چهارشنبه 21 خرداد 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

لايک: ديدم، شنيدم، خواندم، پسنديدم! الاهه بقراط

الاهه بقراط
روشن است که هر کسی در شبکه‌های مجازی از جمله فيس بوک به دنبال هدفی‌ست. اما به نظرم يک نکته مهم در آن انکارناپذير است: واقعيت تنهايی انسان در جهانی که جمعيت‌اش به مراتب بيش از زمانی است که آدم‌ها در خانواده‌های کلان به دنيا می‌آمدند و رشد می‌کردند و در می‌گذشتند! تناقض غريبی است: جهان با رشد ميلياردی جمعيت گويا تنهاتر شده است!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 



www.alefbe.com
www.kayhanlondon.net

«لايک» يعنی همه اينها؟ بعضی از اينها؟ يا هيچ کدام؟! يا اينکه مورد به مورد معنايش تغيير می‌کند؟! پاسخ هر چه باشد، به نظر می‌رسد «لايک» برای برخی واکنش و وسوسه‌ای است مجازی که بر زندگی و روابط واقعی آنها تأثير می‌گذارد. اين «اسمايلی» هم واقعيتی است که دليلی ندارد در روزنامه‌نگاری جايش خالی باشد.

ارتباطاتِ برفکی
بی‌ترديد تکنولوژی ارتباطات در سال‌های اخير گسترش و پيشرفتی داشته است تصورناپذير. آنچه برای کودکان و جوانان امروز، دست کم در کشورهای پيشرفته و سرزمين‌هايی که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد، بديهی به نظر می‌آيد، زمانی به عنوان پديده‌های عجيب و غريب در داستان‌ها و فيلم‌های تخيلی وجود داشت.
در کودکی نسل ما راديوهای جعبه‌ای که با باتری‌های بزرگ قطع آجری کار می‌کردند، هنوز يک پديده نو بود. جای باتری راديوی قهوه‌ای ما به اندازه‌ای بزرگ بود که من در عالم کودکی فکر می‌کردم واقعا گويندگان راديو آدم‌های کوچکی هستند که از درون آن حرف‌ می‌زنند.
سال‌ها بعد در اواخر دهه چهل خورشيدی وقتی خطه شمال با ايستگاه «رِله» مستقر در منطقه «سوردار» در گيلان به فرستنده تلويزيونی مجهز شد، چه آرزوهای کوچکی به دنيای کودکانه ما راه يافت: کاش هوا آفتابی و بدون ابر باشد! و نمی‌توانستيم بفهميم وقتی از کوچه‌مان به سمت گيلان نگاه می‌کنيم که تا چشم کار می‌کرد، آسمان آبی بود و لکه‌ای ابر در آن نبود، چرا باز هم تلويزيون برفکی است!
تا آن موقع رسانه‌های همگانی چيزی جز روزنامه و راديو نبود که مثل همه جای دنيا به طور يک جانبه با مخاطبان ارتباط برقرار می‌کردند. تلويزيون هم که آمد، همين طور بود. مخاطب نقشی در آنها نداشت. چندين دهه ارتباط بين رسانه‌ها و مخاطبان در همه جای جهان يک ارتباط يک سويه بود.
اينترنت مناسبات يک‌طرفه را به هم ريخت و اين فرصت و امکان را به مخاطبان که نقشی جز مصرف‌کننده نداشتند، داد تا از يک سو خود توليدکننده شوند و از سوی ديگر، با همين توليد (درباره هر چيزی و با هر کيفيتی که باشد) به ابراز وجود بپردازند.

ارتباطاتِ مجازی
شبکه‌های مجازی و «فيس بوک» اما ماجرايی ديگر است. اگرچه «گوگل پلاس» و «توييتر» و شبکه‌های مشابه در يک رقابت تجاری و با کاربردی مشابه هنوز ننتوانسته‌اند «فيس بوک» را از ميدان به در کنند و يا با عرضه خدمات بيشتر و تازه‌تر، جذابيت آن را از کاربران بربايند، اما توقع کاربران از آنها بيش از پيش بالا می‌رود. به کدام سو؟! نمی‌دانم. اما اين را می‌دانم که آدمی پرتوقع و بلندپرواز است. خيلی زود فراموش کرده که همين بيست سال پيش بدون اينترنت و همين ده سال پيش بدون فيس بوک روزگار می‌گذراند و کمبودی هم احساس نمی‌کرد! امروز اما همه اينها گويی چنان به نان شب تبديل شده که بايد از طريق موبايل و ابزار ديگر نيز هميشه به آنها دسترسی داشت و دنيا و دايره «دوستان» خود را در جيب حمل کرد.
روشن است که هر کسی در شبکه‌های مجازی از جمله فيس بوک به دنبال هدفی‌ست. اما به نظرم يک نکته مهم در آن انکارناپذير است: واقعيت تنهايی انسان در جهانی که جمعيت‌اش به مراتب بيش از زمانی است که آدم‌ها در خانواده‌های کلان به دنيا می‌آمدند و رشد می‌کردند و در می‌گذشتند! تناقض غريبی است: جهان با رشد ميلياردی جمعيت گويا تنهاتر شده است! اين تنهايی را درون مرزهای سرزمين‌های مختلف، از جمله ايران نيز می‌توان ديد که جمعيت‌‌اش نسبت به سه چهار دهه پيش بيش از دو برابر شده است.
از زاويه سياسی و اجتماعی، امکانات گسترده‌ای که شبکه‌های اجتماعی در اختيار کاربران گذاشته‌اند، صحنه ارتباطات درون جامعه را به شدت دگرگون کرده است. گذشته از جرايم مجازی که عمدتا زمينه‌ساز تبهکاری‌های واقعی هستند، مانند سوءاستفاده از کودکان و نوجوانان، کلاهبرداری، آشنايی‌های منجر به ارتکاب جرم و يا ترور روانی (موبينگ)، موضوع «لايک» نيز برای برخی به دغدغه تبديل شده است! اگر شمار «کليک» در مواردی می‌تواند با جلب توجه کاربران و هم چنين درآمد ارتباط مستقيم داشته باشد، اما «لايک»زدن يا پسنديدن يک «پُست» يا «کامنت» از جمله در فيس بوک می‌تواند تعابير مختلفی داشته باشد که هر کسی پيش خود آن را تصور می‌کند و ممکن است در عالم واقع اصلا چنين نباشد!
«لايک» برقراری يک ارتباط غيرمستقيم است با کسی که مطلب تازه‌ای يا موضوعی را به اشتراک نهاده و يا نظری داده و يا حتا فقط يک «اسمايلی» گذاشته است. کسی که لايک می‌زند به اين وسيله ممکن است توجه، موافقت و يا حتا علاقه خود را به کاربر مزبور نشان ‌دهد. پس اين حرکت مجازی، نه تنها يک تأثير واقعی دارد بلکه يک توقع واقعی نيز به وجود می‌آورد.

ارتباطات متوقع
اگر صحنه را به فيس بوک‌هايی محدود کنيم که در زمينه‌های سياسی و اجتماعی و فرهنگی مشغول هستند، آنگاه اين انتظار می‌رود که «لايک» آنها از جديت بيشتری برخوردار باشد. يعنی پس از خواندن، ديدن، يا شنيدن يک پست يا يک کامنت با «لايک» زدن يا نزدن، اعلام کرد که آن را پسنديده‌ايم، بنا بر اين، لايک نزدن به معنی «نپسنديدن» و يا مشکل و ابهام داشتن درباره آن مطلب يا موضوع خواهد بود. برای خود من، «لايک» زدن يا «لايک» کردن يک موضوع مهم است چرا که «لايک» يک «اظهار نظر» و خودش يک کامنت و بيان يک گرايش است! اين در حاليست که بدون خواندن و ديدن و شنيدن يک مطلب نمی‌توان درباره‌اش اظهار نظر کرد مگر اينکه چنان اطمينان و علاقه‌ای وجود داشته باشد که پست‌ها و کامنت‌های کسی را بدون آنکه بدانيم چه نوشته و چه گفته است، بپسنديم! چنين لايک‌هايی در فيس بوک کم نيستند و چه بسا بيشترين لايک‌ها و پسنديدن‌ها از همين نوع باشند، مانند «فن پيج» يا «صفحه دوستداران» که افراد آن را «به طور کلی» به خاطر مضمون و يا فردی که به آن تعلق دارد، می‌پسندند و «لايک» می‌زنند؛ وگرنه گمان نمی‌کنم همه اين «لايک کنان» همه مطالب اين صفحات را بخوانند.
در اين ميان کم نيستند افراد سياسی و اجتماعی که گمان می‌کنند اگر مطلبی را «لايک» کنند و يا در جايی کامنتی بنويسند، از «مقام» آنها کاسته می‌شود و مانند «بقيه» يا «ديگران» می‌شوند! حال آنکه همين‌ها دلشان غنج می‌زند برای اينکه ديگران آنها را صدتاصدتا «لايک» کنند! اين تفرعن را در روابط واقعی نيز می‌شود ديد. ياد مضمونی از کتاب «مرثيه‌ای برای شکسپير» از شهروز رشيد افتادم که فردی مشابه را چنين تصوير می‌کند: « می‌خواهيم ديگران ما را دوست داشته باشند و تحسين کنند ولی خود تحمل همين ديگران را که به توجه آنها نياز داريم، نداريم»!
باری، هنوز برای بررسی و قضاوت درباره تأثيرات مثبت و منفی اينترنت و شبکه‌های اجتماعی از جمله فيس‌بوک بسيار زود است اما در اينکه تکنولوژی ارتباطات شکل و محتوای نه تنها روابط بلکه رفتار فردی و اجتماعی را تغيير داده و می‌دهد (و ما در حال تجربه زنده آن هستيم) ترديدی نيست. اينکه پس از و يا در کنار فيس بوک (مانند تئاتر و سينما و روزنامه و کتاب و راديو و تلويزيون که در کنار اينترنت به همزيستی خود هنوز ادامه می‌دهند) چه امکانی به وجود خواهد آمد که پاسخگوی توقعات جديد نسل‌های نورسيده باشد، فعلا قابل تصور نيست. شايد هم چند نسل با مجموعه همين اختراعاتی مشغول باشد که در طول سه دهه به طور سرسام‌آور بازار را به انحصار خود در آورده‌اند. در هر صورت، امکانات و آرزوهای دوران کودکی نسل ما به افسانه پيوسته است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016