گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
25 مرداد» پايان اتحاد مالی ـ عقيدتی سپاه با روحانيت، بهروز بهبودی14 تیر» "ولايات" مطلقه در ايران و عراق، بهروز بهبودی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! خنده و اميد را نمیتوان زندان کرد، بهروز بهبودیبخشی از حاکميت که بهعنوان راست و اصولگرا و ولايتمدار شناخته میشوند عملاً در مقابل حرکتهای مردمی شکست خوردهاند و بايد اين واقعيت را درک کنند که خنده و شادی مردم را نمیتوان زندانی کرد و از خواست دموکراسیخواهی نمیتوان جلوگيری نمود
امّا در نظام اسلامی ، ماجرا دقيقاً وارونه است و مردم حق ندارند حتی به تفريحات و شادیهايی که هيچ تعارضی با موازين قانونی و شرعی هم ندارد بپردازند. يک نگاه گذرا به عملکرد سی و چند ساله نظام نشان میدهد که حاکميت بطور مطلق نه تنها با خنده و تفريح مردم مخالف است بلکه حتی هر گونه حرکتی را که حاوی جوشش و جنبش مردمی باشد، مغاير با اصول حکومتی خود میشمارد و آن را سرکوب میکند. از حضور مردم در استاديومهای ورزشی برای تماشای فوتبال و واليبال و يا آب بازی جوانان ـ که طبق يک سنت قديمی به روی يکديگر آب میپاشند ـ نيز وحشت دارد و با خشونت از آن جلوگيری میکند. اکنون هم، با محکوم کردن چندين جوان به زندان و شلاق که جرم و گناهی جز خنديدن و شادی کردن نداشتهاند، اين سئوال بار ديگر مطرح میشود که حاکميت اصولاً چه دشمنی و خصومتی با خنده و تفريح مردم دارد که در آستانه اول مهر و آغاز سال تحصيلی با صدور چنين احکام بيرحمانهای به جوانان چنگ و دندان نشان میدهد. يکی از تعاريفی که برای انسان در مقايسه با ساير مخلوقات کردهاند اين است که انسان علاوه بر اينکه از نظر عقل و خلاقيت در مرحله بالاتری قرار دارد، تنها موجودی است که هم ناطق و صاحب کلام و بيان است و هم میتواند بخندد و شادی خود را ابراز دارد که اين صفات در ساير موجودات يافت نمیشود. و همين صفت خنده و شادی است که انسان آن را با همنوعان خود به شراکت میگذارد و جوشش و جنبشی به زندگی جمعی خود میدهد. حال به اين سؤال بپردازيم که واقعاً دليل دشمنی و ضديت آشکار و خشونت آميز نظام جمهوری اسلامی با خنده و شادی مردم چيست. بعضی از ناظران در نگاهی ابتدايی بر اين عقيدهاند که چون روحانيون حاکم که غالباً از روضهخوانها هستند و در تمام عمر از گرياندن مردم امرار معاش کردهاند و بدون اينکه زحمتی بکشند از دريافت سهم امام و خمس و غيره زندگی مرفهی داشته و بعضاً ثروتهای کلان اندوختهاند، لذا ترجيح میدهند که همواره مردم دچار مصيبت و گريه باشند تا راه معاش آنان مسدود نشود. حتی آيتالله خمينی بنيانگذار نظام به صراحت گفته بود «نهضت ما نهضت گريه است». اين قضاوت گرچه نادرست نيست، امّا کامل هم نيست. حقيقت اين است که اساس و بنيان رهبری نظام بدين جهت بر پايه خصومت و ضديت با شادی و هر گونه تفريح بنا شده که شادی و نشاط، مايه حيات و جوشش و جنبش اجتماعی است و شاد بودن و شاد زيستن که طبعاً موجب ارتباط و پيوند ميان مردم میشود و حرکات جمعی را به وجود میآورد، رابطه تنگاتنگی با دموکراسی دارد و میتواند مقدمهای برای رسيدن به دموکراسی باشد. يکی از نشانههای جوامع دموکرات، تفريحات و شادمانیهای دسته جمعی است که اکنون نمادهای آن را در کشورهای دموکراتيک غربی مشاهده میکنيم. بدين ترتيب از آنجا که رهبران نظام ، دموکراسی را نافی هر گونه حاکميت مستبدانه و زورگويانه خود میدانند، بدين لحاظ با شادی و تفريح مردم مخالفت میکنند تا مردم را همواره مغموم و اندوهگين و در بهترين حالت «منفعل» نگه دارند که نتوانند گامی به سوی دموکراسی بردارند. از اين لحاظ، حتی در مواقعی که حرکتی انتقادآميز يا شادیهای جمعی هم انجام نگرفته، دست به اقداماتی خشونتبار برای ايجاد رعب و وحشت و به انفعال کشاندن مردم، به ويژه جوانان زدهاند. در همين ماه گذشته بود که هشت فعال فيس بوکی به دليل مطالبی که در صفحات اينترنتی خود منتشر کرده بودند جمعاً به بيش از ۱۰۰ سال زندان محکوم شدند. امّا به رغم اين واقعيتهای تلخ، اينجانب که چندين سال است «مرکز دموکراسی برای ايران» را بنيانگذاری کرده و در راه گسترش دموکراسی در ميهن خويش فعاليت میکنم، اعتقاد و اطمينان دارم که با اين گونه خصومتها و دشمنیها با شادی و نشاط مردم، نمیتوان جامعه را دچار انفعال نمود و از رشد دموکراسی در ايران جلوگيری کرد. مردم ايران، نه تنها در مقايسه با مردم کشورهای منطقه خاورميانه، بلکه حتی در مقام مقايسه با بسياری از کشورهای اروپايی، از سطح دانش و انديشه بالايی برخوردارند و سرانجام راه خود را در اين مسير پر از سنگلاخ به سوی دموکراسی خواهند گشود. در انتخابات رياست جمهوری سال گذشته، که مرکز دموکراسی برای ايران، مردم را به حضور در آن و تأثيرگذاری در سرنوشت خود تشويق کرد، مشاهده کرديم که با آن که حکومت يک انتخابات «مهندسی شده» را سازمان داده بود، اکثريت مردم ايران صلاح و مصلحت خويش را بخوبی تشخيص دادند و کانديدايی را به رياست جمهوری برگزيدند که وعدههايی در جهت برداشتن فضای امنيتی در جامعه، رفع تبعيض نسبت به زنان و اقليتها و نيز گسترش آزادیها و بهبود حقوق بشر داده بود. گرچه رئيس جمهوری کنونی در عملی ساختن اين وعدهها، در حال حاضر با مخالفتهای شديد از سوی اصولگرايان تندرو روبروست، ولی مردم ايران در اين منازعه، همچنان از رئيس جمهوری حمايت میکنند تا بتواند گامهای مؤثری در جهت استقرار دموکراسی بردارد. ما در مرکز دموکراسی برای ايران تلاش میکنيم در مقابل نظام جمهوری اسلامی ـ که نه جمهوری است و نه اسلامی ـ از طريق فعاليتها و حرکتهای مدنی و از جمله حضور مردم در انتخابات پيوندی ميان شادی و تفريح مردم با حکومتی دموکراتيک که جامعه ايران به واقع شايستگی آن را دارد ايجاد کنيم و پايههای دموکراسی را مستحکم سازيم. بخشی ازحاکميت که بعنوان راست و اصولگرا و ولايت مدار شناخته ميشوند عملاً در مقابل حرکتهای مردمی شکست خورده اند وبايد اين واقعيت را درک کنند که خنده و شادی مردم را نمیتوان زندانی کرد و ازخواست دموکراسی خواهی نمی توان جلوگيری نمود. بهروز بهبودی Copyright: gooya.com 2016
|