یکشنبه 26 مرداد 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
12 مرداد» ناشادیِ زمانه، رضا مقصدی
14 تیر» ای سايه! سحرخيزان، دلواپس ِ خورشيدند، رضا مقصدی
پرخواننده ترین ها

صدايت از جنس ِآتش است، رضا مقصدی

مقصدی ـ بهبهانی
صدايت از جنس آتش است بخوان هماره! که دلکش است / همين، همين جانِ سرکش است درين ميانه، نشان تو // در ازدحامِ تبر اگر، شکسته شد شاخه‌های تر / مرا ز جنگل دهد گذر، شکفتنِ شادمان تو

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


سيمين بهبهانی ،غزلبانوی شکوهمند، بی شک عزيزِ شعر پارسی ست که نام ِ نازنينش از ديرباز بر سر زبان مردم مانده است و بپاسِ حضور گسترده ی شاعرانه اش در گستره ی گوناگون اجتماعی، می توان اورا يکی از وجدان های بيدار زمانه ی ما دانست. درباره ی تحول چشمگيری که درغزل نوين پارسی ايجاد کرده است می نويسد:"چرا غزل ، فقط بايد دستمايه ای باشد برای شعرهای عاشقانه؟ در حالی که می تواند حرفهای ديگری هم داشته باشد و با همان لطافت و همان احساس ،عرضه شود... من دوست تر دارم که رستاخيزی در غزل بپا کنم و آن منجمدِ زيبا را به صورت موجودی زنده و فعال در آورم. من دوست دارم که در غزل بميرم. در غزلی که دوباره، سالهای سال خواهد زيست".


عکس، به اتنخاب سیمین بهبهانی از کتاب "گهواره سبز ِ افرا" زندگی و شعر بهبهانی، چاپ ایران

يکی از شماره های شايسته ی "دفتر هنر" که به سردبيری عزيزم بيژن اسدی پور در امريکا انتشار يافت "دفتر هنر، ويژه ی سيمين بهبهانی"ست که در مهرماه ۱۳۷۷ خورشيدی نشر يافته است و در آن، چهره های برجسته ی ادب امروز درباره ی آثار ماندگار ِ اين بانوی بزرگ سخن گفته اند. غزل زير از من، پيشکش به اين فرهيخته ی فرزانه، برگرفته از اين "دفتر هنر"است.

***

صدايت از جنس ِآتش است

بخوان! صدای تو خوشتر است زمانه‌ات همزبان تو
که تا سپيده گُل آورَد، چمن - چمن در زمان تو
**
رها کن از سينه، عاشقا! ترانه‌های تپنده را
که دل، به عشق تو می‌تپد، به جانِ عاشق، به جان تو
**
اگرچه در غربتم غمين، غمت مباد وُ بيا ببين !
چگونه می‌رقصدَم زمين، به شورِ شعرِ جوان تو
**
مرا هوای تو بر سر است ازين هوا، دل معطر است
سرودِ رودِ تو خوشتر است درود بر باغبان تو
**
خوشا که باران بباردش به ريشه - ريشه، به ساقه‌اش
که عطرِ ديگر در افکنَد، به باغ ما ارغوان تو
**
اگر بهار تو بشکند سکوتِ سردِ بنفشه را
کجا تواند فرو چکد؟ صدای زردِ خزان تو
**
صدايت از جنس آتش است بخوان هماره! که دلکش است
همين، همين جانِ سرکش است درين ميانه، نشان تو
**
در ازدحامِ تبر اگر، شکسته شد شاخه‌های تر
مرا ز جنگل دهد گذر، شکفتنِ شادمان تو
**
"دوباره می‌سازمت وطن"، سرودِ سبز دلِ من است
زمانه را گو! چه می‌سزد اگر نبوسد دهان تو

مهرماه ۱۳۷۷ خورشيدی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016