گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
8 آبان» چرا نیروی دریایی آمریکا برای جنگ با چین تمرین میکند؟19 مهر» چين بزرگترين اقتصاد جهان شد
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! طلبههای چینی برای ادامه تحصیل به ایران می آیند
«بدرالدین گو چن جن» در دیدار با رایزن فرهنگی ایران در پکن اظهار داشت: برای ترویج فرهنگ دینی و قرآنی لازم است تا تعدادی از طلبه های چینی به ایران اعزام شوند و به فراگیری فنون و معارف تخصصی اسلام بپردازند. «محمد رسول الماسیه» افزود: همکاری های لازم رایزنی فرهنگی ایران در چین برای برنامه های مختلف از جمله قرآنی و آموزشی صورت خواهد گرفت. وی خاطر نشان کرد: تحقیق درباره سبک آموزش زبان فارسی در مدارس دینی قدیم مسلمانان و متون درسی آنها می تواند محور همکاری دو کشور قرار گیرد. فرهنگ اسلامی چین بخشی از تاریخ تمدن اسلامی است
عسگر آقایی متولد 22 دی ماه سال 1362 است. سال 80 با دیپلم ریاضی وارد حوزه علمیه شهرستان اهر شد. 2 سال در آنجا بود و بعد انتقالی به حوزه علمیه خوراسگان اصفهان گرفت. تا پایه هشتم هم در خوراسگان بود. بعد از اتمام دوره به مدرسه امام صادق(ع) چهارباغ رفت. نیم ترم هم در مدرسه ملاعبداله تحصیل كرد و بعد در درس خارج فقه و اصول آیت الله مظاهری حاضر گردید. - چه شد كه یك طلبه بین این همه زبان سراغ چینی میرود!؟ بنده دو ترم زبان فرانسه را خواندم. آن زمان سال ششم حوزه بودم. البته به دلیل گرفتاریهایی كه آن زمان داشتم منصرف شدم. بعد یك دوره آموزش زبان چینی را دفتر تبلیغات گذاشته بود. حدس میزدم از آن دوره هایی باشد كه دیگر تكرار نشود. لذا وارد دوره شدم. شروع آن در سال 87 بود. - چند نفر در آن دوره شركت داشتند؟ ترم اول 24 نفر بودیم. ترم دوم هم 24 ولی ترم سوم با ریزش ده نفری به 14 نفر رسیدیم. - الان همه آنها مثل شما فعالند؟ نه باز هم ریزش بود. در مجموع حدود 10 نفر طلبه چینی بلد در اصفهان داریم كه هشت نفرشان فعالترند. سال 2009 به دانشگاه زبان و فرهنگ پكن اعزام شدیم و یك دوره فشرده را گذراندیم. - هزینه اش را پرداختند؟ هزینه ها نصف نصف بود. نصفش را خودمان تقبل كردیم و نصف دیگر را دفتر تبلیغات پرداخت كرد. البته خیلی هزینه زیادی نشد چون دوره یكماهه بود. - این دوره ها را كه میگذراندید به عنوان مبلغ هم اعزام میشدید؟ بله، سال 2010 به عنوان مبلغ از طرف سازمان ملی جوانان دو بار به اكسپوی 2010 شانگهای اعزام شدم. - اكسپو!؟ جای خاصی است؟ یك نمایشگاه یا به نوعی المپیك فرهنگی كشورهاست. نمایشگاه خرید و فروش نیست بلكه هر كشوری به عرضه توانمندیها و فرهنگ خود میپردازد. - تحصیل زبان چینی را ادامه ندادید؟ چرا، در سال 2010 دوباره در دانشگاه پكن پیش ثبت نام كردم ولی با وجودی كه دعوت نامه هم برایم ارسال شد به دلیل مشكلات مالی نتوانستم بروم. سال 2011 المپیاد مبلغان زباندان برگزار شد و من جزو نفرات برتر شدم. قرار شد كمك هزینهای هم پرداخت كنند. - خب پرداخت هم كردند؟ دوره ما سه ماهه بود و یك میلیون و خورده ای دادند ولی حدود 8 میلیون خرج شد! البته در كنار دوره ها بنده به كار تبلیغ هم مشغول بودم. - با این همه تحصیلات و مشكلات پیش رو اعزام دیگری در كار نبود؟ سال 2012 از طرف سازمان فرهنگ و ارتباطات به چند شهر از جمله پكن و لنجو و شانگهای رفتم. - سرنوشت آن هفت نفر دیگر چه شد؟ در كار تبلیغ فعال هستند؟ از نظر تبلغی نه زیاد؛ اما سه نفر در چین به تحصیل مشغولند. آقای محمود ظهیری در دانشگاه ملیتهای پكن دكترای ادیان میخواند، آقای احسان نوروزیان كارشناسی و آقای پیرولی هم دوره فوق لیسانس علوم سیاسی را میگذرانند ولی خب در كار تبلیغ فعالیت چندانی ندارند و فقط به تحصیل مشغولند. بقیه هم در اصفهانند و جایی نرفتند. - با این همه زحمت حیف نیست؟ یعنی احساس نیاز نمیشود؟ نه برعكس؛ بیش از سیصد طلبه نیاز داریم. ولی خب این را هم بگویم از من عسگر آقایی هم كه فعالم استفاده نمیشود! هرچند خودم من از سال دوم آموزش چینی شروع به وبلاگ نویسی كردم. مطالب وبلاگ هم هم درباره ترویج فرهنگ اسلام و تشیع است. این اولین وبلاگ شیعه به زبان چینی هم به حساب میآید كه نامش عسگر آقایی است. البته عنوانش به چینی میشود: «دین اسلام مذهب شیعه» - یك سوال اساسی، پیمودن این راه و یادگیری این زبان مغلق و پیچیده سخت نبود؟ چرا سخت نبود!؟ - در بین راه به فكرتان خطور نكرد كه رها كنید؟ من از همان ابتدا هم به سختیهای كار واقف بودم. الان هم سختی و مشكلات فراوانی هست. من آقایی با شهریه ناچیز طلبگی كتاب پست میكنم، ارتباط برقرار میكنم، خودم كتاب را اسكن میكنم، بعد تبدیل به دی وی دی كرده و به همه جای دنیا كه طالب و خواهان باشد ارسال میكنم. همه اینها با همان شهریه طلبگی است. هیچ ساپورتی هم نمیشوم. ساپورت من فقط خداست كه بهترین پشتیبان است. – از دفتر تبلیغات یا سازمان فرهنگ كمكی نمیشود؟ اصلاً اقدام كرده اید؟ من كه بدم نمی اید كمك شود ولی كمك آنها هم به این آسانی نیست و الان از جایی به بنده كمك نمیشود. - چقدر یادگیری این زبان طول میكشد؟ با زبانهای دیگر تفاوتی میكند؟ یادگیری و مقدماتش چندین سال طول میكشد. آن بخشی كه مربوط به صحبت كردن معمولی بود دو سال و نیم طول كشید. خیلی با زبانهای دیگر متفاوت است. اصلاً بقیه زبانها در برابر چینی سختی ای ندارند. شاید بشود ادعا كرد كه یك چهارم چینی كار دارند. البته بنده تركی استانبولی هم كاملاً بلدم. فرانسوی هم بلغور میكنم! - هدفتان از تحمل این مسیر دشوار چه بود؟ وقتی چینییها رو میدیدم كه صلوات می فرستند و میگویند: “اللهم صل علی محمد و علی آل محمد”، وقتی چینی ای تو را میبیند اشك میریزد و در آغوش میگیرد و میگوید اینها از نسل پیغمبرند، وقتی میبینم یك فرد چینی حب اهل بیت دارد بر خود لازم دانستم این راه پر فراز و نشیب را با وجود همه مشقتهایش طی كنم. – این محبین اهل بیت كه میگویید شیعه اند؟ نه، ولی من به آنها میگویم شما اهل سنت دوازده امامی هستید. اینها تاثیر پذیرفته از تشیعند. ولی تمام كارها و اعمالشان مطابق فقه اهل سنت است. - در چین شما با چه قشری بیشتر ارتباط داشتید؟ هم با بی دینها، هم اهل سنت. ولی با شیعیان در ارتباط نبودم. حدود 17 میلیون شیعه از فرقه های مختلف در چین هست كه بین دو تا سه میلیون آنها دوازده امامی اند. اهل سنت هم تعدادشان ناقابل است، بیش از 100 میلیون! – چرا؟ آنها كار كرده اند یا ما كم كاری؟ كم كاری از طرف ما بوده است. در همین سفر آخری كه اعزام شدم به مكه چین رفتم. مكه چین منطقه ای مسلمان نشین با حدود سه هزار مسجد است كه معروف به لینسیا است. من به یك روستای دورافتاده اش كه رفتم 5 مسجد در آنجا بود و جالب اینكه هر مسجد متعلق به یك فرقه بودند؛ خوفیه، جهریه، قادریه، اخوانیه و سلفیه. همه هم با فقه حنفی اعمال عبادی خود را انجام میدادند. - الان كه ایرانید فعال هستید؟ جلساه یا ملاقاتی؟ بله در اصفهان با طلاب جامعه المصطفی قم كه چینی اند ارتباط دارم. چندی پیش هم از طرف دانشگاه امام خمینی(ره) قزوین دعوت شدم. جالب اینكه یكصد صد دانشجوی چینی آنجا تحصیل میكردند و من هم خبر نداشتم. حدود 60 درصدشان هم مسلمان بودند. ملاقات خوبی بود و دو اردو هم با آنها رفتم. - در این ملاقاتها كسی هم به اسلام گرویده است؟ ببینید با دو جلسه نمیشود. ولی همین 12 شهریور امسال یك خانواده اصفهانی با بنده تماس گرفتند و گفتند كسی هست كه سوالاتی دارد و اگر صلاح میدانید نزد شما بیاید. یك خانم 28 ساله چینی بود. آمدند و جلسه مفصلی شد. 5 ساعت نشستند و سوال و جواب رد و بدل شد و در آخر گفتم میآیی مسلمان شوی؟ گفت: سخت است، 5 وعده نماز دارید! گفتم حالا بیا اول خدا را بشناس، بعد اهل بیت، بعد یكی یكی درست میشود. گفت: مگر میشود؟ گفتم: بله و بعد هم بعد شهادتیم را گفت و مسلمان شد. - دین غالب چینی ها چیست؟ اینها كمونیستند. دینی در كار نیست. - خدا را قبول دارند؟ اینكه آافریده خداییم؟ درباره خدا چینیها همه چیز را خدا میدانند. البته به این نحو كه هر كسی به حد كمال برسد میگویند خدا شد. مثلاً مائو كه مرد بعضی قائل به خدایی او بودند. ولی ان خدای خالق كل و آفریننده جهان را هم اعتقاد دارند، میگویند شاندی یعنی خدای آسمان. اعتقاد كلی دارند. به عالم پس از مرگ هم معتقدند. حتی جشنی دارند. به اسم چین مین دیه یا جشن اموات كه چیزی شبیه لیله الرغیب ماست. در این جشن برای امواتشان خیرات میكنند. به این صورت كه یكسری پول الكی چاپ میكنند و میسوزانند و میگویند برسد به روح فلان مرده. – در این ارتباطها كه داشتید كدام بخش از اسلام یا تشیع برایشان جذابتر بود؟ این طور نیست كه به یك بخش خاص جذب شوند. اینها به هر بخشی از دین كه رسیدند و آن را یاد گرفتند سخت به آن چسبیده اند و عمل میكنند. اطلاعاتشان كم است ولی عمل به همان كم را سفت و سخت در رفتارشان میبینید. برای نمونه وقتی فهمید گوشت خوك و شراب حرام است دیگر لب نمیزند. یكی از چیزهایی كه برای غیر مسلمانها در چین جذاب و سوال برانگیز است این است كه میگویند شما چهار تا زن دارید!؟ حتی وقتی میخواهند ما را دست بیندازند به مساله حقوق زنها اشاره میكنند. مثلاً در كلاس آموزش زبان هركس درباره اصطلاحات مربوط به فرهنگ كشورش توضیح میداد. من به عمد مثالها را درباره احكام دین میزدم تا سوال شود و بحثی شكل بگیرد. یكبار همین بحث حققو زنها شد گفتم درست است كه ما چهار تا زن میتوانیم داشته باشیم اما اولاً یك زن داریم و در شرایط خاص ممكن است كسی بیش از یك زن داشته باشد. ثانیاً تازه اگر بیش از یكی هم داشته باشیم با همان دو یا سه زن در ارتباطیم ولی شما در غرب به اسم یك زن با هزار زن ارتباط دارید! آنها هم منكر این قضیه نشدند و به نوعی پذیرفتند. یكبار هم صحبت كار كردن زنها شد گفتم در ایران حق خانه گرفتن، دخل و خرج، نفقه و … همه بر عهده مرد است. خب با این شرایط زنها كمتر سراغ كار میروند و این طور نیست كه كسی با كار كردن آنها مخالفت كند. در حالی كه شما دوتایی كار میكنید، دو تایی خانه میخرید و… این نكات برایشان جالب بود و دخترهای حاضر در كلاس به شدت تشویق میكردندبعضی پسرها هم كه زیاد باب میلشان نبود برای اینكه ضایع نشوند دست میزدند! من پیشنهاد میكنم شما مستند آخوند چینی را كه در جشنواره عمار پخش شد حتماً ببینید. – از این لفظ آخوند چینی بدتان نمیآید؟ چرا بدم بیاید. من عاشق آخوندی هستم. در ایران هم دوست دارم به من بگویند آخوند. آخوند یعنی آقا خوند. منظور این است كه آقا حجت ابن الحسن(عج) شما را دعوت كرده به تحصیل امور دینی و شما هم اجابت كرده اید. در مقابل كلمه روحانی به كشیش ها هم تعلق میگیرد اما آخوند به هر كسی نمیگویند. جالب اینجاست كه در چین هم میگویند: اَخوند. آنها هم خیلی احترام میكنند به لباس آخوندی. من به عمد با عمامه می رفتم تا سوال شود و از این طریق بتوانم ضمن توضیح درباره لباسم دین اسلام را ترویج كنم. همه همكلاسی ها هم كه یا اروپایی بودند یا آمریكایی نگاه مقدس منطقی به من داشتند. نكته جالبی هم بود كه برخی میپرسیدند چرا عمامه رهبر ایران مشكی است و عمامه تو سفید!؟ بعد توضیح میدادم كه من سید نیستم وگرنه عمامه من هم مشكی بود. – شناختشان از ایران در چه حدی است؟ شناختشان كم است. غالباً ایران را بیشتر از طریق افرادی كه در رسانه ها مطرح میشوند میشناسند. مثلاً آن موقع حرف ایران كه میشد میگفتند: نجاد نجاد، رئیس جمهور شما خیلی پیروزه، از آمریكا نمی ترسه. اقتدار ایران مقابل غرب برایشان خیلی جذاب بود. كیف میكنند وقتی میبینند ایران مقابل غرب ایستاده است.میگویند نه ایران میترسد نه چین. البته ما مسلمانها آمریكا و اسرائیل را شیطان میدانیم ولی آنها خودشان را بالاتر میدانند و از آمریكا نفرت دارند. – با تمام این تفاسیر تصور كنید همان اندك كمكی هم كه به شما شد نباشد، اگر به عقب بازگردید دوباره این زبان را میخوانید؟ همین الان هم از من اسمی هست ولی كمكدر حد صفر است. ولی اینقدر مصمم هستم كه پاسخ شما این است: قطعاً با انگیزه بیشتر هم میخوان. چند مقاله در این رابطه نوشتم كه در حال تبدیل آنها به كتاب هستم، كتابی با عنوان “شیعیان چین”. شما وقتی ببینی بدلیل نبود مبلغ شیعه حتی محبین اهل بیت به شیوه اهل سنت نماز میخوانند بر خود واجب میكنی كه این راه را طی كنی. درد اینجاست كه این زبان را هركه یاد میگیرد به سمت امور اقتصادی كشیده میشود. حتی طلبه هایی كه ا ز چین برای تحصیل امور دینی آمده اند -كه تعدادشان بیش از سیصد تا است- آنها هم درگیر مسائل اقتصادی اند. اكثرشان هم سنی اند یا محبینی كه دغدغه ندارند. اینها را كه میبینم دلم كباب میشود. لذا هرچقدر هم سخت باشد با قاطعیت ادامه میدهم. - برای حسن ختام یك خاطره یا نكته ای ذكر بفرمایید یكبار در مكه چین (لینسا) بودم. دو درب یك مسجدی مادربزرگی آمد و گفت بیا خانه ما. گفتم میخواهم بروم نماز و گفت منتظر میماند. بعد از بیست دقیقه آمدم دیدم منتظر ایستاده و با او رفتم. در راه گفت كه همسرش میخواهد من را ببیند. رفتم و دیدم كه شوهرش هم منتظر بود. شوهر ان زن عالم بزرگ لینسا بود، یعنی آخوند اهل سنت. بعد شروع كرد به ذكر خاطره و آلبومش آورد كه كجاها رفته و… یك قرآنی داشتند كه با صلوات كبیره همراه بود و سی جزء را در بر داشت. با صلوات بر ائمه هم آغاز میشد. میگفتند حدود سیصد سال قدمت آن قرآن است. پسرش آمد نامش رسول الثقلین بود. اهل سنت میگویند ثقلین كتاب الله و سنت است. گفتم كتاب الله و سنتی؟ گفت: نه؛ و عترتی. یعنی معتقد به اهل بودند. بعد دیوان حافظ را آورد گفت بیا ترجمه كن. البته خودش بلد بود ولی میخواست ببیند من چه میگویم. به دلم افتاد از شعر معروف زان یار دلنوازم را كه درباره امام حسین(ع) است برایش بخوانم. نمیدانستم كجای كتاب است. تا دیوان حافظ را گشودم دیدم دقیقاً همان شعر آمد. بعد از اینكه كلی توضیح دادم آخر دیوانش را باز كرد و شعری نشانم داد كه مدح همه اهل بیت علیهم السلام در آن شعر بود. با خودم گفتم من را بگو كه زیره به كرمان آورده ام! اما با همه این تفاسیر اینها به فقه حنفی اعمالشان را انجام میدهند. كسی كه به دیوار خانه اش اللهم صلّ علی فاطمه و ابیها نصب كرده نمازش را به روش اهل سنت میخواند. Copyright: gooya.com 2016
|