کوبانی و کُرد: گفتوگوی محمود دلخواسته با ابوالحسن بنیصدر
کُردها هيچ نيازی ندارند که در منطقهای وسيع و بسته و محاصره در چندين کشور، در حالت انزوا زندگی کنند. گفتمان خود را به گفتمان دوستی و يگانگی تبديل کنيد آنگاه خواهيد ديد که هر تهاجمی بر ضد شما موج کمک و همدردی را در منطقه بر خواهد انگيخت
کسانی که با بنی صدر گفتگو کرده اند نيک می دانند که بنی صدر در پاسخ به سوالات هميشه نگاه مصاحبه گر را متوجه ريشه و تبار شناسی موضوع مورد سوال می کند، به سطح قانع نيست و به عمق می رود و پرسشگر را با خود در سفر پاسخ همراه می کند و اينگونه دوگانگی مصاحبه گر و مصاحبه شونده را از ميان بر می دارد. در عين حال سوال کننده اصلا نياز نمی بيند که برای گرفتن پاسخ صريح و شفاف بايد با او پنجه در اندازد تا از لفافه پاسخهای مبهم و ديپلماتيک سعی کند پاسخی بدست بياورد، چرا که بنا بر روش معمولش هميشه در شفافيت و صراحت، برای بسياری، غير قابل باوری سخن می گويد. اين مصاحبه نيز از آنگونه مصاحبه ها می باشد که می توانست بسيار گسترده تر شود ولی فکر کردم که شايد بهتر باشد که مصاحبه ديگر را از طريق واکنشهايی که اين مصاحبه در پی خواهد آورد دنبال کنم و اينگونه به محصولی تبديل شود که حاصل کار جمعی می باشد.
محمود دلخواسته
***
سوال: آقای بنی صدر وضعيت در کوبانی وضعيت رو به فاجعه ای می باشد. پيشمرگه های کرد در داخل شهر با شجاعت می جنگند ولی به نظر می رسد جنگ در حال مغلوبه شدن است. به نظر شما راه حل شکست داعش چيست؟
بنی صدر: مسئله کوبانی و جنگها در منطقه کرد نشين سوريه مسئله داخلی نيست تا بگوييم که راه حل آن در داخل است بلکه مسئله ای بين المللی می باشد که در آن امريکا و ترکيه و عربستان و کشورهای خليج فارس و قدری اروپا در ايجاد ان نقش داشته اند. بنابراين راه حل نيز بايد در اين رابطه يافت شود. دو راه حل در درجه اول بنظر می آيد:
۱. برای کردهای سوريه امکانات نظامی و ديگر امکانات فراهم شود تا از خاک خود بر عليه داعش دفاع کنند. از منظر عملی، اين وظيفه بيشتر بر گردن ترکيه می افتد چرا که اين فاجعه در ورای مرزهای آنها در حال رخ دادن است و هم امکانات نظامی را در اختيار دارند. ولی ترکيه اينکار را نخواهد کرد، علت هم روشن است. از ديدگاه دولت ترکيه به اين مسئله نگاه کنيم می بينيم که دولت اوردغان چند سالی می باشد که در رويای باز سازی امپراطوری عثمانی می باشد و از اين منظر نه تنها برايش هيچ فايده ای ندارد که به کمک کردهای سوريه بشتابد بلکه کردها را مانعی برای اين امپراطور سازی می بيند. با اين وجود اگر هم بخواهد به فشارهای بين المللی سر فرود آورد و واقعا بخواهد که به کردهای سوريه اسلحه برساند، اينکار را به اين دليل انجام نخواهد داد چراکه هيچ اطمينانی به کردهای سوريه و کردهای خود ندارد و با خود می گويد به داعش کمک شد و حال شده رقيب ترکيه در اجرای برنامه هايش. و از کجا معلوم که اين اسلحه ای که به کردها خواهد داد فردا بطرف او شليک نشود و اينکه هيچ تضمينی وجود ندارد که کردهايی که در حال حاضر بر ضد داعش در حال جنگ هستند فردا بر ضد يکديگر اسلحه نکشند و آتش جنگ به ترکيه کشيده نشود.
دولت اسد هم بخود می گويد که برای او بهتر است که بگذارد داعش ترتيب کردها را بدهد و بعد به جنگ داعش خواهد رفت و خود را به عنوان قهرمان مبارزه با داعش و تروريسم عرضه خواهد کرد و اينگونه ماندن رژيم خود را تضمين خواهد کرد.
۲. راه حل واقعی تر اين است که يک کنفرانس بين المللی از طرف تمامی کشورهای درگير تشکيل شود. کشورهايی که سبب ايجاد داعش و ديگر سازمانهای بنياگرا شده اند و به اين نتيجه برسند که اين هيولايی را که ساخته اند فردا به سراغ آنها هم خواهد آمد و بهتر است که تا همه چيز از کنترل خارج نشده ترتيب داعش را به اينگونه بدهند که، اول تمام کشورهايی که در سوريه دخالت کرده اند، بطور جدی دست از دخالت بردارند و کمکهای مالی و نظامی خود را قطع کنند، تا از توان نظامی و تبليغاتی اين گروه ها کاسته گردد و بعد نيروی نظامی از طرف سازمان ملل را به سوريه فرستاده تا دست داعش را از سرزمين کردهای سوريه کوتاه کند. البته ترکيب اين نيروی نظامی بايد از کشورهايی باشد که هيچ نفعی در سوريه ندارند. کشورهايی مانند هندوستان.
سوال: مسئله ای ديگری که با آن مواجه هستيم اين است که بر خلاف حمله اسرائيل به غزه که سبب ايجاد گسترده همدردی در منطقه، دنيای اسلام و حتی در غرب شد، شاهد همدردی ضعيفی با فاجعه کوبانی و در عين مقاومت قهرمانانه پيشمرگه های زن و مرد، در منطقه هستيم و حتی در ميان خود کردها اين احساس همدردی همه گير نيست و برای مثال دولت مسعود بارزانی هيچ ميل به کمک به کردهای سوريه را ندارد بلکه در سانسور هم می کوشد بطوری که بقول يکی از هموطنان کردمان، در زمانی که کردها در کوبانی شب و روز در حال مبارزه هستند، تلويزيونها دولت بارزانی برنامه آشپزی را پخش می کنند. بنظر شما علت چيست؟
بنی صدر: بايد واقعيت را هميشه صادقانه با مردم در ميان گذاشت چرا که بدون ديدن واقعيت آنگونه که هست، راه حل را نمی شود يافت. واقعيت اين است که ناسيوناليسم قرن بيستم بسياری از سازمانهای کرد، تحت تاثير ناسيوناليسم اروپايی قبل از جنگ جهانی دوم( و حالا نيز ولی با حالتی رقيق تر.) در هر کشوری که بوده بر تضاد بنا شده است .در تعريف هم همينطور. در عراق کرد بر ضد عرب خود را تعريف کرده و در ايران برضد فارس و در ترکيه برضد ترک. خب وقتی گفتمان کردی اين گروه ها و سازمانها بر دشمنی با ديگری بنا شده است اولين چيزی که از جای بر می خيزد، احساس اطمينان و نيز همدردی می باشد. برای نمونه اگر ترکيه اطمينان داشت که اين اسلحه ای که به سازمانهای کرد می دهد فردا بر ضد خود او بکار نمی رود، يک چنين حمايتی می توانست واقع بشود. بنابراين پيشنهاد من به هموطنان کرد،( در اينجا باز ياد آوری شوم که من کردها را ايرانی می دانم و دانسته ام، ) ا برای اينکه کردها از حالت انزوايی که خود يکی از عوامل اصلی ايجاد آن هستند، خارج شوند اين است که گفتمان کرد بودن را از گفتمان تضاد با ديگری به گفتمان دوستی و آشتی و همکاری با ديگر تبديل کنند. کردها هيچ نيازی ندارند که در منطقه ای وسيع و بسته و محاصره در چندين کشور، در حالت انزوا زندگی کنند. گفتمان خود را به گفتمان دوستی و يگانگی تبديل کنيد آنگاه خواهيد ديد که هر تهاجمی بر ضد شما موج کمک و همدردی را در منطقه بر خواهد انگيخت. باز هم برای عبرت بگويم که اگر بعد از انقلاب، سازمانهای کرد قبل از اينکه رژيم جديد حتی فرصت نفس کشيدن پيدا کند و در حالی که انقلاب ما گل را بر گلوله پيروز کرده بود بجای دست به اسلحه بردن و حمله به پادگانها، گفتمان تضاد خود را به گفتمان دوستی و همکاری تبديل کرده بودند تا با ياری يکديگر بتوانيم مردم سالاری را هر چه زودتر در کشور مستقر و اينگونه مانع باز سازی استبداد شويم و اينگونه کردها هم در ميان ساير اقوام ايرانی به حقوق شهروندی و قومی و جنسيتی و دينی خود دست ميافتند و ديگر ما شاهد باز سازی استبداد و استقرار رژيمی که بر خيانت، جنايت و فساد بنا شده نمی شديم.
شما نگاه کنيد، حتی امپراطوری ها برای ايجاد امپراطوری، در داخل خود نياز به گفتمان دوستی و همکاری دارند. مثال آن را در صلاح الدين ايوبی می بينيم که کرد بود ولی کرد بودن خود را مايه ضد عرب بودن نکرد و در نتيجه ايجاد دوستی و همکاری بين عربها و کردها، صليبی ها را شکست داد يا نادرشاه که در پی ايجاد امپراطوری خود بود روسای مذاهب سه گانه را گرد آورد تا سه دين را يک دين کنند و يا همين اتحاديه اروپا، اصل را در داخل خود بر همکاری گذاشته است و برای همين بشدت با هر جنبش تجريه طلبانه ای مخالف است و اين را می دانيم که يکی از علل شکست رفراندم اسکاتلند اين بود که اتحاديه اروپا کار را بر اسکاتلند سخت گرفت و اينکه اگر جدا شود بايد دوباره تقاضای عضويت کند و در آخر صف بايستد و اينجور چيزها. خب وقتی امپراطوری ها برای استمرار و رشد خود به گفتمان دوستی در درون خود نياز دارند، جنبشهای مترقی و مردم سالار، بسيار بيشتر به اين گفتمان دوستی نياز دارند.
در مورد کردستان عراق نيز، همين خود را ضد غير کرد تعريف کردن، سبب شد اين منطقه تنها بماند. ورود امريکا به عمل و کمک رژيم ولايت فقيه نه بخاطر دفاع از حقوق اين مردم که برای حفظ منافع خويش بود. اما وقتی مردمی برحقوق خويش، از جمله حق دوستی با ديگران تکيه نکنند، زندگيشان همواره در قيد منافع ديگران است. در حمله داعش به آنها، تنهائی حکومت خودمختار را ديديم و مداخله رژيم ايران و نيروی هوايی آمريکا بخاطر منافع خويش را نيز ديديم. آسيب پذيری شديد، حتی دربرابر داعش را نيز ديديم.
سئوال: سئوالی که بسياری مطرح می کنند اين است که چرا اکثر سازمانهای سياسی کرد مسلح هستند و بقول يکی از هموطنانمان در ميان آنها فتيش اسلحه وجود دارد و انگار برايشان سازمان سياسی که مسلح عمل نکند، سازمان بی يال و دم و اشکم است. بنظر شما علت اين تمايل بسيار شديد به مسلح بودن چيست؟
بنی صدر: بيشتر پاسخ را بايد در همان گفتمان «ديگران دشمن من هستند» يافت. وقتی شما اصل را بر تضاد با ديگری می گذاری، البته بکار گيری اسلحه محل پيدا می کند ولی اگر اصل را بر دوستی و همکاری گذاشتی، البته برای دفاع از خود بايد آماده باشی. اما با اطمينان از اينکه تنها نيستی. حال شما نگاه کنيد اين سازمانهای کرد در سوريه، مسلح هم بوده اند و سه سال هم برمنطقه خود مهار داشتهاند. در اين سه سال، داعش در حال پيدايش و سازماندهی گسترده خود بوده است. پرسش ايناست که کردها چرا خطر را نديدند و فکر مقابله با آن را نکردند؟ اگر خطر را ديدهاند، بيشتر دلالت ميکند براين واقعيت که نفس مسلح بودن هم هيچ تضمينی ايجاد نمی کند. و اگر خطر را نديدهاند، هم يعنی اين که مسلح بودن تضمين کننده نيست و هم میگويد مردم سوريه با همکاری با يکديگر بسا میتوانند مانع از بروز فاجعه بشوند. کاری که با هم میتوانند بکنند، جدا جدا نمیتوانند بکنند.با تکيه به قدرت خارجی نيز، زندگی در دشمنی و بیثباتی است.
در پايان خوب است که گفتگو را با بيان روايتی به پايان ببرم. توضيح اينکه چندی بعد از جنگ در سنندج، دو سازمان کومله و حزب دموکرات کردستان با من تماس گرفتند و پيشنهاد دادند که در مقابل عفوعمومی، حاضر هستند اسلحه را زمين بگذارند. يعنی به اين نتيجه رسيده بودند که مسلحانه کردن مبارزه سياسی نتيجه عکس داده است. برای اقای خمينی نامه نوشتم و پيشنهاد کردم که عفو عمومی و تمام و کمال از نوع عفوی که پيامبر بعد از فتح مکه به مکيان داد را بپذيرد. آقای خمينی پاسخ داد که شما بگوئيد عيبی ندارد تا بعد. گفتم نه نمیشود، خلاف حق و اخلاق است. حاضر نشد تأمينی که بايد داد را بدهد. معلوم بود که اگراسلحه را زمين میگذاشتند، خلخالی به سراغشان میرفت برای اعدام. به همين دليل برای دکتر قاسملو و رهبران کومله پيام فرستادم که اسلحه را زمين نگذاريد چرا که من ضمانت جان شما را نمی توانم بکنم. در اينجا هم می بينيم که خمينی برای باز سازی استبداد به اهميت ايجاد بحران پی برده بود. بی علت نيست که استبداد حاکم هميشه کشور را از يک بحران وارد بحران ديگری کرده است و همين بحران سازی ها نيز بالاخره کارش را خواهد ساخت.
شاد و پيروز باشيد.