ريشه اصلی "خاتمی ممنوع" از نگاه صادق زيباکلام
صادق زيباکلام در سرمقاله امروز روزنامه «آفتاب يزد» با عنوان «معضلی به نام محبوبيت خاتمی»، درخواست ۹ نماينده مجلس مبنی بر اعمال انواع ممنوعيت برای سيدمحمد خاتمی را مورد نقد و تحليل قرار داده است.
به گزارش ايسنا، زيباکلام مینويسد: «يقينا آن ۹ نماينده هم میدانستند که با تقاضای ممنوعالتصوير و ممنوعالشغل و ممنوعالگزارش کردن آقای خاتمی مشکلشان حل نمیشود.
آنها هم به يقين میدانستند که خاتمی بيش از ۵ سال است که در صداوسيما هم ممنوعالتصوير هست و هم ممنوعالصدا.
يقينا آن ۱۰ نماينده هم میدانستند که خاتمی بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ رسما ممنوعالتصوير، ممنوعالبيان، ممنوعالخبر و ممنوعالخروج گرديد.
آنها هم همه اينها را میدانستند و میدانند. اما مشکلشان اين است که میبينند علیرغم آنکه نه راديو صدای وی را پخش میکند، نه سالهاست که در تلويزيون ظاهر شده، نه سالهاست که در مجالس عمومی سخنرانی کرده و نه هيچ حضور عمومی و رسانهای ديگری نداشته، معذالک همين امروز اگر يک چهره اصولگرا خواسته باشد سخنرانی کند، سازمانهای دولتی بايد با اتوبوس و مينیبوس برای وی جمعيت بياورند اما در مورد خاتمی مشکل برای مسئولان اين خواهد بود که سيل جمعيت را چگونه کنترل کنند.
مشکل، محبوبيت خاتمی است.
خاتمی با آنکه نه حزب داشته، نه سازمان، نه تشکيلات و نه مسئولان اجازه حضور به وی در هيچ گردهمايی عمومی نمیدهند، اگر همين فردا انتخابات رياست جمهوری شود يقينا سيد بيش از ۳۰ ميليون رای خواهد آورد.
مشکل اصولگرايان آن است که واقعا نمیدانند با اين محبوبيت خاتمی چه بايد بکنند.
خاتمی نه سخنران حرفهای است، نه به معنای واقعی کلمه رسانهای است، نه مواضع خيلی تند و راديکال اتخاذ میکند، نه شعارهای پرطمطراق میدهد، نه لزوما و تعمدا سخنانی میگويد که جوانان، خانمها، تحصيلکردهها و اين تيتر اقشار سرمست شوند و نه هيچ کار و اقدام ديگری انجام میدهد.
معذالک و علیرغم آنکه سالهاست اصولگرايان درب همه چيز را به روی وی بستهاند، محبوبيتش آنقدر زياد است که تندروها خود را مجبور میکنند که به وزير دادگستری نامه سرگشاده بنويسند و باز هم تقاضا کنند که خاتمی از نظر حضور در رسانه از اين هم بيشتر در حصار قرار بگيرد.
ای کاش به جای همه اين تلاشها و تقلاها، اصولگرايان برای يک بار هم که شده بود از خودشان اين سوال را میکردند که چرا اينقدر خاتمی محبوبيت دارد؟ اگر اين سوال را از خودشان میپرسيدند آن وقت متوجه میشدند که بخشی از کاريزمای خاتمی، طبيعی است. خدا به او داده است. اما بخش ديگرش باز میگردد به رفتارهای اجتماعی خاتمی و درستتر گفته باشيم بيشتر به آنچه که خاتمی نمیکند يا نمیگويد.
از سال ۷۶ که مردم ايران با خاتمی آشنا شدهاند، هرگز نديدهاند و نشنيدهاند که خاتمی برای کسی، ملتی، کشوری، گروهی يا جماعتی آرزوی مرگ و نيستی و نابودی بنمايد. هرگز نديدهاند که خاتمی آدمها را نفرين کند. هرگز نديدهاند که خاتمی نسبت به رقيب، نسبت به دشمن، توهين کند يا او را تحقير نمايد. حتی در مقابل بدترين و کينهورزترين مخالفين و دشمنان سياسیاش، خاتمی همواره عفت کلام، ادب، کرامت و حرمت انسانی را نگه داشته است.
دوستان اصولگرا، چرا نمیخواهيد متوجه شويد که محبوبيت خاتمی به واسطه اين نيست که فلان روزنامه يا مجله که تيراژش به ۵ يا حداکثر ۱۰ هزار هم نمیرسد، عکس او را پشت جلدش يا در صفحه اولش چاپ کرده؟ شما ۴ سال تمام از ۸۸ تا ۹۲ جلوی همين را هم گرفته بوديد، خب چه شد؟ آيا از محبوبيت خاتمی کاسته شد؟ وقتی نگذاشتيد آقای هاشمی رفسنجانی بعد از حوادث ۸۸ ديگر به نماز جمعه بروند چه شد؟ آيا از محبوبيت ايشان کاسته شد؟ نه دوستان اصولگرا. محبوبيت خاتمی ريشه در رفتار شما در مقابل رفتار او دارد. رفتار شما بغضآلود، کينهورز، انتقامگير، توهينکننده و از سر کبر و غرور و قدرت است، در حالی که رفتار خاتمی از سر ملاطفت، احترام به ديگران، گذشت و مهربانی است. شما هيچ حق و حقوقی برای مخالفان و منتقدان خود قائل نيستيد چون خودتان را کامل میدانيد، در حالی که خاتمی خودش را کسی نمیداند و خيلی اهميتی نمیدهد که حالا عدهای از او انتقاد نمايند و بدش را بخواهند.
نه دوستان، به جای اينکه میخواهيد به آب و آتش بزنيد که خاتمی را بيشتر در فشار و منگنه قرار دهيد و انتقام حمايتش از روحانی را بگيريد، فقط به خود بياييد و ببينيد شما چگونه با مردم و ديگران رفتار میکنيد و خاتمی چگونه؟»