گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
22 دی» چگونگی ظهور داعش و گروههای داعش گونه، ادامه بخش سوم، محمد سهیمی13 دی» مروری بر نظرات دکتر احمد شيرزاد درباره برنامه هستهای ايران، محمد سهیمی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چگونگی ظهور داعش و گروههای داعش گونه، بخش سوم: تاریخچه ظهور و نقش غرب، محمد سهیمیاین ادعا که داعش، و بطور کلی تر گروههای تروریست سنی، محصول جمهوری اسلامی، نتیجه سیاستهای آن، میوه انقلاب ۱۹۷۹ ایران، و یا همه اینهاهستند نه تنها هیچگونه پایه و اساسی در تاریخ ندارد. هدف آنها که این ادعا را دارند یافتن بهانه دیگری برای تحریک غرب و بخصوص آمریکا برای ادامه تحریمهای کمر شکن اقتصادی بر ضدّ مردم ایران، تلاش برای حمله نظامی به ایران، و به قول امریکایها، "حمل آب" برای جناحهای افراطی این کشور، راست افراطی در اسرائیل، و لابی آن کشور در آمریکا استنسخه پی دی اف مناسب چاپ، همراه با لینک به منابع ذکر شده در مقاله "ناگهان همه در حال بیدار شدن هستند که این گروه، ای اس ای ال [داعش]، که همان القاعده در عراق بود و از آنجا بیرون انداخته شد، قلمرو در شرق سوریه برای کنترل بدست آورد، با ال نصرت، که ما در همان اوائل آنرا یک گروه تروریستی اعلام کرده بودیم، همکاری کرد، و ما نتوانستیم که یاران خودرا[عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، ترکیه] متقاعد کنیم که دیگر از آنها حمایت نکنند. " آقای جو بایدن، معاون پرزیدنت اوباما، در بحثی با دانشجویان دانشگاه هاروارد مقدمه بخش دوم مقاله ریشههای تاریخی ایدئولوژیک داعش را مورد برسی قرار داد، و ارتباط تنگاتنگ آنرا با وهابی گری، مذهب رسمی عربستان سعودی و متحدان عرب خلیج فارس آن را به نمایش گذارد. مقاله کنونی تاریخچه تشکیل گروههای تندرو و تروریستی سنّی در منطقه خاور میانه را مرور میکند. در آغاز اعترافات مقامات آمریکا در باره نقش آن کشور در ظهور این گروهها بیاد آورده خواهد شد، و سپس تاریخچه گروههای تروریستی منطقه در چهل سال گذشته مرور خواهند شد. این همان داعشی است که اپوزیسیون همسو از آن در دخالت به اصطلاح بشر دوستانه در لیبی و جنگ آن با نیروهای دولت سوریه تا قبل از هجوم و بازگشت آن به عراق حمایت میکرد، و آنها را به دروغ "اپوزیسیون دموکرات" مینامید، و این همان داعشی است که سناتور جان مکین، جنگ طلب امریکائی، آنهارا "معتدل" نامید و با آنها عکس یادگاری گرفت. این در حالی است که، همانطور که در قسمت بعدی این سری مقاله نشان داده خواهد شد، متحدان نزدیک آمریکا در منطقه، یعنی ترکیه، عربستان و شیخ نشینهای ناحیه خلیج فارس، مهمترین نقش را در حمایت از تروریستهای سنّی داشتهاند. همانطور که در قسمت چهارم این سری مقاله نشان داده خواهد شد، گروههای داعش گونه مشغول عملیات تروریستی در بلوچستان ایران هستند. ولی در آغاز مهم است که مروری کنیم بر اظهارات خود رهبران آمریکا در این باره تا ببینیم چه میگویند، و بنا بر این بهتر درک کنیم که داعش و دیگر گروههای تروریستی سنّی نه تنها محصول و میوه سیاستهای چهار دهه گذشته غرب، بخصوص آمریکا، هستند، بلکه توسط متحدان غرب در منطقه حمایت نیز میشوند. تاسفی که دارم این است که [در نتیجه هجوم] یک گروه خشن [داعش] بپا خواست. این [گروه] فراسوی القاعده [در استفاده از خشونت] میباشد. در چهارم اکتبر ۲۰۱۴ آقای جو بایدن، معاون پرزیدنت اوباما، در بحثی با دانشجویان دانشگاه هاروارد چگونگی ظهور داعش در سوریه را توصیف کردند که ترجمه سخنان ایشان در اینجا تکرار میشود: "بزرگترین معضل ما متحدان ما بود؛ متحدان ما در منطقه بزرگترین مساله ما در سوریه هستند. ترکها دوستان بزرگی بودند و من رابطه عالی با اردوغان دارم، که اخیراً وقت زیادی را با او گذراندم. سعودی ها، اماراتی ها، دیگران، همینطور؛ اینها چه کار میکردند؟ اینها آنقدر مصمم بودند که [بشار ال-] اسد را از قدرت پایین بکشند که یک جنگ نیابتی بین سنی و شیعه داشتند؛ چه کار میکنند؟ آنها صدها میلیون دلار پول و دهها هزار تن اسلحه را به هر کسی که حاضر بود با اسد بجنگد دادند، منتها آنهائی که پولها و اسلحه را دریافت میکردند [جبهه] نصرت، القاعده، و جهادیهای تندرو رادیکال از مناطق مختلف دنیا بودند. اگر تصور میکنید که من اغراق میکنم، نگاهی [بدان جا] بیندازید. تمامی آنها [پول و اسلحه] کجا رفتند؟ پس حالا چه اتفاقی داره میافتد؟ ناگهان همه در حال بیدار شدن هستند که این گروه، ای اس ای ال [داعش]، که همان القاعده در عراق بود و از آنجا بیرون انداخته شد، قلمرو در غرب، ببخشید، در شرق سوریه برای کنترل بدست آورد، با ال نصرت، که ما در همان اوائل آنرا یک گروه تروریستی اعلام کرده بودیم، همکاری کرد، و ما نتوانستیم که یاران خودرا متقاعد کنیم که دیگر از آنها حمایت نکنند. خوب، چه اتفقافی افتاد؟ حالا، بطور ناگهانی، و من قصدم این نیست که دروغ ببافم، همه خدا را میبینند [همه میفهمند که خطر داعش چیست]. حالا، پرزیدنت [اوباما] یک ائتلافی از متحدان سنی ما تشکیل داده است، بخاطر اینکه آمریکا نمیتواند دوباره به یک ملت مسلمان مانند یک حمله کننده وارد شود؛ اینکار باید به رهبری سنیها با حمله بر سنیهای دیگر انجام شود؛ پس، برای اولین بار چه دستاوردی داریم؟ عربستان سعودی جریان پول را به آنها متوقف کرد؛ عربستان به ما اجازه آموزش [نیروهای "معتدل" در سوریه که با دولت میجنگند] تحت بند ۱۰ [قرارداد ما با آنها] را در خاک خود داده است؛ قطریها کمک خودرا به تندترین عناصر رادیکال قطع کردهاند، و ترک ها، پرزیدنت اردوغان، ایشان دوست قدیمی من هستند، به من گفت که "حق با شما [آمریکا] بود. ما اجازه دادیم تعداد زیادی [از تروریستهای داعش] از ترکیه عبور کنند،" و حالا دارند سعی میکنند که مرز خود [با سوریه که از آنجا نیروهای داعش وارد سوریه میشوند را] ببندند". تاکید با حروف سیاه از آن نگارنده است. خوانندگان گرامی توجه کنند که آقای بایدن میگویند که داعش همان القاعده در عراق بود که بعد از هجوم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بوجود آمد و در دنباله این مقاله تاریخچه آن مرور میشود. ایشان میگویند این متحدان آمریکا - عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، و ترکیه - بودند که داعش و بقیه تروریست هارا با پول و اسلحه حمایت میکردند.ایشان حتی یک کلمه راجع به "ارتش آزاد سوریه" و یا نیروهای دمکراتیک نگفتند. ایشان همچنین قبول کردند که آمریکا به کشورهای مسلمان حمله میکند. صحبتهای آقای بایدن جنجال عظیمی را براه انداخت، و کشورهای حامی داعش مورد اشاره آقای بایدن خشم خودرا آشکار کردند. آقای بایدن مجبور به عذر خواهی رسمی شد. ولی همانطور که وبسایت معتبر فارین پالیسی در ۶ اکتبر نوشت: "جو بایدن صادقترین مرد در واشنگتن است. او عذر خواهی کرد، نه بخاطر اینکه دروغ گفت، بلکه بخاطر اینکه راست گفت و راستگویی ایشان خیلی هارا ناراحت کرد". مسلما صداقت آقای بایدن دستکم از اپوزیسون همسوی ایران بیشتر است. نقش این بخش از اپوزیسیون مشّاطه گری برای غرب است، نه تحلیل درست و واقعی. وقتی از سناتور اورین هچ از یوتا- سناتور جمهوری خواه در کمیته اطلاعات سنا که مسئول تصمیم گیری برای کمک آمریکا به به اصطلاح مجاهدین افغانی بود- پرسیده شد که اگر میدانست که بن لادن بعدها چه خواهد کرد، آیا هنوز آمریکا به او کمک می کرد؟، پاسخ داد: "بله، ارزشش را داشت". در آوریل ۲۰۰۹، خانم هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در سنای آمریکا چنین گفت، "ما به نوعی سابقه ی تاریخی در ورود و خروج از پاکستان داریم. بیائید به یاد داشته باشیم که کسانی که امروز با آنها می جنگیم، بیست سال پیش ما خودمان هزینه ی روی کار آمدنشان را فراهم ساختیم. دلیل آن این بود که آن موقع ما به شدت با اتحاد جماهیر شوروی درگیر بودیم.آنها افغانستان را اشغال کرده بودند و ما نمی خواستیم که تمام آسیای مرکزی را هم زیر نفوذ بگیرند. در آن زمان به این نتیجه رسیدیم و فکر کردیم که کاری باید کرد. پرزیدنت ریگان با همکاری کنگره که در آن زمان اکثریت نمایندگان آن دمکراتها بود فکر کردند که دست به کار شوند و ایده ی خوب این بود که خوب از آی اس آی، ارتش پاکستان و مجاهدین استفاده کنیم و بگذاریم که عربستان سعودی هم "اسلام وهابی" اش را وارد[به آنجا]کند تا ما بتوانیم شوروی را شکست بدهیم. و خوب البته آنها [روسها] بیلیونها دلار پول را از دست دادند که در نهایت منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد. پس سرمایه گذاری بدی نبود که به عمر شوروی پایان دادیم. ولی بیائید مراقب باشیم، که چه می کاریم چرا که همان را برداشت خواهیم کرد. و بعد ما پاکستان را ترک کردیم [و گذاشتیم که خودشان با این وضعیت کنار بیایند]، و در ضمن ما نمی خواهیم که ما می گوئیم به ما ربطی ندارد و در واقع ما تحریمتان می کنیم. بنابراین ما دیگر با آی اس آی و ارتش پاکستان کاری نداشتیم و الان در حال جبران زمان های از دست رفته ی بسیاری هستیم". مقصود از آی اس آی، اینترسرویسس اینتلیجنس، و یا سرویس جاسوسی ارتش پاکستان است که در دنباله این مقاله بدان خواهیم پرداخت. میبینیم که خانم کلینتون چگونه با صراحت کم نظیری به نقش آمریکا در خلق القاعده اعتراف میکند، که شاخه عراق آن، القاعده در عراق، بعد از هجوم آمریکا به عراق و اشغال آن بوجود آمد که حال تحت عنوان داعش در حال جنگیدن و ترور مردم بیگناه میباشد. همانطور که ملاحظه میشود، مقامات و دولتمردان آمریکا بارها در باره نقش کشورشان در فاجعه ای که در خاورمیانه پدید آورده اند، صحبت کردهاند. اپوزیسیون همسو این سخنان را نه تنها مطرح نمی کند، بلکه اگر امثال نگارنده هم این سخنان مطرح کنند، با فحاشی و تهمت تخریبش می کنند و ادعا میکنند که مطرح شدن اینگونه اعترافات زیان آور است و مردم ایران اگر از این حقایق آگاه شوند، نسبت به آمریکا و غرب بدبین می شوند. گویی وظیفه آنها حقیقت گویی نیست، بلکه ارائه چهره ای کاملا سفید و پاک از غرب و چهره ای کاملاً سیاه و آلوده از ایران است. در واقع اینان معتقدند که باید در باره جنایات در ایران همه گونه افشا گری نمود، که نگارنده هم آنرا حمایت میکند، ولی باید بر جنایات غرب سر پوش گذاشت. ولی مهمترین "خدمت" ژنرال ضیا و ای اس ای همکاری با آمریکا و عربستان سعودی برای تشکیل به اصطلاح مجاهدین افغانی به منظور جنگ با ارتش شوروی در افغانستان بود. خط تاریخی تشکیل داعش کنونی مستقیماً به مجاهدین افغانی و نقش آمریکا، عربستان و پاکستان در بوجود آوردن آن در دهه ۱۹۸۰ میرسد. در عین حال هجوم ارتش شوروی به افغانستان برای جلوگیری از سرنگونی دولت چپگرا و مترقی آن کشور توسط نیروهای ارتجاعی اسلام گرا بود که در دهه ۱۹۷۰ با دولت افغانستان مخالفت میکردند. تاریخچه ظهور گروههای تروریست سنی و داعش "برای نیم قرن ایالات متحده آمریکا و بسیاری از متحدانش آنچه را که من "راست اسلامی" می نامم شرکایی مناسب در جنگ سرد می دید. در دهه های قبل از ۱۱ سپتامبر به دو دلیل سازمان ها و فعالان سرسخت در میان راست افراطی به عنوان متحد در نظر گرفته شدند: به این دلیل که آنان شدیدا ضد کمونیست تلقی شده و مخالف ملی گرایان سکولاری چون جمال عبدالناصر مصر و محمد مصدق ایران بودند. آیا راست افراطی بدون حمایت آمریکا وجود می داشت؟ بدون شک. اما بدون تردید اگر ایالات متحده طی جنگ سرد دست به انتخاب گزینه هایی دیگر می زد، جنبش زهرآگینی که هم اکنون ما و بسیاری از کشورهای منطقه ( از الجزایر گرفته تا هند و فراتر از آن ) با آن مواجهیم می توانست به طور قابل توجهی محدودتر باشد." معادل اخلاقی بنیان گذاران آمریکا در افغانستان در مصاحبه با روزنامه فرانسوی نوول ابزرواتر در سال ۱۹۹۸ آقای برژینسکی ادعای آقای گیتس را تائید کرد. در همان دوران ایشان به پاکستان رفت و به نیروهای جهادی که توسط عربستان و پاکستان سازماندهی شده بودند چنین گفت،:"می دانیم که اعتقاد عمیق به خدا به پیروزی منتهی می شود. آن خاک[افغانستان] مال شماست. یک روز به آن باز خواهید گشت برای این که نبرد شما پیروز خواهد شد و شما خانه ها و مساجدتان را باز پس خواهید گرفت، به خاطر این که هدف شما برحق است و خدا در کنار شماست". دو مقاله آقای گنجی اسناد لازم در باره نقش آمریکا، عربستان و پاکستان، و شخص اسامه بن لادن در تشکیل به اصطلاح مجاهدین افغان دهه ۱۹۸۰ را عرضه میکنند و بنا بر این نیازی به تکرارآنها نیست. نکته مهم این است که سازمان سیا حتی تا سال ۱۹۸۹ که شوروی از افغانستان خارج شد، نگرش مثبتی به بن لادن داشت، او را مردی ثروتمند از عربستان میدانست که با بیدینان در افغانستان جنگیده و آنها را شکست داده بود، و در بازگشت به عربستان توسط خاندان سلطنتی به عنوان یک قهرمان از او باید استقبال می شد. البته این سخن پرزیدنت رانالد ریگان در ۱۹۸۵ در مراسم پذیرایی از رهبران به اصطلاح مجاهدین افغانی در کاخ سفید که آنها "معادل اخلاقی پدران بنیانگذار آمریکا هستند" بسیار معروف است. از خوانندگان گرامی دعوت میشود که مقاله بسیار خوب آقایان الکس کبرن و جفری سنت کلر را در باره این موضوع که چگونه آقای برززینسکی و پرزیدنت کارتر به اصطلاح مجاهدین افغانستان را آفریدند، حتما مطالعه کنند. در سال ۱۹۸۹ ارتش شوروی شکست خورد و مجبور به ترک افغانستان شد. آمریکا نیز بخاطر کمک به مردم افغانستان وارد جنگ نشده بود، بلکه هدف فقط ضربه زدن به شوروی بود. به همین دلیل آمریکا نیز آن کشور را رها کرد، و افغانستان در آشوب و جنگ داخلی فرو رفت. عراق در سال ۱۹۹۰ به کویت حمله و انکشور را اشغال کرد. آمریکا با کمک یک ائتلاف بینالمللی عراق را از کویت در سال ۱۹۹۱ اخراج کرد، و شدیدترین تحریمهای اقتصادی را بر ضدّ آن کشور برقرار کرد که منجر به مرگ دستکم ۵۷۶ هزار کودک و نوجوان عراقی شد. پس از پایان جنگ با عراق عربستان پایگاههای بزرگ نظامی در اختیار آمریکا قرار داد. بن لادن و "مجاهدین" در افغانستان شاهد رها کردن افغانستان توسط آمریکا بودند، پایگاههای نظامی آمریکا در عربستان آنها را خشمگین کرده بود، و تحریمهای کمر شکن بر ضدّ عراق را مشاهده کردند. در نتیجه "مجاهدین،" که ترکیبی بودند از نیروهای تندرو افغانی و داوطلبان سنی از کشور دیگر، گروه تروریستی القاعده را تشکیل دادند تا به خیال خود آمریکا را از خاور میانه اخراج کنند. این گروه، یعنی همان گروهی که بر طبق ادعای آقای ریگان معادل اخلاقی بنیان گذاران آمریکا بود، در ابتدا در سودان پایگاه داشت، و از آنجا دست به چند حمله تروریستی زد، از جمله حمله به مرکز تجارت جهانی در نیو یورک در سال ۱۹۹۳، حمله به سفارت خانههای آمریکا در کنیا و تانزانیا در سال ۱۹۹۸، و حمله به کشتی جنگی یو اس اس کّل در سال ۲۰۰۰، یک سال قبل از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به آمریکا. ظهور طالبان در افغانستان اگر طالبان اردوگاه هایی در اختیار گروه تروریستی القاعده قرار نداده بود، نه تنها بعنوان یک رژیم داعشی هنوز در افغانستان در قدرت بود، بلکه خطر بزرگی برای امنیت ملی ایران نیز بود. به یاد آوریم که در سال ۱۹۹۸ طالبان و جمهوری اسلامی تا آستانه جنگ پیش رفتند، و فقط درایت اصلاح طلبان و دولت آقای محمد خاتمی بود که از جنگ جلوگیری کرد. در آن زمان کمپانیهای نفتی امریکائی توسط آقایان حمید کرزای، رئیس جمهور افغانستان که دوران ریاست جمهوری ایشان اخیرا به پایان رسید، برادر ایشان آقای عبدل قیوم کرزای، و همینطور آقای زالمای خلیلزاد، که بعدها سفیر آمریکا در افغانستان، عراق، و سازمان ملل شد، سخت مشغول لابیگری برای کمپانیهای نفتی آمریکایی بودند تا دولت پرزیدنت بیل کلینتون با رژیم طالبان روابط سیاسی برقرار کند تا آنها بتوانند که خط لولهای از آسیای مرکزی و از طریق افغانستان برای انتقال گاز ترکمنستان و قزاقستان به پاکستان و اقیانوس هند بسازند. دولت پرزیدنت بیل کلینتون هم بسیار مایل بود که این پروژه انجام شود، چون با وجودی که ساخت خط لوله از طریق ایران بسیار اقتصادی تر از افغانستان بود، بدلیل تحریمهای کامل آمریکا بر ضدّ مردم ایران، آقای کلینتون راضی به آن نبود. فقط انتقال اردوگاههای القاعده به افغانستان مانع از اینکار شد، وگرنه آمریکا آماده بود تا با یکی از مرتجعترین رژیمهای دنیا روابط کامل سیاسی و اقتصادی برقرار کند. همانطور که ملاحظه میشود، ظهور القاعده و طالبان هیچ ارتباطی با انقلاب ایران ندارد، و این ادعای ایران-ستیزان وطنی که جمهوری اسلامی و انقلاب ایران باعث بوجود آمدن این گروه شد هیچ پایه و اساسی در تاریخ ندارد، و فقط برای پنهان کردن نقش غرب و آمریکا در بوجود آوردن فاجعه کنونی در آن منطقه است. همانطور که در یک مقاله قبلی بحث شد، اپوزیسیون "همسو" و ایران-ستیز به جعل تاریخ پرداخته تا به هدف خود، آب تطهیر ریختن بر سر غرب با رهبری آمریکا، برسد، در حالیکه حتی خود آمریکاییها به اشتباهات خود معترفند. در عین حال پس از به قدرت رسیدن طالبان در کابل، مهمترین گروه مخالف آنها "اتحاد شمال" به رهبری احمد شاه مسعود بود که توسط ایران مسلح و آموزش داده میشد. Copyright: gooya.com 2016
|