دوشنبه 26 خرداد 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
19 خرداد» متن حکم جديد مصطفی تاج زاده
29 اردیبهشت» قاعده طلايی، مصطفی تاج زاده
پرخواننده ترین ها

نامه تاج زاده به رهبر جمهوری اسلامی: ای کاش نظامی زدايی از سياست را در دستور کار قرار دهيد

نوروز ـ مصطفی تاجزاده در جديدترين نامه اش به رهبر جمهوری اسلامی به برخی سياستهای وی انتقاد کرد.
به گزارش نوروز، اين زندانی سياسی در بخشی از نامه خود آورده است: « گسست بين آن چه اعلام می داريد و آن چه به مرحله اجرا در می آيد موجب شده است که حتی وقتی از مفاهيم موردپسند مردم نيز سخن می گوييد موج مثبتی در جامعه ايجاد نمی شود. متأسفم که بگويم در اغلب موارد حتی بر دامنه نگرانی ها می افزايد.»
عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در قسمت ديگری از اين نامه می نويسد: «ٰٰٰٰجناب عالی به حق بر شعار «ما می توانيم» و ضرورت «اميد بخشی به مردم» پافشاری می کنيد اما اعمال سياست های انسدادی و محدوديت های فزاينده سياسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری بسياری از مردم به ويژه صاحبان تخصص و ابتکار و ثروت را به نحو افزون دلسرد و حتی به مهاجرت از ميهن تشويق می کند. اصرارتان بر «توسعه و تعميق بصيرت ايرانيان» صحيح است اما نفی عملی آزادی انديشه و بيان و قلم و نيز ايجاد موانع در راه تضارب آزاد آراء و افکار نتيجه ای جز کاستن از قدرت تشخيص آحاد ملت ندارد.»
متن کامل اين نامه در پی می آيد:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


به نام خدا
رهبر محترم جمهوری اسلامی ايران
با سلام و احترام

از سخنرانی معروفتان که در آن برای نخستين بار مطبوعات را پايگاه دشمن خوانديد و ادعا کرديد که «۱۰ عنوان – ۱۵ عنوان روزنامه که گويا از يک مرکز هدايت می شوند با تيترهای شبيه به هم در قضايای مختلف نهادهای اصلی کشور را مورد اهانت و توهين قرار می دهند» و آن را «يک نوع شارلاتانيسم مطبوعاتی» ناميديد، چند روزی نگذشته بود که قاضی مرتضوی به جان مطبوعات افتاد و البته به جای ۱۰-۱۵ عنوان بيش از ۱۰۰ روزنامه و مجله را تعطيل کرد. درست شبيه به آن چه در جريان رسيدگی به صلاحيت داوطلبان مجلس هفتم رخ داد. پيش از ثبت نام در پاسخ به نگرانی های رؤسای جمهور و مجلس وقت آقايان خاتمی و کروبی به تکرار گفتيد صلاحيت تنها ۷-۸ نفر که شما آنان را صحنه گردانان مجلس ششم می خوانديد تأييد نمی شود اما در عمل آقای جنتی بيش از ۸۰ نماينده را ردصلاحيت کرد. حدس می زنم در ۱۹ خرداد ۸۸ نيز حکم بازداشت همين چند نفر را تأييد کرديد ولی سازمان اطلاعات سپاه تعداد بازداشتی ها را ده برابر کرد و در ادامه به صد برابر رساند و داستان سيب و سلطان و باغ و غلامان قديمی را جان دوباره ای بخشيد. به هر رو و با وجود بگير و ببندهای گسترده فعالان مطبوعاتی، نه توانستند رابطه حتی يکی از روزنامه ها را با دشمن ثابت کنند و نه به مرکز هدايت اين روزنامه ها دست يابند. هم چنان که ديگر اتهامات شما به منتقدان از قبيل براندازی قانونی، توطئه برای برپايی انقلاب مخملی و رنگی و انحراف هرچند با بازداشت های وسيع فعالان سياسی و انتخاباتی همراه بود اما هيچکدام ثابت نشد. ادعای آقای مصباح نيز مبنی بر ورود يک چمدان حاوی ۲۰ ميليون دلار نقد برای توزيع بين اصحاب مطبوعات اگرچه در وقاحت به اتهام آقای جنتی در پرداخت يک ميليارد دلار توسط آل سعود به آقای خاتمی نمی رسيد اما آنقدر رسوا بود که او نيز مانند جنتی از تکرار دروغ خويش خودداری کرد.

مقام محترم رهبری

مطابق آخرين آمار رئيس دفتر مطالعات و برنامه ريزی رسانه ای وزارت ارشاد «شمارگان روزنامه ها و مجلات منتشره در سال های اخير به شدت افت کرده و از ۴ تا ۵ ميليون نسخه به حدود يک ميليون نسخه در روز رسيده است.» (فرهيختگان ۱۳۹۳/۲/۳) کاهش فاحش ۷۵ تا ۸۰ درصدی تيراژ مطبوعات شايد توجه مردمی را که ارزش پول ملی شان تنها طی دو سال آخر دولت احمدی نژاد حدود ٪۷۰ سقوط کرد و کمرشان را زير فشار گرانی و تورم خم نمود، جلب نکند اما چنين ريزشی حتی اگر در عصر جهانی شدن و حاکميت گفتمان دموکراسی و حقوق بشر در دنيا و انفجار اطلاعات نيز به سر نمی برديم يک فاجعه به شمار می رفت. اگرچه آقايان صادق لاريجانی و محسنی اژه ای و ديگر مقامات قضائی عمق و ابعاد آن را درک نکنند يا سخن گويان اسلام شلاق و داغ و درفش از سقوط تيراژ مطبوعات به يک چهارم تا يک پنجم خشنود نيز بشوند اما از شما انتظار می رود هرچه سريع تر تدبيری در جهت معکوس کردن اين روند اتخاذ کنيد. چنان که تيراژ يک ميليونی مطبوعات مان را نه با تيراژ نشريات کشورهای صنعتی و دموکراتيک بلکه با پاکستان و ترکيه مقايسه کنيد خواهيد ديد که شمارگان يک روزنامه آن ها از مجموع شمارگان روزنامه ها و مجلات ايران بيشتر است. چنين وضعی هر ايرانی فرهيخته ای را شرمنده می کند و برای بهبود بخشيدن به آن به تأمل می نشاند.

جناب آقای خامنه ای

خودداری ميليون ها هم وطن از خريد روزنامه ثابت می کند مطبوعات مطلوب شما جايگزين نشريات توقيفی نشده اند بلکه فضای مجازی غيبت آن ها را جبران کرده است. به گفته همان مقام وزارت ارشاد «سايت های خبری فارسی زبان از رقم ۶۲۹۰ گذشته است و تنها ۱۳۹ سايت خبری دارای مجوزند.» ملاحظه می فرماييد که لت و پار کردن مطبوعات قانونی راه را برای ظهور و فعاليت گسترده سايت های خبری باز کرده است که هيچ نظارت و کنترلی را برنمی تابند و به هيچ حکم قضايی تن نمی دهند. جناب عالی نيز قادر نيستيد با اتهاماتی از قبيل پايگاه دشمن خواندن يا شارلاتانيسم اينترنتی تعطيل شان کنيد. حداکثر می توانيد دستور تشديد فيلترينگ آن ها را صادر کنيد. روشن است که اجرای چنين فرمانی با وجود فيلترشکن های گوناگون و به روز، آب در هاون کوفتن است. امروز حتی تئوريسين استبداد دينی نيز به اين نتيجه رسيده است که فيلترينگ سايت ها راه به جايی نمی برد و بايد به فعاليت های اثباتی روی آورد. افزون بر جا به جايی فوق يادآور می شود که حذف مطبوعات منتقد و پيش رو موجب پس رفت روزنامه های موردنظر شما هم از نظر کمّی و تيراژ و هم به لحاظ کيفی و حرفه ای شده است. درست است که سلام و عصرما که از قبل از دوم خرداد منتشر می شدند، اعدام شدند و کيهان و رسالت ماندند اما اين دو به گونه ای نباتی به حيات خود ادامه می دهند در حالی که در اوج شکوفايی مطبوعات در عصر اصلاحات آن ها نيز حرف هايی برای گفتن داشتند و در عرصه اجتماع و سياست، تأثيرگذار بودند ولی اکنون بود و نبودشان يکی است و کاملا بی اثرند. من البته منکر آثار شرمنده ساز و فلج کننده دولت ۸ ساله آقای احمدی نژاد و مؤتلفانش بر ايدئولوژی، استراتژی، تشکيلات و رسانه های مطلوب شما نيستم ولی در عين حال قصد دارم توجه آن جناب را به نقش مخرب حذف رقيب و فقدان رقابت آزاد و برابر، مصونيت آهنين و بی نيازی و بی اعتنايی به افکار عمومی را به علت حمايت های حکومتی بر روزنامه های خودی و عزيزکرده معطوف کنم که چگونه عوامل فوق، اين نشريات را از تحولات زمانه پس می راند و از جامعه دور می کند.

مقام محترم رهبری

۱۶ سال از ارائه اين تحليل می گذرد که دانشگاه و مطبوعات دوبال اصلاحاتند که اگر چيده شوند اصلاح طلبان زمين گير شده و بساط تسامح و تساهل جمع می شود. اکنون پس از دو حمله خونين به خوابگاه دانشجويان و نيز قتل عام مطبوعات می پرسم که آيا دانشگاهيان دست از مطالبات خود کشيده اند يا دانشگاه هم چنان سنگر آزادی و حامی اصلاحات است ؟ حتما فراموش نکرده ايد که زمانی اصلاح طلبان متهم بودند که دشمن در اردوگاه آنان و از زبان ايشان سخن می گويد. امروز مفتخرم که متذکر شوم نه تنها اکثريت مردم بلکه حتی بخش قابل توجهی از اصول گرايان نيز بر اصالت گفتمان اصلاحات تأکيد می ورزند. آيا می توان روی آوردن درصد عظيمی از رقبای سابق را به گفتمان و ادبيات اصلاحی ناديده گرفت؟ خوشبختانه امروز اصول گرايان معتدل از ضرورت استقرار دموکراسی و لوازمش در ايران و منطقه، تأمين حقوق شهروندی و آزادی های اساسی آحاد مردم، نفی خشونت و زور، مشارکت همه اقوام، مذاهب، زن و مرد و سلايق سياسی در مديريت کشور، نظامی و پادگان زدايی از سياست و فرهنگ و اقتصاد و تغيير شرايط امنيتی، سخن می گويند و بر بی فايده بودن روش های پليسی در مواجهه فرقه گرايی و عزاداری تأکيد کرده و تلاش جنگ طلبان و کاسبان تحريم را در شکست ايران و ۱+۵ محکوم می کنند.

مگر اوج پيروزی يک گفتمان پذيرش اصول و امهات آن توسط رقيب نيست؟ پس می توان گفت سلاخی نشريات و سرکوب دانشجويان به گفتمان اصلاحی آسيب نرسانده بلکه آن را فراگيرتر نيز کرده است. از نظر پايگاه مردمی لازم است يادآور شوم که به اقرار رقبا پيروز انتخابات مجلس آتی دست کم در شهرهای بزرگ، البته به شرط آزاد برگزار شدن، اصلاح طلبان هستند. ضمن آن که ۲۴ خرداد نشان داد گرايش شهرهای کوچک و روستاها نيز در مجموع به سمت آنان است.

جناب آقای خامنه ای

پژوهش های اخير بيانگر آن است که هرگاه رابطه دولت با ملت خوب نبوده رابطه مردم با رسانه ها نيز خوب نبوده است و هر زمان که رابطه مردم با رسانه ها مناسب بوده ضريب امنيت اجتماعی و اعتماد مردم به حکومت بالاتر بوده است. بنابراين اگر اعتماد مردم به دولت مردان کم باشد دليلش رسانه ها نيستند و تلاش برای سلب اعتماد از آن ها اعتماد به مقامات را افزايش نمی دهد (اطلاعات ۱۳۹۲/۱۲/۲۶) ملاحظه می فرماييد که توقيف فله ای مطبوعات اصلاح طلب يا منتقد نه تنها موجب سقوط تيراژ نشريات به طورکلی شده بلکه به سرمايه اجتماعی نيز آسيب رسانده است. من البته مدعی نيستم که لغو امتياز شدگان هيچ اشتباهی مرتکب نشده بودند. روزنامه نگاران نيز مانند من و شما معصوم و بری از خطا نيستند اما تعطيل بيش از يک صد روزنامه و مجله در مدتی کوتاه آن هم با استناد به قانون ويژه مجازات اراذل و اوباش از مجموع اشتباهات آنان به مراتب زشت تر و مهلک تر بود. تصور بفرماييد اگر به جای قلع و قمع، تعامل و گفتگو با نشريات مستقل و منتقد در دستورکار قرار می گرفت نه به رأس کشورهای ناقض حقوق مطبوعات صعود می کرديم و آبروی جمهوری اسلامی می رفت و نه تيراژ روزنامه ها و حتی کتب به گونه ای فاجعه بار سقوط می کرد. نه سرمايه اجتماعی و اعتماد عمومی لطمه می خورد و نه رسانه ها به ويژه صدا و سيما عقب مانده و ناکارآمد می شدند و ميدان را در مسائل مهم و در شرايط بحرانی تا حدود زيادی به رسانه های فارسی زبان خارج از کشور واگذار می کردند. اگر آن تصميم مصيبت بار نبود، اکنون شاهد رونق رسانه های حرفه ای و پرمخاطب بوديم که با جلب نگاه و اعتماد مردم می توانستند به رقابت با همتايان خود در سراسر جهان بپردازند. از اين گذشته حال که ندانم کاری های ۸ ساله را پشت سر گذاشته ايم، می پرسم اگر مطبوعات آزاد بودند آيا اين همه گرفتاری هم زمان يعنی تورم چهل درصدی، بی کاری کمرشکن، رشد منفی اقتصادی، سقوط پول ملی و فساد گسترده مالی در همه ارکان حکومت گريبان مردم را می گرفت؟ اگر مطبوعات آزاد بودند آيا جهل و جاه طلبی معدودی توان آن را می يافت که به واشنگتن بهانه و فرصت دهد تا با جلب توافق قدرت های صاحب حق وتو بی سابقه ترين تحريم ها را يا به تعبير خود شما «جنگی تمام عيار» را به ايران و ايرانی تحميل کند؟

رهبر محترم جمهوری اسلامی

فرصت را غنيمت شمرده اجازه می خواهم تناقضی را با شما درميان بگذارم و آن مطرح کردن شعارهای درست با عملکردی کاملا مشخص در جهت مقابل آن است. جناب عالی به حق بر شعار «ما می توانيم» و ضرورت «اميد بخشی به مردم» پافشاری می کنيد اما اعمال سياست های انسدادی و محدوديت های فزاينده سياسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری بسياری از مردم به ويژه صاحبان تخصص و ابتکار و ثروت را به نحو افزون دلسرد و حتی به مهاجرت از ميهن تشويق می کند. اصرارتان بر «توسعه و تعميق بصيرت ايرانيان» صحيح است اما نفی عملی آزادی انديشه و بيان و قلم و نيز ايجاد موانع در راه تضارب آزاد آراء و افکار نتيجه ای جز کاستن از قدرت تشخيص آحاد ملت ندارد. تأکيد شما بر اعتماد به جوانان ستودنی است اما تبديل دانشگاه به پادگان چه نسبتی با آن شعار دارد؟ جز اين که بی اعتمادی کامل حکومت را به دانشجويان و دانشگاهيان به نمايش می گذارد. به درستی بر ضرورت «نگاه به داخل» تأکيد می کنيد ولی سرکوب مطبوعات آزاد همراه با تک گويی و سطحی نگری صدا و سيما از دلايل مهم معطوف شدن نگاه قشرهای وسيعی از هم وطنان به خارج به شمار می رود. به باور شما آيا عصر زرين فرهنگ و تمدن اسلامی در قرون چهارم و پنجم هجری ثمره شکستن بت آزادی بود؟!

جناب آقای خامنه ای
گسست بين آن چه اعلام می داريد و آن چه به مرحله اجرا در می آيد موجب شده است که حتی وقتی از مفاهيم موردپسند مردم نيز سخن می گوييد موج مثبتی در جامعه ايجاد نمی شود. متأسفم که بگويم در اغلب موارد حتی بر دامنه نگرانی ها می افزايد.

اکنون که از «نظم مدنی» سخن به ميان آورده ايد ما منتظر می مانيم تا نتايج عملی آن را ببينيم. اميدوارم معلوم شود که منظور همان نظم پادگانی نيست که در سال فرهنگ تغيير نام يافته است. بلکه مدنی سازی عرصه فرهنگ و سياست و نظامی زدايی کامل از آن را در دستور کار قرار داده ايد.

آرزو می کنم اين شعار زيبا به سرنوشت «نرمش قهرمانانه در داخل و خارج» دچار نشود که در پی آن گفتگو با آمريکا و انگليس آغاز شد اما از گفتگو با منتقدان و به رسميت شناختن حقوق آنان خبری نشد. نگرانم که اين شعار شبيه آن چيزی شود که زمانی مرحوم باستانی پاريزی درباره رژيم پهلوی نوشت: «درجنگ بين الملل اول مرحوم فروغی به نمايندگی ايران به جامعه ملل رفته بود. نماينده يکی از دولت ها که درست ايران را نشناخته و تنها در تاريخ خوانده بود که ايرانيان روزگاری به شرق و غرب عالم تاخت می آوردند و قسطنطنيه تا دهلی را زيرپا می گذاشتند، از فروغی پرسيده بود. حال در اين قرن شما با همسايگان تان چگونه رفتار می کنيد. مرحوم فروغی با لحن طنز و جدی جواب داده بود: خيلی خوب! با همسايگان برادرانه رفتار می کنيم و پدر هم وطنان خود را درمی آوريم.»

با آرزوی توفيق
سيد مصطفی تاجزاده
اوين خردادماه


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016