چهارشنبه 8 مرداد 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

خطرِ اسلام؟ راينر هرمان، برگردان: الاهه بقراط

راينر هرمان
تنوع گفتمان‌ها در تعبير و تفسير قرآن و چندمعنايی که حافظ بر آن تسلط داشت، سبب رنجش و خشم نمی‌شد بلکه جزو بديهيات زندگی روزانه به شمار می‌رفت. مسلمانان اين چندمعنايی را نخست در روند مدرنيزه شدن خود نابود کردند چرا که در چالش روزانه با غربی که برتر از آنها بود، اين نياز به وجود آمد که می‌بايست حقيقت قوی‌تری به ميدان آورده شود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


راينر هرمان، روزنامه فرانکفورتر آلگماينه تسايتونگ

هر بار که درگيری و جنگ در کشورهای مسلمان‌نشين شدت می‌گيرد، رسانه‌های غربی نيز به انواع و اقسام روشنگری و تحليل و نظر می‌پردازند. هر کسی بر اساس جايگاهی که به جهان می‌نگرد، می‌تواند با آنها موافق باشد يا نباشد. به نظر من اما آنچه به خوبی احساس می‌شود، درک سطحی است که سياست و رسانه‌ها در غرب، با وجود اطلاعات گسترده تاريخی و معاصر، نسبت به جوامع مسلمان‌نشين به ويژه در خاورميانه و آفريقا و هم چنين درباره «اسلام» نه به عنوان دين بلکه به مثابه يک ابزار مؤثر سياسی دارند.

هيچ دينی را نمی‌توان ليبراليزه يا دموکراتيزه کرد چرا که ديگر دين نخواهد بود. اما پيروان يک دين همواره و همه جا ظرفيت آزاده بودن (در سده‌های گذشته) و ليبرال و دمکرات شدن (در جهان امروز) را دارند. به نظر من، هرگاه درک شود که مشکل نه ليبراليزه کردن اسلام با صدها فرقه‌ای که دارد، بلکه ليبراليزه شدن مسلمانان از همه اين فرقه‌هاست، آنگاه نيمی از مسئله حل شده است!

در زير يکی از اين تحليل‌ها را می‌خوانيد که توجه‌اش به اسلام و فرقه‌هايش بيش از مسلمانان است اگرچه خود در همان آغاز تأکيد می‌کند که مسئله بر سر مسلمانانی است که از اسلام پيروی می‌کنند.(مترجم)

***

تا همين ۲۵ سال پيش، اسلام‌شناس فرانسوی ماکسيم رودينسون می‌توانست کتابی بنويسد زير عنوان «جذبه‌ی اسلام». از آن هنگام به بعد اما اين اسلام به يک خطر تبديل شده است. در هيچ جای جهان به اندازه‌ی منطقه‌‌ی شمال آفريقا تا هندوکش، اين همه جنگ در جريان نيست. کشورهای اين منطقه يک نقطه اشتراک دارند: همه‌شان کشورهای مسلمان‌نشين هستند. هم‌چنين گروه تروريستی بوکوحرام و حکومت‌های اسلامی و طالبان نيز يک نقطه مشترک دارند: همه‌ی آنها به اسلام استناد می‌کنند. و در هفته‌های گذشته تظاهرکنندگان طرفدار فلسطين در خيابان‌های شهرهای اروپايی جلب نظر می‌کردند که شعارهای ضد يهودی سر می‌دادند.

گفته می‌شود که اسلام همراه با خشونت است و با مدرنيته سازگاری ندارد. دلايل چندی نيز برای اين نظر وجود دارد، اما برای صدور حکم کافی نيست: مسئله نه بر سر اسلام بلکه بر سر پيروانی است که آن را پياده می‌کنند. اديان جهانی مانند مسيحيت و اسلام اتفاقا به اين دليل توانستند اين همه دوام بياورند که انعطاف دارند و اين فضا را در اختيار پيروان خود می‌نهند که مرتب خود را با پديده‌های نوين وفق بدهند. اسلام نيز اجازه خيلی کارها را می‌دهد چرا که يک سوره در قرآن يک چيز می‌گويد و سوره‌ای ديگر مخالف آن را.

در هر عصری در جهان اسلام گروه‌های تروريستی وجود داشتند. در قرن دوازدهم ميلادی فرقه اسماعيليه (حشاشين) بود که امروز القاعده و گروه‌های مشابه اخلاف آن به شمار می‌روند. آنها خطرناک بوده و هستند اما هيچ جنبش توده‌ای بر اساس آنها شکل نگرفت، بلکه برعکس. اعراب مسلمان در قرن هفتم کشورهای ناحيه مديترانه را به اين دليل تقريبا بدون جنگ غصب کردند که مسيحيان خاور در آنجا در مقابله با فشارهای حکومت کليسايی بيزانس اعراب را منجی خود می‌شمردند.

دقيقا دويست سال پيش گوته مطالعه «ديوان حافظ» شاعر ايرانی را آغاز کرد. پنج سال ديرتر، او با «ديوان شرقی- غربی» يادبودی بر خاور اسلامی بنا کرد. گوته زير تأثير اسلام ليبرال حافظ قرار گرفت. روح آزاده‌ی حافظ هرگز نمی‌توانست از يک اسلام توتاليتر الهام بگيرد.

توماس باوئر، اسلام‌شناس آلمانی از شهر مونستر، عصر اسلام کلاسيک را که حافظ مدافع آن بود، يعنی سده‌های بين اسلام آغازين و دوران مدرنيته، با اصطلاح «بردباری دوپهلو» مشخص می‌کند. تنوع گفتمان‌ها در تعبير و تفسير قرآن و چندمعنايی که حافظ بر آن تسلط داشت، سبب رنجش و خشم نمی‌شد بلکه جزو بديهيات زندگی روزانه به شمار می‌رفت. مسلمانان اين چندمعنايی را نخست در روند مدرنيزه شدن خود نابود کردند چرا که در چالش روزانه با غربی که برتر از آنها بود، اين نياز به وجود آمد که می‌بايست حقيقت قوی‌تری به ميدان آورده شود. امروز يک «نابردباری دوپهلو» ويژگی تفکر مسلمانان است. همان گونه که به ادعای سلفی‌ها آنها هستند که تنها اسلام حقيقی را نمايندگی می‌کنند، به همان شکل بسياری در غرب نيز به اين دام می‌افتند که گويا اسلام همانا فقط اسلام سلفی‌هاست. اما اين «هم‌اسلام‌گرايی» [هومواسلام Homo islamicus) که هر انديشه و عملی را فقط حول اسلام می‌خواهد، به درد زندگی روزانه نمی‌خورد. در ميان افراطيون اما کسانی وجود دارند که معتقدند همه چيز بايد از حقيقت آنها اطاعت کند. ولی بسياری از مسلمانان خود را همين طوری، بدون تغيير، با تغييرات وفق می‌دهند!

صادق ‌العظم، فيلسوف سکولار سوری، اين واقعيت را چنين ارائه می‌دهد: اسلام خشک‌انديش به دليل تأکيد بر توحيد با مدرنيته ناسازگار است. اما اسلام تاريخی به مثابه يک عقيده پويای انقلابی همواره خود را تطبيق می‌دهد.

خيلی‌ها امروز ادعای اسلام دارند: عربستان سعودی و ايران حاکميت خود را با اسلام مشروعيت می‌بخشند. طبقه متوسط نوعی «اسلام تجاری» را به وجود می‌آورد که برای آزادی فردی و يک جامعه مدرن خوب است. افراطيون زير پرچم اسلام مانند گروه‌هايی چون بادرماينهوف در اروپا به اميد شفای عاجل دست به خشونت می‌زنند.

امروز اسلام به طور انکارناپذيری در يک بحران عميق به سر می‌برد. بيشترين مسلمانان، از ترکيه و هند تا اندونزی، در يک دموکراسی زندگی می‌کنند. مسئله همانا مسلمانانِ عرب هستند. در جهان عرب از همان اعتراضات سال ۲۰۱۱ [بهار عربی] مرحله پسااستعماری به پايان می‌رسد. قدرت‌های استعماری پس از جنگ جهانی دوم، کشورهايی را بر جای نهادند که مرزهايش را آنها رسم کرده بودند. اما انسان‌ها در آن مناطق خود را با آن مرزها تعريف نمی‌کردند بلکه اسلام جايگزين هويتی و ملّی آنها شد. امروز برخی از حکومت‌ها فرو می‌پاشند و گروه‌های شبه نظامی زير پرچم اسلام برای رسيدن به قدرت تلاش می‌کنند.
در اين ميان آن بذری رشد می‌کند که عربستان سعودی چندين دهه پيش کاشته بود. مشروعيت خاندان سعودی بر همزيستی آموزش‌های خشک‌انديش وهابيت متکی است. هيچ انديشه ديگری مانند وهابيت طرفدار عدم تحمل و مبارزه با «کافران» و دگرانديشان در اسلام نيست.

مسلمانان بايد آگاه باشند که اين گونه مسلمان بودن در جهان امروز جايی ندارد و هر آن انرژی مثبتی که برای متمدن بودن لازم است، در اين نوع مسلمانی غايب است و اين «اسلام» است که خطر به شمار می‌رود.

ـــــــــــــــــــ
*برگرفته از نسخه چاپی روزنامه فرانکفورتر آلگماينه، ۲۹ ژوييه ۲۰۱۴
*راينر هرمان، کارشناس مسائل خاورميانه و عضو تحريريه سياسی روزنامه آلمانی فرانکفورتر آلگماينه


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016