دوشنبه 1 اردیبهشت 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

همسر عماد بهاور: آثار کبودی روی بدن عماد مشهود بود، خانواده های ملاقات کننده همه گريه می کردند

کلمه – سعيد محقق - در اولين خبری که از حمله به بند ۳۵۰ اوين منتشر شد، نام عماد بهاور آمده بود؛ جوان آرامی که حتی تصور ضرب و شتم او هم سخت بود. حالا همسرش مريم شفيعی می گويد بدن عماد را ديده که کبود بوده است.

رئيس سازمان زندان ها کل ماجرا را تکذيب می کند اما خانواده زندانيان سياسی امروز با چشم خود ديده اند که زندانيان چه وضعيتی داشتند. خانم شفيعی در اين باره می گويد: فقط می توانم بگويم که واقعا ناجوانمردانه بچه ها را زده بودند، و هنوز نمی دانم چرا اين اخبار را تکذيب می کنند. من واقعا نمی فهمم؛ اگر واقعا کارشان درست بوده، خب بگويند ما زديم. چرا دروغ می گويند؟

او با چشم خود اکبر امينی را ديده که گردنش را آتل بسته بودند، سرش شکسته بوده و گردنش آسيب ديده بوده. زندانی ديگری را هم ديده است که من نمی شناخته، او کمربند طبی بسته بوده و به سختی راه می رفته. به گفته همسر عماد بهاور، امروز در سالن ملاقات چند زندانی ديگر هم با عصا راه می رفتند که گويا پاهايشان مشکل پيدا کرده بود، يا شکسته بود و يا در رفته بود.

گفت و گوی کلمه با مريم شفيعی را بخوانيد:

* خانم شفيعی، شما امروز برای ملاقات به زندان اوين رفتيد؟‌ آيا توانستيد همسرتان آقای عماد بهاور را ببينيد؟‌ حالش خوب بود؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


- بله، ما امروز ملاقات کرديم، چون بچه هايی که انفرادی نبودند امروز ملاقات داشتند، عماد را هم ديدم. متاسفانه مورد ضرب و شتم واقع شده بود و آثار کبودی روی بدنش مشهود بود، اما خدا را شکر در کل سالم بود. گويا با باتوم ايشان را زده بودند، ولی پشت بازويش را که به من نشون داد کاملا کبود بود. پشت بدنش هم کبود بود، اما زير لباس بود و نمی توانست نشان بدهد.
عماد می گفت بچه هايی که رفته بودند بهداری اصلا مورد رسيدگی قرار نگرفته اند، حتی از آنها و آثار ضرب و جرح عکس هم تهيه نکرده بودند و پرونده پزشکی برايشان تشکيل نداده بودند تا مدرک و سندی بر جا نماند، تا اگر يک روز کسی برای بازرسی آمد، چيزی ثبت نشده باشد و آقايان بتوانند همه چيز را تکذيب کنند. حتی می گفت آن هايی که شکستگی هم داشتند، عکس های راديولوژی شان را در پرونده هايشان نگذاشتند.

* پس با اين اوصاف شما ضرب و شتم زندانيان را در روز پنج شنبه هفته گذشته تاييد می کنيد؟
- بله، بله. اصلا شما نمی دانيد، اين پرده های سالن ملاقات که بالا رفت، خانواده ها افتاده بودند روی زمين، همه گريه می کردند. يعنی واقعا اگر يک ادعای الکی بود همچين جوی ايجاد می شد؟‌ کار به جايی رسيد که آمبولانس آمد و بعضی از خانواده ها را که حالشان بد بود، به بيمارستان بردند.

* شما شخص ديگری از زندانيان بند ۳۵۰ را ديديد؟‌
- من آقای اکبر امينی را هم ديدم که گردنش را آتل بسته بودند، انگار هم سرش شکسته بود و هم گردنش آسيب ديده بود. يک آقايی هم بودند که من نمی شناختمشان، کمربند طبی بسته بودند و به سختی راه می رفتند. چند نفر هم با عصا راه می رفتند که گويا پاهايشان مشکل پيدا کرده بود، حالا يا شکسته بود يا در رفته بود.

* برخورد مسئولان زندان با شما چطور بود؟‌ توضيحی برای اين اتفاقات داشتند؟
- اصلا، فقط تنها کاری که می کردند اين بود که با خانواده ها وارد درگيری نشوند و جو را متشنج نکنند. گارد هم آمده بود آنجا، خانواده ها همه عصبانی و ناراحت بودند و خيلی شعار می دادند، اما کسی از آنها جلو نمی آمد که مبادا فضا را متشنج کنند و با خانواده ها درگير شوند.
من فقط می توانم بگويم که واقعا ناجوانمردانه بچه ها را زده بودند، و هنوز نمی دانم چرا اين اخبار را تکذيب می کنند. من واقعا نمی فهمم؛ اگر واقعا کارشان درست بوده، خب بگويند ما زديم. چرا دروغ می گويند؟


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016