چرا اين ضربالمثل سياسیترين ضربالمثل شده است؟ مسعود نقرهکار
بعضی از ضربالمثلها را میتوان با مَثَل زدن تعريف کرد. ضربالمثلِ "ديگ به ديگ میگه روت سياه، سه پايه میگه صلیعلی" يکی از اين ضربالمثلهاست. تعريف را با ۵ مثال آغاز میکنم تا به چرائیِ سياسیتر شدن اين ضربالمثل برسم
۵ مثال يا نمونه
۱- " .....تارنمای "بازتاب" که نظرات محسن رضائی فرمانده سابق سپاه پاسداران و دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام را باز می تاباند، در تاريخ ۸ مهر ماه سال ۱۳۸۴ مطلبی با عنوان "مسئولان جمهوری اسلامی ميراث شکنجه ها را اَسان از دست ندهند"منتشر کرده است ."ميراث شکنجه ها" دراين مطلب "عزت شاهی"و افکارش قلمداد شده اند، فردی که: "... مبارزه را در دامان نهضت اسلامی خرداد۴۲ تجربه کرد و از معدود بازاری های متدين بود که در سازمان مجاهدين فعاليت می کردو به دليل همان تدين خود هيچ گاه اسير انحرافات فکری سازمان نشد."
نويسنده اين مطلب با اشاره به خاطرات "عزت شاهی" ی مجاهد، که گويا بالاخره به دامان حکومت اسلامی بر گشت، بر اَن است تا ضمن نشان دادن" مقاومت مردانه "ی عزت شاهی، ياداَور" شکنجه های وحشتناکی که در کميته مشترک در باره زندانيان مبارز مسلمان اعمال می شد " نيز باشد. او از زبان عزت شاهی نمونه هائی از شکنجه های دوران رژيم شاه را نيز بر می شمارد:
"هنگام بازجويی، مأمورينی که می آمدند مرا مثل بادمجان روی زمين می کشيدند. موقع بالا بردن از پله ها سرم به پله می خورد و دور سرم همه ورم کرده بود. در سالن بازجوها بالای سرم می آمدند. يکی آتش سيگار می انداخت. ديگری تف می کرد و آن ديگری آب دماغ حواله ام می کرد. لباس هم که نداشتم لخت بودم. يکی می آمد پای مرا از وسط باز می کرد و همه جايم پيدا بود. يکی می گفت: چريک چطوری؟ ديگری می گفت: چروک چطوری؟ مرا که لباسی بر تن نداشتم بر روی زمين سرد می نشاندند و هرچه التماس می کردم که يک تکه کاغذ و يا مقوايی به من بدهيد بی فايده بود... مدت ۵ ماه در سلول انفرادی و يک ماه هم دربند شماره ۳ زندانی بودم و دراين مدت يک بارهم اجازه حمام رفتن به من ندادند.(ص ۱۲۴- ۱۲۵).
اين که رژيم پهلوی ، بساط شکنجه های وحشتناک اش به راه بود، پوشيده نمانده است. شگفتی اَور اين که سخنگويان حکومت اسلامی، يعنی حکومت هولناکترين شکنجه ها، حکومت شلاق، حکومت مُثله کردن مخالفان و دگرانديشان و روشنفکران، حکومت سنگسار، گردن زدن ، قطع کردن دست و پا، چشم از حدقه در اَورددن، و... به شکنجه گری رژيم پهلوی اعتراض و انتقاد می کنند، سخنگويان حکومتی که شکنجه، و معرب و مسلمان شده ی اَن "تعزير"، جانمايه ی حيات اش است.(۱)
۲- " ....بسياری از کارهای احمدی نژاد آميزه ای از علايم روان پريشی و عوامفريبی ست. نامه به بوش يک نمونه است. ناديده پنداشتن ضعف ها و خطا های خود و فرافکندن ( projection ) آن ها بر ديگران نشان از ويژگی گفته شده دارد. بدون ترديد دولت بوش و بوش لغزش ها و خطا های زياد، و گاه بزرگی مرتکب شده اند که مورد انتقاد و نارضايتی حتی بيش از نيمی از مرم امريکا ست، و بی شک شباهت های زيادی ميان عملکرد بوش و احمدی نژاد و شخصيت هر دو وجود دارد اما تفاوت ها و وجوه افتراق ها نيز کم نيستند. برای نمونه نگاه کنيد به برخورد بوش به کاريکاتوريست ها، طنز نويسان و طنز پردازانی که او و دولت اش را به نقد و طنز و تمسخر می گيرند. بوش مطرح ترين آن ها را به ميهمانی های خود دعوت می کند و کار آنها را به عنوان تجلی آزادی بيان در امريکا تائيد می کند. آيا جناب احمدی نژاد و دولتمردانش در همين حد تحمل و سعه صدر دارند؟.
احمدی نژاد در حالی به سراغ "ارشاد و اصلاح" رهبران سياسی و مذهبی جهان و مردمان "غرب "رفته است که خود و تعدادی از وزيران کابينه اش متهم و شريک جرم جنايت هائی هستند که هر روزه در ميهنمان اتفاق می افتد و زندان ها ی بی شمار حکومت شان شکنجه گاه ها و قتلگاه های دگر انديشان سياسی و مذهبی و روشنفکران ميهنمان بوده وهست.
نامه احمدی نژاد به بوش شرح احوال بيماری ست که برخی از علايم بيماری اش، همچون فرافکنی، خود بزرگ بينی، خود محوربينی و عظمت طلبی روان پريشانه را روی کاغذ آورده است :
".... بايد خودمان را برای اداره جهان آماده کنيم چون اسلام دين سلامت همه ی جهان است و در هر جايی که حکومت اسلام تشکيل شود، همه می توانند آنجا زندگی کنند......دولت اسلامی مقدمه ی تشکيل يک جهان اسلامی ست..."
"....يکی از من پرسيد فلانی می گويند تو ارتباط داری، گفتم بله دارم، پرسيد واقعا" ارتباط داری؟ با چه کسی؟ و من گفتم با خدا ارتباط دارم...مگر حتما" بايد در اين قرن از دل کوه شتر بيرون بيايد تا دوستان قبول کنند معجزه را...؟ "(۲)
"...اين رئيس جمهور امريکاهم مثل ماست . يعنی به ايشان هم الهام می شود...( البته )الهام از نوع شيطانی اش، شيطان به رئيس جمهور امريکا الهام می کند..."(۳)/ (۴)
۳- فرخ نگهدار، رهبر سازمان فدائيان اکثريت با فرافکنی فجايعی که خود از بانيان اصلی آن بوده است، خاک بر چشم مردم، به ويژه نسل جوان می پاشد. او هر جا که امکان می يابد به مجاهدين و رجوی به دليل «سياست های فاجعه بارشان در دهه ۶۰″ و سياست های کنونی شان حمله می کند. در اين فرافکنی اما آنچه چشم گير است بی پرنسيبی نگهدار است. او هنگامی که ملتمسانه و ثناگويان خواستار نزديکی به بارگاه خمينی بود، برای جلب نظر خمينی و ارگان های سرکوبگرش خواستار سرکوب و کشتار مجاهدين و لو دادن آن ها شد (۵)، پس از آنکه از حاشيه بارگاه خمينی به شوروی پرتاب شد به يکباره شهدای مجاهدين را ايثارگرانی خواند که می بايد از ايستادگی شان تجليل کرد، و بدينگونه فرمان تقدير از آن ها صادر کرد، و بعد پای اش که به اروپا رسيد دو باره رهبرمجاهدين بدل به امثال "ديک چينی"های فاجعه آفرين شد. (۶)
نگاه کنيد به اين فراز تا فرافکنی ای که نه فقط رجوی، که دامنگير ملت هم شده، بهتر ببينيد:
"… اما در اين نظام فقط يک چهارم از قماش چِينی و رجوی اند. ربع دوم بيشتر از قماش عقل فروشان اند. بيانيه موسوی بيان "نيمه ديگر" جمهوری اسلامی است، نيمه ای که صدای پای زمان را می شنود و نيز خبر دارد که آن نيمه ديگر از درون شکسته است؛ نيمه ای که ارزش اعتماد ملت را می فهمد و هيچ تکيه گاهی هم جز اعتماد ملت را نمی خواهد، نيمه ای که می داند که اين اعتماد اصلا چشم بسته نيست، از نوع اعتماد ملت به آيت الله خمينی نيست…" (۷)
اندکی انصاف کافيست تا فرخ نگهدار - و مشابهين اش- با توجه به عملکرد خويش و سازمان اش در سال های دهه ۶۰ به خود اجازه ندهد گستاخانه در مورد مجاهدين و بسياری از جريان های سياسی که همراه "خط امام"نشدند، به فلسفيدن و آموزش های اخلاقی روی آورد:
"… با سالهای سياه دهه ٦٠ و تجربه تلخ و خونين مجاهدين ثابت شد هر جا که ارزشهای اخلاقی و آرمانهای انسانی مبنای سياست گذاری نباشد، هر جا که مبارزه برای کسب قدرت سياسی، يا مبارزه عليه قدرت سياسی (رژيم) خود معيار و مبنای سياست گذاری شناخته شود، همدستی عليه دشمن مشترک هم توجيه پذير و هم اخلاقی خواهد شد…" (۸) /(۹)
۴- حکومت اسلامی و ايادی اش سنگسار کردن يک زن ۲۶ ساله سوری توسط " داعش "را محکوم کرده اند.
" ...برای نخستين بار از زمان تسلط داعش بر الرقه سوريه، اين گروه تروريستی يک زن جوان را سنگسار کرد. به گزارش اديان نيوز، گروه تکفيری داعش شامگاه پنجشنبه يک زن ۲۶ ساله سوريه را به اتهام زنا در شهرک الطبقه در حومه الرقه سوريه سنگسار کرد. ديدهبان حقوق بشر سوريه گزارش داد، داعش اين زن را به يک بازار محلی در شهر الطبقه جهت سنگسار آورد و در ميان انبوهی از جمعيت حکم صادره را به اجرا گذاشت. "ابو ابراهيم" يکی از فعالان سوری گفت: اين اولين بار است که چنين رويدادی در اينجا به وقوع میپيوندد. "هادی سلامه"يک فعال ديگر گفت: مردم رقه که شهر آنها تحت کنترل داعش است به شدت نسبت به اين واقعه خشمگين هستند. وضعيت کنونی ديگر قابل تحمل نيست. اين فعال سوری با بيان اينکه داعش به اتهام واهی و دروغ هر بلائی که میخواهد بر سر مردم رقه میآورد افزود: مردم شهر رقه در ترس و وحشت به سر میبرند. گروه تکفيری داعش از زمان حضور خود در سوريه جنايات بیشماری عليه ملت سوريه مرتکب شدهاند و برای جنايات وحشيانه اين گروهها در سوريه که پا را از حيوانيت هم فراتر نهادهاند، پايانی نيست. جنايات برخی از اين گروهها به حدی گسترده است که حتی آژانسهای اطلاعاتی غربی هم از اين وضعيت ابراز نگرانی کرده و نسبت به تبعات ادامه اين روند هشدار دادهاند. با اين حال رسانههای غربی همچنان به سکوت در برابر اين جنايات و سانسور آنچه که در سوريه در جريان است، ادامه میدهند..."(۱۰)
۵- آيت الله سّيد علی خامنه، رهبر حکومت اسلامی در سخنرانی اش برای گروهی از دانشجويان بسيجی واطلاعانی و سپاهی و"اساتيد" شان(۱۱) دولت اسرائيل را "رژيم گرگصفت و کودککش" دانست که بهگفته وی "تنها علاجش نابودی و از بين رفتن اين دولت است" آنهم با عمل دموکراتيک "انتخابات و رفراندوم "ی که معنايش" مسلح کردن کرانه باختری"ست.
آيت الله سّيد علی خامنه ای رهبر يکی از وحشی ترين حکومت های حيات بشری ست ، که نسبت دادن گرگ صفتی به حکومت سلامی اش اهانت به گرگ صفتی ست، کدام گله ی گرگی سراغ داريدکه درعرض کمتر از دو ماه هزاران آهو جوان بدَرَد؟ کدام حکومتی می شناسيد که نو جوانان ۱۲و سيزده ساله شکنجه و تير باران کند آنهم به گناه فروش نشريه يک سازمان سياسی ؟ حکو مت اسلامی نه فقط در داخل مرزهای اش، در کشورهای ديگر مخالفان سياسی و روشنفکران جامعه اش را به وحشيانه ترين شکل مُثله کرده است، حکومتی کمک کننده و مدافع جريان ها و دولت های تروريستی در سطح بين المللی، حکومتی که اگر افسار و مهارش ول شود زرادخانه هائی از سلاح های هسته ای و شيميائی بر پا خواهد کرد تا کشتارهای جمعی برپا کند.
بديهی ست رهبران دولت اسرائيل، به ويژه جناح بنيادگرای آن، و شخص نتانياهو موجوداتی شبيه خامنه ای، وگرگ صفت و وحشی هستند اما خامنه ای و مشابهين او در داخل و خارج از کشور، و اصلاح طلبان حکومتی در داخل و خارج بهتر است لااقل حرف حضرت محمدشان گوش کنند و"رطب خورده منع رطب نکنند"(۱۲)
سياسی ترين ضرب المثل
کم تر ضرب المثلی را می توان سراغ داشت که مثل ضرب المثل "ديگ به ديگ ميگه روت سياه، سه پايه ميگه صلی علی" يا ضرب المثل نزديک به آن "رطب خورده منع رطب چون کند" در عالم سياست مصداق واقعی وعينی داشته باشد. چرا ؟
به گمان من به اين دلائل:
جهان سياست شتابان به سوی اشباع شدن از سياست مداران دروغگو ومردم فريب، و سياست بازان و بازيگران سياسیِ جنايتکار و وحشی اوج گرفته است.(۱۳) روانشناسیِ سياسی نشان داده است، انچه در جهان سياست در دوران کنونی کم ياب است احساس شرم و وجدان انسانی در ميان اکثريتِ رهبران سياسی واهالی سياست است. رهبران و کوشندگانی تحقير شده و محروميت کشيده وسرکوب شده در دوران کودکی و نوجوانی که بيمار گونه شيفته ی دوست داشته شدن و مورد احترام قرار گرفتن هستندو تنها اقتدار و قدرت عوامل ارضاء شدن و احساس امنيت شان است، مُشتی مؤمن مذهبی و ايدئولوژيک که جذب جاذبه ی سياست شده اند تا به شکل های گونه گون عقده بگشايند، مجموعه ای که خودشيفتگی بدخيم ( نارسيسسم) و فرافکنی ويژگی های شخصيت روانی و رفتاری شان شده است. جماعتی که اگر خطر می کنند و نوعی شجاعت بروز می دهند، و يا اعتماد و اتکا به نفسی در کارشان ديده می شود فقط به خاطر دستيابی به منافع معنوی و مادی خود و يا گروه و دسته های شان است. انگيزه های شخصی اساسی ترين انگيزه اين دست از سياسيون است و مصلحت انسان و انسانيت جائی در پيدائی اين انگيزه ندارد. نگاهی بی غرضانه به گفتار و رفتاررهبران سياسی در کشورهای مختلف جهان و احزاب سياسی گونه گون حق مطلب ادا خواهد کرد. اما چرا نگاه به ديگران؟ به مصداق ضرب المثل " يک سوزن به خودت بزن و جوالدوزی به ديگران " بهتر اين است که نگاهی به رهبران سياسی در جامعه خودمان و رهبران احزاب و سازمان های سياسی و حتی اپوزيسيون حکومت اسلامی بياندازيم، در ميان اين مجموعه( و ما ) چند نمونه آدم متعادل و نُرمال می توان شمرد؟ از بيرون گود که نگاه شان ( و نگاه مان ) کنند اعمال و کردار با ابعادی ريز و درشت مشابه يکديگرند و با هم مو نمی زنند. پند و اندرز و نصيحت و اصلاح ديگران روزمره گی شان ( و روز مره گی مان) شده است. منع ديگران از گفتار ورفتاری که "ما" ی منع کننده ملکه ی فکر و رفتاراش است، و اين ازويژگی هائی ست که به بخش مهمی ازسياست و سياست کردن بدل شده است.
برای رهبران سياسی و دينی در حکومت اسلامی، و بسياری از رهبران سياسی احزاب و سازمان های سياسی در داخل و در خارج از کشور فرافکنی و پينگ پنگ جنايت ها و کثافت کاری ها و لغزش ها و خطا ها داروی آرام بخشی شده است که وجود و موجوديت پراضطراب و نا آرام و عوامفريب شان آرام می کند، ضمن اينکه به ضرب المثل: " ديگ به ديگ ميگه روت سياه، سه پايه ميگه صلی علی" نيز جان می دهد.
ـــــــــــــــ
منابع و زيرنويس:
۱- ديگ به ديگ ميگه روت سياه...، جمهوری اسلامی و شکنجه های رژيم پهلوی، مسعود نقره کار/ مهر ماه ۱۳۸۴
http://news.gooya.com/politics/archives/036788.php
۲و۳- نقل از نشريه آفتاب - اخبار روز, يکشنبه ۲٣ مهر ماه ۱٣٨۵- ۱۵ اکتبر ۲۰۰۶
۴- احمدی نژاد و بوش، "معجزه های هزاره سوم"، مسعود نقره کار/ تير ماه ۱۳۸۵
http://news.gooya.eu/politics/archives/050241.php
۵- ".....بدون ترديد در برابر جنايات جبهه براندازی به سرکردگی امريکا، انقلاب مجاز است که با قاطعيت و بدون تزلزل از خود دفاع کند… سرکوب بدون مماشات جريان های سياسی که کمر به شکست انقلاب خونبار مردم ايران بسته اند و عليه آن مسلحانه دست به جنايت ميزنند از ارکان دفاع از انقلاب است. در اين هيچ گونه شبهه و ترديدی وجود ندارد و ميبايد اذهان مردد و متزلزل را نسبت به درستی اين باور انقلابی مومن و معتقد ساخت…" ( کار اکثريت، در ارتباط با سياست تواب سازی که سازمان اکثريت سياست ارشادی میخواند، شماره ١٢٢- ٢١ مرداد ۶۰ )
۶- فرخ نگهدار ، پيرامون نقش و اهميت بيانيه شماره ۱۷ آقای موسوی , تارنمای اخبار روز, يکشنبه ۱٣ دی ۱٣٨٨ – ٣ ژانويه ۲۰۱۰
http://www.akhbar-rooz.com
۷- فرخ نگهدار ,پيرامون نقش و اهميت بيانيه شماره ۱۷آقای موسوی ،اخبار روز، يکشنبه ۱٣ دی ۱٣٨٨
۸- فرخ نگهدار ، اتحاد جمهوریخواهان بديل رهبری فقهی و موروثی, تارنمای ايران امروز , يکشنبه سی ام اکتبر ۲۰۰۵
۹- تکرار تراژدی – ۲ :مسعود نقره کار/ ژانويه ۲۰۱۱
http://eshtrak.wordpress.com/2011/01/21/%D8%AA%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B1-
۱۰- داعش زن ۲۶ ساله سوری را سنگسار کرد.
http://www.adyannews.com/51192_%d8%af%d8%a%d8%b9%d.html/
http://nocteh.blogspot.com/2014/07/blog-post_66.html
۱۱- خامنهای: راه حل، مسلح کردن کرانه باختری و نابودی اسرائيل است.
http://news.gooya.com/politics/archives/2014/07/183525.php
- بازتاب واکنش ايرانیها به اظهارات نتانياهو
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1922608/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AA %
- نتانياهو: ايران همانند آلمان نازی است!
http://www.tabnak.ir/fa/news/239197/%D9%86%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB
۱۲- ".....می گويند در زمان حضرت رسول يک مادر همراه کودک خردسالش آمد پيش آن حضرت و گفت يا رسول الله من از دست اين بچه عاجز شده ام ! اين بچه رطب را خيلی دوست دارد و زياد می خورد و حالا هم حالش خوب نيست ولی حرف مرا نمی شوند و هر چه سفارش می کنم که خرما نخورد باز هم گوش نمی دهد. چون شما پيغمبر هستيد و حرف شما اثری دارد ، امروز او را آورده ام اينجا که نصيحتش کنيد و بفرمائيد از خوردن رطب پرهيز کند، پيغمبر فرمود: بسيار خوب، شما امروز برويد و فردا کودک را بياوريد تا نصيحت کنم.
مادر، بچه را برد و فردا آورد و پيغمبر با زبان خوش با کودک صحبت کرد و در ميان حرفها او را نصيحت کرد که به حرف مادرش گوش بدهد و از خوردن رطب پرهيز کنيد تابيماريش خوب شود و بعد بتواند بيشتر رطب شيرين بخورد و بازی کند و مادرش از او راضی باشد کودک قبول کرد و گفت : تا حالا نگفته بودند که چرا نبايد بخورم، اگر درست می فهميدم که خرما چرا ضرر دارد گوش می کردم ولی مادرم می خواست با داد و فرياد و نفرين و آفرين مرا به حرف شنوی مجبور کند ، من هم خرما می خواستم، حالا دليلش را فهميدم تا هر وقت که مادر بگويد پرهيز می کنم.
پيغمبر کودک را نوازش کرد . وقتی حرفها تمام شد مادر از حضرت تشکر کرد و پرسيد : حالا که کار به اين آسانی بود آيا ممکن است بفرمائيد چرا ديروز او را نصيحت نکرديد ؟ مگر ديروز و امروز چه تفاوتی داشت ؟ حضرت فرمود : ديروز و امروز با هم فرق نداشت ولی من ديروز خودم خرما خورده بودم و شايسته اين بود روزی ديگران را منع کنم که خودم خرما نخورده باشم. حرف خوب وقتی اثر دارد که خود گوينده هم به آن عمل کرده باشد".
www.shamimm.ir
http://www.beytoote.com/fun/proverb/forbidden-fresh1-rutab.html
۱۳- گفتن و نوشتن ندارد که حساب استثناهائی همچون گاندی و مصدق و ماندلا و لوترکينگ ها ، يا امثال خوزه آلبرتو مويکا ها و..... حسابی جداست.
https://www.facebook.com/photo.php?v=102034569293 =2&theater
http://www.youtube.com/watch?v=NGufxyfe868
http://en.wikipedia.org/wiki/José_Mujica