یکشنبه 26 مرداد 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

بهاءالدين خرمشاهی٬ پوريا عالمی٬ و حکايت خودسانسوری، ف. م. سخن

روزانه های ف م سخن
من طنز پوريا عالمی را از آن جهت نپسنديدم چون که با ديد منفی به حافظ پژوهی استاد خرمشاهی نگريسته بود. ايشان يکی از برجسته ترين حافظ پژوهان دوران ما هستند و هر قدر هم در مواردی مثل سانسور و خودسانسوری اشتباه کنند نبايد موجب کاهش قدر و منزلت حافظ پژوهی ايشان شود. از سوی ديگر اما عالمی طنزی نوشته است که می تواند مورد پسند باشد يا نباشد ولی اگر نبود نبايد وی را مورد انتقاد غيردوستانه قرار داد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


استاد بهاءالدين خرمشاهی در گفت و گويی با ايسنا اظهار داشت که «با خودسانسوری و مميزی موافق است و ما در همه شوون زندگی جاری خود به نظارت احتياج داريم.» او همچنين در باره کسانی که به خودسانسوری معترض هستند گفت: «معترضان به خودسانسوری خودشان را لوس می کنند و خود را کاتب وحی می دانند».

به دنبال درج اين خبر٬ چند مطلب انتقادی در پاسخ به ايشان نوشته شد از جمله نگارنده در خبرنامه گويا نوشت: «آقای خرمشاهی ما خودمان را لوس نمی کنيم. من به عنوان يک نويسنده٬ خدمت آقای خرمشاهی عرض می کنم که نه تنها به خودسانسوری اعتراض دارم بل که به سانسور و تعقيب نويسندگان و آزار و اذيت و حتی کشتار آن ها اعتراض دارم. آقای خرمشاهی می خواهند نام اين را لوس کردن بگذارند يا چيز ديگر مختارند».

پوريا عالمی هم در ستون طنز خود درروزنامه شرق مطلبی نوشت با عنوان: چرا خرمشاهی خودسانسوری دوست دارد؟ که طی آن آمده بود: ««بهاءالدين خرمشاهی، که در کار حافظ است و می‌پژوهدش و در کار توليد کتاب‌های به‌کوششی است، يقه ما را گرفته و ماست‌خور ما را چسبيده و از آمبولانس کشيده بيرون و می‌گويد: «معترضان به خودسانسوری خودشان را لوس می‌کنند.»
همان‌طور که يقه ما را چسبيده بود، ‌پرسيدم: خرمشاهی‌جان، وا استادا، جان آمبولانس‌چی تا حالا صابون مميزی به پوستت خورده؟
خرمشاهی گفت: من به ايسنا هم گفتم «خود من تا به حال دچار مميزی نشده‌ام. اما معترضان به خودسانسوری خودشان را لوس می‌کنند.»
حافظ که نشسته بود لب جوی خيابان وليعصر و گذر عمر می‌ديد، گفت: «ای مدعی برو که مرا با تو کار نيست، احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است؟»
خرمشاهی گفت: بله، «ما در همه شوون زندگی جاری خود به نظارت احتياج داريم، حتی در پوشاک، گفتار و رفتار. اما چرا وقتی می‌خواهيم کتاب بنويسيم خودمان را لوس می‌کنيم؟»
حافظ چشم‌هاش شد چهارتا و با اشاره چشم و ابرو به من گفت: فاز اين خرمشاهی چيه؟ آمبولانس‌لازم است‌ها...
در همين لحظه چندنفر آمدند به پوشاک و گفتار و رفتار خرمشاهی نظارت کردند و احتياجات خرمشاهی را رفع کردند و رفتند.
خرمشاهی برای اينکه خلاقيتش را نشان بدهد، گفت:«خودسانسوری به خلاقيت در حوزه ادبيات لطمه نمی‌زند.»
با شنيدن اين حرف طفلکی، حافظ پس افتاد و من دويدم براش کاهو سکنجبين و قاووت ببرم جان بگيرد.
خرمشاهی که داشت خودش را لوس نمی‌کرد گفت: «سانسور به خلاقيت ضربه نمی‌زند. من خودم دست به همه‌جور قلمی زده‌ام، طنز نوشته‌ام که حساس بوده است...»
ما نگاه کرديم ديديم دقيقا خرمشاهی دست به همه‌جور قلمی زده است و دستش قلمی شده و چندتا هم قلمه زده است، البته خوشبختانه با اينکه طنز حساس بوده، او حساسيت نداشته و ضربه نخورده است.
حافظ در اين لحظه لای چشمش را باز کرد و گفت: خرمشاهی‌جان، سی‌کن... کاکوجان، تو واقعا حافظ‌پژوهی کردی و رو من کار کردی؟ روی من چيکار کردی واقعا؟ هان؟ يا ديوان حافظ را می‌گذاشتی زير مجله خانواده و جدول حل می‌کردی؟...»

من طنز پوريا عالمی را از آن جهت نپسنديدم چون که با ديد منفی به حافظ پژوهی استاد خرمشاهی نگريسته بود. ايشان يکی از برجسته ترين حافظ پژوهان دوران ما هستند و هر قدر هم در مواردی مثل سانسور و خودسانسوری اشتباه کنند نبايد موجب کاهش قدر و منزلت حافظ پژوهی ايشان شود. از سوی ديگر اما عالمی طنزی نوشته است که می تواند مورد پسند باشد يا نباشد ولی اگر نبود نبايد وی را مورد انتقاد غيردوستانه قرار داد.

در صفحه ۴۰۶ شماره صد مجله ی گرامی بخارا٬ مطلبی منتشر شده است از جناب استاد خرمشاهی در خصوص مساله سانسور و خودسانسوری با عنوان «سانسور نه؛ ولی نظارت خود بر خود آری» که طی آن آقای خرمشاهی توضيح داده اند که گفته ی تلفنی من باعث سوءتفاهم شد به ويژه آنکه ايسنا تيتر سازی داغ و شايد به طريق جورچين از گفته های من فراهم آورده است که «در همه ی شوون زندگی به سانسور نيازمنديم.» سند اين که من اين حرف را زده يا نزده ام اگر باشد لابد بايد يک فايل صوتی در دست ايسنا باشد. ولی صادقانه عرض می کنم که بنده در اين گفت و گوی تلفنی اين حرف را با اين الفظ و عبارت پردازی نگفته ام. اين حرف شعار فاشيست ها و نازی ها و حکومت های توتاليتر است... من صريحا هر قدر که با سانسور مخالف ام٬ با نظارت بر خود و مواظبت بر گفتار٬ نوشتار٬ و کردار خود موافقم.

ما اين سخنان استاد را حمل بر تکذيب خبر ايسنا می کنيم هر چند پيرامون نظارت بر خود و غيره می توان مقاله ای جداگانه در رد آن نوشت. در مورد لوس کردن نويسندگان نيز ايشان ادعا کرده اند که قصدشان طنز بوده است و از اين بابت عذرخواهی کرده اند.

تنها نکته ای که خواننده را در اين نوشته دلچرکين می کند خواندن اين جملات است که «در پاسخ به کلپتره های آقای عالمی در ستون طنزش در شرق٬ که به خيال طنز نوشته و هجوی بيش نيست از قول حافظ می گويم:
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش / کلک ما نيز زبانی و بيانی دارد
همچنين:
حسد چه می بری ای سست طنز بر حافظ / قبول خاطر و لطف سخن خداداد است...»
که حيف بود چنين جوابيه ای با چنين جملاتی حاکی از غرور و خودخواهی آن هم نسبت به طنزنويسی جوان آلوده شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016