علی يونسی: وظيفهام هدايت اصلاحطلبان به سمت روحانی بود
فرارو- علی يونسی، وزير سابق اطلاعات و معاون دولت روحانی در امور اقوام، در گفتگويی تفصيلی با فارس به بيان بخشی از مسائل مربوط به دوران وزارت اطلاعات خود و ناگفتههای انتخابات اخير رياست جمهوری پرداخته است. چکيدهای از بخش اول اين گفتگو را در پی میخوانيد.
تنها روحانی و ناطق میتوانستند اجماع ايجاد کنند و مورد قبول رهبری باشند
من مطمئن بودم آقای روحانی رای میآورد نه اينکه خبر غيبی داشته باشم بلکه تحليل سياسی و اجتماعی داشتم.مردم احتياج داشتند به اينکه شرايط تغيير کند، چه کسی میتوانست تغيير ايجاد کند من در بين افرادی که می توانستند در اين شرايط گفتمان تغيير را نمايندگی کنند دو نفر را ممکن میديدم نه بيشتر؛ میگفتم آقای هاشمی و آقای خاتمی به صلاح نيست و اعلام هم کردم. من فقط دو نفر را برای اين گفتمان تغيير مناسب میديدم که بتوانند اجماع ايجاد کنند و مورد قبول رهبری هم باشند. آن دو نفر يکی آقای روحانی بود و ديگری آقای ناطق. اما آقای ناطق قبول نکردند.
عارف نمیتوانست
نمیشد آن زمان از فردی که وجهه و سابقه اصلاحطلبانه دارد حمايت کرد، آقای عارف يک اصلاحطلب نشاندار و با سابقه بود، لذا با توجه به اينکه زمانِ گفتمان تغيير و به تعبير آقای روحانی اعتدال بود نه اصلاحطلبی منحصر به آقای روحانی شديم.
مسئوليت ستاد اقوام را کسی قبول نمیکرد
وقتی که در ستاد تقسيم کار شد من گفتم اين کار [اقوام] را هيچشخصی قبول نمیکند چراکه آشنا نيستند و هم میترسند بپذيرند ولی من چون يک ساز و کار مشخص و آشنايی داشتم و می دانستم چقدر تاثير گذار هستند پذيرفتم. به نوعی اين مسئوليت هيچ داوطلبی هم نداشت.
مسئوليت اصلی من هدايت اصلاحطلبان به سمت روحانی بود
بالاخره برخی از جريانات سياسی البته عمدتاً اصلاحطلب اوايل اعتقادی به شرکت در انتخابات نداشتند، آنها بايد قانع میشدند که در انتخابات شرکت کنند که اين کار سختی بود، بعد اينکه بيايند پشت سر آقای روحانی هم خيلی کار داشت در درجه اول بايد قانع میشدند که بيايند پشت سر آقای خاتمی.
معلوم بود آقای خاتمی نمیآيد ولی اين مسير بايد طی میشد، بعد بايد پشت سر آقای هاشمی میآمدند که معلوم بود ايشان بالاخره نمیآيد که در نهايت اين ظرفيت به طور خودکار آمدند پشت سر آقای روحانی. گفتنش راحت است اما واقعاً يک کار سختی بود. اين بخشی از کار لابیگری، مشورت و کار شبانه روزی ما بود که اين کار را از يک سال قبل شروع کرده بوديم.
من «علی ادريسی» نيستم
همه دوستان نزديک من يک بار مرا به نام ادريسی نشناخته است. روحانی که نمیتواند اسم مستعار داشته باشد؛ در وزارت اطلاعات روحانیها اسم مستعار ندارند برای اينکه روحانیها چهرههای شناخته شدهای هستند معنی ندارد که يک چهره شناخته شده اسم مستعار بگذارد.
من از اساس موافق اسم مستعار نيستم ، خيلی هم تلاش کردم که اين اسم مستعار برداشته شود. اسم مستعار برای منابع اطلاعاتی است نه مامور اطلاعات؛ بايد مشخص شود که اين افسر اطلاعاتی است افسر اطلاعاتی کارش با کسی که مامور مخفی است فرق میکند، ولی باب شده است هر فردی که در سازمانهای امنيتی کار میکند اسم مستعار برای خودشان انتخاب کند.
من در محاکمه تودهایها نقش اثرگذاری نداشتم
تقريبا ۹۹ درصد از کار محاکمه اعضای حزب توده انجام شده بود که من به دادگاه انقلاب ارتش رفتم، شايد ۲ يا ۳ مهره را من محاکمه کرده باشم. اين ليست ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفری که به من ربط میدهند دروغ محض است. شما به خاطرات رئيس دادگاه ارتش مراجعه کنيد اين را گفتهاند.
به رغم توصيه کروبی خاتمی نمیخواست مرا وزير کند
در دور اول دولت اصلاحات به آقای خاتمی پيشنهاد شد که بنده وزير اطلاعات شوم اما ايشان موافقت نکردند. گفته بودند که يونسی جزء طلاب مدرسه حقانيست و تند است.
آقای خاتمی خودش به نوعی از طلاب مدرسه حقانی است يک ارتباطاتی داشتيم، ولی بالاخره شناخت آقای خاتمی از من کم بود. همان موقع آقای خوئينیها و آقای کروبی به ايشان توصيه کرده بودند که من را برای وزارت معرفی کند که آقای خاتمی هم گفته بودند از شاگردان مدرسه حقانی است و تند است به همين دليل هم قبول نکرد.
محمدی گلپايگانی خبر وزارت را داد
بعد که مطرح شد من وزير شوم من از تهران خارج شدم و به چابهار رفتم تا اين مسئوليت گردن من نباشد، به خانوادهام گفتم به کسی نگوييد، ما همسايه آقای محمدیگلپايگانی بوديم در نهايت همان شب اول بالاخره من را پيدا کردند و و زنگ زدند که همين امشب بيا تهران، من هم گفتم هفته بعد برمیگردم که ايشان گفتند نه همين امشب بيا؛ گفتم امشب هواپيما نيست، گفتند من هواپيما میفرستم. بالاخره ما فردا در تهران حاضر شديم و خدمت مقام معظم رهبری رفتيم که ايشان فرمودند ما با آقای خاتمی روی شما توافق کرديم شما هم قبول کنيد من هم گفتم چشم.
در يک جلسه حضوری آقای خاتمی به طور مفصل اتفاقاتی که در وزارت اطلاعات رخ داده بود را مطرح کرد، البته من (در کنار علی ربيعی و سرمدی) عضو گروه سه نفره برای کشف حادثه قتلها بودم و به نوعی با همديگر ارتباط داشتيم و در نهايت ظرف يک هفته ريشه آن ماجرا را پيدا کرديم و چيز پيچيدهای نبود برای ما؛ آقای خاتمی هم از اين کار خيلی شگفت زده شده بود.
خاتمی میخواست معاونان را خودش تعيين کند
(آقای خاتمی) گفتند ما با ساير وزرا هم صحبتهايی داريم و آن هم اين است که انتخاب مشاورين و معاونين بايد با نظر رئيس جمهور باشد، من هم در جا اين صحبت را قطع کردم و گفتم قبول ندارم، خيلی تلاش کردند که من را قانع کنند اما قبول نکردم.
حتی نامهای را از گاوصندوق آوردند بدون اينکه نام نويسنده آن را ببينم گفتند نگاه کن ايشان خودشان پيشنهاد دادن تا اين مسئوليت را به ايشان بسپاريم ايشان شخصيت مهمی هستند و شما هم به ايشان ارادت داريد. از انشای نامه هم مشخص بود نويسنده ْآن يک روحانی است نويسنده نامه وعدههايی داده بود که چکار میکند و اعلام امادگی کرده بود تا با همه شرايط مسئوليت را بپذيرد.
به آقای خاتمی گفتم اين کار را میکنيد که من برای پذيرش اين مسئوليت تشويق بشوم؟ گفتم علاقهای به کار وزارت ندارم و اين کارها را بايد از روی ناچاری و تکليف عينی پذيرفت ، من ديدم چون مقام معظم رهبری گفته اند و شما باهم توافق کردهايد تکليف عينی شده است. گفتم من آمادگی ندارم من موظفم وزير شوم و در عين حال بايد شرايط شما را بپذيرم، اين معنايش اين است که هم شما اختيار داريد و هم من اختيار دارم و اصلا نمیآيم، آقای خاتمی جا خورد که اينقدر راحت رد کردم و مايوس شد.
رهبری نظر مرا پذيرفت و وزير شدم
آقای خاتمی رفتند خدمت آقا و گفته بودند يونسی اين سمت را نپذيرفت. با من تماس گرفتند و گفتند آقا ناراحت شده مگر قرار نبود همکاری کنيد که من گفتم من رد نکردم من فقط شرايطی را که گفتند، رد کردم و در نهايت فردا رفتم خدمت آقا، آقايان محمدیگلپايگانی و حجازی هم بودند، گفتند شما اينجا قبول کرديد و بعد رفتيد رد کرديد؛ ايشان توقع نداشت، من توضيح دادم گفتم من شرايط آقای رئيس جمهور را قبول ندارم ايشان پرسيدند شرايط چيست، بنده گفتم اين شرط در هرجا درست باشد در وزارت اطلاعات درست نيست و در ادامه توضيح دادم که در وزارت اطلاعات فقط وزير مقام آشکار است و ديگران پنهانند.
اگر رئيس جمهور بخواهد مشورتی داشته باشد بايد با وزير مشورت کند، حالا اينجا رئيس جمهور که خودش اطلاعی ندارد بايد از مشاورانش بپرسد اگر اين مشاوران در وزارت باشند يک محدوديتهايی دارد و اگر خارج از اين سيستم هم باشد اين محدوديت را دارد که در اينصورت وزير ديگر وزير نيست چراکه وزير همان آقايی است که رئيس جمهور با آن مشورت میکند و به نوعی همه مديران با آن آقا هماهنگ میشوند پس من آنجا بروم چه کار کنم؟ و از اين استدلالم خيلی خوششان آمد گفتند حرف شما درست است؛ برويد من با آقای خاتمی صحبت میکنم.
آقای خاتمی روز بعد زنگ زد و قراری گذاشتيم؛ آقای خاتمی آن روز زدند به شوخی و گفتند حالا ما يک چيزی گفتيم شما چرا جدی گرفتيد.
برای اصلاح رويکردها به وزارت اطلاعات رفتم
در روز معارفهام در وزارت اطلاعات حدود ۳ دقيقه صحبت کردم. من آنجا گفتم که من يک کارشناس اطلاعاتی نيستم حتی يک مدير اطلاعاتی هم نيستم که اتفاقاً يک نفر هم بلند شد و پرسيد پس برای چه آمدهای اينجا؟ يکی از خوبیهای بچههای اطلاعات اين است که صادقانه و با شهامت حرفشان را میزنند. من جواب ايشان را دادم همان جوابی که به شما دادم من گفتم من اينجا نيامده ام کار کارشناسی کنم ، من آمده ام که رويکردها و سياستها را تغيير دهم و اصلاح کنم.
بیاعتمادی به وزارت اطلاعات بالا بود
آن موقع در محل شورای امنيت ملی جلسه داشتيم که با خمپاره آنجا را زدند همه به طور شگفت زده به هم نگاه میکرديم که اين چه اتفاقی است که دارد میافتد. بعد ديدم همه نگاهها بر روی من متمرکز شد و يکی از اعضای جلسه گفت اين کار وزارت اطلاعات است ، يعنی در اين حد بیاعتمادی بود... در نهايت وزارت اطلاعات در آن شرايط ظرف ۶ ماه شرارت گروهک تروريستی منافقين را برای هميشه خاموش کرد يعنی ضرباتی به منافقين وارد شد که ديگر هرگز جرات نکردند به رويکرد نظامی روی بياورند.
در آن ايام خدا کمک کرد تا به دست بنده حقير جمهوری اسلامی از آن بحران نجات پيدا کرد و طوری وزارت اطلاعات اعتمادها را جلب کرد که در بسياری موارد مثل دعواهای سياسی يا مسائلی که با شورای نگهبان برخیها داشتند وزارت اطلاعات حَکَم بود.
انتشار کتاب خاطرات تاييد وزارت اطلاعات میخواهد
(خاطرات را) کتاب که نکرديم اما اگر وزارت اطلاعات تاييد کرد، انجام میدهيم. ما موظفيم اسرار وزارت اطلاعات را تا آخر عمر حفظ کنيم. هر مامور وزارت اطلاعاتی يک بايگانی سيار از اسرار سری است.
آيتالله مصباح استاد ما بود
آيتالله مصباح بالاخره به عنوان استاد مورد احترام ما است ولی شيوه منطق برخوردش با جريانهای سياسی يا شخصيتهايی که قابل نقد بودهاند، جديد نيست از قديم منطق بسيار تندی داشتند. منطق سياسی ايشان را قبول نداريم، تند برخورد میکردند حتی زمانی که به ما درس میدادند. از مرحوم بازرگان و مرحوم شريعتی و تمام شخصيتهای روشنفکر و دگرانديش انتقاد میکردند البته انتقاد حق ايشان بود و ما هم استقبال میکرديم اما بعد انتقاد نسبتهايی داده میشد که آن نسبتها مورد قبول ما نبود، لذا معتقد بوديم که انتقاد ايشان از اعتدال برخوردار نيست، الان هم معتقديم آقای مصباح همچنان همان روش را دنبال میکنند.
روحانی اصولگراست
من آقای ناطق و روحانی را اصولگرا میدانم و خودم احساس نزديکی به آنها میکنم.آنها افراد واقعاً انقلابی و دلسوز و مصلحت انديشی هستند. اينها ذخاير مملکتاند ذخايری که اگر نبودند ما برای ادامه با مشکلات جدی رو برو میشديم .اينها ادامه راه شهيد بهشتی و مطهریها هستند. همين آقای دکتر روحانی آن موقع که میخواست آقای روحالله خمينی (ره) به عنوان امام معرفی شود ايشان اين کار را انجام دادند.
کاش ريگی اعدام نمیشد
(دستگيری ريگی) جزء کارهای خيلی خوب و درخشان اطلاعاتی بود، دستگيری و زنده نگهداشتن رهبر يک گروه معاند کار بسيار بسيار مهمی است، ولیای کاش در اجرای حکم ريگی عجله نمیشد و زنده نگهش میداشتند.
اگر وزارت اطلاعات درخواست میکرد بعيد بود دستگاه قضايی قبول نکند؛ در مسائل امنيتی، دستگاه قضائيه هميشه سعی میکند نگاه وزارت اطلاعات را داشته باشد. آنها تحليل میآورند و میگويد که وجود اين لازم است ما احتياج داريم.
استفاده از يک دشمن تنها در تخليه اطلاعاتی خلاصه نمیشود کاربردهای ديگری هم دارد. ببينيد کاری که ترکيه در دستگيری «اوجالان» کرد هنوز هم دارد از آن استفاده میکند البته ريگی مهره مهمی در اين خصوص نبود ولی نگهداریاش برای امنيت ملی بهتر از حذف بود؛ هر زمانی میشود حکم را اجرا کرد ولی هميشه هم نمیشود از دشمن استفاده و بهرهبرداری امنيتی کرد چون وقتی از دست رفت ديگر از دست رفته است.
امکان تقلب در انتخابات هميشه هست
اين را من بارها گفتهام که هميشه رقابت بين وزارت کشور و شورای نگهبان و ارگانها را در اينجا مفيد میدانم اين رقابت میتواند يک مقداری ضريب امنيت اطمينان و سلامت را بالا ببرد؛ آنجايی که همه از يک جريان هستند بايد بترسيم من اين حرف را گفتم در زمان آقای احمدینژاد در يک مقطعی اين طور شد.يعنی وزير کشور دقيقاً همان حرفی را میزد که شورای نگهبان میزد و تمام حاکميت و تمام افراد از يک جريان بودند و يک حرف را میزدند، اين بد است.
يکی از مشکلات ما اين است که هنوز هستند افرادی که آرای مردم را حقالناس نمی دانند ؛ وقتی که رهبری اعلام میکنند که رای حقالناس است يعنی ايشان اين نگرانی را داشتهاند که يک عده قبول ندارند که «رای» حقالناس است.
اگر درست عمل شود ضريب اطمينان (از عدم تقلب) بالا میرود؛ (اما) امکان تقلب هميشه وجود دارد، شاهد هم بوديم شورای نگهبان تاکنون آرای چند حوزه انتخابيه را ابطال کرده است.
برای تسلط علوی بر امور بايد کمک کرد
آقای علوی رويکرد اخلاقی و قانونی دارد و بايد کمکش کنيم تا تسلط لازم را به طور کامل بر کارش پيدا کند.
در اين باره [آقای علوی در تلاش و رايزنی است تا آقای روحانی در جايگاه هيئت رئيسه خبرگان قرار بگيرد] خبری ندارم.
[درباره ماجرای تذکر آقای روحانی به برخی مشاورانش در پی طرح پيشنهاد امام جمعهای]اطلاعی ندارم.