چهارشنبه 5 آذر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

احسان شريعتی: اصلاح‌طلبان خوب عمل نکنند، احمدی نژاد برمی‌گردد

• توهمی که پيشرفت هميشه خطی است و ما رو به جلو می‌رويم و شکست‌ها برنمی‌گردند٬ اشتباه است. بشر هر لحظه می‌تواند به قهقرا برگردد و دچار انحطاط شود. هيچ تضمينی وجود ندارد و اگر جريان‌های قبلی بد عمل کنند٬ هر جريانی می‌تواند برگردد و اين به عنوان يک قاعده کلی مطرح است.

ایلنا ـ احتمال بازگشت جريان راديکال به قدرت وجود دارد؛ اين جمله‌ای‌ست که اين روز‌ها در ميان اخبار جا باز کرده است. با توجه به نارضايتی‌هايی که نسبت به رفتارهای افراطی در جامعه وجود دارد، ممکن است در نگاه اول احتمال حضور مجدد اين تفکر بعيد و دور از ذهن به نظر برسد؛ احسان شريعتی اما می‌گويد؛ هر جريانی برای بازگشت، اميد دارد. به اعتقاد شريعتی احتمال بازگشت جريان‌های موسوم به اصولگرا يا اصلاح طلب به قدرت، دقيقا به نحوه عملکرد جريان حاکم بستگی دارد و می‌گويد اگر اصلاح طلبان بد عمل کنند، جريانی که حول رئيس دولت سابق شکل گرفته برمی گردد.

* گاه جريان‌هايی که از قدرت اجرايی کشور کنار گذاشته می‌شوند، تصميم می‌گيرند خود را احياء کنند. جريان نزديک به تفکرات دولت سابق يکی از آن‌ها به حساب می‌آيد. اين را می‌توان از تبليغات رسانه‌ای و ديدار وابستگان آن دولت با چهره‌های مورد قبول عامه فهميد. اما تا چه حد امکان بازگشت چنين جريان‌هايی وجود دارد؟ و آيا اصولا چنين جريان‌هايی می‌توانند به بازگشت اميد داشته باشند؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


- هر جريانی برای اينکه برگردد اميد دارد اما به طور کلی اينکه جريانات موسوم به اصولگرا يا اصلاح‌طلب برمی‌گردند دقيقا به نحوه عملکرد جريان حاکم بستگی دارد؛ اگر اصلاح طلبان بد عمل کنند، آن‌ها برمی گردند. در تاريخ بشر هيچ چيز غيرقابل برگشت نيست. توهمی که پيشرفت هميشه خطی است و ما رو به جلو می‌رويم و شکست‌ها برنمی‌گردند٬ اشتباه است. بشر هر لحظه می‌تواند به قهقرا برگردد و دچار انحطاط شود. جوامعی مثل آلمان يا يوگوسلاوی که مردمی پيشرفته و متمدن داشتند به يکباره برگشتند به جنگ‌های داخلی و حوادثی که تعجب برانگيز بود. بنابراين هيچ تضمينی وجود ندارد و اگر جريان‌های قبلی بد عمل کنند٬ هر جريانی می‌تواند برگردد و اين به عنوان يک قاعده کلی مطرح است؛ مقصود من هيچ جريان خاصی نيست.

* عملکرد جريان حاکم در فضاهای رسانه‌ای و دانشگاهی - که به لحاظ تبليغات سياسی تاثير اجتناب‌ناپذيری بر افکار عامه دارد - چگونه بوده؟ آيا تغييراتی در اين فضا ايجاد شده است؟
- خيلی بديع و مشخص است که تغييراتی شکل گرفته و قطعا شرايط بهتر شده اما حرکت، بسيار کند است. در مجموع علت آن مقاومتی است که در سطوح مختلف انجام می‌شود و اين به روش تيم جديد بستگی دارد که پراگماتيستی است و مصلحت انديشانه عمل می‌کند و در نتيجه تغيير و تحولی که خواست ملت است، به کندی پيش می‌رود.
عملکرد ضعيف می‌تواند متاثر از عوامل و شرايط متنفاوت باشد. يکی از علل اين حرکت آهسته عدم همراهی مجلس با دولت نيست؟ نمونه بارز آن وزير علومی است که انتخاب نمی‌شود.
معمولا در کشورهای پيشرفته و نظام‌های موسساتی مثل فرانسه، زمانی که دولت جديد انتخاب می‌شود همه نهاد‌ها را يکپارچه می‌کنند برای نمونه مجلس را منحل می‌کنند اما ما در قانون اساسی چنين اصلی را نداريم و اين يک ايراد ساختاری است؛ دکتر مصدق اين کار را کرد. برای اينکه نظام اجرايی يکدست باشد، دو دولت نمی‌تواند وجود داشته باشد. به اين دليل که در هر دوره‌ای انتخاب مردم عوض می‌شود زمانی که انتخاب عوض شد بايد خواست مردم اجرا شود و برای اين خواست مردم اجرا شود بايد موسساتی که از قبل انتخاب شده بودند با شرايط جديد هماهنگ شوند.

* برخی جريان‌های فکری٬ اميد خود برای بازگشت را برای هميشه از دست داده‌اند. به نظر می‌رسد بحث تربيت شاگرد و زنده و پويا ماندن جريان‌های فکری در اين زمينه از اهميت بالايی برخوردار باشد. يک تفکر چگونه می‌تواند بماند ضمن اينکه با تغييرات روز خود را وفق بدهد؟
- در پاسخ به اين سوال بايد بر فن پداگوژی تمرکز کرد؛ پداگوژی در عرصه آموزش و تعليم و تربيت، رشته‌ای مستقل است و بحثی مفصل دارد.
برای توضيح می‌توان از تفکر دکتر علی شريعتی ياد کرد؛ دکتر شريعتی به اين دليل که خودش معلم بود و از آموزش و پرورش گرفته تا دانشگاه دائما تدريس کرده بود، اين فن را می‌دانست؛ او برخلاف چيزی که گفته می‌شود شاگردان بسياری ولو گمنام يا نامدار، تربيت کرد اما اينکه عقيده او توسط شاگردانی مشخص ادامه داده نشد، به اين دليل نبود که در آموزه‌های او از نظر فن پداگوژی ضعفی وجود داشت بلکه به اين دليل بود که گاهی برداشت‌های متفاوتی از شريعتی شد يا شاگردان، خود دارای ضعف‌هايی بودند؛ همه جانبه نبودند؛ يا مطلب را به شکل کامل نگرفته بودند يا آن را اجرا نکرده بودند وگرنه توسط شريعتی به نسل بعدی انتقال يافته بود.

* به نظر می‌رسد برخی جريان‌های فکری در ايران با برخی آدم‌ها تمام می‌شوند و در ‌‌نهايت چنين می‌شود که جريان‌هايی که در برهه زمانی خاصی تاثيرات بسيار بر جای گذاشته ادامه دار نمی‌شوند.
- علت کمرنگ شدن فعاليت برخی جريان‌ها مانند ملی-مذهبی‌ها٬ ضعيف شدن پيوند نسلی و تاريخی است. اين پديده ای‌ست که در ميان نسل جوان شاهد آن هستيم؛ بايد گفت در مورد ملی مذهبی‌ها يا اصولا نسل مليون و مبارزان ادوار مختلف از مشروطه تا کنون هم چنين مشکلی وجود داشته و دارد.

* سوای از بين رفتن حافظه تاريخی، آيا می‌توان عملکرد رهبران جريان‌های فکری را هم مورد نقد قرار داد؟
- بله٬ در خصوص دکتر شريعتی نقدی را به مجاهدين داشت و در اثری به نام «دريغ‌ها و آرزو‌ها» اين گونه بيان کرده که جنبش با سر راه می‌رود؛ وقتی اين‌ها ايثار و شهادت می‌کنند٬ نمی‌توانند حضور موثر داشته باشند و رهبری فکری کنند و اين می‌شود که کار به دست گروه‌های غير ذی‌صلاح و ناشايست می‌افتد‌‌ همان طور که بعد‌ها جريانی که محمد حنيف‌نژاد، سعيد محسن و علی اصغر بديع زادگان پيشرو آن بودند، توسط افرادی که خود اعضای اين سازمان بودند به انحراف کشيده شد.

* افرادی که بازمانده يک جريان فکری هستند چگونه بايد رفتار کنند که حافظه تاريخی ضعيف نشود؟ به بيان ديگر رفتار نسل گذشته و نسل جديد بايد به چه نحو باشد تا گسست ايجاد نشده و رابطه ميان نسل‌ها حفظ شود؟
- بايد بازمانده‌ها را ارج بنهيم و از آن‌ها انتظار داشته باشيم که اطلاعات و تجارب تاريخی خود را منتقل کنند. شيوه کار بايد به اين شکل باشد که بدون اينکه به دام گذشته گرايی بيافتيم٬ بطوری که حال در خدمت گذشته باشد. به بيان ديگر گذشته را در خدمت حال قرار دهيم.
در حال حاضر حافظه تاريخی نسل جوان ما ضعيف است؛ اين سبب می‌شود که گسست نسلی پيش بيايد؛ مشکلاتی که ما در فرزندان خود شاهد آن هستيم؛ در وهله اول بايد ارتباطی ذهنی برقرار کرد که متوجه شويم حساسيت‌های نسل جديد چيست. ما نبايد از موضع بالا نگاه کنيم که گويی حقيقت نزد ماست؛ ممکن است گاهی عکس قضيه مطرح باشد؛ در بخش‌هايی نسل جديد قوی‌تر هستند برای نمونه در زمينه تکنولوژی‌ها و گاهی هم نسل گذشته برتری دارد بنابراين بايد نوعی ديالوگ و بده‌بستان وجود داشته باشد.
نسل گذشته بايد از نسل‌های جوان بياموزد تا نقاط قوت و ابتکار آن‌ها را به دست بياورد و در مقابل، به آن‌ها تجربه و حافظه تاريخی خود را بدهد؛ متاسفانه اين ديالوگ برقرار نمی‌شود به اين دليل که نسل گذشته از موضع بالا نگاه می‌کند و نسل جديد هم به نسل گذشته به عنوان نسل‌های ناکام و شکست خورده و فرتوت نگاه می‌کند و نمی‌داند که حتی در آن ناکامی‌ها و شکست‌ها تجارب گرانبهايی نهفته است که می‌توان از آن‌ها درس گرفت.

گفت‌و‌گو: آساره کيانی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016