پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شاهنامه متعلق به همه‌ی مردمان است؛ با هر زبان و مذهب و عقيده‌ای، شکوه ميرزادگی

فردوسی
ترديدی نيست که اگر فردوسی نبود بيشتر آداب و رسوم، نمادها و نمودهای فرهنگی، بخش‌های اصلی تاريخ و به طور کلی ميراث‌های ناشی از جهان شناخت ايرانيان قبل از اسلام از يادها رفته بود؛ به ويژه که به فرمان سرداران اسلام همه‌ی کتاب‌ها و اسناد نوشتاری ايرانيان که در آتشکده‌ها و کتابخانه‌های مختلف نگاهداری می‌شد نابود گشت و چند صدهزار جلد کتاب که در دانشگاه بزرگ گندی شاپور نگاهداری می‌شد به غارت رفت و يا به آب افکنده شد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

به مناسبت روز فردوسی

۲۵ ارديبهشت، ۱۵ می، روز فردوسی بزرگ است؛ روزی که به کوشش فرهنگ دوستان ايرانی در دوران معاصر به نام اين شخصيت بزرگ فرهنگ و تاريخ ايرانيان نامگزاری شده و در سال های اخير بيش از هميشه از سوی مردمان فرهنگ دوست گرامی داشته می شود. در واقع، درست به هنگامی که فرهنگ ايرانی ِ غير مذهبی، همپای آثار تاريخی و شخصيت های غيرمذهبی ما، گرفتار بی توجهی و ويرانی و بی مهری فراوان حکومت مسلط بر ايران قرار دارد، اين بزرگداشت سخت پر محتوا و معنا است. به راستی که فردوسی يکی از شخصيت هايی است که در سی و پنج سال گذشته بر او کم جفا نرفته است.

فردوسی را بيشتر مردمان تنها به عنوان يک شاعر ملی پارسی زبان می شناسند و پاس می دارند، در حالی که اشتباه بزرگی است اگر شاهنامه ی فردوسی را تنها به دليل اين که به پارسی سروده شده ارزيابی کنيم. البته که زنده داشتن زبان فارسی به وسيله فردوسی کاری بزرگ و ارزشمند بوده است اما نقش کارآ، هنرمندانه و حيرت انگيز فردوسی در حفظ و ماندگار کردن تاريخ و فرهنگ مردمان ايران زمين، به عنوان بخشی از تاريخ و فرهنگ بشری، چندان ارزش دارد که نمی توان به راحتی از آن گذشت. در واقع فردوسی با شاهنامه اش نه تنها تاريخ و فرهنگی را ـ که می رفت تا به وسيله مهاجمانی جاهل، متعصب و تندخو برای هميشه نابود شود ـ نجات داد، بلکه آن را به شکلی کاملاً هنرمندانه چنان ارائه کرد که نسل در نسل و در جوامع مختلف قابل انتقال و آموزش باشد؛ به طوری که اکنون شاهنامه تنها برای پارسی زبان ها نبوده و به همه ی مردمان علاقمند به ادبيات و تاريخ و استوره و هنرهای نمايشی جهان تعلق دارد.

ترديدی نيست که اگر فردوسی نبود بيشتر آداب و رسوم، نمادها و نمودهای فرهنگی، بخش های اصلی تاريخ و به طور کلی ميراث های ناشی از جهان شناخت ايرانيان قبل از اسلام از يادها رفته بود؛ به ويژه که به فرمان سرداران اسلام همه ی کتاب ها و اسناد نوشتاری ايرانيان که در آتشکده ها و کتابخانه های مختلف نگاهداری می شد نابود گشت. در آن ميان، مثلاً، به قول دکتر اردشيرخداداديان، استاد تاريخ و تمدن ايران، چند صد هزار جلد کتاب که در دانشگاه بزرگ گندی شاپور نگاهداری می شد به غارت رفت و يا به آب افکنده شد.

قبل از فردوسی، ميراثی که او حافظ هميشگی آن شد به وسيله ی دهقانان بزرگ و موبدان، سينه به سينه حفظ شده و به نسل های بعدی تحويل داده می شد. به گفته ی تاريخ نويسان، دهقانان (ديهگان) کسانی بودند که چون از امور زمين داری و ساختار اداری پيشرفته ی آن روزگار اطلاع داشتند از بی اطلاعی و سودجويی اعراب مهاجم استفاده کرده و، علاوه بر انجام کارهای «تخصصی» مختلف برای مهاجمان، به جای اين که اسلام آورند، مانند ديگر «کافران»، با دادن جزيه به آن ها کوشيدند دين و آداب و زبان و کلاً فرهنگ خود را، حداقل به صورت شفاهی و در درون خانواده های خويش حفظ کنند. برخی از اين افراد نيز توانستند آن يادها و خاطرات را مخفيانه مکتوب کنند. اما عاقبت اين فردوسی بزرگ بود که با تکيه بر دانش و توانايی حيرت انگيز خويش کل اين يادها، خاطره ها، قصه ها، استوره ها و نوشته ها را يک جا در شاهنامه آورد و از آن دايره المعارفی ساخت که همه ی تاريخ و فرهنگ مردمان ايران را در خود جاودانه کرده است.

محققان غير ايرانی، بسا قبل از ايرانيان، کارهای زيادی در مورد شاهنامه انجام داده اند. اولين نسخه ی چاپی شاهنامه در کلکته ی هندوستان در قرن هجدهم ميلادی منتشر شده است. ژول مل فرانسوی در قرن نوزدهم شاهنامه را با تصحيح خودش منتشر کرده و وولرس ولاندوئر هلندی مصحح ديگر شاهنامه در همان قرن است. پس از آن، تصحيح برتلس روسی و انتشار شاهنامه ی معروف مسکو است که بنا به گفته ی فردوسی شناسان نسخه ی بسيار معتبری است.

ايرانيان نيز، به خصوص از هشتاد و چند سال گذشته که توجه به فردوسی و کار ارزشمند او شروع شد، در مورد فردوسی بزرگ بسيار گفته و نوشته اند که مهم ترين آنها به تصديق فردوسی پژوهان شاهنامه دکتر جلال خالقی مطلق باشد که با استفاده از ۵۰ نسخه ی معتبر موجود در موزه ها و مجموعه های خصوصی، زيباترين و دقيق ترين نسخه اين کتاب شناخته می شود.

متأسفانه، همانگونه که گفته شد، پس از انقلاب فردوسی نيز از کسانی بود که مورد خشم برخی از انقلابيون متعصب قرار گرفت. او را تحسين کننده ی شاهان نام گذاشتند و انواع عمليات را برای نابودی نام او و حذف شاهنامه انجام دادند. برای نمونه:

در سال ۱۳۸۳، درست هنگامی که قرار بود به توصيه ی نمايندگان يونسکو آرامگاه او در فهرست ميراث جهانی ثبت شود، دو دکل برق عظيم در دو طرف آرامگاه زده شد. اعتراضات مردمی کار را به مجلس اسلامی کشاند اما مثل هميشه نتيجه ای نداد. دولت به سازمان برق اجازه داده بود که اين دکل ها را برای برق رسانی به کشور ترکمنستان بزنند؛ يعنی با يک تير دو نشان، هم از ترکمنستان دلبری کنند و هم شانس رفتن آرامگاه فردوسی به ميراث جهانی را از ميان ببرند. آن ها می توانستند برای نصب اين دکل ها چند صدمتر آن طرف تر را در نظر بگيرند.(۱)

و سه سال بعد، يعنی در سال ۱۳۸۶، نقش های ديواری برگرفته از شاهنامه ی فردوسی، که بيشتر آن ها نشاندهنده ی داستان های فردوسی و درگيری دلاوران نيک کردار ايران با نمادهای بيدادگری و زشتی و بدی را نشان می دادند شبانه از ديوارهای ميدان فردوسی مشهد حذف شدند.(۲) اين نقاشی ها که، بمناسبت انتخاب آرامگاه فردوسی از سوی يونسکو، با زحمت و تلاش بيش از يک سال گروهی هنرمند و ۴۵ ميليون هزينه بر ديوارها نقش بسته بودند، به دستور نماينده ی ولی فقيه نابود شدند. آن ها کار گروهی هنرمندان نقاش بود که به طول پنج هزار متر مربع کشيده شده و بيش از يک سال وقت و حدود ۴۵ ميليون تومان هزينه شان شده بود. و اين همان «ولی فقيه» ی است که امسال قرار است، در روز فردوسی، از «دستخط مبارک شان» در آرامگاه فردوسی رونمايی شود.

البته هنوز معلوم نيست که در اين دستخط درباره ی فردوسی بزرگ چه نوشته شده و آيا نويسنده اش، همانگونه که تخت جمشيد را جايگاه طاغوتيان خواند، از فردوسی نيز بعنوان ستايش کننده ی طاغوتيان نام برده و يا، قرار است در «دوره ی نرمش قهرمانانه» کلامی هم به محبت درباره ی فردوسی جهانی بيان شود. چرا که اگر کار به روال عادی بود، و فردوسی در اين زمان می زيست، ايشان نيز بايد همان می کردند که سلف اعلای ايشان، شيخ ابوالقاسم گرگانی کرده و مانع خاکسپاری فردوسی در گورستان مسلمانان شد؛ چرا که او گبر و نامسلمان است و «به مدح گبرکان عمری به سر بُرد / چو وقت مردن آمد بی خبر مُرد // مرا در کار اين برگ ريا نيست نمازم بر چنين شاعر روا نيست!»

براستی که اگر اين جماعت درک و دانشی و يا علاقه ای به اين نوع از مظاهر سرزمين ما می داشتند از زمانی دورتر بايد به فکر حفظ حداقل آرامگاه چنين شخصيت هايی می افتادند؛ يعنی کاری می کردند که به اندازه ی يک صدم آنچه برای يک امامزاده بی شجره در يک ده دور افتاده انجام می دهند.

شاهد درستی اين سخن مطلب دردناک و تکان دهنده ای ست تحت عنوان «جفا بر فردوسی در توس» که سال پيش آقای آيدين آغداشلو، هنرمند معاصر ايرانی و کارشناس هنری، پس از ديدار از آرامگاه فردوسی نوشت. او، پس از انجام مقايسه ای بين حفاظت و مرمت بسيار بد آرامگاه فردوسی با حفاظت و مرمت بسيار عالی هارونيه ی عصر مغول، می گويد: «ديگر به آرامگاه حکيم توس پا نخواهم گذاشت. عهد کرده ام تا وقتی که آن جايگاه شريف در تصرف دستفروشان است به آنجا نروم تا شاهد اين بی حرمتی مداوم نشوم. اگر هم گذارم به توس بيفتد و بخواهم بنايی به درستی و پاکيزگی مرمت شده را تماشا کنم می روم به چندقدمی آن و عمارت «هارونيه» را می بينم که بقعه يا خانقاهی است از عصر ايلخانان مغول و بحق نمونه ای است از بازسازی و کار عالی مرمتگران اين سال های سازمان ميراث فرهنگی...»

۱۵ می، ۲۵ ارديبهشت روز ملی فردوسی

_____________________________________
۱ـ چه کسانی می خواهند محوطه تاريخی توس و آرامگاه فردوسی به ثبت جهانی نرسد؟
۲- نابود کردن نقش های شاهنامه فردوسی مشهد به دستور ولی فقيه يا شهرداری؟
۳- جفا بر فردوسی در توس


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016