گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
6 مرداد» از الموت تا اشرف و از حيدرخان تا مسعودميرزا! عليرضا نوریزاده30 تیر» نادری پيدا نخواهد شد اميد! عليرضا نوریزاده
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! از شاگرد بزازی تا فرماندهی کل قوا، عليرضا نوریزادهعراق با بودن المالکی تقسيم خواهد شد هرگونه مداخله رژيم در درگيریهای عراق آتش جنگ را به داخل ايران میکشاند. اهالی ولايت فقيه بايد بهياد آورند ۱۴ میليون سنی ايرانی در صورت بهپا خاستن جنگ مذهبی، ساکت نخواهند نشست
عراق نيز مثل ايران در دهه هفتاد ، علی رغم ديکتاتوری بيرحم بعثی ، از نظر کادرهای دانش آموخته و کاردان، موقعيت بی نظيری در ميان کشورهای منطقه يافته بود . از ۱۹۵۸,.دتای عبدالکريم قاسم کودتای عبدالکريم قاسم عليه نظام سلطنتی هاشمی تا اواسط دهه پنجاه ، وزارتخانه های عراق از جمله وزارتخارجه ، وزارت علوم ، وزارت اطلاع رسانی و فرهنگ و بهداشت و دارائی و بانک مرکزی ، تقريبا دست نخورده باقی مانده بود و اگر کسانی نيز از بعثيها در اين وزارتخانه ها سلطه يافتند ، بدنه ی تشکيلات دست نخورده ماند . ( صدام حسين بعد از تصفيه ی خونين شماری از سرآمدن بعث در سال ۱۹۷۹ چند ماه پس از انقلاب ايران ، به مرور تکريتی های وفادار به خود را فارغ از دانش و تجاربشان در مقامهای کليدی نشاند ) با اينهمه تا يکی دوسال قبل از سقوطش هنوز هم در دستگاههای دولتی ، چهره ها و کادرهای کارآمد در همه ی زمينه ها مشاهده ميشدند . با سقوط صدام حسين و تصفيه ی بعثی ها و اغلب کارآمدان رژيم پيشين ، در آشوب ماههای نخست ، مشاهده شخصيتهای سرشناس و محترمی هم چون دکتر اياد علاوی، عدنان الپاچه چی ، مفيد الجزايری ، جلال طالبانی ، مسعود بارزانی ، برهم صالح ، غسان عطيه ،حسن النقيب ، حميدمجيدموسی ، عقيله هاشمی ، نصير کامل چادرچی ، شيخ غازی الياور ،محمود عثمان ،محمد بحرالعلوم ، يونادم يوسف کنو ،خانم شنگول حبيب عمر ،محسن عبدالعزيز، دارا نورالدين ،سمير محمود ، احمد براک بو سلطان و ... در شورای موقت اداره کشور و سرپرستی ادارات ، اين اميد را در دلها زنده ميکرد که با وجود حضور اسلامی های شيعه و سنی از نوع عبدالعزيز حکيم و ابراهيم جعفری و موفق الربيعی و صلاح الدين بهاءالدين ،محسن عبدالعزيز ، عراق آرام آرام به سوی دمکراسی در قالب يک نظام سکولار فدرال گام برخواهد داشت اما، گسترش نبردهای چريکی عليه ارتش آمريکا از دو سو ( القاعده و حاميانش در جبهه سنی ها که با نظر لطف خطاپوش ولايت فقيه از پاکستان به عراق رسيده بودند و دارو دسته های دستاموز سپاه پاسداران شيعه از جيش المهدی و سپاه بدر گزفته تا حزب الله عراق و آدمکشان حسين الشامی الدعوه و ...) و غرق شدن عراق در دريای جنگهای مذهبی و طايفه ای ،درست برعکس آرزوهای ما، عراق را بسوی سلطه يافتن مذهبی های شيعه و سنی کشاند . در زمان حضور اشغالگران آمريکائی حميد مجيد موسای کمونيست رئيس شورای حکومتی ميشد و در مرحله استقلال ، حزب الدعوه و دارودسته مقتدی صدر و حکيم و حزب اسلامی سنی حکومت را بدست ميگرفتند. هادی العامری سرجوخه سپاه بدر وزير ميشد و شاگرد قصاب خيابان ادجور لندن به سفارت برگزيده ميشد ، دکتر اياد علاوی و فلاح النقيب و مفيد الجزايری کنار زده ميشدند تا جايشان را نوری جواد المالکی و علی الموسوی و خزرجی قهوه چی بگيرد . علاوی در انتخابات سال ۲۰۱۰ بالاترين کرسی ها را کسب ميکرد و می بايست تشکيل کابينه از سوی مام جلال طالبانی به او تکليف شود اما تشر و تهديد قاسم سليمانی مانع از اينکار ميشد و با کلک و حقه بازی شاگرد بزاز سابق زينبيه دمشق با گردن کج ، بر کرسی نخست وزيری و فرماندهی کل قوا می نشست .شگفتا که در اين تحول آمريکای اوباما همدل و شهادت اثيل النجيفی برای اينکه بهتر آشکار شود وقتی شاگرد بزاز زينبيه ، نخست وزير و فرمانده کل قوا ميشود ، چه مصائبی در انتظار مردم عراق خواهد بود ، گزارشی را که اثيل النجيفی استاندار موصل و برادر اسامه النجيفی رئيس پارلمان عراق با چاپ پيامکهای تلفنی (تکست ) که بين او و عدنان الاسدی کفيل وزارت کشور و نيز رئيس دفتر نشامی المالکی در لحظات بحرانی ۸ و ۹ و ۱۰ ژوئن رد و بدل شده ، در اينجا ميآورم . اين نکته را نيز ياد آور ميشوم که سازمان اطلاعات کردستان عراق چند هفته پيش از فاجعه سقوط موصل به استخبارات المالکی هشدار داده بود که شورشی بزرگ در پيش است و اگر به خواستهای برحق مردم الانبار توجه نشود بزودی شورشی فراگير همه ی شهرهای سنی نشين شمال و غرب و شرق عراق ( استانهای صلاح الدين ، الانبار ، ديالی و نينوا ) را در بر خواهد گرفت . گزارش استاندار موصل از اينقرار است : من به هيچ روی قصد انتشار پيامکها را نداشتم ولی چون مالکی و همکارانش در باره حوادث اخير دروغ ميگويند ناچار به انتشار آنها شدم . من از چند روز پيش از سقوط موصل با عدنان الاسدی در تماس بودم . استاندار موصل سپس به پيامکی که شامگاه ۹ ژوئن به الاسدی فرستاده اشاره ميکند زمانيکه شورشيان وارد منطقه ۱۷ تموز و محله الرفاعی و ... شدند و در يافتم فرمانده عمليات نيروهای نظامی در استان نينوا قابل اعتماد نيست برايش نوشتم: ما نيازمند کمک گرفتن از نيروهای پيشمرگه کردی هستيم . الاسدی با من موافق بود بلافاصله با مقامات مسئول کردستان صحبت کردم آنها هم موافق بودند منتها گفتند بايد هماهنگی لازم برای اعزام نيرو با فرماندهی ارتش در محل وجود داشته باشد . اين امر را ابلاغ کردم اما هيچ تماسی از سوی فرماندهی گرفته نشد. خبر را به الاسدی دادم و او نوشت به فرماندهی کل خبر را رساندم موافقت نکرد . گفتم پس حداقل نيروی کمکی بفرستيد گفت حتما نيرو در راه است و ژنرال عبود کنبر از ستاد فرماندهی و ژنرال علی غيدان هم در راهند . به آنها گفتم شهروندان بيدفاع را بايد حمايت کرد مبادا شهر را بی هدف گلوله باران کنيد ! از يکی از افسران ستاد پرسيدم آيا به نوری المالکی گفتيد کردها آماده دفاع از موصل هستند باوحشت گفت اگر ميگفتم درجه ام را ميگرفت .برای الاسدی زيانهای بمباران شهر را نوشتم و متذکر شدم اينکار به دلزدگی و غضب مردم منجر خواهد شد .کاملا با من موافق بود . ساعتی بعد عقب دوتن از ژنرالهای قديمی فرستادم و درباره نقشه دفاع از شهر با آنها گفتگو کردم نقشه جامعی داشتند که با طرحهای ژنرالهای نوری المالکی کاملا متفاوت بود .طرحها را برای ستاد فرماندهی فرستادم اما به آنها توجهی نشد . در همان روز نهم ژوئن به الاسدی نوشتم پليس فدرال مواضعش را ترک گفته و شهر بيدفاع است . گفت با فرماندهی مشترک عمليات تماس خواهد گرفت و مرا در جريان خواهد گذاشت اما خبری نشد . به سراغ غيدان و کنير در ساعت نه شب رفتم گفتند نقشه کاملی دارند که به زودی به اجرا در ميآورند . ساعت ده شب در کانال البغداديه بودم که با من مصاحبه ميکرد . دوستانم خبر دادند غرب موصل نيز مثل شرقش سقوط کرده . برنامه را تمام کردم و يازده شب به آکادمی پليس رفتم ژنرالها با سربازانشان بعد از رفتن من ساعت نه گريخته بودند .در اتاق بازرس کل الاسدی با من تماس گرفت و از من خواست کردها را راضی کنم تا مداخله کنند . گفتم حداقل عبود کنبر بايد با آنها تماس بگيرد . همزمان با فاروق الأعرجی مدير دفتر فرمانده کل قوا نيز تماس گرفتم کسی نمانده بود بجز محافظان من و تنی از نيروهای پليس در اين لحظه بمباران منطقه ما و آکادمی شروع شد و من ناچار به الحمدانيه رفتم . آنجا با عصبانيت به الأعرجی تکست فرستادم و گفتم مقداری لباس زنانه برای ژنرلهای المالکی ميفرستيم . به اين ترتيب شهر سقوط کرد . نيروهای المالکی همه گريخته بودند.
* تصوير بعضی از پيامکهای رد و بدل شده بين النجيفی و عدنان الاسدی.
Copyright: gooya.com 2016
|