پنجشنبه 3 مهر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

مصباح و هاشمی رفسنجانی در خلافت فرومايگان، مازيار شکوری گيل‌چالان

مازيار شکوری گيل‌چالان
گويی علی خامنه‌ای بر آن است تا ارکان و شخصيت‌های حکومتش تا می‌توانند عليه هم به افشاگری‌های صادق و کاذب بپردازند تا همواره جو بدبينی و ابهام در جامعه حاکم بوده و هرگز نيروی بالقوه آلترناتيوی نتواند در آینده به نيروی بالفعل تبديل و سلطنت مطلقه‌اش را تحت الشعاع قرار دهد. خامنه‌ای در اين بازی بسيار زبردست است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


باسمه تعالی

تاريخ حکومت ها پس ازفروپاشی شان افشا وبازخوانی می شود اما جمهوری اسلامی ازاين قاعده مستثنی بوده وازبدوپايه گزاری تاريخش به گونه روزمره افشا ودرمعرض عموم قرارگرفته است. اين تاريخ روزمره سرشاراست ازافشای فساد های صاحبان وکارگزاران قدرت درساخت جمهوری اسلامی. فسادهايی که هرروزه عموم شهروندان درانتظار افشای حد اقل يکی ازاين دست فساد ها ميباشند. اکنون هم دعوا برسرلاشه های قدرت بيش ازپيش به رويه تاريخ نگاری درزمان حيات جمهوری اسلامی مدد رسانده و برشدت وحدت آن افزوده. دراين بين مجادله لفظی هاشمی رفسنجانی ومحمد تقی مصباح يزدی درنوع خود درخورتوجه ميباشد. روايت، روايت قدرت است و حماقت.

*چندی قبل هاشمی رفسنجانی درسايت رسمی خود ضمن طرح خاطره ای ازهم صدا نبودن مصباح يزدی با انقلاب وانقلابيون درجريان انقلاب پنجاه وهفت عنوان داشت:
« دونفری، به‌ اتفاق آقای خامنه‌ای صبحانه رفتيم منزل آقای قدوسی. اين آقا هم آنجا بود. نشستيم تا ظهر با او بحث کرديم تا قانعش کنيم برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من مبارزه با شاه را حرام می‌دانم! آقای خامنه‌ای از او پرسيدند: دليلت چيه؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزه‌ای که مجاهدين و چپی‌ها درآن باشند، حرام است! آقای خامنه‌ای هم به تلخی به او گفته بود: اگراهل مبارزه نيستی، خب مبارزه نکن ولی لااقل مبارزه را با اين حرف‌ها خراب نکن! ... از کم‌فروشی اين آقا، کار به‌جايی رسيد که رهبری ده سال تا ابتدای انقلاب با او قهر بودند»

*اما پس از اين مصباح يزدی درمقام پاسخ به هاشمی رفسنجانی درسايت خود با عنوان" بخشی از گفت‌وگوی منتشرنشده علامه مصباح با مرحوم آقای عسگراولادی در تاريخ. . .» عنوان داشت:
« ازاوايل انقلاب تاکنون، سليقه بنده اين بوده که در هيچ حزبی مشارکت نکنم. ارادت بنده به مرحوم آقای بهشتی و اظهار لطف ايشان به من، همکاری‌های بنده با مرحوم آقای باهنر در خصوص جمعيت‌های مؤتلفه و ارادت بی‌اندازه بنده به مقام معظم رهبری را همه می‌دانند. همه اين دوستان در تأسيس حزب جمهوری اسلامی شريک بودند، اما سليقه شخصی بنده، شرکت در آن حزب نبود. البته من هيچ‌گاه آن را تخطئه نمی‌کنم، اما می‌گويم: بنده آن کاری را می‌کنم که در پيشگاه خداوند برای آن جوابی داشته باشم. پيش از پيروزی انقلاب، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی توسط آقای قدوسی وقتی تعيين کردند که برای صبحانه به منزل ما تشريف می‌آورند. در آن جلسه صبحانه غير از اين دو بزرگوار، شخص ديگری نبود. آقای هاشمی عنان سخن را به دست گرفتند و از اين‌جا شروع کردند که: ما سال‌ها با هم همکاری های فرهنگی و سياسی داشتيم، اما مدتی است که تو کنار کشيدی و با ما نيستی. امروز ما يک جبهه ضد امپرياليسم تشکيل داديم و همه کسانی که با امپرياليسم و استعمار مخالفند بايد برای پيروزی در اين جبهه مشارکت کنند. ايشان در سخن‌هايشان روی جبهه ضدامپرياليسم بسيار تأکيد کردند. بنده به ايشان عرض کردم: آقای هاشمی! من طلبه‌ای هستم که دغدغه‌ام اسلام است. اگر اين يک حرکت اسلامی است و بناست کاری برای اسلام شود، بنده هم هستم. حال، بنده در اين جبهه ضد امپرياليسم بايد چه کار کنم؟ ايشان گفتند: مسأله شريعتی و شهيد جاويد و... را بايد کنار گذاشت. حتی ما با مارکسيست‌ها بايد اتحاد داشته باشيم! ما بايد با تمام گروه‌هايی که ضد امپرياليسم هستند از مارکسيست‌ها، مجاهدين، طرفداران شريعتی تا طرفداران صالحی نجف‌آبادی و ديگران اتحاد داشته باشيم و مخالفت را کنار بگذاريم و فقط با امپرياليسم مبارزه کنيم! گفتم: مطرح کردن صالحی که ديگر معنا ندارد، ولی از من چه می‌خواهيد و پيشنهادتان چيست؟ گفتند: بيا و با مجاهدين همکاری کن! گفتم: من آن‌ها را نمی‌شناسم. چيزهايی درباره آن‌ها شنيده‌ام، اما تا آن‌‌ها را نشناسم همکاری نمی‌کنم. گفتند: ما می‌شناسيم. گفتم: من کار شما را تخطئه نمی‌کنم. شما پيش خدا حجت داريد و کارتان را بکنيد،‌ اما من تا آن‌ها را نشناسم، تأييد نمی‌کنم. گفتند: نماز شبشان ترک نمی‌شود، ماهيانه دوازده هزار تومان حقوق می‌گيرند و از اين مقدار فقط پانصد تومانش را مصرف و بقيه‌اش را صرف مبارزه می‌کنند، چنينند و چنانند. گفتم: همه اين‌ها را که فرموديد درست است، اما برای شما حجت است و برای من حجت نيست. من تا کسی را نشناسم که برای اسلام کار می‌کند،‌ با او همکاری نمی‌کنم. از اول تا آخر اين گفت‌وگو مقام معظم رهبری هم نشسته بودند و هيچ نمی‌گفتند و فقط صحبت‌‌های آقای هاشمی بود و جواب‌های بنده. پس از اين گفت‌وگو آقای هاشمی با نارحتی منزل ما را ترک کردند و رفتند»
اما طرح اين دوخاطره دربيان هاشمی رفسنجانی ومصباح يزدی نکات حائزاهميتی را در برميگيرد.

اول: ادبيات هاشمی رفسنجانی درخاطره مذکورکاملا مبين آن است که وی عزم براين دارد که با تقبيح گذشته مصباح يزدی مبنی برهمراهی نکردن وی با جريان انقلاب، او را ازصحنه سياست محونمايد. براين اساس هاشمی رفسنجانی اصل را برهمراهی ومشارکت شخصيت ها درجريان انقلاب نهاده است. اما هاشمی رفسنجانی که خود ازچهره های برجسته تصميم سازومديريتی درجمهوری اسلامی بوده اشاره ای به نحوه برخورد خود با بسياری ازاشخاص وجريان های فعال درپيروزی انقلاب سخن به ميان نياورده است. هاشمی ازبيان چگونگی چرايی نقش خود درروند حذف جريان ها وشخصيت های دخيل درانقلاب استنکاف ورزيده است.

دوم: هاشمی رفسنجانی دراين خاطره تلاش برآن داشته تا همواره مشکلات ايجاد شده درکشوررا برمصباح يزدی وديگرانی همچون اوبارکند که با انقلاب همراهی نداشته وامروزخود را ميراث داران انقلاب ميدانند. اما هاشمی رفسنجانی هيچ گونه توضيحی درمورد کمک صد وپنجاه هزاردلاريش به مصباح يزدی درزمان تصديش برقوه مجريه جمهوری اسلامی نداده است.

داستان ازاين قراراست:
سال هزاروسيصد وشصت ونه مصباح يزدی جهت شرکت بيست تن ازشاگردان خود واعضای گروه فلسفه بنياد باقرالعلوم درکنفرانس تحقيقات فلسفه و علوم اسلامی به کانادا و آمريکا درنامه ای رسمی مبلغ صد وپنجاه هزاردلارازدفتررئيس قوه مجريه تقاضا مينمايد. پيرودرخواست مصباح يزدی مبلغ ذکرشده، هاشمی رفسنجانی درحکمی موافقت خود را با پرداخت مبلغ درخواستی مصباح يزدی ازخزانه دولت اينچنين بيان می دارد:
«. . . جناب آقای ميرزاده باتوجه به اينکه مطابق اظهار جناب آقای مصباح، مقام معظم رهبری مبلغ پنجاه هزاردلاربه ايشان می پردازند، مبلغ يکصد هزاردلارپرداخت شود. . .»

همچنين مصباح يزدی پس ازبازگشت هيئت اعضامی ازکنفرانس تحقيقات فلسفه وعلوم اسلامی ازکانادا وامريکا طی نامه ای به مورخه چهاردهم بهمن سال شصت ونه به هاشمی رفسنجانی مکتوب می دارد:
« مقام منيع رياست جمهوری اسلامی ايران، دامت تاييداته.

با عرض سلام، همچنان که شفاها به عرض مبارک رسيده تتمه ارزی که برای سفر اينجانب و همراهان اختصاص داده بوديد در حساب نمايندگی دايمی جمهوری اسلامی ايران درنيويورک باقی مانده است. لطفا نظر مبارک را درباره مورد مصرف آن مرقوم فرمايند» متعاقب اين نامه هاشمی رفسنجانی طی حکمی فی اليوم خطاب به مصباح يزدی مرقوم ميدارد:
« بسمه تعالی
می توانيد به مصارف فرهنگی- اسلامی برسانيد»

الف: حال اگراينگونه که هاشمی رفسنجانی درخاطرات اخيرش مصباح يزدی را به جهت برائتش ازهمراهی با انقلاب تقبيح مينمايد چگونه دردوران تصدی رياستش برقوه مجريه دستورپرداخت چنين مبلغ کلانی را ازخزانه دولت به مصباح يزدی متحمل شده است؟؟؟

ب: هاشمی رفسنجانی درآخرين حکم دولتيش به عنوان رئيس وقت قوه مجريه درمورد مابقی مبلغ هزينه شده توسط مصباح يزدی پس ازبازگشت ازکنفرانس کانادا وامريکا مينويسد:"ميتوانيد به مصارف فرهنگی- اسلامی برسانيد" اما چگونه هاشمی رفسنجانی با اعطای اين همه مبالغ هنگفت ازبيت المال شهروندان مشکلات را فقط وفقط به گردن مصباح يزدی انداخته وخود را ازتقصيرمبرا می دارد؟؟؟ هاشمی رفسنجانی تا کنون با بذل وبخش چنين مبالغی به فرقه مصباحيون تا چه اندازه درترويج اسلام خشونت سهيم بوده است؟؟؟

ج: هاشمی رفسنجانی درخاطره خود آنچه را درپرده ابهام مستترنموده اينکه چگونه تا کنون به ياد نداشته که مصباح يزدی انقلابيون را درفرايند انقلاب رها کرده واکنون به چه علت وچگونه پس ازگذشت ساليان مديد خاطره مذکوررا به ياد آورده وبرزبان جاری نموده؟؟؟

اما نقل خاطره ازمصباح يزدی:
سوم: مصباح يزدی آنچه را به عنوان دليل اقامه ميدارد تا جامه توجيه برفقدان فعاليتش درفرايند انقلاب بپوشاند مدعی شده اند که برای فعاليت درانقلاب با مجاهدين، طرفداران شريعتی ومارکسيست ها حجتی نداشته. مسلم منظورايشان ادله وهرگونه برهان است که به آن رسيده باشند که به قول خود درآن زمان بدان نرسيده بودند. همچنين حضرت ايشان درنقل اين خاطره بسياربيش ازحد واندازه تکثرگرايانه برخورد نموده وديدگاه غير را محترم شمرده اند که از ايشان بعيد به نظرميرسد. ايشان دراين مورد مدعی شده اند:
«. . . گفتم: من کار شما را تخطئه نمی‌کنم. شما پيش خدا حجت داريد و کارتان را بکنيد،‌ اما من تا آن‌ها را نشناسم، تأييد نمی‌کنم. . . گفتم: همه اين‌ها را که فرموديد درست است، اما برای شما حجت است و برای من حجت نيست»

به عبارتی ايشان به شناخت واجتهاد آقايان هاشمی وخامنه ای درهمراهی با نيروهای انقلابی هم چون مجاهدين، طرفداران شريعتی ومارکسيست ها احترام نهاده واين تکثربرداشت وعمل را برخلاف آنچه ازايشان متصوراست به رسميت شناخته اند. اما اکنون آنچه حائزاهميت است اينکه:

الف: ايشان چگونه امروزبرای شناخت واجتهادات مخالفان خود درعرصه های سياست وفرهنگ ارزش واحترامی قائل نيستند؟؟؟ چگونه است امروزبا اين استدلال که مخالفان ايشان درحوزه سياست وفرهنگ برای خود حجت دارند آنان را تحمل نمينمايند؟؟

ب: مصباح يزدی درمورد عملکردش برمبنای حجتی که مدعی است ميگويد:
« شايد من اشتباه کرده باشم، اما اگر اشتباه هم کرده‌ام، خودم را معذور می‌دانم»
چرا ايشان امروزاحتمال نميدهند برداشت ها وتفکرات خشونت طلبانه اشان اشتباه بوده باشد؟؟؟ چرا ايشان احتمال نميدهند مخالفان سياسی وعقيدتی ايشان هم ممکن است با اقامه حجت های اشتباه به مخالفت با ايشان برخواسته وايشان را معذورنميداند؟؟

چهارم: مقايسه دوخاطره از سوی هاشمی رفسنجانی ومصباح يزدی گويای اين است که دراين ميان يا يکی ازطرفين ويا طرفين خاطره را تعمدا تحريف يا بالکل ازخود ساخته وپرداخته اند. گويی دوخاطره مجزا ازهم را درتاريخ ترسيم مينمايند. ازهرروی هردو راوی درساخت قدرت کنونی ايران سهيم بوده اند. مصباح يزدی عضو مجلس خبرگان رهبری وهاشمی رفسنجانی رئيس مجمع تشخيص مصلحت آن ميباشد. به هرروی انپراطوری دروغ پردازان همچنان پابرجاست.

پنجم: هر دو راوی برآن بوده اند تا همواره درروايت خاطره علی خامنه ای را به عنوان فصل الخطاب حکومت کنونی ايران به ابزاری جهت ازميدان برون بردن طرف مقابل تبديل وازآن بهره کافی و وافی جويند. اما چرا درچنين مواردی علی خامنه ای که می تواند ومی بايد سکوت را شکسته وصدق وکذب مدعيات يکی ازدوطرف را ازنهان به عيان آورد ترجيح را براين نهاده تا همواره دراين مسائل سکوت پيشه کند؟؟

گويی علی خامنه ای برآن است تا ارکان وشخصيت های حکومتش تا ميتوانند عليه هم به افشا گری های صادق وکاذب بپردازند تا همواره جو بد بينی وابهام درجامعه حاکم بوده وهرگزنيروی بالقوه آلترناتيوی نتواند درآينده به نيروی بالفعل تبديل وسلطنت مطلقه اش را تحت الشعاع قرار دهد. خامنه ای دراين بازی بسيارزبردست است. دعوای احمدی نژاد وبرادران لاريجانی درمجلس نيز از اين دست سياست های علی خامنه ای بوده وبازی ديکتاتورهمچنان ادامه دارد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016