پنجشنبه 4 دی 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

ترک بر ديوار سانسور سياست هسته‌ای، مهران مصطفوی

مهران مصطفوی
اگر سياست هسته‌ای رژيم ولايت فقيه تنها برای توليد انرژی بود، رژيم نمی‌بايست باکی از اظهار نظر منتقدان داشته باشد. اما از آنجا که سياست‌های اتمی ايران در آغاز، اهداف نظامی هم داشته است و انتخاب‌هايی که صورت گرفته، چه در مورد غنی‌سازی، چه در مورد ساختن راکتور اراک کاملا و بدون کوچکترين شکی اقتصادی نبوده‌اند، رژيم از افشای اين‌گونه مسائل هراسان است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بعد از سالها تلاش برای روشن کردن سياست هسته ای ايران، در هفته اخير دو خبر خوب منتشر شد. يکی در سطح وسيع درباره بحثی که در دانشگاه تهران درباره سياستهای هسته ای برگزار شد و ديگری در سطحی کوچکتر انتشار فيلم ۴ دقيقه ای [i] بود که جوانی گمنام و با ذوق درباره سياست هسته ای تهيه کرده و در آن به مسائل اساسی اين موضوع پرداخته شده است. ميدانيم که سياست اتمی ايران سياستی امنيتی نيز بوده و رژيم از آن بعنوان ابزاری سياسی استفاده کرده، هميشه در خفا بوده و امکان نقد و بررسی آن وجود نداشته است. بجز چند اعتراض مانند اعتراضی که آقای شيرزاد بدرستی در اوائل بحران هسته ای در داخل ايران کرده بود، مطلبی ديگری درباره اين موضوع اظهار نشد. ايشان در ۱۰ اسفند ۱۳۸۵ از جمله گفته بودند:

«اين همه هزينه دادن به خاطر چيست؟ اصلا از ابتدا چه کسی در جريان اين مسايل و اين پروژه ها بود؟ من به شما می گويم هيچ کدام از مجالس اول تا ششم که ما بوديم در جريان اين پروژه ها نبودند و هيچ نوع شفافيتی وجود نداشت، آنوقت چگونه انتظار داريد در يک فرايند عقلانيت وجود داشته باشد. مجلس ششم خيلی تحقيق کرد و در نهايت به اينجا رسيديم که در مورد پروژه های هسته ای ايران تنها يک گزارش تخصصی در سازمان انرژی اتمی ايران وجود دارد که آنهم گزارش يک کارمند ليسانسيه اين سازمان است که در اين گزارش توليد برق هسته ای توصيه می شود، در حالی که در تمام ادله هايی که در اين گزارش آمده، دستکاری شده است. اين روند اکنون به جايی رسيده است که اساسا امروز هرکارشناسی می خواهد گزارشی بنويسد و بحثی بکند ناچارا به شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست می رسد. چرا؟ چون در نهايت در اين مسير به نهادهای امنيتی می رسيم و کسی نمی تواند حرفی بزند [ii]».

جالب است بدانيم که حدود ۴ سال پيش در زمان آقای احمدی نژاد کميسيونی در مجلس تشکيل شد که درباره راکتور بوشهر بررسی بعمل آورد. اما به غير از يک مصاحبه از سوی سخنگوی کميسيون، سخن ديگری از آن کميسيون شنيده نشد و اصلا معلوم نشد، کار کميته ويژه کميسيون انرژی مجلس بکجا رسيد. آقای کاتوزيان رئيس اين کميته در مصاحبه ای در ۱۷ فروردين ۱۳۹۰ گفت: «قرار است اين کميته موضوع انتقال سوخت از نيروگاه و به تعويق افتادن توليد برق، هزينه‌های صورت گرفته برای احداث آن و محتوای قراردادها با طرف خارجی را مورد بررسی قرار دهد و قرار است علی لاريجانی، رئيس مجلس، با نوشتن نامه‌هايی به دستگاه‌های اجرايی خواستار همکاری با اين کميته ويژه شود. رئيس کميسيون انرژی مجلس گفته است که اگر کميته ويژه نيروگاه بوشهر در زمينه ساخت و راه‌اندازی نيروگاه بوشهر به تخلفاتی دست يابد طبق آئين‌نامه داخلی مجلس، اين تخلفات را به قوه قضائيه ارجاع خواهد داد. رئيس کميسيون انرژی مجلس پيش‌بينی کرده است که کميته ويژه نيروگاه بوشهر درمدت دو ماه بررسی‌های خود را نهايی کرده و گزارش آن را تهيه خواهد کرد [iii]».

اصولا رژيم طی سالها سعی داشته که با شعار دروغين "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" بر سياست هسته ای خود پرده بکشد.[iv] از اينرو همانطور که بارها نوشته و گفته ام [v]، بحث درباره سياست اتمی ايران و روشن کردن ابعاد مختلف آن و اطلاع رسانی درباره اش بسيار مهم است. مردم ايران اطلاع درستی از اين سياستها ندارند و هزينه های اين سياست هرگز برای مردم ايران معلوم نشده است. اين است که بحث علنی درباره سياست اتمی بسيار مهم است. لزوم سخن گفتن درباره چرايی يکی از سياستهای مهم رژيم که باعث تحريمهای بسيار سخت شورای امنيت سازمان ملل شده است و صدها ميليارد دلار به کشور خسارت وارد کرده است، پر واضح است. خصوصا که متاسفانه اين سياست هنوز ادامه دارد و رژيم حتی در صورت توافق با قدرتهای خارجی در ماههای آينده باز هم به مسئله هسته ای نه بعنوان امکانی برای توليد انرژی و امری اقتصادی بلکه بعنوان ابزاری برای تحکيم موقعيت خود می نگرد و تاکنون نشان داده است که باکی ندارد هزينه هايی را که بر ملت در اين راه تحميل می کند چه ميزان باشد. زيرا ديپلماسی تعييين شده توسط ولی مطلقه از همان اصل اساسی "حفظ نظام اوجب واجبات است" پيروی می کند. بعنوان مثال اگر ايران دو راکتور هسته ای ديگر از روسيه بخرد و به روشهای کنونی اش در مذاکرات ادامه دهد بسيار بر ميزان هزينه ها افزوده خواهد شد. از اينرو هر قدر اطلاعات بيشتری در اختيار افکار عمومی قرار گيرد امکان کم کردن اين هزينه ها بيشتر می شود.

در واقع اگر سياست هسته ای رژيم ولايت فقيه تنها برای توليد انرژی بود، رژيم نمی بايست باکی از اظهار نظر منتقدان داشته باشد. اما از آنجا که سياستهای اتمی ايران در آغاز، اهداف نظامی هم داشته است و انتخابهايی که صورت گرفته، چه در مورد غنی سازی، چه در مورد ساختن راکتور اراک کاملا و بدون کوچکترين شکی اقتصادی نبوده اند، رژيم از افشای اينگونه مسائل هراسان است. چند محاسبه ساده به ما می گويند که برای کشوری که گاز و نفت و خورشيد و باد دارد، ساختن نيروگاه هسته ای اصولا بصرفه نيست و برای کشوری که تنها يک نيروگاه دارد و اورانيوم طبيعی لازم را ندارد، غنی سازی قابل توجيه نيست. چرا تاکنون در راديو و تلويزيون و مطبوعات ايران حتی يک بار هم در اينباره که می توانست اصولا سياسی هم نباشد برنامه ای نگذاشته اند؟ علت اين است که تبليغات رژيم طی ۲۰ سال اخير همگی دروغ بوده و رژيم حاضر نيست مانند دو بحران گذشته (گروگانگيری و ادامه جنگ تا ۸ سال) درباره سومين بحران بزرگ خارجی بحثهای جدی صورت گيرند. از اينرو بدنبال بحث اخيری که در دانشگاه تهران صورت گرفت اصول گرايان حملات شديدی به آقايان زيباکلام و شيرزاد کردند و از جمله برای تخريب آنها و نه نقد گفته هايشان نوشتند:

«جلسه ای برگزار کردند و در آن از قول ۳ استاد دانشگاه –که از قضا هيچ کدام از آنها سابقه علمی و پژوهشی درخشانی ندارند- سعی کردند مخاطبان خود را متقاعد کنند دانش هسته ای يک دانش بی ارزش است. ادبيات توليد شده از سوی اين ۳ تن، در واقع مضحک تر از آن است که ارزش بحث کردن داشته باشد.» [vi]

در اينجا خارج از زاويه های فکری و سياسی، از سخنان آقايان شيرزاد و زيباکلام در جلسه اخير استقبال می کنم و بسيار متاسفم که تعداد کسانی که در داخل کشور بدقت به مسئله هسته ای پرداخته اند حتی به اندازه انگشتان يکدست هم نمی رسد و متاسفانه در اين زمينه مخالفان داخلی نيز بيشتر رويه سکوت را اختيار کرده اند.

اينک از ديد آقای روحانی بحران شديدی که رژيم گرفتار آن شده است، راه حلی به غير از توافق با غربی ها وجود ندارد و برای اينکه چنين توافقی انجام گيرد او نياز دارد که تا حدی چنين انتقاداتی صورت گيرد تا تنها دست گروههای باصطلاح اصول گرا برای انتقاد باز نباشد و او بتواند "سياست تعامل" خود را پيش ببرد. اما از ديد من مذاکرات هسته ای و موضع ضعف رژيم ايران بر خلاف آنچه آقای روحانی گفت: «باعث ترک خوردن ديوار تحريمها شده است»، به ترک خوردن ديوار سانسور درباره سياستهای هسته ای انجاميده است و ديگر امکان اينکه در اين باره سکوت کامل شود کم است. هر چند تهديدهای مستقيم اخير عليه آقايان زيباکلام و شيرزاد بار ديگر نشان می دهد که بخاطر جو شديد امنيتی درباره مسئله هسته ای در داخل ايران، کسانی که جرائت سخن گفتن داشته باشند کم هستند اما اميد فراوان است که هر چه بيشتر صداها بلند شوند و از حق ملی مردم ايران دفاع شود. روز به روز بيش از پيش معلوم می شود که به غير از حاکمان در ايران، تنها قدرتهای خارجی اند که بدون استثنا از اين بحران سودهای سرشار برده اند. بالاخره بايد روزی به اين جنايت شرم آور اقتصادی پايان داد.

باشنيدن بحثهای دانشگاه تهران و ديدن فيلمی که بتازگی منتشر شده است اميد پيدا کردم که درباره سياستهای هسته ای در درون جامعه تغييراتی در حال رخ دادن است. اينگونه فعاليتها کمک می کند زيرا از آنجا که موضوع هسته ای مقداری تخصصی است و نياز به اطلاعات خاص دارد مردم عادی نياز به پيامهای ساده و روشن دارند. متاسفانه در خارج از کشور نيز بحثهای جدی در اين رابطه بين متخصصان و روشنفکران کم صورت می گيرد، يکی از علتهايش اين است که به موضوع هسته ای جنبه سياسی داده می شود. بدين معنا که به غير از طرفداران خاص رژيم که بسيار محدود هستند و تحت عنوان "دلواپسان" بدنبال ادامه سياستهای هسته ای گذشته می باشند، بيشتر با دو برخورد مواجهيم:

۱- يکی برخورد اکثر اصلاحطلبهاست که سالها از موضوع هسته ای رژيم دفاع کرده و تنها در دوره دوم احمدی نژاد مخالف شدند. بعنوان نمونه در فروردين ۱۳۸۶ پس از آنکه محمود احمدی نژاد اولين جشن هسته ای را برگزار کرد، سعيد ليلاز اقتصاددان اصلاح طلب اظهار داشت:

«اگر اين پروژه بزرگ ملی امروز به بهره برداری می رسد و توفيق درو کردن محصول سياسی آن نصيب دولت احمدی نژاد شده است، نقطه آغازين آن به ۱۸سال قبل و زمانی برمی گردد که دولتهای اين ۱۸سال بعضاً برای تامين نان مردم گرفتار می شدند، اما اولويت ادامه اين طرح در نهايت مظلوميت و سکون را لحظه ای کنار نگذاشتند. به بار نشستن ميوه های اين درخت در دولت نهم، ريشه در اعماق خاکی دارد که در دولت ميرحسين موسوی به رياست جمهوری مقام معظم رهبری کاشته شد و در بحرانی ترين روزهای تاريخ انقلاب، دولت اکبر هاشمی رفسنجانی لحظه ای از توجه به آن غفلت نورزيد».

درباره نقش اصلاح طلبان و رفسنجانی واقعيت همين است که آقای ليلاز گفته اند ولی هنوز کسی درباره چرائی آغاز برنامه هسته ای سخنی نمی گويد. بحثهای امروز اگر بخواهند به راه حل بيانجامند نمی توانند محدود به دوران احمدی نژاد و اصول گرايان باقی بمانند، برای رسيدن به حقيقت، اين امر بايد مشخص شود که چرا ايران در دوران آقای هاشمی رفسنجانی رسما سياست هسته ای را پی گرفت و در آن سرمايه گذاريهای بزرگ را آغاز کرد؟ در واقع مشکل بزرگ اين گروه که خود در آغاز اين سياستها دخيل بوده اند، اين است که به دروغ می گويند احمدی نژاد مسئول بحران هسته ای ايران بوده، در صورتيکه شخص آقای خامنه ای از آغاز تا امروز مسئول تعيين سياستهای هسته ای ايران بوده و است اما آنها چون می خواهند با آقای خامنه ای "راه" بيايند حاضر نيستند کلامی بگويند.

۲- گروه دوم در بين "مخالفان کل نظام" هستند، مخالفانی که طرفدار دخالت قدرتهای خارجی برای حل مسئله هستند و از موضع امريکا و اسرائيل و اينگونه محافل به سياست هسته ای ايران می نگرند و از دروغهايی که اين قدرتها فراوان تکرار کرده اند دفاع می کنند يا در مقابل آنها سکوت پيشه می کنند. سخن اين گروه نيز نمی تواند پژاوک مثبتی در افکار عمومی مردم ايران داشته باشد زيرا راه حل مسئله هسته ای برای آنها بيشتر همان راه حل خودشان برای رسيدن به قدرت است و به مسئله هسته ای به مانند رژيم جمهوری اسلامی به عنوان ابزاری برای رسيدن به قدرت در ايران می نگرند. اين گروه از بزرگنمائی مسائل و يکطرفه ديدن مسائل برای "کوبيدن جمهوری اسلامی" استفاده می کنند. متاسفانه کم هستند که از ديدگاه دفاع از حقوق ملی و حق ملت ايران به موضوع هسته ای بپردازند و سوالهای اساسی را در اين باره مطرح کرده و به دنبال راه حلهای ملی برای اين معضل باشند.

اينجانب به سياق گذشته از همه متخصصان و دانشمندان شريفی که بنوعی در برنامه های هسته ای ايران دخيل هستند، می خواهم به هر نوع که قادرند سکوت را بشکنند. از چماق رژيم نهراسند که به آنها برچسبهای هميشگی را بزند. واقعيات را در اختيار مردم ايران بگذارند و با استدلال و خارج از کم و زيادهای برخوردهای سياسی به دنبال روشن کردن اين موضوع باشند و کسانی که در ايران با شجاعت به اين موضوع می پردازند را تنها نگذارند. نبايد اجازه داد بيش از اين، هزينه های اين سياست ديوانه وار را ملت ايران بپردازد. بايد همه زوايای سياست هسته ای ايران روشن شود زيرا بدون اين، امکان يافتن راه حلی پايدار برای اين بحران امکان ندارد. کوشش در اين راه توسط هر ايرانی، کوشش برای پايان دادن به استبداد دينی نيز هست.

________________________________________


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016