سه شنبه 10 تیر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

اظهارات مشاور احمدی‌نژاد درباره رفع حصر و مشايی: احمدی‌نژاد مخالف حصر موسوی و کروبی بود

لاله کريمی ـ اعتماد ـ اگر کسی محمود احمدی‌نژاد را نشناسد و اين گفت‌وگو را بخواند تصويری که از او در ذهنش نقش می‌بندد انسانی دموکرات و اولترا اصلاح‌طلب است. کاری که عبدالرضا داوری از نزديکان احمدی‌نژاد در اين گفت‌وگوی مفصل سعی کرد انجام دهد، هر چند او بر اين اعتقاد است که احمدی‌نژاد نيازی به چهره‌سازی ندارد. عبدالرضا داوری که زمانی از فعالان انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران بود و با اصلاح‌طلبان نشست و برخاست می‌کرد اين روزها نامش با مشايی و احمدی‌نژاد پيوند خورده است. او در اين گفت‌وگو مخالفان احمدی‌نژاد را از محمد جهرمی گرفته تا مرضيه وحيد دستجردی، افرادی می‌داند که از احمدی‌نژاد کينه شخصی دارند. داوری در اين گفت‌وگو برای نخستين‌بار اذعان می‌کند در جريان انتخابات ۸۸ حاميان احمدی‌نژاد به‌شدت از رشد آرای مهندس موسوی شوکه و نگران شده بودند و يکی از دلايلی که احمدی‌نژاد در مناظره جنجالی آنگونه عمل کرد به خاطر انتقال شوک ناشی از رای ميرحسين موسوی به او بود. اين يار نزديک احمدی‌نژاد از اختلاف در خبرگزاری ايرنا در شبی که رای‌گيری انتخابات ۸۸ رو به پايان بود و ايرنا خبر پيروزی احمدی‌نژاد را ساعت ۲۳ اعلام کرد، پرده برداشت. او البته بعد از بازبينی گفت‌وگو در پاسخ به يکی از پرسش‌ها مدعی شد که ميرحسين موسوی ساعت ۱۸ همان روز اعلام پيروزی کرد!

ما از ۲۲ ارديبهشت ۸۸ پروژه نظرسنجی را آغاز کرديم، در روزهای نخست، نظرسنجی‌ها رشد رای آقای موسوی را نشان می‌دادند، اين موضوع به‌شدت ما را نگران کرد، ما اين نتايج را گزارش می‌داديم، در هفته پايانی ارديبهشت ۸۸ فضا در کل کشور به نفع مهندس موسوی بود، ما در ستاد آقای احمدی‌نژاد از اين فضای دوقطبی رنگ محور که ستاد مهندس موسوی ايجاد کرده بود شوکه شده بوديم

آقای خاتمی را فردی صاحب پايگاه رای می‌دانم که می‌تواند تا حدی آرای مردم را به سمت خود جلب کند، البته آقای خاتمی اين پايگاه رای را صرفا به خاطر کاراکتر و ويژگی‌های شخصی خودشان دارند و ارتباطی به گروه‌هايی نظير جبهه مشارکت يا مجمع روحانيون مبارز ندارد. به همين دليل معتقدم آقای خاتمی نمی‌تواند پايگاه رای خود را به سايرين انتقال دهد

اصولگرايان در انتخابات اخير شکست خوردند چون از آقای احمدی‌نژاد فاصله گرفتند. اصولگرايان از سال ۹۰ با کليدواژه جريان انحرافی به آقای احمدی‌نژاد و دولت دهم حمله می‌کردند

رابطه آقای احمدی‌نژاد و آقای مشايی رابطه مکانيکی نيست که در آن جدايی قابل تعريف باشد. ضمن آنکه اگر اين رابطه را بخواهند به عنوان رابطه مريدی و مرادی نشان دهند تا آنجا که بنده اطلاع دارم و ديده‌ام اين آقای مشايی است که مريد آقای احمدی‌نژاد است نه برعکس. من بارها در دولت دهم شاهد بوده‌ام که آقای احمدی‌نژاد تصميمی را اتخاذ کردند که آن تصميم کاملا خلاف نظر آقای مشايی بوده است

آقای سعيد مرتضوی دو تصوير دارد، يک تصوير غيرواقعی که رسانه‌ها از او ساختند و يک تصوير واقعی که نمايشگر شخصيت حقيقی اوست و متاسفانه در جامعه هم ديده نمی‌شود. من هم زمانی بر اساس اتهاماتی که به او منتسب می‌شد مثل موضوع کهريزک يا موضوع مرگ خانم زهرا کاظمی، تصور می‌کردم ايشان يک فرد خشن است، اما بعدها در ديداری که با ايشان داشتم ابهاماتم را خيلی صريح به او گفتم و متوجه شدم آن تصويری که رسانه‌ها از او ساخته‌اند کاملا غيرواقعی است

آقای داوری چند سال‌تان است؟
۴۱ سال دارم. متولد فروردين ۱۳۵۲ هستم.

در سوابق شما حضور در جبهه نيز ديده می‌شود، دقيقا در چه مقطعی در جبهه بوديد؟
يک دوره کوتاه در اوايل سال ۶۷ در جبهه بودم.

يعنی همان زمانی که صلح شد؟
حدود ۴ ماه از فروردين ۶۷ تا مرداد ۶۷ که تازه ۱۵ ساله شده بودم. البته اين اصلا سابقه‌يی حساب نمی‌شود.

بله، ولی برخی اطرافيان‌تان حتی گفته‌اند که شما جانباز هستيد؟
خير، جانباز نيستم، اگر چنين سخنی مطرح شده حتما اشتباه است، من در ماه‌های پايانی جنگ با تعدادی از همکلاسی‌هايمان به جبهه رفتيم.

پس آن چفيه‌ معروفی که می‌گويند هميشه در محل کارتان همراه‌تان است و يادگار آن دوران است، در اينجا آن را نمی‌بينم، هنوز هم آن را داريد؟
من يک چفيه ۲۵ ساله داشتم که تا زمان اشتغال دروزارت کشور همواره در محل کارم بود که متاسفانه در اسباب‌کشی از وزارت کشور به روزنامه شهروند مفقود شد.

آقای داوری کار خبری و اطلاع‌رسانی را از کی شروع کرديد؟ سابقه کارتان به چه زمانی برمی‌گردد؟
علاقه‌مندی به ژورناليسم در خانواده ما ريشه‌دار است. پدربزرگ من مرحوم «محمد مجيبی زنجانی» در دهه ۲۰ و ۳۰ مدير روزنامه تجدد ايران و هفته‌نامه خمسه بود، يعنی تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ ايشان کار مطبوعاتی می‌کردند، چاپخانه هم داشتند و اطلاعيه معروف آيت‌الله کاشانی در ۳۰ تير ۱۳۳۱ عليه نخست‌وزيری قوام‌السلطنه به‌طور محرمانه در چاپخانه پدر بزرگ من منتشر شد. در آن دوره ايشان از حاميان مرحوم مصدق بود که بعد از کودتای ۳۲ مرداد ?? سه سال به زندان افتاد و همه اموالش از جمله چاپخانه‌اش ضبط شد. بعد از زندان هم فعاليت‌های سياسی و مطبوعاتی را کنار گذاشت. من هم از زمان دانش‌آموزی تا حضور در دانشگاه با نشريات مختلف از روزنامه‌های ديواری تا نشريات دانش‌آموزی و دانشجويی همکاری می‌کردم.

از سال ۷۳ با روزنامه کيهان همکاری داشتم و به اين نشريه مقاله می‌دادم، بعد از سال ۸۴ هم دو سال عضو تحريريه گروه سياسی روزنامه کيهان و سرمقاله‌نويس اين روزنامه بودم، عضو هيات موسس ايسنا نيز بودم، از آذر ۷۸ تا شهريور ۷۹ معاون خبر و قائم مقام آقای دکتر ابوالفضل فاتح بودم که به خاطر يکسری اختلاف نظرهای کاری با آقای فاتح از ايسنا جدا شدم و به دنبال ادامه تحصيل و فعاليت‌های علمی رفتم.

شما مانند پدربزرگ‌تان از طرفداران مصدق هستيد؟
اگر مباحث بنده درباره مرحوم مصدق را دنبال کرده باشيد مطالب بنده از جنس هواداری و سمپاتی نيست، بلکه معتقدم درباره مرحوم مصدق قضاوت‌های افراطی و تفريطی وجود دارد و بايد با نگاه دقيق و مستند تاريخی درباره او قضاوت کرد و در عين حال معتقدم که دشمنی انگليس با مرحوم مصدق در دهه ?? يکی از نقاط روشن کارنامه اوست.

چند رييس دانشگاه را در زمان تحصيل‌تان ديديد؟
رييس دانشگاه را در دانشگاه تهران تجربه کردم. ابتدا دکتر محمد رحيميان، بعد دکتر غلامعلی افروز و نهايتا دکتر محمدرضاعارف.

آقای عميد زنجانی در زمان آقای احمدی‌نژاد شبانه عوض شد علت چه بود؟
هم اينکه بيمار بودند و هم اينکه شنيدم با دکتر زاهدی وزير علوم وقت اختلاف نظر پيدا کرده بودند.

اختلاف‌شان بر سر چه بود؟
نمی‌دانم.

شما خود را اصولگرا می‌دانيد؟
من هيچگاه با تعريف متداول، اصولگرا نبودم ضمن آنکه با تعريف موجود نيز هيچگاه اصلاح‌طلب نبودم. آن موقع در دفتر تحکيم به طعنه به ما می‌گفتند چپ پرورشی! و منظورشان از چپ پرورشی بخشی از جريان چپ بود که در دامن ولايت و رهبری رشد می‌کند، تمام اعضای ما در انجمن اسلامی دانشگاه تهران در سال ۷۶ به آقای خاتمی رای دادند اما در عين حال به دليل تحليلی که از فضای انتخابات داشتيم به‌طور رسمی و با صدور اطلاعيه از آقای خاتمی اعلام حمايت نکرديم.

يادم هست آن زمان آقای سعيد حجاريان در تماس تلفنی با آقای فاتح او را به خيانت متهم کرد، چون آقای فاتح با حمايت رسمی انجمن اسلامی دانشگاه تهران از آقای خاتمی موافق نبود و به همين دليل همان ايام هم به‌شدت شايع کردند که آقای ابوالفضل فاتح به آقای ناطق نوری رای داده است که البته من به دليل رابطه نزديکم با آقای ابوالفضل فاتح می‌دانستم که اين خبر صحت ندارد. در عين حال تعدادی از اعضای آن زمان انجمن اسلامی دانشگاه تهران از جمله آقای سيدضياء هاشمی که الان معاون فرهنگی وزارت علوم است و بنده، بعد از مصاحبه آقای خاتمی با کريستين امانپور در سی‌ان‌ان در آبان ?? نسبت به ايشان ترديد کرديم و به همين دليل بنده در سال ۸۰ ديگر به آقای خاتمی رای ندادم.

به چه کسی رای داديد؟
به احمد توکلی.

اما در سال‌های بعد با آقای توکلی همسويی نداشتيد؟
من هيچگاه با ايشان همسويی نداشتم.

پس يعنی در آن زمان از بغض خاتمی به ايشان رای داديد؟
شايد اين تعبير شما درست باشد چون واقعا نمی‌خواستم به آقای خاتمی رای بدهم.

از سال ۷۸ تا ۸۴ در فعاليت‌های سياسی حضور نداشتيد؟
من از سال ۷۹ که از ايسنا جدا شدم تا سال ۸۵، فعاليت سياسی نداشتم و به دنبال کارهای تحصيلم بودم اما گاهی به روزنامه‌های کيهان، جمهوری اسلامی و مردم سالاری يادداشت می‌دادم.

نخستين‌باری که آقای احمدی‌نژاد را ديديد کی بود؟
نخستين‌بار سال ۸۵ بود.

در چه جلسه‌يی؟
در يکی از جلسات جهاد دانشگاهی.

نخستين سمت‌تان در زمان آقای احمدی‌نژاد چه بود؟
تا سال ۸۶ رييس سازمان نوآوری‌های دانشجوبان جهاد دانشگاهی بودم و اواخر ۸۶ به عنوان جانشين معاون خبر و مديرکل پژوهش ايرنا منصوب شدم.

ايرنا در هشت سال دوران رياست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد پنج مديرعامل عوض کرده است، اين آمار بی‌سابقه است، علت چه بود؟
به جز تغيير آقای جوانفکر که تصميمی خارج از دولت و به دليل زندانی شدن ايشان صورت گرفت، تغييرات مکرر در مديريت ايرنا تا حد زيادی طبيعی بود. بخشی از تغييرات مکرر به دليل حضور و تاثيرگذاری جريان‌های مختلف رسانه‌يی در دولت قبل انجام شد. در حوزه رسانه‌يی دولت نهم و دهم يک طيف از درون کيهان آمده بود، افرادی مثل آقايان صفارهرندی و بهداد و به نوعی من که به اين طيف نزديک بودم. طيف ديگر نيروهای خبرگزاری بودند مثل آقای جوانفکر و خادم‌المله و طيف ديگری هم که از صدا و سيما بودند مثل آقای کلهر. چند جريان رسانه‌يی با گرايشات و ريشه‌ها و سوابق مختلف در حوزه رسانه‌يی دولت نهم و دهم موثر بودند و هر کدام اينها در اين فضای رسانه‌يی تلاش می‌کرد تا شيوه‌های مطلوب خودش را حاکم کند. در عين حال يک جريان جوان‌تر رسانه‌يی نيزدر حاشيه دولت قبل حضور داشت که ريشه آنها از انتخابات سال ۸۴ و در ستاد‌های آقای احمدی‌نژاد رشد کرد، سايت‌هايی مثل رجانيوز، دولت بهار و… يک بخش از تغيير و تحولات زيادی که در ايرنا به وجود می‌آمد به دليل رقابت‌های درونی اين جريان‌ها بود.

دليل ديگر اين بود که جريان آقای احمدی‌نژاد به عنوان يک جريان سياسی نوظهور در کشور در پی معرفی يک هويت متمايز از ساير جريان‌های حاضر در صحنه بود. اين جريان پس از تولد در مسير رشد و بلوغ قرار داشت و به همين دليل در بعضی حوزه‌ها از جمله رسانه به ساز و کار آزمون و خطا روی آورد تا شبکه نيروهای اصلی خود را بشناسد، اين رويش‌ها و ريزش‌ها در دولت نهم و دهم تنها در بخش رسانه نبود، در حوزه‌های ديگر هم بود. جريان آقای احمدی‌نژاد از سال ۸۴ به تدريج از يک دوره زايش تا بلوغ را طی کرد و در سال ۹۲ به بلوغ رسيد و به نقطه‌يی رسيد که می‌توانست مستقلا نشانه‌های گفتمانی منحصر به خود را توضيح دهد و نيروهای اجتماعی را بر اساس آن متاثر کند.

ايرنا در زمان احمدی‌نژاد ديگر يک رسانه قوی نبود...
در تحليل عملکرد ايرناچند نکته را بايد در نظر گرفت. اولا آقای جوانفکر که از بهمن۸۸ تا مهر ۹۱ مديريت ايرنا را برعهده داشت تحت شديدترين فشارهای بيرونی قرار گرفت و عملا فرصت چندانی برای مديريت رسانه در اختيار نداشت. اين فشارها عليه يک رسانه به خصوص از ارديبهشت ۹۰ تا بازداشت آقای جوانفکر در تاريخ رسانه‌های ايران بی‌سابقه است. در دوران مديريت آقای بهداد که همزمان با انتخابات دهم رياست‌جمهوری تا دی ۸۸ يعنی اوج اغتشاشات سياسی بود به نظرم مديريت مناسبی در ايرنا اعمال شد. زمانی که آقای بهداد ايرنا را در ابتدای سال ?? تحويل گرفت رتبه ايرنا در سايت الکسا ۶۴ بود و زمانی که در ۱۳ دی ۸۸ ايرنا را تحويل داد رتبه ايرنا در سايت الکسا ۳۲ بود يعنی رتبه جهانی ايرنا ?? پله بهبود يافته بود که به تفاوت رويکرد آقای بهداد مربوط است.

آقای بهداد اعتقاد داشت ايرنا در چالش‌های سياسی داخلی هم نقش‌آفرين باشد، برای همين در ايام بعد از انتخابات، ايرنا کاملا يک کنشگر بود و در بسياری از اوقات حتی به فضای رسانه‌يی اصولگرايان جهت می‌داد، به خصوص در ايام تبليغات انتخابات خرداد ۸۸ و درگيری‌های پس از آن فضای رسانه‌های اصولگرا کاملا تحت تاثير کنش ايرنا بود. ايرنا در انتخابات ۸۸ در نظرسنجی‌های انتخاباتی نيز بسيار دقيق عمل کرد و رای آقای احمدی‌نژاد و مهندس موسوی را در ۳ روز آخر با کمتر از يک درصد خطا پيش‌بينی کرد.

در انتخابات ۸۸ به مهندس موسوی ايراد می‌گرفتند که چرا ۱۲ شب کنفرانس خبری گذاشتند و اعلام کردند که پيروز انتخابات هستند، اين در حالی است که خبرگزاری ايرنا ساعت ۲۱ و ۳۰ دقيقه تيتر زده بود که احمدی‌نژاد پيروز انتخابات شد.
اولا آقای مهندس موسوی حدود ساعت ۱۸جمعه ۲۲خرداد ۸۸ اعلام پيروزی قطعی کرد. ثانيا در مورد انتشار خبر پيروزی آقای احمدی‌نژاد در ايرنا قطعا ساعت از ۲۳ گذشته بود. اتفاقا همان موقع بر سر اين موضوع در ايرنا اختلاف پيش آمد. آقای روح‌الله جمعه‌يی که الان رييس مرکز اطلاع‌رسانی وزارت کشور دولت يازدهم است در آن زمان معاون خبر ايرنا بود که از انتشار اين خبر ناراحت شد و ايرنا را به قهر ترک کرد. حدود ساعت ۲۳ بود که نماينده ستاد آقای احمدی‌نژاد مستقر در وزارت کشور با بنده تماس گرفت و اعلام کرد که بر اساس برآوردهای منطقه‌يی از فرمانداری‌ها و بخشداری‌ها آقای احمدی‌نژاد پيروز شده و کار تمام است. موضوع را با آقای بهداد که آن ساعت در دفتر رياست‌جمهوری بود مطرح کرديم و ايشان هم پس از کسب خبر از آقای محصولی و منابع داخلی وزارت کشور در استان‌ها اعلام کرد که خبر صحت دارد و ما هم خبر پيروزی آقای احمدی‌نژاد را قبل از ساعت ۲۴ اعلام کرديم.

اما ساعت رای‌گيری چندين بار تمديد شد، پس چطور ساعت ۱۱ کار را تمام شده اعلام کردند؟
ترکيب کلی آرای مردم در استان‌ها استخراج شده بود و آرا ساعت آخر بر نتيجه نهايی اثر نمی‌گذاشت. در واقع برآوردی بود که از بررسی‌های منطقه‌يی به دست آمد.

و اين برآورد تبديل به خبر شد.
بله، و به همين دليل هم در ايرنا اختلاف پيش آمد و آقای روح‌الله جمعه‌يی به خاطر انتشار اين خبر از سوی بنده، قهر کرد و ساعت ۲۳ از ايرنا رفت، منتها من چون موضوع را با آقای بهداد مديرعامل ايرنا چک کرده بودم آن خبر را منتشر کردم. در عين حال فراموش نکنيم با آنکه دسترسی‌های اطلاعاتی ما در آن زمان بسيار وسيع بود چون در نظام اجرايی کشور حضور داشتيم و در مقابل ستاد آقای مهندس موسوی منابع اطلاعاتی محدودتری نسبت به ما داشتند اما آقای موسوی ساعت ۱۸ ادعای پيروزی خود را اعلام کرده بود.

گفتيد که ايرنا در زمان انتخابات ۸۸ نظرسنجی می‌کرد، نتايج نظرسنجی‌ها به سود چه کسی بود؟
ما از ۲۲ ارديبهشت ۸۸ پروژه نظرسنجی را آغاز کرديم، در روزهای نخست، نظرسنجی‌ها رشد رای آقای موسوی را نشان می‌دادند، اين موضوع به‌شدت ما را نگران کرد، ما اين نتايج را گزارش می‌داديم، در هفته پايانی ارديبهشت ۸۸ فضا در کل کشور به نفع مهندس موسوی بود، ما در ستاد آقای احمدی‌نژاد از اين فضای دوقطبی رنگ محور که ستاد مهندس موسوی ايجاد کرده بود شوکه شده بوديم. اما شيوه برخورد آقای احمدی‌نژاد در مناظره با مهندس موسوی و آن ابتکار کم‌نظيرشان در روشن کردن پشت صحنه ستاد مهندس موسوی ونشان دادن نقش آقای هاشمی به عنوان صحنه‌گردان انتخاباتی مهندس موسوی برای به زمين زدن آقای احمدی‌نژاد، صحنه را به کلی تغيير داد و پس از ۱۴ خرداد ۸۸، آرای مهندس موسوی روند کاهشی شديد را آغاز کرد. من اصلا فکر نمی‌کردم آقای احمدی‌نژاد اينقدر جسورانه برخورد کند.

يعنی مشاورانش به او نگفته نبودند اين کار را بکند؟
نه هيچ کس از شيوه برخورد آقای احمدی‌نژاد با مهندس موسوی اطلاعی نداشت.

حتی آقای مشايی؟
ايشان را نمی‌دانم، اما اين رفتار جسورانه آقای احمدی‌نژاد شيب نظرسنجی‌ها را کاملا به نفع آقای احمدی‌نژاد تغيير داد.

شما نتايج نظرسنجی‌ها را به آقای احمدی‌نژاد اطلاع می‌داديد؟
بله.

فکر می‌کنيد اگر آقای احمدی‌نژاد نگران ريزش رای خود نبود باز هم در مناظره آن گونه رفتار می‌کرد؟
به نظر من ايشان برای اينکه فضای يکسويه تبليغات را بشکند اينچنين بی‌محابا به خط زد. شيوه تبليغاتی ستاد مهندس موسوی ايشان را به اين نقطه رساند که به‌طور راديکال مناظره را شروع کند و به پشت صحنه انتخابات بپردازد. اولا اين را بگويم که ما در ابتدای تبليغات انتخاباتی تصورمان در مورد مهندس موسوی اين بود که ايشان از نظر گفتمانی تفاوت چندانی با آقای احمدی‌نژاد ندارد، اما در مسير تحليل روزانه گفتارهای انتخاباتی ايشان در ايرنا دريافتيم که آقای مهندس موسوی پس از گردهمايی ۲ خرداد ۸۸ در اريکه ايرانيان چرخش گفتمانی پيدا کرد و همين چرخش گفتمانی که ايشان را کاملا ذيل گفتمان آقای هاشمی قرار داد باعث تقابل‌های بعدی شد. مهندس موسوی بعد از ۲۰ سال گوشه‌نشينی در فضای سياسی کشور ناگهان وارد يک کوره‌يی از تعاملات و کنش‌های سياسی شد و به اعتقاد من نتوانست خود را با اين تغيير شديد فضا سازگاری دهد. مهندس موسوی از معدود افرادی در جبهه اصلاح‌طلب بود که راز پيروزی احمدی‌نژاد در سال ۸۴ را درست فهميد.

هنوز خيلی از اصلاح‌طلب‌ها نمی‌خواهند ريشه‌های پيروزی آقای احمدی‌نژاد در سال ۸۴ را درست تحليل کنند. آقای هاشمی که معتقد است انتخابات سالم نبود، بسياری از اصلاح‌طلب‌ها هم که می‌گويند آقای احمدی‌نژاد تقدير ما نبود بلکه تقصير ما بود در واقع فکر می‌کنند چون اصلاح‌طلبان صحنه را مديريت نکردند، آقای احمدی‌نژاد پيروز شد، در صورتی که من اين را غلط می‌دانم. رای آقای احمدی‌نژاد در سال ۸۴ همان رايی است که مردم در سال ۷۶ به آقای خاتمی و در سال ۹۲ به آقای روحانی دادند، مردم ايران از سال ۶۸ به اين طرف به دنبال تغيير مناسبات حاکم در کشور هستند. يکی از اعضای دفتر تحکيم وحدت برای من تعريف کرد که بعد از پيروزی آقای احمدی‌نژاد در سال ۸۴ تعدادی از اعضای دفتر تحکيم به ديدار مهندس موسوی رفته بودند و مهندس موسوی در اين ديدار به اعضای تحکيم گفت «آقای احمدی‌نژاد سوم تير ۸۴ پيروز شد چون در کل ايام انتخابات يک کاپشن بيشتر نپوشيد و به همين دليل مردم با او احساس همذات‌پنداری کردند».

يعنی فکر می‌کنيد اگر کسی شو هم بازی کند مردم نمی‌فهمند؟
اتفاقا مردم شوبازی کردن را خوب می‌فهمند. آنها سال ۸۴ فهميدند که آقای احمدی‌نژاد برای اينکه شو بازی کند کاپشن نپوشيده است، به همين دليل هم سال ۸۸ بيشتر به او رای دادند، يعنی رای ۱۷ ميليونی سال ۸۴ آقای احمدی‌نژاد در سال ۸۸، ۴۰ درصد رشد کرد و به ۲۴ ميليون رسيد. مردم ايران بيش از يک دهه است که با آقای احمدی‌نژاد احساس همذات پنداری می‌کنند، همين الان هم اگر به ميدان ۷۲ نارمک برويد مراجعات گسترده مردم به ايشان را می‌بينيد، در حالی که الان آقای احمدی‌نژاد اختياراتی ندارد، سمتی ندارد اما مردم هنوز فکر می‌کنند می‌توانند مشکلات‌شان را با آقای احمدی‌نژاد در ميان بگذارند و ايشان را سنگ صبور خود بدانند.

همه کسانی که سمت داشته‌اند بعد از اتمام مسووليت‌شان باز هم مراجعه‌کننده دارند، مثلا الان فکر می‌کنيد آقای خاتمی مراجعه‌کننده ندارد؟
جنس مراجعات به آقای احمدی‌نژاد جنس خاصی است .

می دانم، می‌خواهيد بگوييد توده مردم به آقای احمدی‌نژاد مراجعه می‌کند.
بله.

فکر می‌کنيد مراجعه‌کنندگان به آقای خاتمی اين گونه نيستند؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تا آنجا که من می‌دانم نه، البته اين را هم بگويم که آقای خاتمی را فردی صاحب پايگاه رای می‌دانم که می‌تواند تا حدی آرای مردم را به سمت خود جلب کند، البته آقای خاتمی اين پايگاه رای را صرفا به خاطر کاراکتر و ويژگی‌های شخصی خودشان دارند و ارتباطی به گروه‌هايی نظير جبهه مشارکت يا مجمع روحانيون مبارز ندارد. به همين دليل معتقدم آقای خاتمی نمی‌تواند پايگاه رای خود را به سايرين انتقال دهد.

يعنی در اصلاح‌طلبان کس ديگری را رای‌آور نمی‌دانيد؟
به نظر من در ميان اصلاح‌طلبان موقعيت آقای خاتمی منحصر به فرد و مختص به خود ايشان است. اگر آقای مهندس موسوی هم منظورتان باشد ديگر نمی‌توان آقای مهندس موسوی را يک اصلاح‌طلب معتقد به فعاليت سياسی در ساختار قانون اساسی موجود تلقی کرد. پس از وقايع سال ۸۸ يک تضاد اساسی در مشرب سياسی آقای خاتمی و مهندس موسوی بروز کرد. آقای موسوی امروز در کشور ما نماد جمهوريت‌خواهی تام شده است که در ساختار موجود قابل تحقق نيست اما آقای خاتمی نماد مشروطه‌خواهی است که با پذيرش ساختار موجود برای محدودسازی برخی نهادها برنامه‌ريزی می‌کند. اين دو مشرب سياسی با هم تفاوت‌های مبنايی و استراتژيک دارند.

برگرديم به مناظره‌های سال ۸۸، در آن مناظره‌ها خيلی‌ها حتی اصولگرايان معتقد بودند احمدی‌نژاد قبح اخلاق را در اين مناظره‌ها شکست.
من اين طور فکر نمی‌کنم.

به خاطره علاقه‌تان به آقای احمدی‌نژاد اين را می‌گوييد؟
نه واقعا اين طور نيست.

يعنی اگر يک نفر در مناظره با شما عکس همسرتان را نشان دهد و...
اولا عکس که نبود، پرونده استخدامی و تحصيلی خانم زهرا رهنورد بود. يادمان نرود آقای مهندس موسوی تعدادی از همکاران آقای احمدی‌نژاد را به تخلفات تحصيلی متهم کرد. آقای احمدی‌نژاد هم خواست به ايشان بگويد رطب خورده منع رطب کی کند. برای همين آقای احمدی‌نژاد به مهندس موسوی گفت شما که به مسائل تحصيلی همکاران من ايراد می‌گيريد همسر خودتان هم که در روند تحصيل و ارتقای علمی‌شان تخلفاتی داشته‌اند. همين و بس. نبايد طوری اين موضوع عادی در رقابت‌های انتخاباتی را نشان دهيم که انگار خدای نکرده آقای احمدی‌نژاد عکس غير پوشيده خانم رهنورد را نشان داده‌اند. يادمان باشد در طول تاريخ فعاليت رسانه‌های مدرن در ايران هيچ شخصيتی به اندازه آقای احمدی‌نژاد تخريب رسانه‌يی نشده است. حجم تخريب عليه احمدی‌نژاد و همکارانش به خصوص مهندس مشايی به حدی بالاست که نمی‌شود آن را شمارش کرد.

در طول ۸ سال دولت آقای احمدی‌نژاد جريان اصولگرا که احمدی‌نژاد را روی کار آوردند خودشان بيش از همه منتقد ايشان بودند.
اصولگرايان در انتخابات اخير شکست خوردند چون از آقای احمدی‌نژاد فاصله گرفتند. ما در وزارت کشور اين موضوع را آناليز کرديم، آقای قاليباف در گفتمان انتخاباتی‌اش حدود ۳ برابر بيشتر از آقای روحانی به آقای احمدی‌نژاد هجمه داشت. در انتخابات ۹۲ اصولگرايان شکست خوردند چون هويت خود را مقابل آقای احمدی‌نژاد قرار دادند، آقای روحانی هم پيروز شد چون در تمام دوره تبليغات انتخاباتی حتی يک‌بار از واژه جريان انحرافی استفاده نکرد، اما اصولگرايان از سال ۹۰ با کليدواژه جريان انحرافی به آقای احمدی‌نژاد و دولت دهم حمله می‌کردند و مردم نيز اين صحنه را ديدند. البته تمام اين حملات به آقای احمدی‌نژاد از يک مرکز کانونی با محوريت آيت‌الله هاشمی‌رفسنجانی تغذيه و هدايت می‌شد.

دليل‌تان برای اين حرف چيست؟
کليدواژه جريان انحرافی را نخستين‌بار آيت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در فروردين ۸۹ در سايت‌شان مطرح کردند و پروژه شبيه‌سازی آقای احمدی‌نژاد با آقای بنی‌صدر را کليد زدند. اگر گفتار آيت‌الله هاشمی از سال ۸۴ به اين طرف را تحليل محتوا کنيد کاملا تاثير مولفه‌های گفتمانی ايشان را بر گفتمان مخالفان آقای احمدی‌نژاد چه جريان اصولگرا و چه اصلاح‌طلبان به وضوح می‌بينيد، منتها جريان اصولگرا از آنجا که بعد از سال ۸۹ وزن بيشتری در شکل‌دهی تحولات داشت طبيعی است که بيشتر به آقای احمدی‌نژاد حمله می‌کردند.

اصلاح‌طلب‌ها جريان انحرافی را يک جريان موهومی می‌دانستند که اصولگراها خودشان به وجود آوردند تا خود را مبرا از آقای احمدی‌نژاد بدانند.
بله، اصلاح‌طلب‌ها عموما اين گونه بودند. اما آيت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و رسانه‌های نزديک به ايشان و جريان اصولگرا در حمله به آقای احمدی‌نژاد با کليدواژه جريان انحرافی وحدت استراتژيک داشتند. منتها اصولگراها در اينجا يک اشتباه تاريخی کردند و سرشان بی‌کلاه ماند. بعد از راهپيمايی ۹ دی ۸۸ اصولگراها در تحليل‌های درون تشکيلاتی‌شان به اين نتيجه رسيدند که اصلاح‌طلب‌ها و جريان آقای هاشمی منزوی شده‌اند و برای رسيدن به پاستور فقط کافی است که از آقای احمدی‌نژاد عبور کنند، بنابراين از ابتدای ۸۹ آنها عزم کردند تا آقای احمدی‌نژاد را با شيوه‌های رسانه‌يی و سياسی حذف کنند. آنها نفهميدند که واقعيت سياست در ايران رقابت واقعی بين دو گرايش متضاد آقای هاشمی و آقای احمدی‌نژاد در شيوه دولت‌داری است و وقتی آقای احمدی‌نژاد نباشد اين خلأ را آقای هاشمی پر می‌کند.

آقای احمدی‌نژاد اسفند ۹۱ در جلسه‌يی که ما خدمت‌شان بوديم، گفتند اگر کانديدای ما در انتخابات بعدی نباشد ترديد نکنيد که يا آقای هاشمی يا کانديدای نزديک به ايشان رييس‌جمهور خواهد شد و اصولگراها با اين روش‌هايی که دارند پايشان به رياست‌جمهوری باز نخواهد شد. آقای احمدی‌نژاد اوايل سال ۹۰ در يک جلسه خصوصی گفت از قول من بنويسيد آقای هاشمی‌رفسنجانی شخصا کانديدای رياست‌جمهوری می‌شود. آقای احمدی‌نژاد به خاطر ارتباط نزديکی که با مردم داشت درتحليل‌هايش به يک تيزبينی و واقع‌بينی رسيده بود. تفاوت آقای احمدی‌نژاد و اصولگرا‌ها در همين است، اگر ما امروز پای آقای احمدی‌نژاد می‌ايستيم فقط به دليل علاقه و شيفتگی‌مان نسبت به ويژگی‌های رفتاری ايشان نيست، بلکه ذهن بی‌نظير ايشان در تحليل مطالب يکی از مهم‌ترين دلايل شيفتگی ما در برابر آقای احمدی‌نژاد است.

جالب است در يک مصاحبه‌يی گفته بوديد هاشمی برخلاف احمدی‌نژاد از مهره‌هايش عبور می‌کند، احمدی‌نژاد که بيشتر اهل عبور کردن است.
آقای احمدی‌نژاد از مهره‌هايی که به گفتمان عدالت و مردم‌مداری وفادار نيستند عبور می‌کند، از طرف ديگر آقای احمدی‌نژاد پای افرادی که در چارچوب فکری و گفتمانی عدالت حرکت می‌کنند مردانه می‌ايستد، همان طور که پای مرحوم کردان و آقای مشايی ايستاد.

شما وفاداری را در چه می‌بينيد؟ حتی اگر کسی در کاری تخصص نداشته باشد بايد پای او ايستاد؟
آقای احمدی‌نژاد محصول تخصص است. آقای احمدی‌نژاد بعد از مرحوم مهندس بازرگان دومين رييس دولت دانشگاهی جمهوری اسلامی ايران بود، غير از اين دونفر روسای دولت در ايران هيچگاه دانشگاهی نبودند. آقای احمدی‌نژاد برخلاف آنچه که گفته می‌شود به‌شدت به نظرات تخصصی و کارشناسی اهميت می‌دهد. همين امروز دولت يازدهم در حوزه هدفمندی يارانه‌ها و طرح تحول اقتصادی، دقيقا بر اساس نقشه راه آقای احمدی‌نژاد حرکت می‌کند.

خب اين قانون است و چاره ديگری ندارد.
اگر تصميمات اساسی دولت آقای احمدی‌نژاد مانند طرح هدفمندی يارانه‌ها غيرکارشناسی بود دولت يازدهم می‌توانست لايحه‌يی به مجلس بدهد تا تصميمات دولت قبل را کارشناسی کند. اينکه اين کار را نکرده‌اند و سياست‌های يارانه‌يی دولت يازدهم عمدتا بر همان ريل دولت دهم حرکت دارد، نشان می‌دهد که اتفاقا تصميمات دولت قبل پايه کارشناسی داشته است.

کارشناسان می‌گويند روش اجرا نادرست بوده است.
نه اينها بی‌انصافی است و از سکوت آقای احمدی‌نژاد سوءاستفاده می‌کنند. اگر نماينده دولت دهم می‌توانست در عرصه انتخابات رياست‌جمهوری ۹۲ حضور پيدا کند و فرصت داشت که با مردم حرف بزند اين حباب عظيمی که يک امپراتوری رسانه‌يی عليه آقای احمدی‌نژاد درست کرده بود شکسته می‌شد، الان برخی از وزرای آقای احمدی‌نژاد در مورد او دروغ می‌گويند. بسياری از سخنان خانم دستجردی در مصاحبه با صدا و سيما غيرواقعی بود. تصميمات در دولت نهم و دهم کاملا کارشناسی شده بود و دولت يازدهم هم به اين واقعيت رسيده است، مثلا همين آقای نوبخت در سال ۸۹ و زمانی که خارج از دولت بود می‌گفت که هدفمندی يارانه‌ها با ۵۰۰ درصد تورم شوک قيمتی وارد می‌کند اما همين آقای نوبخت امروز که در دولت يازدهم به مسووليت رسيده، می‌گويد که هدفمندی يارانه‌ها تورم‌زا نيست.

بگذاريد يک نکته‌يی را از آقای دکتر محمدرضا فرزين برای شما نقل کنم. ايشان در صحبتی که ماه قبل با هم داشتيم در مورد آقای احمدی‌نژاد گفت؛ اگر آقای احمدی‌نژاد متوجه می‌شد که مديری در مسير کارش صداقت ندارد و به عبارت عاميانه شيشه خرده دارد، در ظاهر يک چيزی می‌گويد و در عمل کار ديگری انجام می‌دهد، آقای احمدی‌نژاد به حرف‌های او توجه نمی‌کرد و شايد برکنارش می‌کرد. آقای فرزين می‌گفت: «زمانی که برنامه پنجم در مجلس مطرح بود من به عنوان نماينده دولت در مجلس چيزی را گفتم که می‌دانستم با نظر آقای احمدی‌نژاد مغاير است. بعد از اين ماجرا آقای احمدی‌نژاد به من گله کرد که چرا اين کار را کرديد. من هم دلايل کارشناسی‌ام را توضيح دادم و ايشان قانع شد و بعد در مقابل وزرای ديگر از من دفاع کرد.»

آقای دکتر فرزين می‌گفت: «بر خلاف آنچه در بيرون آقای احمدی‌نژاد به عنوان يک فرد بی‌توجه به تصميمات کارشناسی تصوير شده است نه‌تنها چنين نبود بلکه اتفاقا به نظريات کارشناسی به‌شدت اهميت می‌داد.»

ولی اين حرف‌ها را کسانی می‌زنند که با احمدی‌نژاد کار کردند و او را از نزديک می‌شناسد نه از جانب جناح اصلاح‌طلب و رقيب.
اين ادعاها از طرف افرادی مثل جهرمی، دستجردی و پرويز کاظمی به صورت يک سويه بيان می‌شود. اينها هيچگاه با آقای احمدی‌نژاد همراه نبودند.

ولی خود احمدی‌نژاد آنها را برگزيد، پس چرا آقای احمدی‌نژاد آنقدر اصرار داشت يک خانم را در کابينه‌اش انتخاب کند، يعنی فقط يک شو بود؟ وحيددستجردی را قبول داشت که انتخابش کرد...
آقای احمدی‌نژاد بر اساس پارامترهايی به خانم دستجردی رسيد، اما چه می‌دانست که خانم دستجردی او را دور می‌زند؟ مشکل آقای احمدی‌نژاد با خانم دستجردی در مورد رفتار سياسی خانم دستجردی بود و اين موضوع فقط در مسير همکاری مشخص می‌شود.

يعنی با خاستگاه سياسی دستجردی مشکل داشت؟
با رفتار سياسی او مشکل داشت. فرض کنيد قرار است ما با هم همکاری کنيم و ديدگاه سياسی، اعتقادی و کارشناسی‌مان مشترک است، اما من يک فرد دو به هم زن هستم و حرف‌های جلسه شما را به صورت کذب و نادرست به جای ديگر منتقل می‌کنم. به جای اينکه انتقاداتم را به شما بگويم، آن را به رسانه‌ها می‌گويم، اينها خطاهای رفتاری است. آقای احمدی نژاد روش‌های رفتاری خانم دستجردی را درست نمی‌دانست. خانم دستجردی برای اينکه عضو ستاد تدابير اقتصادی دولت شود دست به هر کاری می‌زند و با افتخار می‌گويد من رييس‌جمهور را دور زدم.

اين خيلی بد است، ايشان می‌گويد چون رييس‌جمهوری نمی‌خواست من عضو آن ستاد شوم من از کانال‌های ديگری استفاده کردم تا عضو آن ستاد شوم. اين روش غلطی است، يا می‌گويد من تصميمات ستاد تدابير را در بيرون رسانه‌يی می‌کردم. اين رفتارها درست نيست. شما خودتان را بگذاريد جای آقای احمدی‌نژاد، اگر در همين روزنامه اعتماد کسی آقای حضرتی را دور بزند ايشان چه کار می‌کند؟ حالا اهميت موضوع را از مديريت يک روزنامه به عالی‌ترين سطح مديريت کشور ببريد. آقای احمدی‌نژاد چه کار بايد می‌کرد وقتی خانم دستجردی می‌گويد من برای انتخاب روسای دانشگاه‌ها زمانی نام‌شان را در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح می‌کردم که آقای احمدی‌نژاد حضور نداشته باشند که مبادا مخالفت کنند.

از احمدی‌نژاد می‌ترسيدند.
بالاخره رييس‌جمهوری نسبت به عملکرد هيات وزيران پاسخگو است، چطور می‌شود که يک وزيری بنا را بر دور زدن رييسش بگذارد، اين نه تنها از نظر اخلاقی درست نيست، بلکه با تمام اصول مديريتی نيز در تضاد است. با اين شيوه يک نانوايی را هم نمی‌توان اداره کرد. بالاخره يا آقای احمدی‌نژاد را قبول داريد و با او کار می‌کنيد يا قبول نداريد و استعفا می‌دهيد و می‌رويد.

نگفتيد در ارتباط با حوزه سياست داخلی فضا را در دوره آقای احمدی‌نژاد چگونه می‌ديديد؟
در هجمه به شخص آقای احمدی‌نژاد، هم رسانه‌ها و هم شخصيت‌های سياسی آزادی مطلق داشته‌اند، ضمن اينکه موضوع تحولات سال ۸۸ را هم بايد مستقل ديد. در تحليل عملکرد سياسی ۸ سال دولت نهم و دهم ما سه مقطع داريم، از ۸۴ تا ۸۸ مقطع نخست است، از ۸۸ تا ۹۰ مقطع دوم و از ۹۰ تا ۹۲ مقطع سوم که در هر دوره يک الگو بر فضای سياسی حاکم بود.

آن زمان که احمدی‌نژاد رييس شورای امنيت ملی بود از اينکه آقايان موسوی و کروبی در حصر بودند چه احساسی داشت؟
تا آنجا که اطلاع دارم ايشان مخالف حصر مهندس موسوی و آقای کروبی بودند.

برای رفع حصر تلاشی هم کرد؟
تا آنجا که خبر دارم دو بار مکاتبه رسمی داشتند، آقای احمدی‌نژاد معتقد است ما وقتی از «بهار» صحبت می‌کنيم يعنی فضای رويش برای همه ايجاد شود. در بهار حتی از يک علفی که خيلی کاربردی هم ندارد بهره می‌برد. البته ممکن است خيلی از افرادی که در مجموعه دولت آقای احمدی‌نژاد کار می‌کردند اين نگاه بهاری را به جامعه نداشتند. نگاه آقای احمدی‌نژاد به انسان و جامعه انسانی يک نگاه فطری است. او می‌گويد وقتی به فطرت انسان‌ها اعتماد می‌کنيم معدل جامعه درست تصميم می‌گيرد. ايشان با روش‌های اقتدارگرايانه در حوزه فرهنگ اصلا موافق نيست، با اين بحث‌هايی که به گشت ارشاد معروف بود، اصلا موافق نبود. اخيرا خانم فرشته طائرپور که تهيه‌کننده سينما است در گفت‌وگو با روزنامه خودتان گفت خط قرمز‌های سينما در دولت آقای احمدی‌نژاد شکسته شد، اين به خاطر جسارت و اعتماد آقای احمدی‌نژاد به جامعه بود.

اختلاف نظر احمدی‌نژاد با اصولگراها در کجا بود؟
اختلاف نگاه آقای احمدی‌نژاد با نگاه حکومت‌داری اصولگراها در همين بود، اصولگراها می‌گويند ما فقط ۴ اصل را قبول داريم: اسلام، انقلاب، امام و رهبری. آقای احمدی‌نژاد می‌گفت اين ۴ اصل بايد در سازه جامعه قرار گيرد و مردم بايد حامل اين ۴ اصل باشند، ما اگر خودمان را با مردم تنظيم نکنيم چيزی برای ما باقی نمی‌ماند. ما در زمان دانشجويی ازهمين منظر به آقای هاشمی انتقاد داشتيم. سال ۶۹ وقتی آقای عزت‌الله سحابی و اعضای نهضت آزادی به ايشان نامه نوشتند آقای هاشمی گفت من سحابی را به زندان انداختم تا گوشش را بپيچانم، اين شيوه مديريت آقای هاشمی بود. در همين نماز جمعه شعار می‌دادند مخالف هاشمی دشمن پيغمبر است، يعنی کسی که از آقای هاشمی انتقاد می‌کرد کافر بود.

آقای هاشمی، عباس عبدی را به خاطر چند تا مقاله روزنامه سلام، ۸ ماه در انفرادی نگه داشت. ما با اين کارها مخالفيم. الان دولت يازدهم را ببينيد! دولت آقای روحانی، دولت آقای هاشمی در دهه ۷۰ را بازتوليد کرده است، الان جوان‌ترين وزير دولت يازدهم آقای فرجی‌دانا است که تازه قرار بود در دولت هشتم وزير شود.

خب ايشان نمی‌خواستند کادر‌سازی کنند.
بحث کادر‌سازی نيست بحث حلقه بسته است.

اتفاقا حلقه بسته نيست، الان وزير کشور رحمانی فضلی است يا در استانداری‌ها خيلی‌ها که از تيم احمدی‌نژاد بودند ماندگار شدند. خيلی‌ها از همين منظر به روحانی انتقاد می‌کنند.
توجه کنيد که آقای رحمانی فضلی از اعضای مجمع عقلای مجلس دوم و از دوستان ۳۰ ساله آقای روحانی است و حضورش در دولت به دليل اصولگرا بودن نيست، بلکه به خاطر رفاقت قديمی با آقای روحانی به وزارت کشور رفت. در عين حال معتقدم که تغييرات در دولت اصلا مشکلی ندارد، اين طبيعی است که يک دولت چيدمان نيروی انسانی‌اش را مطابق ديدگاه‌های خودش پيش می‌برد، البته دراين دولت چون تضاد گفتمانی با دولت قبل زياد بود تغييرات هم زياد بود، مثلا آقای دکتر فرزين يک کارشناس کاملا فنی و حرفه‌يی است و اصلا سياسی هم نيست، ولی آقای روحانی ايشان را کنار گذاشت.

به نظرم يک مقدار در مورد انتصابات بی‌انصافی می‌کنيد، مثلا طيب نيا وزير اقتصاد چندی پيش طی حکمی فرهاد رهبر را نايب‌رييس نظام مالياتی کرد...
آقای فرهاد رهبر که کاملا از جنس تيم آقای روحانی است.

به هر حال ايشان از دولت آقای احمدی‌نژاد بودند.
آقای فرهاد رهبر ۱۰۰ درصد مخالف آقای احمدی‌نژاد بود. آقای احمدی‌نژاد اسفند ۹۱ دستور عزل ايشان را صادر کرده بود و اما آقای کامران دانشجو تبعيت نکرد. آقای فرهاد رهبر در صدا و سيما عليه دولت آقای احمدی‌نژاد صحبت کرد. من حتی شنيده‌ام آقای فرهاد رهبر در انتخابات ۹۲ در ستاد آقای روحانی فعال بوده و به آقای محمد شريعتمداری کمک می‌کرده است.

جالب است، اين همه آزمون و خطا در چيدمان نيروهای احمدی‌نژاد برای چيست؟
جريان‌های آقای احمدی‌نژاد يک جريان نو پا است، اما جريان‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا يک سبقه تاريخی دارند و حداقل از سال ۶۰ به بعد حاکميت را در اختيار داشتند و توانستند از ظرفيت دولت و نهادهای حاکميتی برای کادر‌سازی و رشد تفکرات‌شان بهره ببرند. جريان آقای احمدی‌نژاد نخستين نقطه‌يی که می‌توانسته حرکت خود را شروع کند يک دهه قبل در شهرداری تهران بوده و به تدريج تا امروز در حال تکامل است.

در بحث انتصابات آقای احمدی‌نژاد، فکر نمی‌کنيد انتصاب آقای مرتضوی در دولت احمدی‌نژاد، با توجه به سابقه‌يی که از او وجود داشت مناسب نبود؟
آقای سعيد مرتضوی دو تصوير دارد، يک تصوير غيرواقعی که رسانه‌ها از او ساختند و يک تصوير واقعی که نمايشگر شخصيت حقيقی اوست و متاسفانه در جامعه هم ديده نمی‌شود. من هم زمانی بر اساس اتهاماتی که به او منتسب می‌شد مثل موضوع کهريزک يا موضوع مرگ خانم زهرا کاظمی، تصور می‌کردم ايشان يک فرد خشن است، اما بعدها در ديداری که با ايشان داشتم ابهاماتم را خيلی صريح به او گفتم، و در پاسخ‌های آقای سعيد مرتضوی متوجه شدم آن تصويری که رسانه‌ها از او ساخته‌اند کاملا غيرواقعی است. آقای سعيد مرتضوی با همان روحيه صبور يزدی‌ها انتقادات مرا شنيد و جزييات بسياری از موضوعات را حتی در مورد مرگ خانم زهرا کاظمی يا وقايع کهريزک يا در مورد تحقيق و تفحص از دانشگاه آزاد که چه اتفاقی افتاد را برای من تشريح کرد، که البته من مجاز نيستم سخنان ايشان را بازگو کنم اما شخصا به اين نتيجه رسيدم که آقای سعيد مرتضوی قربانی يک جريان رسانه‌يی شده است.

در انتخابات ۹۲ بعد از رد صلاحيت آقای مشايی کانديدای دولت از بين آن ۸ نفر چه کسی بود؟
دولت دهم هيچ کانديدايی در انتخابات ۹۲ نداشت.

آقای احمدی‌نژاد به چه کسی رای داد؟
اصلا اطلاعی ندارم.

پس جليلی کانديدای دولت نبود؟
نه، گفتمان و رويکرد آقای سعيد جليلی در حوزه اقتصادی، سياست خارجی، فرهنگی و اجتماعی تضاد جدی با گفتمان و رويکرد آقای احمدی‌نژاد دارد به همين دليل آقای جليلی به هيچ‌وجه کانديدای نزديک به آقای احمدی‌نژاد نبود.

با اين حساب می‌توان گفت پرونده هسته‌يی هم از کنترل دولت خارج بود؟
بله، اگر آقای احمدی‌نژاد بين سال‌های ۹۰ تا ۹۲ می‌توانست پرونده هسته‌يی را مديريت کند هيچ کدام از مشکلات ناشی از تحريم‌ها اتفاق نمی‌افتاد.

فکر نمی‌کنيد اگر آقای احمدی‌نژاد سال ۹۰ استعفا می‌دادند محبوب‌تر می‌شدند؟ اين طور که شما می‌گوييد ايشان از سال ۹۰ به بعد هيچ کاره بود.
نمی‌توانم قضاوت قطعی کنم. بعضی افراد هم همين نظر را دارند، اما آقای احمدی‌نژاد يک انقلابی تمام عيار است و در تحليل شرايط فراتر از خودخواهی‌های مرسوم و طلب محبوبيت حرکت می‌کند، مثلا در موضوع هدفمندی يارانه‌ها بسياری از افراد به ايشان توصيه کردند که اجرای اين طرح ممکن است باعث کاهش محبوبيت دولت شود اما آقای احمدی‌نژاد به دليل ضرورت‌های اقتصادی کشور و برخلاف دولت‌های سازندگی و اصلاحات زير بار هدفمندی يارانه‌ها رفت. در ارديبهشت ?? هم آقای احمدی‌نژاد نمی‌خواست در شرايطی که دشمن بيرونی فشار می‌آورد تضاد‌های درونی جامعه تشديد شود، آقای احمدی‌نژاد به دليل اعتقاد به مصالح انقلاب و منافع مردم نخواست دنبال اين شيوه‌ها باشد تا به انقلاب لطمه‌يی نخورد.

جبهه مخالفان آقای احمدی‌نژاد از آيت‌الله مصباح‌يزدی شروع شد و به علمای بلاد و چهره‌های رده‌بالا و پايين اصولگرا رسيد و بعد به رسانه‌های اصولگرا رسيد، اينها همه زمانی حامی احمدی‌نژاد بودند چه شد که به يکباره همه مخالف او شدند؟
چون هدف آنها اين بود که از آقای احمدی‌نژاد عبور کنند.

شما تلاش داريد يک چهره خوب از آقای احمدی‌نژاد نشان دهيد، در حالی که بسياری از اتفاقات ناخوشايند در دوره ايشان افتاد، شما می‌گوييد احمدی‌نژاد با اين نگاه‌های اقتدارگرايانه مخالف بود اما فضای سياسی و اجتماعی در زمان ايشان بسته بود؟
چهره آقای احمدی‌نژاد خوب است و من فقط تلاش می‌کنم ايشان را آنچنان که هست توصيف کنم. در مورد اقتدارگرايی هم يادمان نرود که يک زمانی در همين ايران انتقاد از رييس‌جمهور در حد شرک و کفر بود اما اين آقای احمدی‌نژاد بود که اين فضا را شکست.

چون رييس‌جمهور هميشه روحانی بود.
فقط اين نبود. آقای احمدی‌نژاد ظرفيت انتقاد‌پذيری در جامعه سياسی کشور را رشد داد.

مگر ظرفيت سياسی يک جامعه با فحش دادن و پذيرفتن فحاش‌ها بالا می‌ورد، بعدش هم احمدی‌نژاد از جانب چه کسانی به قول شما فحش می‌خورد، از جانب خود اصولگراها.
می‌خواهم بگويم صبر آقای احمدی‌نژاد در برابر حملات زياد بود، اين صبر کم‌نظير آقای احمدی‌نژاد در جامعه سياسی ظرفيت‌سازی کرد و امروز ديگر آقای حسن روحانی با وجود آنکه يک روحانی است هم برخلاف آقای هاشمی‌رفسنجانی نمی‌تواند محدوده نقد را در دولت خود ببندد.

ولی تهمت و دروغ که نقد نيست.
بله، البته من الان نمی‌بينم کسی به آقای روحانی تهمت و دروغی نسبت داده باشد، حتی در فيلم من روحانی هستم هم مطالب واقعی عنوان شده منتها اين اطلاعات درست را شايد به گونه‌يی جهت‌دار کنار هم چيده‌اند.

رابطه احمدی‌نژاد و مشايی برای همه سوال بود؟آيا رابطه مريد و مراد بين آنها حاکم است؟ اخيرا برادر آقای احمدی‌نژاد از جدايی ايشان از آقای مشايی گفته است اين موضوع چقدر صحت دارد؟ برخی‌ها می‌گويند اين تاکتيکی است برای بازگشت مجدد جريان احمدی‌نژاد به قدرت؟
رابطه آقای احمدی‌نژاد و آقای مشايی رابطه مکانيکی نيست که در آن جدايی قابل تعريف باشد. ضمن آنکه اگر اين رابطه را بخواهند به عنوان رابطه مريدی و مرادی نشان دهند تا آنجا که بنده اطلاع دارم و ديده‌ام اين آقای مشايی است که مريد آقای احمدی‌نژاد است نه برعکس. من بارها در دولت دهم شاهد بوده‌ام که آقای احمدی‌نژاد تصميمی را اتخاذ کردند که آن تصميم کاملا خلاف نظر آقای مشايی بوده است. آقای مشايی برخلاف فضاسازی‌های موجود بيش از آنکه چهره‌يی سياسی باشد چهره‌يی فرهنگی و پژوهشی است. و پس از اينکه شورای نگهبان ايشان را برای انتخابات رياست‌جمهوری معرفی نکرد از همان زمان ايشان از فعاليت‌های سياسی کناره گرفته و تمام اوقات خود را به پژوهش و مطالعه در حوزه فرهنگ اختصاص داده‌اند و حتی مانند گذشته نيز ديگر وقت ملاقات چندانی به دوستان نمی‌دهند. آقای مشايی حدود يک سال است که پس از خرداد ۹۲ با تصميم شخصی خودشان از فعاليت‌های سياسی فاصله گرفته‌اند و به علاقه‌مندی‌های اصلی خود در حوزه‌های فرهنگی و پژوهشی و مطالعاتی بازگشته‌اند. اين کناره‌گيری از فضای سياسی، تصميم شخصی آقای مشايی است و به برنامه‌ها يا تصميمات آقای احمدی‌نژاد مرتبط نيست که از آن به عنوان تاکتيک نام برده می‌شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016