گفتوگو با وزير ارشاد: عقبنشينی نکردهام
فرزانه ابراهيمزاده - عکس: رضا عزيزی - شرق - از زير تابلوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خيابان «کمالالملک» و ميدان «بهارستان» که گذشتم به سوالهای متعددی که میشد از وزير ارشاد پرسيد، فکر میکردم؛ سوالهايی که نيمی از آنها پيش از هماهنگشدن اين گفتوگو هم برای دفتر علی جنتی فرستاده شده بود. بيش از ۱۰ماه از روزی که او با حکم حسن روحانی و رای اعتماد نمايندگان مجلس از زير اين تابلو رد شده در بالاترين طبقه يکی از ساختمانهای اين محوطه که روزی بخشی از کاخ معروف نگارستان فتحعلیشاهی بوده، گذشته بود و حالا راحتتر میشد درباره برنامهها و نوع تفکر وزيری که سکان فرهنگ و هنر کشور را به دست گرفته، قضاوت کرد. ۱۱ماه پيش که نام علی جنتی بهعنوان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی در فهرست کابينه يازدهم قرار گرفت شايد کمتر کسی تصويری را که امروز از او وجود دارد، در ذهن داشت. خيلیها او را با پيشينه خانوادگی قضاوت میکردند. مثل يکی، دو نفر از ۱۱ نفر وزير سابق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که تصاويرشان در ورودی دفتر او قرار داشت و در هنگام گذر برای رسيدن ديداری با همه آنها داريد؛ از مرحوم ناصر ميناچی مقدم و عباس دوزدوزانی تا سيد محمد خاتمی و علی لاريجانی که صندلی وزارتشان سکويی برای نشستن در مقام رياست دو قوه مهم در کشور شد تا حتی وزير گمنامی چون سيد محمد حسينی وزير دولت دهم. اما علی جنتی از او هم ناشناختهتر بود. تنها عده معدودی بودند که از سابقه جنتی در وزارت ارشاد و دوران سفارتش در کويت اطلاع داشتند. اما حالا زمان و عملکرد او مهمترين قاضی ما در بررسی عملکرد بخش فرهنگی دولت تدبير و اميد بود. جنتی و معاونانش در اين مدت حرفهای زيادی زده و بخشهايی از وعدههای خود به هنرمندان را عملی کردهاند. بخشی را هم به دلايلی که شايد زمان مهمترين آنها باشد هنوز نتوانستهاند عملی کنند. در اين مدت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی يکی از وزارتخانههايی بود که با حملههايی شديد از سوی اصولگرايان روبهرو شد. شايد بعد از وزارت امورخارجه؛ دومين وزارتخانهای بود که آماج هجوم بولتنسازها و گروههای تندرو قرار گرفته است. گفتوگو با علی جنتی از زمانی که نامش بهعنوان نامزد مهمترين وزارت فرهنگ و هنری کشور مطرح شد در برنامههای کاری ما قرار داشت. اما هر بار به دليلی شرايط اين گفتوگو مهيا نمیشد. مشغلههای فراوان وزير، جشنوارههای متعدد و سفرهای داخلی و خارجی و ميهمانانی که به تهران و خيابان بهارستان آمده بودند، اين فرصت را به تعويق انداخت تا در نهايت عصر يکی از پنجشنبههای تيرماه ۹۳ در فرصتی يکساعته اين گفتوگو در دفتر ساده وزير شکل گرفت؛ گفتوگويی که برخلاف بسياری از گفتوگوهای مرسوم تشريفات زيادی نداشت و در روز تعطيل وزارتخانه انجام شد که جز نگهبانان وزارتخانه و کارمندان دفتر وزير، باقی کارمندان ادارههای مختلف در حال استراحت بودند. در طول اين مصاحبه سعی کرديم به جای پرداختن به جزيياتی که در بسياری از گفتوگوهای کوتاه وزير از او پرسيده میشود، به کلياتی در حوزه فرهنگ و هنر بپردازيم. آنچه در اين گفتوگو آمده شايد بخشی از سوالهايی باشد که میشد از علی جنتی پرسيد. بخشی از حرفها هم خارج از گفتوگو مطرح شد؛ مثل گلهای که بهعنوان خبرنگار تخصصی تئاتر میشد از او کرد که چرا اينقدر که به سينما، موسيقی، تجسمی و ساير بخشهای فرهنگی اهميت میدهد به تئاتر اهميت نمیدهد و چرا در اين ۱۰ ماه سری به هيچ سالن تئاتری نزده؟ وزير با وارددانستن اين انتقاد، اين نکته را تاکيد کرد که تئاتر هم برايش مانند ساير رشتههای هنری اهميت دارد و اگر فرصتی دست دهد حتما به تماشای تئاتر خواهد نشست. بعد از مصاحبه، زمانی که داشتم از مقابل عکسهای ۱۱ وزير پيش از جنتی که در بخشی از محدوده دفتر او نصب بود میگذشتم، به سوالهايی فکر کردم که باقی ماند و شايد فرصتی ديگر تا باز از اين راه گذشت.
* در اولين حضورتان در جمع هنرمندان در شهريور سالگذشته زمانی که اين دفتر را تحويل گرفتيد، گفتيد اين دفتر را به «خانه مادری» هنرمندان و اهالی فرهنگ تبديل خواهيد کرد. آيا واقعا اين دفتر، «خانه مادری اهل فرهنگ» شده است؟
- شايد قضاوت اين موضوع که در طول يکسال، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به خانه مادری هنرمندان و اهل فرهنگ تبديل شده است، زود باشد. میتوانم بگويم در اين مدت پای هنرمندان به وزارتخانه باز شده است. زمانی که به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آمدم با هنرمندان رشتههای مختلف سينمايی، موسيقی، هنرهای نمايشی و... ديدار و گفتوگو کردم. برخی از اين هنرمندان میگفتند حدود چهارسال است که از خيابان بهارستان رد نشدهاند.
* برخی هم البته هشتسال... .
- بله؛ برخی هم هشتسال پايشان را به اينجا نگذاشته بودند. اين خبر بدی برای ما بود؛ هنرمندانی که بايد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را خانه خودشان بدانند، اينجا را تحريم کردند و وارد اين ساختمان نشدند؛ به اين دليل که اميدی نداشتند. فکر میکنم حداقل کاری که در اين مدت صورت گرفته اين است که هنرمندان نسبت به آينده خود اميدوار شدند و نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خوشبين هستند. الان هنرمندان با معاونان وزارتخانه ارتباط نزديک و صميمانهای دارند. مسايل و مشکلاتشان را بيان میکنند و اين نظرات مورد توجه قرار میگيرد. اين رفتوآمد و تعامل و تبادلنظر باعث به وجودآمدن اعتماد متقابل بين وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هنرمندان میشود که برای ما بسيار مغتنم است. شرط موفقبودن وزارتخانه در مسووليتهايش، ايجاد اين نوع اعتمادهاست. ما نمیتوانيم به اهالی هنر دستور دهيم کاری انجام دهند يا سفارشی از طرف ما بپذيرند و دنبال کنند. ما به کسی سفارش کار نمیدهيم. خود افراد هستند که بر اساس ذوق و سليقهشان طرحهايی را ارايه میدهند و ما آنها را بررسی و احيانا مجوزشان را صادر میکنيم.
* در يکسال اخير شما از جمله وزرای پيشرو در موضعگيریها بوديد در حالی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اگر نگوييم بيشتر از وزارتخانهای مثل امورخارجه که کمتر از آن در نوک حملههای تند اصولگرايان و منتقدان دولت نبود. به طور مثال صحبتهايی که درباره رفع فيلترينگ شبکههای اجتماعی انجام داديد يا انتقادهايی را که به رييسجمهور شده بود و شما در اتاق بازرگانی پاسخ برخی از اين افراد را داديد، نشان میدهد علاوه بر حمايت کامل از دولت و شخص رييسجمهور، خودتان هم مواضع روشنی داريد که با برخی جناحهای تندرو در تضاد است. فکر نمیکنيد اين موضعگيریها فشار را به وزارتخانه حساسی چون ارشاد بيشتر میکند؟
- فشار برخی جريانها در اين مدت بيشتر شده است. سليقههای مختلفی در کشور وجود دارد. گروههايی هستند که غيراز سليقه خودشان سليقه ديگری را نمیپذيرند. هر اقدامی را که برخلاف ديدگاههايشان باشد، بلافاصله در مقابلش موضع میگيرند. من اين را میدانستم. از همان ابتدا حاشيههايی را که در اطراف اين وزارتخانه بود، میشناختم اما با علم و اطلاع نسبت به اينکه ممکن است آنچه گفته میشود به مذاق برخی خوش نيايد، ديدگاههای خودم و سياستهای عمومی دولت را بيان میکنم.
* اما يکی از انتقادهايی که به شما میشود اين است که حرفتان جلوتر از عملتان است. يعنی گاهی صحبتهايی در جايی عنوان میکنيد که با فشارهايی که از سوی برخی جناحها به وزارتخانه میشود، عقبنشينی کنيد. به طور خاص موضعگيریای که در برابر مميزی داشتيد. پيش از ورودتان به وزارت فرهنگ و ارشاد اعلام کرديد مميزی پيش از چاپ را برمیداريد. اين حرف با واکنشهای زيادی روبهرو و در نهايت هم اين موجب شد حرفتان را پس بگيريد. اين عقبنشينیها و تغييردادنهای مداوم سياستهای وزارتخانه به جريان برنامههای شما آسيب نخواهد زد؟
- من اين نکتهای را که درباره عقبنشينیام میگوييد، قبول ندارم. درباره مميزی هيچگونه عقبنشينی نکردم. خودم اعتقاد به مميزی داشته و دارم. نمیشود يک دستگاه حکومتی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بگويد هر نوع کتابی با هر صورتی چاپ شود و ما هم هيچ نظارتی نداشته باشيم. در هر صورت اصل مميزی در قانون به ما ديکته شده و مصوبات شورايعالی انقلاب فرهنگی که برای ما جنبه قانونی دارد وظايفی را برايمان تعيين کرده است. نکتهای که من در روزهای آغاز تصدی خودم عنوان کردم اين بود که میخواهيم مميزی قبل از چاپ را برداريم و آن را به خود ناشران واگذار کنيم تا در اين دوره وقتی میخواهند کتابهايشان را برای بررسی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دهند و مدت طولانی را که کتاب اينجا متوقف شود تا مجوز بگيرد – که گاهی به دو سال هم رسيده است- برداريم. قانون، مشخص است. ما اين را در اختيار ناشران قرار میدهيم تا خودشان مواردی را که با قانون تعارض دارد، اصلاح کنند و کتاب را به ما ارايه دهند. بعد از چاپ کتاب را دوباره بررسی میکنيم. اگر احيانا مواردی باقی مانده باشد که احتياج به اصلاح داشته باشد، آن را اصلاح میکنيم. منتها ناشران زير بار اين موضوع نرفتند و گفتند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میخواهد مميزی را که از آن به سانسور تعبير میکنند، از خودش به ما منتقل کند. چون آنها نپذيرفتند ما هم گفتيم همين روال قانونی را طی خواهيم کرد. اتفاقی که در عمل افتاد، عقبنشينی نيست. ما ۲۱نفر از شخصيتهای فرهيخته و دانشمند کشور را بهعنوان هيات نظارت بر کتاب کودک و بزرگسال به شورايعالی انقلاب فرهنگی معرفی کرديم. اين هيات در طول اين چندماه به طور مرتب جلساتی تشکيل داد و آييننامههايی تدوين کرد. يکی از سياستهايی که هياتهای نظارتی ما دنبال میکند اين است که تا جايی که میشود کار را به ناشران و برخی نهادهای دولتی واگذار کنيم. نهادهای عمومی مورد اعتماد هستند. ما ناشری داريم که بيش از ۳۰سال در کار نشر فعاليت میکند. ما میدانيم اين ناشران کارشناسان خوبی برای بررسی کتاب دارند و آنها اين کتابها را بررسی میکنند. بعضی از نهادهای پژوهشگاهی نيز شخصيتهای علمی دارند که خودشان کتابها را بررسی کنند. بر اساس آييننامههايی که تدوين و به تصويب هياتهای نظارت هم رسيده است، اين اختيارات در حال تفويض است. عملا ما کار را به همين هياتها واگذار میکنيم.
* آنچه در اين مدت بارها به آن اشاره شده و همين الان هم شما درباره آن صحبت کرديد بخشی از مميزی است. اما مميزی در ايران مختص کتاب نيست. در حوزه سينما و تئاتر هم مميزی داريم. حداقل با توجه به مجوزهايی که در اين مدت صادر شده به نظر میرسد در آن بخشها کمی اين مشکلات حل شده اما مميزی کتاب با همه برنامهريزیها و صحبتهايی که درباره آن میشود هنوز به معضلی برای وزارتخانه و اهل فرهنگ تبديل شده است... .
- در اين بخش هم داريم به شيوه سينما و تئاتر کار را قانونمند میکنيم. حتیالامکان بار خودمان را سبک میکنيم. يعنی خود ناشران بسياری از کتابها را بررسی و چاپ میکنند و مشکلی هم به وجود نمیآيد. ما فقط نظارت کلی میکنيم. همين الان که هنوز اين کار واگذار نشده است سعی شده تا زمان پاسخگويی برای هر کتابی را به يک ماه کاهش دهيم. اگر مميزی واگذار شود اين زمان ممکن است به دو هفته کاهش پيدا کند. يعنی هر کتابی که اينجا ارايه میشود ظرف کوتاهترين مدت تکليف آن را مشخص میکنيم.
* يکی از انتقادها به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اين است که با وجود اتفاقات خوب در حوزه مجوز و بهترشدن سرعت پاسخگويی اما هنوز مميزها همان افراد قبلی هستند و مديران رده پايينتر در اين بخش برخی از کسانی هستند که در دولت قبلی در همين سيستم مشکلاتی را برای کتابها به وجود میآوردند. به همين دليل به مميزیهای سليقهای همچنان ايراد گرفته میشود. مثالش هم قضيه «کمد خوشگل» است... .
- اين البته انتقادی بود که آقای خشايار ديهيمی مطرح کرد. ما بررسی کرديم و متوجه شديم که اينطور نبوده و قدری بیانصافی کردند. مواردی بوده که گفته شده و مورد توجه هم قرار گرفته است. کاری که ما طی اين مدت در معاونت فرهنگی انجام داديم، اين بود که سطح حوزه کارشناسی مميزها را ارتقا داديم. در گذشته دانشجويان ليسانس و فوقليسانس کتابها را بررسی میکردند. الان تلاش کرديم به جای اين افراد از کارشناسان برجسته و باسوادی که دانشجوی دکترا يا استاد دانشگاه هستند و در رشته خاصی تخصص دارند، برای بررسی کتابها کمک بگيريم. اين بالابردن سطح کارشناسی خيلی هم مثبت بوده و خردهگيریهايی را که صورت میگرفت، کمتر میبينيد.
* از ابتدای تشکيل دولت تدبير و اميد قولهای زيادی درباره بازگشايی انجمن صنفی مطبوعات داده شده است. خود شما هم در صحبتهای گوناگون اعلام کرديد مشکلی برای بازگشايی انجمن صنفی نداريد اما تشکلهای موازی زيادی راهاندازی شده و انجمن اصلی که از سالها قبل خانه ما اهالی رسانه بوده بازگشايی نشده است. ما در يک بخش ديگر همين وزارتخانه يعنی در سازمان سينمايی شاهد بوديم که اولين اقدام آقای ايوبی بازگشايی خانه سينما بود. جزو وعدههای دولت بازشدن نهادهای صنفی بستهشده بود و آقای ايوبی در خانه سينما را باز کرد و به دست اهالی اصلیاش سپرد؛ اتفاقی که در حوزه مطبوعاتی نيفتاد و ما نمیدانيم که بالاخره تکليف انجمن صنفی مطبوعات چه خواهد شد همچنين بحث توقيف مطبوعات در يک سال گذشته و همينطور بحث مجوزهايی که برای روزنامهها صادر میشود. ما در اين چندماه شاهد بوديم که مجوز روزنامه داده نشده و روزنامههايی هم که شروع به کار کردند همانهايی بودند که از قبل مجوز داشتند.
- اگر بخواهم از آقای انتظامی دفاع کنم بايد بگويم ايشان يکی از شخصيتهای واقعا رسانهای و متخصص در اين حوزه است که از ابتدا در حوزه مطبوعاتی فعاليت داشته و به دليل همين تخصصش بهعنوان نماينده مطبوعات در هيات نظارت بر مطبوعات انتخاب شده و کار خودش را خوب میشناسد. اما بحث خانه سينما با انجمن صنفی مطبوعات متفاوت است. در مورد خانه سينما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود که برخورد کرد، خانه سينما را بست و شروع به تقويت تعداد خاصی در برابر مديران خانه سينما کرد. ما آمديم با گروههای مختلف سينمايی صحبت کرديم و در نهايت به نوعی تفاهم رسيديم و اين نهاد صنفی بازگشايی شد. درباره انجمن صنفی مطبوعات موضوع کمی فرق میکرد. صدور مجوز اين انجمن حتی برعهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نبود. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی اين مجوز را صادر کرده است. ما بعد از مستقرشدن در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مذاکراتی را با وزير تعاون و وزير اطلاعات انجام داديم و به اين نتيجه رسيديم که وزارت اطلاعات که در گذشته عليه انجمن صنفی مطبوعات شکايت کرده و منجر به بستهشدن آن شده؛ شکايتش را پس بگيرد. وزارت اطلاعات هم شکايتش را پس گرفت. تلاشی که بايد از طرف ما انجام میشد شخصا دنبال کردم و وزارت اطلاعات هم رسما به دستگاه قضايی نامه نوشت و اعلام کرد ما از اين انجمن شکايتی نداريم. منتها دستگاهقضايی در حال حاضر اجازه بازشدن انجمن صنفی را نمیدهد. اين دستگاه میگويد ما کاری نداريم که وزارت اطلاعات شکايتش را پس گرفته اگر ما اينجا را پلمب کرديم به دلايل ديگری است. بنابراين ما تا به حال موفق نشدهايم انجمن صنفی را باز کنيم به اين دليل که گفتم. در مورد صدور مجوز روزنامهها هم بايد بگويم اين اتفاق در هيات نظارت بر مطبوعات صورت میگيرد که نه آقای انتظامی تصميمگيرنده است و نه حتی وزير. اين هيات يک مجموعه شش هفتنفره شامل نمايندگان شورای انقلاب فرهنگی، حوزه علميه قم، نماينده قوه قضاييه و مجلس شورای اسلامی است و تصميمات آنها را نمیشود به معاونت مطبوعاتی تنها منتسب کرد. اتفاقا دبيرخانه هيات نظارت بر مطبوعات که دبيرخانه مستقل است در اين دوره ايجاد شده و براين موضوع نظارت میکند. الان صدور مجوزها به صورت هفتگی در اين دبيرخانه انجام میشود و در آن مجوز هفتهنامه، ماهنامه و روزنامه صادر و به اداره کل مطبوعات داخلی تحويل داده میشود. در هيات نظارت اعلام میشود مجوز ماهنامه يا هفتهنامه را بدهيد تا مدتی منتشر شود و ببينيم افراد تا چه اندازه در اين حوزه تخصص و توانايی دارند بعد اين مجوز تبديل به مجوز روزنامه میشود. اين ديدگاهی است که هيات نظارت دارد و تا اندازهای هم معقول است چون ديده شده برخی مجوز روزنامه را گرفتند و حتی تا ۵۰شماره هم منتشر کردهاند اما به دلايل مسايل و مشکلات مالی و ساير موارد نتوانستهاند اين روزنامه را ادامه دهند و تعطيل شده است. اما با اين روش میشود فهميد که کسی توانايی انتشار روزنامه را دارد يا خير؟
* حالا که بحث کيفيت شد مطبوعات ايران را با توجه به افقی که در دولت يازدهم در مورد ارتقای سطح کيفی ترسيم شده بود، چگونه میبينيد؟
- من وضعيت مطبوعات را اصلا مطلوب نمیبينم چون در فرصتهايی در خارج از کشور با مطبوعات سروکار داشتم بهخصوص با مطبوعاتی که در بيروت و کويت منتشر میشود، آشنايی کامل دارم و مطبوعات مصر و ترکيه را ديدهام. البته مطبوعات آنها با مطبوعات اروپايی قابل قياس نيستند منتها در جوار ما هستند. روزنامهها و نشرياتی که در حال حاضر در ايران به صورت حرفهای منتشر میشوند بسيار اندک هستند. روزنامهنگارانی که حرفی برای گفتن داشته باشند و هر روز به طور مرتب قلم بزنند و در مورد مسايل مختلف اقتصادی، اجتماعی و سياسی اهل مطالعه باشند، تعدادشان مطلوب نيست. تعدادی از روزنامهها و نشريات هستند که وقتی ورق میزنيد احساس میکنيد افراد حرفهای گردهم جمع شدند. اين روزنامهنگاران حرفهای در هر محيطی باشند کار خودشان را بلدند و آنجا را غنی میکنند و نشريه خوبی منتشر میکنند. اما در خيلی از روزنامهها و نشرياتی که منتشر میشوند افراد حرفهای در آنها نيست و آموزشهايی در اين مورد وجود ندارد. حتی گاهی برخی از خبرنگاران، میخواهند مطالب اظهارشده را نقل به معنا کنند بدون اينکه قصد و غرضی داشته باشند اشتباه مینويسند و نمیتوانند مطلب را درست بيان کنند. مشکلاتی از اين قبيل وجود دارد که فکر میکنم در اين زمينه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بايد کاری برای آموزش خبرنگاران کند تا سطح کيفی روزنامهها ارتقا پيدا کند و روزنامههای غنی و پرباری داشته باشيم. ما تيراژ روزنامههايمان در ايران کم است. در کشوری مثل کويت با دوميليون جمعيت ميانگين تيراژشان بين ۶۵ تا۷۰هزار نسخه منتشر میشود. در حالی که ما کشوری با ۷۶ميليون جمعيت تيراژ روزنامههايمان کم است. به اين دليل است که اين روزنامهها نمیتوانند مخاطب را قانع کنند. برخی وقتها حس میشود که روزنامهها از روی دست هم کپی میکنند.
* يکی از ايرادهايی که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته میشود برخی انتصابهايی است که در سطح مديران کل صورت گرفته. اين ايراد بيشتر به معاونت فرهنگی گرفته میشود. به اين دليل که در معاونت هنری و سينمايی انتخابها يکدستتر بوده است. در بخش فرهنگی شاهد هستيم با وجود اينکه عملکرد آقای صالحی خوب بوده هرچند شايد کسی فکر نمیکرد ايشان بهترين انتخاب در اين حوزه باشد. اما مديران اين حوزه بيشتر از افرادی هستند که در دولت قبلی هم در برخی از اين پستها امتحانشان را پس داده بودند. اينکه در دولت صداهای مختلفی به گوش برسد، خوب است؛ اما ناهمگونیهايی اتفاق میافتد که قابل نقد است، مثلا در اداره کتاب اتفاقاتی میافتد که با آن چه در دولت وجود دارد تفاوت دارد و به نظر میرسد که تحت فشارهايی رخ داده...
- سياست کلی دولت يازدهم اين است که از همه نيروهايی که واجد صلاحيت هستند، استفاده کند. خيلی به سليقههای سياسی آنها نگاه نکنيم. همينقدر که با معيارهای اين وزارتخانه مناسب باشند برای ما کفايت میکند. من خودم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر اساس معيار عمل میکنم. اين معيارها اعتقاد به نظام و ولايتفقيه، برخورداری از تدين و التزام عملی به اسلام و داشتن تخصص و کارايی در کاری است که به افراد واگذار میشود. همچنين بايد اهل افراط و تفريط هم نباشند. فکر میکنم در حوزه کتاب اينطور است. ممکن است افرادی در دولت قبلی بودند که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعاليت داشتند اما به اين معنی نيست که به قول آقای رييسجمهور داس برداريم و همه را از يک سمت درو کنيم. آدمهايی که علاقهمند به خدمتکردن هستند و تخصص لازم را دارند، میتوانند کار کنند. انتصاباتی که در معاونت فرهنگی صورت گرفته با همين معيارها بوده و آنها سياستهايی را که ما اعلام کرديم، دنبال میکنند.
* در دولت گذشته بولتنسازیهايی توسط برخی نهادها و رسانههای متصل به برخی جريانهای سياسی به صورت بدعت به وجود آمد و عادی شد. اين کار در دوره شما بهشدت زياد شده و اينبار شاهد هستيم عليه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم اين حرکت صورت گرفته است. شاهد هستيم هنوز يک جريان فرهنگی آغاز نشده يا کتابی منتشر نشده يکسری رسانههای خاص شروع به بولتنسازی میکنند. فکر نمیکنيد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بالاخره بايد اين بولتنسازیها را متوقف کند؟
- چرا، حتما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مقابل اين بولتنسازیها بايد بايستد. قبلا هم گفتيم اگر مجوزی صادر میکنيم پای مجوزمان میايستيم. البته بعضی از محصولات فرهنگی مجوزشان در دوره قبلی صادر شده بود و حالا در اين دوران عليهشان جوسازی میشود، مثلا در مورد فيلم رستاخيز بيشتر بولتنسازیها در جهت اين است که شخصيتهای حوزوی و مردم متدين را تحريک کنند که چرا چهره حضرتابوالفضل(ع) در اين فيلم نشان داده شده است. مجوز ساخت اين فيلم در دوره گذشته صادر شده است و هشت، نهسال طول کشيده تا اين فيلم ساخته شود و سال گذشته هم در جشنواره فجر به نمايش گذاشته شد. در همين مدت سازمان سينمايی تلاش کرد تا با مراجع محترم تقليد صحبت کند و با برخی از شخصيتهای موثر صحبت کرده است تا آنها را قانع کند اين اثر يک فيلم مذهبی در جهت نشر فرهنگ عاشوراست. ما با آنکه مجوز ساخت اين فيلم را نداديم، اما پايش ايستاديم. فيلم را فيلم خوبی میدانيم. منتها اين اصل که بولتنسازی میکنند يک واقعيت است، متاسفانه به صورت بسيار گسترده هم صورت میگيرد و گاهی از سوی نهادهايی است که خيلی خودشان را ارزشی میدانند. نهتنها در مورد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بلکه در مورد بسياری از وزارتخانهها اين روند در جريان است. من گاهی بولتنهايی میبينم که در اختيار مقامات کشور قرار میگيرد. اين بولتنها از طرف برخی نهادهايی است که از بودجه دولتی استفاده میکنند؛ اما سر تا پايشان دروغ است. وقتی نگاه میکنيم میبينيم از ابتدا تا انتها جعل و تحريف است. گاهی اشاره شده که فلان وزير در دولت، فلان مساله را عنوان کرده است. درحالیکه ما ديدهايم که اصلا اين اتفاق نيفتاده و کاملا دروغ است. در حوزه فرهنگ هم برخی خبرگزاریها و سايتهايی که راهاندازی شدهاند دست به تحريف، جعل يا برخورد گزينشی با خبرها میزنند. در اين مصاحبهها آن قسمتی را که مورد نظر هست، مینويسند و بقيه را بيان نمیکنند و همين موجب سوءتفاهم میشود. ما به خود اين سايتها و خبرگزاریها تذکر داديم و سعی کرديم اين کار را اصلاح کنيم. اما متاسفانه اين واقعيت وجود دارد.
* در مورد «روز رستاخيز» از تلاش رييس سازمان سينمايی برای حل مشکل آن با مراجع گفتيد. خود شما از چهرههايی هستيد که در حوزه درس خوانديد و به نوعی با حوزههای علميه در ارتباطيد و از سوی ديگر، چهره سياسی داريد و الان در راس مهمترين وزارتخانه فرهنگی کشور قرار داريد. برخی از واکنشهايی که از سوی برخی شخصيتها نسبت به بعضی رويدادهای فرهنگی میشود، اغلب، بر اساس بولتنها يا شنيدههايی است که اطرافيان يا افرادی که در مقابل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دارند -و لزوما آن فرد آن اثر فرهنگی را نديده است -توليد میشود، مثلا در مورد فيلم «خانه پدری» واکنشهای زيادی وجود داشت، اما زمانی که اين فيلم در قم به نمايش درآمد؛ اتفاقا با استقبال روبهرو شد و ببيشتر کسانی که منتقد آن بودند، متوجه شدند آنچه درباره اين فيلم شنيدند درست نبوده است. آيا خود شما با خصوصياتی که در بالا گفتم با توجه به شناختی که از شما و پيشنيه شخصی و خانوادگیتان هست، تلاش کرديد برخی از اين محصولات فرهنگی را ببينيد تا برخی از اين تندرویها کمتر شود؟
- بله، من در روزهای اولی که به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آمدم رابطهايی را با مراجع محترم و خصوصا روحانيت در قم و مشهد تعيين کردم. در ادامه فردی را بهعنوان مشاور وزير در امور روحانيت منصوب کردم که فقط کارش برقراری ارتباط نزديک با مراجع تقليد، حوزههای علميه، ائمهجمعه استانها، شهرستانها و مجامع روحانی است. بعد از اينکه احساس کردم اطلاعات ناصحيحی به دست افراد میرسد متوجه شدم نياز داريم خودمان شخصيتهای روحانی را تغذيه کنيم؛ يک نشريه هفتگی نيز با عنوان فرهنگ و روحانيت راهاندازی کرديم. اين نشريه در اختيار حوزههای علميه و ائمهجمعه و جماعات قرار میگيرد تا کارهای مثبتی را که صورت میگيرد، ببيند و برخی شبهاتی که در ذهنشان هست، مرتفع شود.
* يکی از شعارهايی که از بدو تشکيل دولت يازدهم بهخصوص از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میشنويم، ايستادن پای مجوزهاست. در مواردی مثل «روز رستاخيز» يا نمايش«تانگوی تخممرغ داغ» که چند روزی متوقف شد شاهد حمايت معاونت هنری از مجوزهای صادرشده بوديم. اما در بخشهايی آنقدر فشار غيررسمی زياد است که به نظر میرسد مسوولان ترجيح میدهند مجوز صادر نکنند تا از دردسرهای بعدی خلاص شوند به طور خاص در چند ماه اخير، چندين کنسرت با حمله گروههای خودسر و تندرو مواجه شد و در نهايت در برخی از شهرستانها مجوز کنسرت نمیدهند. انگار گروههای خودسر حرفشان را پيش بردهاند...
- البته مواردی بوده که در برخی شهرستانها يک گروه مجوز نداشته اما کنسرت برگزار کرده و با مخالفت شخصيتهای آن شهر روبهرو شده است. موارد زيادتری وجود داشته که مجوز داشتهاند و قرار بوده برنامه اجرا کنند اما با مخالفت روبهرو شدهاند و احيانا شورای تامين استان يا برخی مقامات استان دخالت کرده و مانع برگزاری کنسرت شدهاند. ما با وزارت کشور هم صحبت و اعلام کرديم وقتی مجوزی صادر میشود وزارت کشور بايد از آن دفاع کند. نه اينکه گروههای خودسر بيايند و مانع برگزاری برنامههای هنری شوند. در حوزه سينما در شورای صدور پروانه ساخت و پروانه نمايش از شخصيتهای آشنا به موضوع دعوت کردهايم تا با آگاهی مجوز صادر کنند ما هم از مجوزی که صادر شد دفاع خواهيم کرد و پايش میايستيم. برخی مشکلاتی که در گذشته پيش میآمد ناشی از اين بود که يک سينماگر فيلمنامهای ارايه میکرد و مشکلی نداشت، مجوز هم برايش صادر میشد اما در زمان ساخت، نظارتی وجود نداشت و زمانی که فيلم ساخته میشد متوجه میشديم اثر با فيلمنامه متفاوت است و چيز ديگری ساخته شده است. اگر چنين باشد فرد نبايد انتظار داشته باشد مجوز پخش بگيرد. برخی از فيلمهايی که هنوز مجوز اکران نگرفتهاند از اين مقوله هستند يعنی فيلمنامه چيزی است و چيز ديگری ساخته شده.
* برنامه شما برای حل اين موضوع که هيچ فيلمی پشت در مجوز نماند، چيست؟
- الان در طول ساخت هم نظارت میشود که اين مشکل پيش نيايد تا فيلمسازی کلی هزينه و امکانات را صرف کند، فيلمی بسازد و بعد دچار مشکل شود. نظارت برای اين است که هر جايی فيلم از فيلمنامه مصوب منحرف شد تذکر داده و با گفتوگو حل شود.
* يکی از مشکلات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال جاری پايينبودن بودجه فرهنگی کشور است که بهلحاظ زيرساختهايی که بايد هزينه کنيد بسيار کم و اندک است. علاوه بر اينکه سال گذشته زمانی که وزارتخانه را تحويل گرفتيد حداقل دو معاونت سينمايی و هنری هرکدام کسری بودجه ۱۳ميلياردتومانی را از دوره قبل به ارث برده بودند. مشخص هم نشد که اين ۲۶ميليارد کجاست... .
- ۱۳ميلياردتومان نبود بلکه خيلی بيشتر بود. کسری بودجه به اين معنا هم نيست. زمانی که ما به وزارت ارشاد آمديم تمام معاونتها و سازمانهای وابسته، بدهی کلان داشتند. معاونت فرهنگی ۶۴ميليارد بدهی داشت. معاونت هنری ۱۳ميليارد... همينطور ساير دستگاهها. مجموعا وقتی همه اين اطلاعات را دريافت کرديم وزارتخانه بيش از ۱۴۰ميلياردتومان بدهی داشت، مثلا بخشی از اين هزينهها مربوط به اين میشد که نمايشگاه برگزار کرده و هشتميلياردتومان بدهی بار آورده بودند که پرداخت نشده بود. در مورد نمايشگاه کتاب هم همينطور. در حوزه معاونت فرهنگی تعداد زيادی کتاب خريداری و به کتابخانهها داده شده بود اما پولش را به ناشران نداده بودند. آنچه ما را تحت فشار قرار میدهد همين بدهیهايی است که به اشخاص و نهادها داريم. در طول اين مدت سعی شده بخشی از اين بدهیها تسويه شود اما هنوز هم اين بدهیها باقی است.
* آيا بودجه افزايش نيافته است؟
- بودجه يک تغيير جزيی کرده است. حداکثر هفت، هشتدرصد افزايش پيدا کرده که نسبت به تورم ۲۵درصدی و در مقايسه با سال گذشته، کم بوده است.
* با اين بودجه؛ شعار شما برای خصوصیسازی در عرصه فرهنگ و هنر، قابل اجراست؟
- با اين بودجه اتفاقا بايد به سمت خصوصیسازی برويم، به اين دليل که بار دولت را کم کنيم. وقتی دولت خودش نمیتواند هزينه تمام فعاليتهايش را بدهد، بايد به سمت خصوصیسازی برود. در حال انجام همين کار هستيم. ما برگزاری نمايشگاهها و جشنوارهها را به سمت خصوصیشدن سوق میدهيم. در نمايشگاه رسانههای ديجيتال اينگونه بود. سال گذشته رقم بالايی برای برگزاری اين نمايشگاه داده شد و امسال با ورود بخش خصوصی ما مبلغ خيلی ناچيزی صرف کرديم و با همکاری اتاق بازرگانی توانستيم اين هزينهها را پايين بياوريم.
* يعنی تعاملهايی که بين وزارتخانه و نهادهای مختلف مثل شهرداری صورت میگيرد در جهت خصوصیسازی است؟
- بخشی، خصوصیسازی و بخشی استفاده از امکانات آن دستگاه دولتی است. ما الان با وزارت بازرگانی تفاهمنامه داريم که بيشتر درجهت واگذاری هر چه بيشتر مسووليتها به بخش خصوصی است. با معاونت علمی فناوری رياستجمهوری و شهرداری تهران هم تفاهمنامه امضا کردهايم. شهرداری تهران امکانات مادی بسيار زيادی دارد. فضاهايی را در اختيار دارد يا میتواند فضاهای تازهای را بسازد. همچنين اينهمه فرهنگسراها و خانههای فرهنگ که ما میتوانيم آنچه را که بهعنوان محتوا توليد میکنيم، در اختيار آنها قرار دهيم و از اين فضاها استفاده کنيم. در سايه اين همکاریها، کارها بهتر پيش میرود.
* شما چند وقت پيش در يادداشتی از نگرانیهايتان گفته بوديد و به بحران سقوط اخلاقی اشاره کرديد. با توجه به اينکه وزيری هستيد که سکان فرهنگ کشور را در دست داريد، آيا برنامهای برای مبارزه با دروغ و سقوط اخلاقی داريد؟
- بله. شورای فرهنگ عمومی در تهران و مراکز استانها در حال تشکيل است و مجموعا ۱۰هزار نفر داريم که به نوعی در اين شوراها دخيل هستند. وظيفه اصلی اين شورا اين است که در بحث قانونمداری، اخلاقمداری و سبک زندگی مبتنی بر ارزشهای ملی و دينی راهبردها و راهکارهايی را ارايه کند، روی هويت ملی خودمان و استفاده از امکانات ملی تکيه میکنيم و اصلا جزو وظايف اساسی آن شوراست. بحث سقوط اخلاقی يک مساله نگرانکننده برای ماست که بعد از ۳۵ سال از انقلاب اسلامی و با وجود اينکه همه ما شعار اخلاق اسلامی و پايبندی بر ارزشهای اسلامی را میدهيم، میبينيم که خيلیها از اين ارزشها دور شدند. ما بايد اخلاق اسلامی را در جامعه توسعه دهيم. همينطور غير از بحث رسانهها در عمل طوری رفتار کنيم که الگو قرار بگيريم. هر مقدار صحبت کنيم و در عمل به گونه ديگری عمل کنيم، نمیتوانيم روی اخلاق جامعه تاثير بگذاريم. خودمان بايد به گونهای رفتار کنيم که ديگران هم رفتار ما را بپذيرند. در اين صورت است که میشود اخلاق ملی و اسلامی خودمان را در جامعه رشد دهيم.
* يکی از مهمترين موضوعات کشور در سطح کلان ماجرای ارتباط با جهان و ايجاد ديپلماسی آشتی است. فرهنگ و هنر به اعتقاد بسياری از کارشناسان میتوانند کمک خوبی به پيشبرد اين ديپلماسی کنند. از بدو حضور دولت يازدهم هم بسياری از گروههای هنری خارجی پيشقدم شدند تا در ايجاد ديپلماسی فرهنگی به ايران سفر کنند. خود شما هم با وزرای فرهنگ و هنر کشورهای مختلف ديدار کرديد. اما برخی از حرکتها نيمهتمام ماند، مثلا ارکستر پيتسبورگ آمريکا که گروه مهمی است، ابراز تمايل کرد در ايران کنسرت برگزار کند اما به دلايلی که معلوم نيست، اجرای اين کنسرت به تعويق افتاد. نويسندگان سرشناسی چون خالد حسينی میخواستند در نمايشگاه کتاب ايران حضور داشته باشند که با توجه به مشکلاتی محقق نشد... .
- ديپلماسی فرهنگی حتما میتواند و بايد بهعنوان راهبرد ما در بحث ديپلماسی مورد توجه قرار گيرد. هنر خودش بهترين ابزار و رسانه برای انتقال پيام است. اگر معتقديم بايد فرهنگ خودمان را به خارج از کشور صادر کنيم راهش همين است مثل ترجمه برخی آثار فاخر داخلی به زبانهای مختلف، اجرای برنامههای موسيقی در کشورهای ديگر و ارايه فيلمهای سينمايی در سراسر جهان و اعزام گروههای نمايشی به کشورهای ديگر. ما راه ديگری برای بحث ديپلماسی فرهنگی نداريم و چاره، ارتباط با ملتهای ديگر از طريق فرهنگ است به گونهای که در مسايل سياسی هم تاثيرگذار باشد و روابط را بهبود ببخشد. تعويق برنامه ارکستر آمريکايی دليل خاصی نداشته است به غيراز اينکه میخواستيم اين اتفاق در يک زمان مناسب بيفتد. شايد مناسبتترين زمان هم جشنواره موسيقی فجر در بهمنماه باشد البته قبلا اين صحبت بود که در همين تابستان اين کنسرت برگزار شود. ما از چنين برنامههايی بسيار استقبال میکنيم. بخشی از موارد و موافقتنامههايی که امضا میکنيم تبادل گروههای فرهنگی و هنری است و بر اين اساس طرف مقابل موافقتنامه، هفته فرهنگی در ايران برگزار میکند و ما هم در آن کشور هفته فرهنگی برگزار میکنيم. الان هم با کشورهای متعددی تفاهمنامه داريم. گاهی خود آن کشورها در اعزام گروههای هنری سهلانگاری میکنند اما از طرف ما اين آمادگی وجود دارد.
* شما يکی از وزرايی هستيد که منتقد« فيلترينگ» به شيوه فعلی هستيد. خودتان در شبکههای اجتماعی فعال هستيد و معتقديد اين شبکهها حتیالمقدور بايد آزاد باشد. چقدر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حل اين مشکل؛ میتواند موثر باشد؟
- اصل «فيلترينگ» در همه کشورهای دنيا وجود دارد. هر کدام از کشورها بر اساس منافع ملی خودشان يا برای حفظ هويت فرهنگی و به دلايل اخلاقی و دلايل ديگر يکسری از سايتها را فيلتر میکنند. در همهجا هم هست. از چين گرفته تا کشورهای اروپايی اين وضعيت را دارند. از آنجا که فرانسه به فرهنگ خودش پايبند است، بهشدت در برابر فرهنگ بيرونی بهخصوص آمريکايی واکنش نشان میدهد. ما هم بر اساس منافع ملی و ارزشهای اخلاقی، معتقديم جاهايی بايد اينترنت را فيلتر کنيم و برخی شبکهها را ببنديم. برخی موارد با امنيت ملی منافات دارد. هيچ کشوری نيست که اجازه دهد امنيت ملیاش دچار خدشه شود. طبيعی است با اينها برخورد شود. اما مواردی هست که نفعش از ضررش بيشتر است. مثل بحث شبکههای اجتماعی. ممکن است در اين شبکههای اجتماعی موارد غيراخلاقی هم رخ دهد اما بايد ببينيم نفع اين شبکهها بيشتر از ضررش هست يا نه؟ اگر مثبت است بايد از آنها استفاده کنيم. حتی برخی شبکههای ارتباطی که عملکردی مثل تلفن دارند. حالا اين تلفن از طريق وايبر يا واتسآپ استفاده میشود. اين مسالهای است که مشکل ندارد. ممکن است در همين تلفنهای معمولی هم که در دسترس همه هست دو نفر در مکالمهشان مسايل غيراخلاقی را مطرح کنند. ما که نمیتوانيم تلفن را ببنديم. در اينگونه موارد دولت به صورت اصولی مخالف بستن اين شبکههای ارتباطی است و در کميته مصاديق مجرمانه هم بهشدت از آنها دفاع میکند. به نظر من نياز به زمان داريم. زمان که بگذرد بالاخره افراد میپذيرند اين شبکهها مشکلی ندارند و بايد از اين امکانات به صورت بهينه استفاده کرد. واقعا جمهوری اسلامی در جهت منافع خودش میتواند بهترين استفاده را از شبکههای اجتماعی کند. شبکههای اجتماعی يکی از ابزارهای خوب و موثر برای انتقال فکرهايی هستند که میخواهيم منتقل کنيم.