جامعه شناسی شهری اکولوژيکی تهران، جلال ايجادی
در اين شهر ناهنجار اضطراب شهروندان خيالی نيست، آنان قربانی اين فضای مسموم هستند. ايرانيان بايد به شادی بدون دلهره برگردند و يکی از راه های شادمانی بازگشت به يک محيط زيست سالم و باطراوت است، بازگشت به يک شهر اکولوژيکی سياسی است، زيستن در فضای آزادانه است. مديريت کنونی شهر تهران استرس آور و سرطان آور و آلودگی گستر است
ضرورت تئوری اکولوژيکی شهری
جامعه شناسی شهری يکی از رشته های اساسی جامعه شناسی بوده و در پی بررسی تحولات تاريخی شهر، سازماندهی و سياستهای عمرانی، فعاليت و منطق اقتصاد شهری، سياست مسکن، ساختار فيزيکی و فضائی شهر، روابط بين انسان های ساکن شهر، لايه های اجتماعی شهری، فضای همبستگی يا پاره گی، پديده هايی مانند جنايت و خشونت شهری، اکولوژی شهری و غيره می باشد. در يک روند دراز شهر بعنوان مرکز معضلات و رويدادهای تند و مدرن، بمثابه چارچوب زندگی مشترک ولی تنگ و التهاب آور شهروندان و بر پايه فاصله ها و دوری های شتابان افراد از يکديگر و از گروه، شکل گرفته است. شهر تجلی برجسته سرمايه داری گشته، بسرعت همه چيز را در خود می پيچد و جهان را در خود خلاصه می کند. شخصيت پيچيده شهر را بايد دريافت و اين شناخت بدون جامعه شناسی بازيگران آن و تاريخ و منافع و ديدگاههای آنان ميسر نخواهد بود.
در سرآغاز قرن بيست و يکم، جامعه شناسی شهری بناگزير بعد اکولوژيکی بخود ميگيرد. اين امر بيان تحول اين جامعه شناسی بوده که طبيعت و اکولوژی را به مرکز توجه خود انتقال دهد. ديدگاه نوين همانا جامعه شناسی شهری اکولوژيکی است. اين ديدگاه درک مدرنيته از شهر را انتقاد نموده، بدون آنکه تعقل و انديشه مدرن و خردگرائی را بدورافکند، و به درک فرامدرنيته شهری تکامل يافته است. با برآمد پربلماتيک زيستبوم در جهان و ويرانگری های پياپی و شتابان زيست محيطی، بررسی جامعه شناسانه شهر بطور مسلم با ديدگاه اکولوژيکی گره می خورد. اکولوژی شهری از رابطه طبيعت و زندگی شهری و فضای فيزيکی و شهرسازی جديد سخن می گويد و بيانگر طرح های نوين در حفاظت از طبيعت و بينش زيستبومی برای شهری است که توسعه موزون و پويای خود را در ناموزونی و تضاد با محيط زيست نمی بيند؛ آيا هميشه رشد شهر به تخريب محيط طبيعی منجر می گردد؟ آيا منطق اقتصاد مالی و تکنيک نابود کننده هماهنگی طبيعت و کشاورزی و زندگی انسانی است؟ در بسياری از موارد الگوی رشد اقتصادی و تکنيکی به تضعيف يا ويرانی طبيعت و فضای زيست محيطی شهری منجر گشته است. بنابراين جامعه شناسی اکولوژيکی شهری، پديده شهر را به عنوان يک کليت اجتماعی زنده در پيوند با محيط و عامل اکولوژيکی و در يک اکوسيستم يگانه مورد بررسی قرار می دهد.
در جامعه شناسی شهری پژوهشگری اساسی اين است که شهر بازتاب کدام مناسبات اجتماعی است؟ آيا انسان بر شهر غلبه داشته و آنرا متناسب با نيازهای عميق انسانی و فرهنگی و زيستبومی سامان ميدهد يا خير؟ در تجربه تاريخی توسعه شهری هميشه تابع نيازها و خواست های بالنده و انسانی نيست. قدرت اقتصاد سوداگرانه، قدرت جاه طلبانه و امپراتوری خواهانه افراد، قدرت شبکه های ترور و فساد مالی، قدرت شرکتهای چند مليتی، قدرت نظاميان، قدرت بوروکراسی و ديوانسالاری و غيره، هريک به نتايج کاملن متفاوت منجر شده و براحتی در هر يک از اين بينش ها، منافع زيست محيطی و فرهنگی و آرامش انسانی و هماهنگی اجتماعی قربانی می گردند. آن بينشی از شهر و شهرسازی خوب است که زندگی انسان را سالم و با کيفيت می کند. برخی شاخص ها برای زندگی سالم و با کيفيت عبارت از درآمد، آموزش، شغل، امنيت، بهداشت، دسترسی به خدمات، تکنولوژی، مشارکت مدنی، صاحبخانه بودن، آزادی بيان و محيط زيست می باشد. برای نسلهای کنونی و نسلهای آينده بايد زندگی سالم را هدف قرار داد و به نقد سياستهای شهری يک جانبه و ديوانسالارانه و تکنيک گرا و سود طلب پرداخت. شخصيت هر شهری ناشی از تاريخ و ايدئولوژی و منافع سازندگان آن می باشد. با ديد ساده می توان از شهر بورس و امپراتوری مالی، شهر فرهنگی، شهر اذان و مسجدها، شهر آسمانخراش ها، شهر علم و تکنولوژی، شهر اکولوژيکی، شهر وحشت و جنايت، صحبت نمود. بطور مسلم شهر پديده بسيار پيچيده ای است و محصول بازی و منافع بازيگران گوناگون است، ولی در يک نگاه ساده شهر دارای يک روح برجسته می باشد. اين روح و مشخصه برجسته، چکيده تاريخی و شخصيت شهر را معنا می بخشد. حال ما در پی کدام الگوی شهری می باشيم و تهران را دارای چگونه شخصيتی می دانيم؟
رشد ناهنجار و سوداگرانه تهران
تهران بويژه از دوران رضا شاه بسوی مدرنيسم جهت گيری ميکند. بناهای قديمی مانند شمس العماره، دارالفنون، ساختمان وزارت خارجه ملهم از تخت جمشيد و بازار تهران، در دوران پهلوی با ساختمانهای دولتی و کاخها و بانکها و طرح های متعدد معمارهای مدرن ايرانی و گرجی و فرانسوی و ارمنی تکميل می گردند. در دوره پس از انقلاب اسلامی بافت شهری با تخريب پر شتاب برخی محله های قديمی، با ساخت مجتمع تجاری ميلاد نور، مرکزهای بازرگانی مانند گلديس در غرب تهران و برج های تهران و ويلاسازی ها، و بالاخره با شبکه بزرگراه ها مانند بزرگراه های شهيد صدر، شهيد بابايی، شهيد همت، شهيد چمران، شهيد مدرس، خيابان وليعصر و ساختن اولين بزرگراه دو طبقه تاريخ ايران "پل طبقاتی صدر" بصورت شگرفی تغيير می کند. پايتخت ايران بمانند يک شهر بزرگ، بطرز افقی با جذب فضای حومه شهر، روستاهای نزديک، زمين های کشاورزی پيرامون و کوهپايه های البرز و بطرز عمودی با ساختن برج های بزرگ و متروها و پلهای هوائی رشد می کند. در سال ۱۳۴۱، حبيب القانيان سرمايهدار معروف ساختمان آلومينيوم را با ۱۴ طبقه به پايان برد و اين ساختمان نشانه مهمی از ساختمان سازی مدرن صنعتی بود و در پی آن در طی سه دهه برج ميلاد با ارتفاع ۴۳۵ متر بلندترين برج کشور، برج بين المللی تهران با ارتفاع ۱۶۲، برج سفيد با ارتفاع ۱۳۲، برج بانک مرکزی با ارتفاع ۱۳۰ و غيره، از جمله برجهای شهری جديدی هستند که نمای عمومی شهر را دگرگون می کنند. در سالهای گذشته بيشترين رشد تهران افقی بوده ولی به لحاظ نياز ساکنان به مسکن و تمرکز اداری و اقتصادی بسرعت بسوی توسعه عمودی نيز حرکت کرده است. تا چندی پيش ميانگين طبقات در شهر تهران ۲.۱ طبقه است و براساس طرح تفصيلی شهرداری در افق سال ۱۴۰۰ به چهار طبقه افزايش می يابد و تهران که در مقايسه با ساير کلانشهرهای جهان در اصطلاح شهری کوتاه مرتبه محسوب می شد در آستانه تحول جديدی قرار گرفته است. ساختمان های بلند با برج سازی های مسکونی و اداری هرچه بيشتر رشد يافته و هر چند امروز تنها ۱۰ درصد ساختمانهای تهران بلند مرتبه هستند ولی آهنگ رشد عمودی افزايش يافته است.
اين پروژه های ساختمانی با انگيزه سرمايه سوداگرانه و سودگيری بسيار بالا صورت می گيرد و اين منطق ناهنجاری های خاص بوجود آورده است. بعنوان نمونه در ساختمان سازی هميشه ضوابط ايمنی رعايت نمی شود. در مراحل اجرايی طرحها، از آنجا که ساختمانها با انگيزه های اقتصادی و به دلايل بهره گيری مادی بيشتر برپا می شود، تغييراتی در اجرای فضاهای خاص از جمله پله و آسانسور صورت می گيرد و در زمان پايان عمليات ساختمانی، گاه اين گونه بناها فاقد پلکان های خروج ايمن و متناسب با استانداردها و نوع کاربری و ارتفاع ساختمان است. گسترش و تراکم شهری تهران هميشه با ضوابط لازم در برابر احتمال زلزله صورت نگرفته است. اين توسعه شهری ناهنجار بر پايه گسل های متعدد تهران صورت گرفته است. گسل شمال تهران بزرگترين گسل شهر است که در جنوب دامنه رشتهکوه البرز و در شمال شهر تهران قرار دارد و گسل مهمّ ديگر گسل ریاست. اين گسل ها در شرايط وقوع زلزله تلفات بسيار دردناکی در پی خواهد داشت و خرابی ها بخاطر فقدان ضوابط ضد زلزله، نبود تکنيک های مناسب و رشد عمودی شهری بيسابقه خواهد بود. شهر تهران با قدرت اقتصادی خود نقش اساسی در اقتصاد کشوری بازی می کند و بر اساس گزارش همشهری انلاين تهران پنجاه و ششمين شهر جهان است و توليد کننده ۲۵ درصد درآمد ناخالص داخلی می باشد. البته اکثر اين ثروت در اختيار يک قشر کوچک اجتماعی قرار دارد. ولی عليرغم اين توزيع ناهنجار ثروت، تهران شهر با تعادل و با ثباتی نيست. تهران نبض اقتصاد و سياست ايران است و با تمرکز تصميمات اداری و سياسی و نيز تمرکز قشرهای ميانی جامعه و تقاضای های انبوه اجتماعی و فرهنگی و سياسی، مستعد بحران های پياپی اکولوژيکی و اجتماعی است. با توجه به اين سابقه و ساختار تاريخی، شهر تهران با مشکلات عميق مديريتی گرفتار است و بيش از پيش با تنش های مهلک جديدی مانند بحران زيربنائی و ساختاری و اقليمی روبرو بوده و خواهد بود که در زير به برخی از آنها اشاره می کنيم. (به کتاب اخير من "جامعه شناسی آسيب ها و دگرگونی های جامعه ايران" رجوع کنيد)۱
آسيب ها و معضلات شهری تهران
مديريت شهری تهران پيوسته نابسامان و فاقد يک طرح جامع واقعی بوده است. در دهه های اخير شهرنشينی و شهرسازی تهران در فقدان يک طرح عمومی دراز مدت و سياست شهری همه جانبه و هماهنگ و اکولوژيکی و در نبود بررسی علمی عوامل متعدد تاثيرگذار در سطح ملی و بين المللی، شتاب گرفت. تهران در يک حرکت خودبخودی و متناسب با منافع گروه های اقتصادی و شبکه های فشار رشد يافته است. متاسفانه به سبب عوامل ساختاری- سياسی- اقتصادی موجود، دستگاه شهرداری و اجرائی دراين زمينه هيچ گاه ابتکارعمل را دردست نداشت و در بسياری از موارد از هوشياری لازم بدور بود. مديريت شهری با اعمال سياست های سلبی و دستوری اداری برای جلوگيری ازتوسعه شهری، با تعيين سقف جمعيتی، با ممنوع سازی واحدهای صنعتی درون محدوده ۱۲۰ کيلومتری، با ايجاد تسهيلات گوناگون برای جلب مردم به سکونت در شهرهای جديد و غيره، قادر نشد سير امور را جهت داده و با درايت از رشد ناهنجار و آسيب ديدگی شهر بکاهد. شهر تهران از امکانات بهداشتی و زيست محيطی و فرهنگی و ورزشی و تفريحی و امنيتی و تکنولوژيکی و وسايل حمل و نقل عمومی لازم و کافی محروم است و در چنگال سرمايه سوداگرانه و بوروکراسی فاسد و آلودگی اقليمی دست و پا می زند.
مشکلات کلان شهر تهران، دربعد « فيزيکی- فضائی- اکولوژيکی » پنج گانه اند:
۱) مشکل مسکن و گرانی آن
جامعه شناسی شهر تهران نشان ميدهد بخش عمده جمعيت آن کم درآمد است و در برگيرنده اقشارحقوق بگير، يا گروه های مستقل و مشاغل آزاد کم درآمدی بوده، به ندرت مالک محل سکونت خود می باشند. سرمايه سوداگرانه در بخش خريد و فروش و معاملات املاک، گرانی سرسام آور زمين و مسکن و هزينه سنگين کرايه خانه را باعث گشته است. بخشی از اقليت مرفه و توانگر ثروتمند در مناطق ويژه شهری، دارای مسکن های بسيار شيک و لوکس و فوق لوکس می باشد، و در همان زمان بسياری از کم درآمدها خانه بدوش به حاشيه رانده شده اند، پديده ای که توسط برخی از کارشناسان بعنوان "سرريز جمعيتی" قلمداد گشته است. بر اساس آمار دولتی ميزان۳ هزار و ۲۶۸ هکتار بافت فرسوده و حاشيه ای و نامناسب در تهران وجود دارد که ۵ درصد مساحت تهران است و ساکنان اين مساحت معادل ۱۵ درصد جمعيت اين شهر است.(سايت تسنيم ۱۸/۲/۱۳۹۳) به معنای ديگر يک بخش مهم از جمعيت پايتخت در يک مساحت کوچک قرار دارد که از نظر تمرکز جمعيت بالاست، ولی از نظر بهداشتی و ايمنی و مسکن بطور کامل در شرايط بد و دلخراش زندگی می کند. بنا بر يک تخمين نزديک ۳۰۰۰۰ خانوار در چادر، کپر، آلونک و مکانهای نامعلوم زندگی میکنند. اين وضع حاصل محروميت و فقر سکونتی تودههای مردم کم درآمد، زير خط فقر و بی چيزان طبقاتی می باشد. بخش مسکن در اقتصاد کشور به تحول ساختاری در سياستگذاری، برنامهريزی و انتقال منابع نياز دارد که در آن بطور مسلم اين توزيع بسيار ناعادلانه و ويرانگر منابع بايد به توزيعی کارآمد و عادلانه تبديل شود و فشار رانت خواری و قيمت زمين شهری و سودبری کلان سرمايهداری بزرگ املاک شهری متوقف شود يا کاهش يابد. به گفته دولت در تهران ۲۱ درصد کمبود مسکن وجود دارد و اين وضع در جنوب تهران وخيم تر است، اين امر بيانگر يک بحران بزرگ ساختاری است.
البته در تمام جوامع صنعتی به لحاظ جذابيت شهری قيمت ها با افزايش مواجه هستند ولی در برخی موارد مانند شهر تهران با توجه به حجم عظيم سرمايه رانتی و سوداگر در بخش زمين و ساختمان و فساد گسترده، مشکل مسکن به يک معضل اساسی برای بخش عظيم شهروندان تبديل شده است. درسال های ۷۸ تا ۸۳ نوسان هزينه مسکن در سبد خانوار در حدود يک درصد بود و متوسط اين هزينه در سبد مصرف خانوارهای ايرانی در حدود ۲۹ درصد ميرسيد، از سال ۸۴ تا ۹۰ اين هزينه به شدت افزايش پيدا کرد و امروز بيش از ۵۰ درصد سبد مصرفی است.
۲) مشکل جابجائی در شهر
گذشته ازکمبودهای ساختار فيزيکی- فضائی شبکه معابر و خيابانهای کلانشهر، مشکلات سيستم حمل و نقل و ترافيک که شبکه مذکور را مورد استفاده قرارميدهد هم قابل اهميت است . سيستم ترافيک تهران متشکل است ازجامعه شهری استفاده کننده، امکانات حمل و نقلی، کيفيت خدماتی و اطلاع رسانی که شهر در اختيار دارد. در تهران شبکه های ريلی سطحی و زيرسطحی، سيستم های اتوبوسرانی، وسايل نقليه حمل و نقل بار، تاکسيرانی و بالاخره خودروهای شخصی و غيره، سيستم حمل و نقل کلانشهر را تشکيل ميدهند. علی رغم هزينههای بسيار، ساخت راه ها و بزرگراهها، زيرگذرها و روگذرها، تونلها و متروها، مسيرهای ويژه اتوبوس، افزايش ناوگان اتوبوس و تاکسی، اکثر نيازهای کمی و کيفی جابجائی شهری بدون پاسخ است. طبق آمار دولت برای ۱۰ ميليون جمعيت تهران و حومه تنها هفت هزار و ۵۲۲ دستگاه اتوبوس وجود دارد که ۶۰۹ دستگاه از اين اتوبوس ها نيز بيش از ۱۰ سال عمر دارند. هر ماه به طور متوسط ۷۶ دستگاه اتوبوس در پايتخت فرسوده می شود و بايد جانشين شود. برای پاسخگوئی به نيازهای شهری کنونی مردم، تعداد اتوبوس ها به بيش از ۱۲ هزار دستگاه بايد برسد. بعلاوه تهران حداکثر برای ۲ ميليون دستگاه خودرو ظرفيت دارد، در صورتی که در سال ۱۳۹۳ نزديک شش ميليون دستگاه خودرو در تهران تردد میکنند. مهاجرت مدام جمعيت، ساخت و سازهای غير اصولی، فرهنگ رانندگی نادرست، انبوه خودروها و موتورهای فرسوده، کمبود وسايل نقليه همگانی، وجود يارانه برای بنزين و گازوئيل، وجود يک ميليون خورو فاقد قطعه ضد آلودگی "کنيستر"، فقدان مديريت اداری و قانونی، منجر به وخامت کنونی شده است. آلودگی شهر تهران بطور عمده ناشی از فعاليت وسايل نقليه غير استاندارد و انبوه گازها است. انتشار و پخش گازهای گلخانه ای و خطرناک مانند دی اکسيد نيتروژن و مونواکسيد کربن، سهمی ۸۰ درصدی در آلودگی دارد و پخش گاز دی اکسيد کربن گرمايش شهری را افزايش می دهد. بر پايه يک ارزيابی سالانه بيش از ۵۰۰ گرم ذرات آلاينده معلّق وارد بدن هر تهرانی میشود، در حالی که بدن تنها توانايی پالايش ۲۳۰ گرم آلاينده را در سال دارد(روزنامه مردم سالاری). بدين ترتيب نتيجه انباشت آلاينده در بدن انسان جز تخريب سلامتی و مرگ چيز ديگری نمی تواند باشد.
۳) نبود بهسازی در تجهيزساختاری و کاستی های زيربنائی در تهران
درعرصه فيزيکی- فضائی- زيست محيطی يکی از مشکلات و کاستی های زيربنائی است. اين کاستی ها آلودگی هائی چون آلودگی آبهای زيرزمينی و آلودگی صوتی و آلودگی اقليمی را تشديد کرده و موجب افزايش بيسابقه بيماريها و مرگ ومير شده است. کاهش و خشکی برخی سدهای اطراف تهران، آلودگی و کمبود آب مصرفی، نبود فاضلابهای بهداشتی لازم، از جمله مشکلات اساسی شهری در اين زمينه است. از جانب مسئولان شهری ايمن سازی درمقابل زمين لرزه و شبکه سازی فاضلابها با سرمايه گذاری لازم همراه نبوده است. بعلت فقدان مقاوم سازی ها در ساختمانهای موجود و فقدان بکارگيری دانش و علم ضد زلزله در ساختمانسازی تازه، شهرسازی تهران پادر هواست. فقدان شبکه کامل فاضل آب شهری و صنعتی زيان های غيرقابل جبرانی به سفره آب های زيرزمينی شهر وارد ساخته و به ميزان زيادی آنها را آلوده نموده است؛ اين نابسامانی زيربنائی کل زنجيره مواد غذائی و در نهايت بهداشت و سلامتی انسانها را بطور بيسابقه به خطر افکنده است. تهران فقط دارای ۵۰ درصد از شبکه فاضلاب خود است و به لحاظ کندی کار و فقدان امکانات مالی و بودجه لازم پروژه برای کل تهران انجام نخواهد شد. کار توسعه شبکه فاضلاب شهر تهران تنها با يک سوم منابع مالی درنظر گرفته شده و اتمام شبکه فاضلاب در افق سال ۹۷ تکميل خواهد شد. يکی از راههای افزايش آهنگ کار فاضلاب سازی گرفتن وام خارجی است که بابت بازپرداخت و بهره آن مشکلات جدی ديگری اضافه خواهد شد. يکی از پيامدهای فراگير نبودن شبکه فاضلاب نفوذ نيترات موجود در فاضلاب به آبهای زير زمينی و در مواردی آلوده شدن آب لولهکشی تهران است. معضل ديگر نبود شبکه فاصلاب، استفاده کشاورزان جنوب تهران از آب های فاضلابی است که حاوی فلزات سنگين، و آلودگیهای شيميايی است.
مطلب ديگر سيستم شوفاژ خانه مرکزی، شوفاژ های خصوصی، دستگاههای گرم کننده در محيط های شغلی و صنعتی، گرم کردن آب، بر پايه مصرف گازوئيل و گاز و نفت و برق ميباشد. نظام سوخت تهران بشکل گسترده توام با اتلاف انرژی می باشد. انرژی های پاک مانند انرژی خورشيدی و بادی مورد استفاده قرار نمی گيرد و روش های بهينه سازی گرمايش در دستور کار نيست. در اروپا استقرار شبکه توليد انرژی پاک خورشيدی در بامهای خانه و کارخانه با سرعت رشد می کند و بعلاوه برای محدود نمودن اتلاف انرژی روشهای بهنيه سازی توسعه يافته است، بعنوان نمونه در اين سيستم گرمايشی، بطور معمول گرمايش آب گرم موجود در لولههای کف خانه بين ۳۰ تا۶۰ درجه سانتیگراد است که در مقايسه با ساير روشهای موجود، ۲۰ تا۴۰ درصد در مصرف انرژی صرفهجويی میشود. سيستم گرمايش با آب گرم يا سيستم هيدروليک بسيار با صرفه است و به اين دليل از ديرزمان در سراسر دنيا مورد استفاده قرار گرفته است. متاسفانه اين نوع روش ها در ايران رايج نيست و فرهنگ سازی لازم انجام نگرفته است. محدود نمودن مصرف انرژی فسيلی با صرفه جوئی و تغيير روش در سوخت و انتخاب انرژی های پاک ميسر است. تغييرات زيربنائی و بهينه سازی سيستم سوخت در ايران يکی از اولويت های مبارزه با آلودگی های زيست محيطی است.
۴) تهران شهر خشن و نامطمئن
پديده خشونت در تهران نهادينه است و به عنصر پايه ای جامعه تبديل شده است. در فضای شهری شهروندان در پی آرامش می باشند ولی فقدان امنيت و وجود خشونت پليسی و اجتماعی عدم اعتماد را در شهر بالا برده و نگرانی های ساکنان را افزايش می دهد. شهروندان، زنان، دانشجويان، روزنامه نگاران، فعالان جامعه مدنی، دانشگاهيان، سياسيون، همه بنحوی نگران بازجوئی در برابر پليس، دستگير شدن و به زندان افتادن هستند. در عرصه اجتماعی تحمل فشار از يکسو زخمهای درونی انسانها را عميقتر ساخته و آنها را رنج می دهد ولی از سوی ديگر ذهنيت بخش مهم جامعه به آن خو کرده و جنبه منفی آنرا از ياد می برد. جامعه بيمارگونه رفتار می کند زيرا هم توليدکننده خشونت است و هم از آن رنج می برد، هم از خشونت می گريزد و هم خشونت را درونی خود می کند. در اين شرايط قدرت سياسی توتاليتر با مشروعيت بخشيدن به عمل اجباری دولتی خود تلاش دارد تا حساسيت به فشار دولتی را در جامعه کم نمايد و هر اجبار ايدئولوژيکی و پليسی را لازم و قانونی معرفی نمايد و اذهان را به تسليم در برابر فشار بکشاند.
بعلاوه در جامعه شکاف اجتماعی و بحران و فساد خشونت می آفريند. جامعه تهران خشونت پرور است زيرا اين شهر نابرابر و شلوغ و بيمار و نابسامان بافت اجتماعی را زير منگنه گذاشته و در فضای ايدئولوژی اسلامی خشونت پرور، انسانهائی که در محروميت و سرخوردگی قرار دارند و در افت و سقوط فرهنگی و اخلاقی غوطه ورند، بيش از پيش به رفتار خشونت گرا و جرم گرا روی می آورند. شرايط نابسامان شهری و فروريزی اخلاق در جامعه، مسئوليت را به يک عامل بی اهميت و دست و پا گير تبديل نموده و روان آدمی را با بی بندوباری و ضد قانونگرائی پرورش می دهد. مديريت بحران زا و منفی و غيردمکراتيک، قادر به پرورش شهروندان نبوده و زمينه ساز بی قانونی بيشتر و خشونتگرائی در جامعه می باشد. طبق نظر کارشناسان دولتی در تهران بيش از ۴۰۰ نقطه جغرافيائی جرم خيز وجود دارد. شهروندان نيازمند امنيت هستند حال آنکه روزانه در شهر تهران بين ۶۰۰ تا ۷۰۰ سرقت صورت می پذيرد و ما ميدانيم که مردم بسياری از موارد سرقت و بزه را به اطلاع پليس نمی رسانند. حداقل سن اوباشيگری که يکی از نمادهای بازر بزه و جرم در کشور می باشد هم اکنون در کشور به هفده سال رسيده است. لازم به يادآوری است سالانه ۸۰ هزار نزاع و درگيری خيابانی در خيابان های پايتخت صورت می پذيرد. طی يک دهۀ گذشته سالانه دست کم ۲۴۰۰ قتل در کشور صورت گرفته است(راديو فرانسه)، در مقايسه بايد گفت که ميزان قتل در سال ۲۰۱۲ برای اندونزی ۲۲۰۴، فرانسه ۶۵۵ ، آلمان ۹۱۴، عربستان سعودی ۲۰۲، قتل می رسد. بيش از ۲۵ درصد قتلهای ايران در پايتخت صورت می گيرد.
خشونت رفتارهای خرد و کلان را جهت داده و جامعه را از آرامش روحی و جسمی دور می کند. بعلاوه ايدئولوژی دينی خشونتگرا، پليسی که برای کندن آنتن با خودسری به پشت بامها هجوم می آورد، باندهای حزب اللهی گشت که برای زنان مزاحمت توليد می کنند، اعدام ها و نمايش های خشونت در خيابان و رسانه ها که الگوی زشت را به جامعه حقنه می کنند، چاقوکشی و قتل و دعوا های خيابانی، همه و همه زير بنای تربيتی برای خشونت های بعدی هستند.
۵) تهران در بحران آب
ايران در مجموع خود در منطقه خشک و نيمه خشک خاورميانه قرار دارد. تهران در شمال خود کوههای البرز را دارد و در جنوب خود با بيابان و کوير همسايه است و در معرض بادهای بارانزای غرب قرار دارد. تهران که در گذشته پيوسته دارای هوا معتدل بود بخاطر مشخصه اقليمی عمومی اش و کاهش باران و بخاطر ويرانگری های محيط زيست در آن و تخريب منابع آبی و جنگلی و پوشش گياهی و باغها و قناتها، دارای هوای نيمه خشک گرديده و بطور گسترده آلوده است. در گذشته وجود رودخانه های دايمی مانند رودخانه کرج، رودخانه جاجرود، رودلار،حبله رود، رود شور يا ابهر رود و طالقان رود اجازه می داد تا استان تهران از لحاظ منابع آب کمبودی نداشته باشد. اما در دوران اخير سدهائی که آب تهران را تامين ميکردند با بحران کاهش مواجه شده اند. در حال حاضر سد لتيان يک دوم و لار يک بيست و هفتم ظرفيت مخزن آب را دارد. سد لتيان از ۸۵ ميليون متر مکعب ظرفيت ذخيره آب ۴۰ ميليون متر مکعب و لار از ۹۵۰ ميليون متر مکعب ظرفيت فقط ۳۵ ميليون متر مکعب آب دارد، بنابراين حجم مخازن سدها خالی شده است.(خودنويس ۲۶ مرداد ۱۳۹۳). اين وضعيت بشکل فزاينده به معضل اساسی برای مديريت تهران تبديل گشته است. شهرداری تهران آب نيتراته به خورد مردم می دهد و در برخی شهرک های تهران آب مخلوط با فاضلاب است و بطور مسلم در آينده بسيار نزديک جيره بندی آب در تهران حتمی است. با توجه به مديريت بحران زای جمعيتی و با توجه به تخريب منابع زيست محيطی، بحران آب تهران جدی است و منابع آبی با اينگونه نابسامانی ها به يک معضل بزرگ اجتماعی و سياسی تبديل گشته است. شهرداری تهران فاقد يک بينش همه جانبه و طرح دراز مدت در عرصه مديريت منابع طبيعی خود است و بعلاوه هيچگونه سياست بازيافت آب مصرف شده را ندارد، فرهنگسازی نمی کند و بنابراين آبها هدر ميروند. آب در ايران منشا بحرانها و مبارزات اجتماعی مهم خواهد بود.
در بطن اين آسيب ها اکولوژيکی به يک مورد ديگر توجه کنيم. عليرغم اينکه در سالهای اخير پارک های مختلفی در شهر تهران بوجود آمده ولی نسبت به نياز به فضای سبز، فاصله زياد است. استاندارد سرانه فضای سبز در شهرهای ايران و از جمله تهران رعايت نمی شود. طبق شهرداری تهران سرانه فضای سبز در شهر تهران ۹.۲ است که در همه مناطق نيز يکسان نيست و اين مطلب نشان دهنده عدم تناسب توزيع مکانی فضای سبز در شهر تهران است. با توجه به وضع جمعيت کنونی شهر و پيش بينی رشد جمعيت آن بايد حداقل فضای سبز کنونی ۳۰ درصد افزايش يابد. ما از نظر قواعد محيط زيستی ملاکی داريم که میگوييم بايد برای هر فرد، معادل ۱۲متر مربع گلکاری در هر شهر وجود داشته باشد. اين موضوع مستلزم آن است که متناسب با جمعيتی که در يک شهر وجود دارد، اين جمعيت بتواند در کنار محل کار و محل تردد و مسکن خود در اسرع وقت از موقعيت گلکاری و فضای سبز پارک شهرها استفاده کند. منتها بايد خاطرمان باشد که اين ۱۲ متر مربع در يک فضای عمومی عادی و غير آلوده شهری معنا دارد. اگر فضای عمومی آلوده باشد، گلکاری قشنگ می باشد ولی اثر مثبت نخواهد داشت. هماکنون سطح فضای سبز شهری استان تهران اعم از طبيعی و دستپاش حدود ۶۰ هزار هکتار است که با استاندارد جهانی خوانائی ندارد زيرا با توجه به اينکه ۱۹ درصد جمعيت کشور در استان تهران سکونت دارد، اين پوشش گياهی ناکافی است. بعلاوه در جنوب تهران مناطق نيمه خشک و بيابانی و کانون بحرانی بيابانزايی وجود دارد و نيز دراطراف تهران برخی جنگلها مورد تخريب سازمانهای دولتی و بخش خصوصی قرار گرفته است و بالاخره صنايع و خودروها منبع انتشار آلودگی صنعتی است. اين نابسامانی ها در افزايش ميزان آلايندههای هوای تهران تاثيرگذار می باشد و هوا و فضای سالم و با طراوت را کاهش داده اند.
بنابراين حتا اگر ميزان گلکاری و فضای سبز داخل شهری را بهبود دهيم ولی همزمان مجموعهی فضای شهری را پر از ريزگرد و دود شيميائی و آلودگی سرطان زا و غيره کنيم، متأسفانه گلکاری مورد نظر ما، نمیتواند جواب لازم را بدهد و نيازهای زيست محيطی را جبران کند. پارکها لحظه آرامش و ديدار و استراحت و گپ زدن و خنديدن و شادمانی و موسيقی نواختن و بازی کودکان بايد باشند، ولی هنگامی که ريزگرد و گاز کربنيک فشرده فضا را گرفته، پارکها از عملکرد خود باز می مانند. ما بايد درک خودمان را از مسئلهی شهرسازی، از مسئلهی مسکن سازی و همچنين از طرح ميدانها و خيابانها و مراکز تجارتی سرپوشيده تعريف کنيم. در شهر همه افراد از سالمندان و کودکان و اشخاص ناتوان و ديگران بايد براحتی و سادگی آمد و شد داشته باشند. تهران بسيار شلوغ و متمرکز و دشوار برای افراد پياده، شهر پل های هوائی پياده رو که عابران از آن استفاده نمی کنند، شهر راه بندانها و شهری که برای گذر از خيابان عابر هيچگونه تقدمی ندارد و ادب اجتماعی فرسوده است. اين شهر دلپذير نيست و فاقد پذيرائی مهربانانه است. افرادی که از خانههایشان بيرون میآيند، بلافاصله با فضای شلوغ و عصبانی شهری، خودروهای با گازهای کربنيک و فلزات سنگين، آمد و رفتهای موتورسواران انبوه و فقدان رعايت قواعد رانندگی روبرو میشوند. در اين فضای شهری آشفته و سخت، اگر چنانچه فضای گلکاری و فضای سبز حداقل و لازم وجود نداشته نباشد، حالتهای استرس و ناراحتی روانی در مردم بيش از پيش افزايش پيدا ميکند.
تهران با آلودگی و استرس، شهری که نمی خندد
شهرها محصول ايدئولوژی و منافع تصميم گيرندگان می باشد. شهرسازی هميشه يک بينش و سياست خاصی را معنا ميدهد و هر تصميم گيرنده و طراحی، متناسب با درک مديران و سفارش مشتری دولتی يا خصوصی خود و نيز ديدگاه ايدئولوژيکی، نقشه شهر را تنظيم نموده و به اجرا درمی آورد. شهر محصول يک ايدئولوژی يا بينش خاصی از زندگی و قدرت سياسی و اقتصادی است. شهرهای جهان هميشه با معيارهای اکولوژيکی انطباق ندارند زيرا بازتاب بينش توليد ستاه و ايدئولوژيهای سلطه طلب هستند. اکولوژی با شهرهای موجود بعنوان يک ميراث صنعتی برخورد نموده و در صورت امکان تلاش دارد اين واقعيت زمخت را تغيير دهد و يا بينش جديدی در طرح های نو انتقال دهد. از جمله اقدام های مهم مداخله در طرح ها و تصميم های شهرسازی است. طرح شهر، متناسب با اکولوژی و توسعه پايدار و آرامش شهروندان، نيازمند درکی تازه و مدرن از شهر است. مدرنيسم نه بمعنای صنعتی کلاسيک و زير سلطه امپراتوری مالی و تکنيک، بلکه منظور مدرنيته ای هماهنگ و در آشتی با طبيعت و آسايش انسانی می باشد. شهرها بايد اکوسيستم طبيعی محيط خود را حفظ کرده و به کيفت شرايط زيستی برای ساکنان آن بيافزايند. ايجاد فضای سبز و حفظ منابع طبيعی و تامين خردمندانه آب سالم و بازيافت آب مصرف شده و توسعه فرهنگ اکولوژيکی در شهر از مسائل برجسته است. آيا در تمام نقاط شهری باغ های لازم برای تفريح و استراحت وجود دارد؟ آيا میتوان ميان مبلمان شهری يا طراحی شهری و شيوهی گلکاریها يا باغهای شهری، با وضعيت آلودگی و خمودگی شهروندان جامعه، پيوندی يافت؟ مسئلهی درک بافت اجتماعی و اقتصادی و فعاليت کشاورزی پيرامون شهر، درک از جايگاه هنر و کتاب در شهر، درک از مسئلهی پارکهای تفريحی و بيوديورسيته، درک از مسکن مناسب با طبقات کم و با انرژی پاک و نقشه ساختمانی که قادر به حفظ گرمای خانه ها می باشد، يک مسئلهی عميق و کلان زيستمحيطی است. ذهنيت تکنوکراتها و مهندسين کهنه فکر و بساز و بفروش ها در پی سود سريع و کلان است و کيفيت محيط زيستی دغدغه فکری آن نمی باشد. الگوی شهرسازی های موجود را بايد به پرسش کشاند. برخی شهرسازی ها اضطراب برانگيز و خشونتگرا هستند. برخی مسکن سازی ها با منطق کنترل و اسارت بوده و با هدف تبديل انسانها به وسيله و ابزار طراحی شده اند. مسکن هائی طرح و ساخته شده اند با حداقل فضای مشترک انسانی و اجتماعی و آنهم با اين هدف که هر متر مربع زمين از نظر اقتصادی سودمندترين معامله باشد. در بينش های رايج شهرسازی، فضای زيست محيطی فرعی و ناچيز در نظر گرفته می شوند تا قيمت تمام شده کوچک و سود حاصله کلان باشد.
شهرها را می توان از نگاه نظری به انواع زير تقسيم نمود:
شهر صنعتی با تمرکز صنايع و بنگاه های توليدی (شانگهای، لندن)
شهر تجاری با تمرکز بنگاه های بازرگانی (چنگو، نيويورک)
شهر اداری با تمرکز دستگاه سياسی و اداری (پاريس، مسکو)
شهر فرهنگی با تمرکز فعاليت های بزرگ هنری و فرهنگی (برلن، رم، پاريس)
شهر جهانی با تمرکز نمايندگی های بزرگ شرکتهای بين المللی (لادفانس، توکيو، لندن)
شهر خشونت با تمرکز قتل و فقر و بزهکاری (سان پدروسولا، اکاپولکو، کاراکاس)
شهر آلوده با تمرکز فعاليت های توليدی مسموم کننده (پکن، دهلی، کراچی)
شهر اکولوژيکی با تمرکز طرحهای زيست محيطی و آشتی انسان با طبيعت. (ريجويک در ايسلند، مامو در سوئد، کپنهاگ در دانمارک).
شهر تهران چگونه است؟ شهر بمثابه يک پديده جامعه شناختی پيچيده و متضاد است. شهر تهران با زيبائی و فرهنگ و نيروهای بالنده آشناست، با بوی خوش ادبيات و معماری و جاهای باصفا آشناست و همچنين شهر تهران شهر دروغ و بطور وسيع آلوده است و خطر مرگ، شهروندان را مدام تهديد می کند. مدير عامل شرکت کنترل کيفيت هوای شهر تهران از مرگ سالانه ۴ تا ۵ هزار نفر بر اثر آلودگی هوا و مصرف بنزين های سمی خبر ميدهد.(کيهان ۲۹/۹/۹۱) و اين شرايط اسفبار محصول نوعی مديريت غير مسئولی می باشد که نسبت به جان و سلامتی انسانها بی توجه است. زندگی انسان تباه می شود ولی شهر در پشت مدرنيسم تکنيکی خود، تباهی ها و آسيب ها را پنهان می کند. شهر تهران در فضای در مدرنسازی تکنيکی، تمام کمبودها و جنبه های منفی شهری را در خود جمع کرده است. شهر تهران، شهر خودروهای فرسوده، شهر اتوبان ها، شهر شلوغ، شهر دود و ريزگرد، شهر ساختمان های غير اکولوژيکی و انرژی خوار، شهر بانک های رانت خوار، شهر برج ها و ساختمان های بلند و ناهنجار، شهرفاضلاب های ناتمام، شهر تجارت اعضای بدن و کالاها ی سمی و بنزين کشنده، شهر هرج و مرج رانندگی، شهر پرجمعيت، شهر عبوس و لباسهای تيره، شهری که مسئولانش نمی خندند، شهر دختران با روسری های رنگی، شهر خشونت های پنهان و آشکار، شهر استرس و نگرانی، شهر بيماری های روانی و حوادث صنعتی، شهر طرح ريزان اتم، شهر فساد آخونديسم شيعه، شهر اسلام زده، شهری که کنوانسيون های جهانی زيست محيطی را رعايت نمی کند، شهر تصميم های بزرگ سياسی است. تهران يکی از آلوده ترين شهرهای آلوده جهان است. شهر تهران محصول رشد مدرنيسم، سرمايه های سوداگر و تمامی معاملات پنهان و آشکار سياسيون و بوروکراتها و مهندسان و معماران و مديران شرکتهای بساز و بفروش رانت خوار است. در اين شهر ناهنجار اضطراب شهروندان خيالی نيست، آنان قربانی اين فضای مسموم هستند. ايرانيان بايد به شادی بدون دلهره برگردند و يکی از راه های شادمانی بازگشت به يک محيط زيست سالم و باطراوت است، بازگشت به يک شهر اکولوژيکی سياسی است، زيستن در فضای آزادانه است. مديريت کنونی شهر تهران استرس آور و سرطان آور و آلودگی گستر است.
جلال ايجادی
استاد جامعه شناسی و اکولوژی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ – پاورقی:
http://www.amazon.fr/dp/1780832907