند، ايران با آمريکا می‏‌جنگيد و اصلا روحانی رئيس‏‌جمهور نمی‏‌شد و البته گروه ديگری هم با بازگشت من مخالفند و آنها نيروهای برانداز بيرون هستند. از نظر آنان که می‏‌خواهند وضع ايران را تلخ و سياه و نکبت و بد نشان بدهند و هر خبر اميدوارکننده‌ای باعث می‏‌شود يک‏ هفته کهير بزنند، رفتن من به ايران دکانشان را تخته می‏‌کند. آنها کارشناسان ايران هستند که هر چه وضع ايران سياه‏‌تر باشد به نفع آنهاست و می‏‌دانند اگر من و امثال من برگرديم به اين راحتی نمی‏‌توانند وضع کشور را بدتر از آنچه هست، نشان بدهند.

* اگر برگرديد، چطور می‌توانيد نوشته‌ها و مواضعتان را با ساز و کارهای اينجا هماهنگ کنيد؟
- همانطور که بقيه نويسندگان می‏‌کنند. من که در فرنگ متولد نشده‏‌ام؛ من در فاصله سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۳، يعنی يک سال پس از خروجم از ايران، ۴۶ عنوان کتاب در کشور چاپ کردم و اتاق به اتاق وزارت ارشاد را می‏‌شناسم. آخرين کتابی که از من چاپ اولش در ايران درآمد، رمان «مجنون و ليلی» بود که يک سال پس از خروج از ايران نوشته بودم. آخرين کتابی هم که با زندگينامه‏‌ام و نمونه آثارم در ايران چاپ شد در سال ۱۳۹۱ بوده. کتاب‏‌های من همين الان هم در بعضی کتابفروشی‏‌ها هست. چاپ پنجم، ششم، هفتم و هشتم بعضی از کتاب‏‌ها در چهار پنج سال گذشته منتشر شده و اصولا اغلب کتاب‏‌های من ربطی به سياست ندارد. ۶۰‏ درصد کتاب‏‌های من، مطلقا به سياست ربط ندارد. کتابی مانند گزيده «لطايف‏‌الطوايف» يا «ملانصرالدين» يا «تهرانجلس» اصلا سياسی نيست.
من در هر حال ضمن اينکه به‌ طور دائمی تلاش می‏‌کنم فضای نشر را بازتر کنم ولی به قاعده موجود احترام می‏‌گذارم. بعيد می‏‌دانم اگر حتی به ايران هم برنگردم، از ۷۰ کتابی که در داخل و بيرون نوشته‏‌ام، حداکثر ممکن است ۱۰ کتاب امروز قابل چاپ نباشد. به‌ هر حال من برای انتشار آن ۶۰ کتاب می‏‌کوشم.

* شما مرتبا به صفحه فيس‌بوک آقای ظريف می‏‌رويد و برايش کامنت می‏‌گذاريد. از ديگر مسئولان چه کسی اگر صفحه شخصی در فيس‌بوک داشته باشد، دوست داريد با او گفت‌وگو کنيد؟
- من مرتبا به صفحه فيس‌بوک آقای ظريف نمی‏‌روم، هر دو روز يک بار می‏‌روم ولی شايد اين ديده‏ شدن نوشته‏‌هايم در آنجا به مورد پسند قرار گرفتن کامنت‏‌هايم که بعضی تا ۲۵۰۰ لايک هم می‏‌خورد، برگردد. اتفاقا علت اينکه من آقای ظريف و شخصيتش را دوست دارم، ربطی به امروز ندارد. من همه آن گروه از ديپلمات‏‌های باهوش و حامی منافع ملی کشور را از ۲۰ سال قبل هم دوست داشتم و با خيلی از آنها سال‌ها از نزديک رفيق بودم. من حداقل سه سال مديرکل آقای آخوندی وزير مسکن در وزارت کشور بودم، با علی جنتی دو سال در صداوسيما همکار بوديم و خيلی از همکلاسی‏‌های من وزرای کابينه فعلی و حتی قبلی‏‌اند. آقای وحيدی هم‏‌دانشگاهی من بود، آقايان توفيقی و معين نيز هم‏‌دانشگاهی من بودند. من که از مريخ به بلژيک هبوط نکردم، من سال‌ها در ايران کار کرده‏‌ام. حاشيه نروم؛ البته دوست‌ داشتم آقای جنتی هم صفحه‏‌ای داشت و می‏‌شد به او نظر خودم و افرادی مثل خودم را بگويم. البته مطمئنم خيلی از اين دوستان، نوشته‏‌های من را می‏‌خوانند. صفحه خود من ۱۳۰ هزار عضو دارد و بسياری از مسئولان از نظرات من مطلع هستند.

* برای آقای ظريف نوشته‏‌ايد به آنهايی که پشت مجموعه‌ دولت ايستاده‏‌اند، فکر کند. فکر می‏‌کنيد همين که شما جزو کمپين‏‌های تحريم انتخابات نبوديد و از آقای روحانی حمايت کرديد، می‏‌تواند دليلی کافی برای بازگشتتان باشد؟
- البته که نه. دولت ايران که دولت يک حزب نيست. دولت ايران در هر حال بايد برای هر ايرانی که در جهان، خودخواسته يا ناخواسته رفته است، راه را باز کند که بتواند به کشورش برگردد يا سفر کند. ما که تبعيدی نيستيم. ما بايد حق داشته باشيم به ايران برگرديم و البته اگر خطايی هم کرده‏‌ايم، مجازات می‏‌شويم. منافع ملی حکم می‏‌کند ايرانيانی که بيرون ايران زندگی می‏‌کنند يا به کشور خودشان برگردند يا بتوانند به آن رفت‏ و آمد داشته باشند. من در هر کشوری که دوست داشته باشم، همين امروز می‏‌توانم به‌ عنوان يک نخبه ادبی مليت بگيرم ولی من دوست دارم مليت ايرانی خودم را حفظ کنم و به اين افتخار می‏‌کنم. نه فقط من بلکه کسانی که انتخابات را تحريم کردند هم بايد حق بازگشت داشته باشند. مگر تعدادی که انتخابات را در داخل کشور تحريم کردند کم بودند؟ ولی ما ايستاديم و از مردم خواستيم در انتخابات شرکت کنند و بالاخره هم دولت عاقل و مدبری را روی کار آورديم. من هيچ‌ طلبی از کسی ندارم. من حتی اگر بدانم بازگشتم به ايران به روند فعاليت دولت روحانی لطمه می‏‌زند و او به‌ خاطر بازگشت افرادی مثل من تاوان می‏‌دهد، بازگشتم را به تاخير می‏‌اندازم. برای من اصلاح کشور مهم‌تر از سرنوشت فردی خودم است. الان هم گمانم اين است که بازگشت من و امثال من به نفع کشور است وگرنه کدام ديوانه‏‌ای خودش را در معرض خطر قرار می‏‌دهد، به‏ خصوص آدمی که اهل دعوا هم نيست؟

* چرا دوست نداريد آنجا بمانيد؟ آنجا که فعاليت رسانه‏‌ای‏‌تان را داريد. مگر آنجا چه کمبودی داريد؟
- من برای زندگی در بيرون ايران مطلقا مشکل ندارم. نه مشکل حقوقی، نه مشکل کاری و نه مشکل مالی. در ايران هميشه هشتمان گرو ۹ بود، اينجا هم همانطور است. خيلی هم کشور خوبی است و دائم هم سفر می‏‌روم. آزادی و کار و فعاليت اجتماعی و فرهنگی را که در اينجا هست دوست دارم ولی من می‏‌خواهم همه اينها را در کشور خودم داشته باشم. من دوست دارم فعاليت رسانه‏‌ای‏‌ام در محيطی باشد که زبان مادری‏‌ام در آن به گوشم شنيده شود. اين نعمت بزرگی است که صدای دور و برتان فارسی باشد. مشکل من اين است که می‏‌خواهم در محيط زبان فارسی زندگی کنم. همان رنج‌هايی را که مردم می‏‌کشند، بکشم و در همان شادی‏‌هايی که از آن بهره می‏‌برند، شريک باشم. مطمئنم در اين هشت سال بلاهايی بر سر اقتصاد و جامعه ايران آمده اما من و امثال من می‏‌توانيم برای بهتر شدن اوضاع کمک کنيم.
من دوست دارم در همان شهر دودآلود، با مردمانی که سريع عصبانی می‏‌شوند، با قيمت‏‌های دائما متغير زندگی کنم. من از سال ۱۳۸۳ در خانه‏‌ای زندگی می‏‌کنم با يک اجاره‏‌نامه ۹ ساله به ۷۰۰ يورو، الان هم اجاره‌خانه همان ۷۰۰ يورو است. درآمد من هم در اين سال‌ها کما بيش دو هزار يورو بوده. من ۹ سال است که در سايت «روزآنلاين» کار می‏‌کنم و حقوقم در اين سال‌ها تغيير نکرده. منظورم اين است که من هيچ مشکلی اينجا ندارم. اينجا همه‌ چيز خوب است ولی من دوست دارم در کشور خودم باشم. اين خيلی عادی است.

* شما در آنجا ملاحظاتی را که برخی داشته‏‌اند و مثلا همه پل‏‌ها را پشت‌ سرشان خراب نکرده‏‌اند، نداشته‌ايد. مگر پلی پشت‌ سرتان مانده؟
- ببينيد! مساله خيلی روشن است. من در اين سال‌ها هيچ فعاليت غيرعلنی نداشتم. همه خوبی‏‌ها و بدی‏‌های من منتشر شده. برای بازگشت به ايران تنها کاری که بايد بکنم، اين است که يک بليت بخرم، سوار هواپيما بشوم و به ايران برگردم. اينکه پلی مانده يا نه، کاملا به شرايط من و مسائلی برمی‏‌گردد که قطعا داورانی آن را داوری خواهند کرد. آقای محسنی‌ اژه‏‌ای که نمی‏‌تواند به من بگويد به کشور برنگرد چون ما دستگيرت می‏‌کنيم. اين کار ايشان از نظر قانونی کمک به مجرم است. ايشان بايد به من بگويد زودتر بيا تا مجازاتت کنيم. مساله پيچيده نيست. مثلا دادستان معتقد است من بايد سه سال بروم زندان، من هم آماده‏‌ام سه سال بروم زندان. ايشان که نمی‏‌تواند مانع زندان‏ رفتن من شود. اصلا من معنی اين تهديد‏ها را نمی‏‌فهمم. مقام قضايی که حق ندارد مانع اجرای عدالت بشود. من هم که خودم حاضرم بيايم و محاکمه بشوم. اينجا چه کسی ناراضی است؟ پل‌های پشت‌ سر من زياد است. مهم‏‌ترينش اينکه خودم می‏‌خواهم بيايم.

* گفته‏‌ايد می‏‌خواهيد برگرديد چون آنجا خيلی چيزها ياد گرفته‏‌ايد و جامعه می‏‌تواند از تجربه‏‌های شما استفاده کند. جامعه ايران دقيقا از کدام تجربه شما می‏‌تواند استفاده کند؟
- تجربه‏‌های فراوانی هست؛ نظم در کار، ساختن بنيادهای فرهنگی، تداوم در توليد فرهنگی، توليد اثر برای ميليون‏‌ها ايرانی در سراسر جهان که نياز به آثاری به زبان فارسی دارند، بيان تجربه مهاجرت به‌ طور واقعی و معکوس‏‌کردن روند گريز نخبگان و از همه مهم‌تر جدا کردن عواطف و احساسات در همکاری که معمولا ما ايرانيان در آن ناتوانيم. من بيش از هر چيز کار بدون حاشيه، توليد منظم و ضرورت کنار گذاشتن تنبلی تاريخی را که مثل سم، روح‌ و جان و فرهنگ‏مان را می‏‌خورد، جزو اين تجربيات می‏‌دانم. در اين سال‌ها آموخته‏‌ام چگونه بايد تجربه‏‌های‏مان را مکتوب کنيم و قابل مصرف بسازيم تا دائما اشتباهاتمان را تکرار نکنيم. آموخته‏‌ام که چگونه به‌ جای ويران‏ کردن دائمی و ساختن بناهای تازه همان که داريم را بازسازی کنيم. همه اينها تجربه‏‌های گرانی است که به‌ نظرم بايد من و بسياری مانند من به جامعه منتقل کنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016