گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
7 دی» "لوطی ها" در گذرِسیاست٬ مسعود نقره کار27 آذر» حکايت "درون و برون"ِ يک آخوند تروريست! مسعود نقرهکار
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اسلامهراسی: "فوبيا" يا ترسی معقول و منطقی؟ مسعود نقرهکارواکنش وحشتزدگان در برابر انديشه و کردار اسلام سياسی را "فوبيا" تعريف کردن، نادرست و نارواست. سر بريدن، گردن زدن، سنگسار کردن، حلقآويز کردن، مثله و کارد آجين کردن، قتل عام کردن و شکنجه کردن در ملاء عام ترس آفريناند. اسلامهراسی "فوبيا" يا ترسی غيرمعقول و غيرمنطقی نيست، ترس و وحشتی واقعی و معقول و منطقیست، واکنشی عادی و طبيعی در برابر جهل و جنون و جنايت گسترده و عريانی که ميراث اسلام سياسیستپيامبران واديان و ايدئولوژی ها اين آموزش به عوام و خواص عوام زده داده اند که خطا ها و لغزش های پيروان شان ربطی به سيمای حقيقیِ و منورآن ها و حقانيت شان ندارند. اينان مدعی اند که خطاها و لغزش ها ناشی ازدرک و فهم نادرست و معيوب از تعاليم و آموزش های پيامبران و اديان و ايدئولوژی ها هستند - يعنی تقصير بد فهمی و نفهمی ِ پيروان اين مجموعه اند- که مغرضان ومعاندان نيزآن ها را رسانه ای و بزرگنمائی کرده اند. در کناراين نوع آموزش ها و تبليغ ها، با وضع و جاری کردن مجازات های سنگين و هولناک برای منتقدان و مخالفان و دگرانديشان، حضور و تداوم حيات شان را تضمين کرده اند. اين دست توجيه ها و تبليغ های فريبکارانه سبب شده اند که نه فقط دگرانديشان و مخالفان که پيروان شان نيز قربانی توهم ها و خودخواهی های آنان شوند، توجيه ها و تبليغ هائی که سبب شده اند هم امروز نيز وانمود وجار زده شود که گفتار و کردار موجوداتی مشابه خمينی و بن لادن و ابوبکر بغدادی، وجريان های مذهبی و سياسیِ خمينيسم و آخونديسم وطالبان والقاعده و داعش و بوکوحرام و... ربطی به تعاليم وآموزش های بنيادين دينی که برگزيده ترين رهبرش حدود ۸۰۰ نفررا در يک روز شقه می کرد، ندارند واز تبعات بد فهمی و نفهمیِ پيروان معيوب اسلام ست، و بازهمان حديث و حکايتِ تکراریِ ممنوعيت " يکسان پنداری" مکررمی شود و اينکه " اسلام به ذات خود ندارد عيبی" و..! " اتاق ها و حجره های فکر" مثلث گفته شده نيزهردوره و زمانه ای با برپائی جنجال و پديده و پديدارسازی تلاش کرده اند تا وجودهای مبارک از زيرضرب بد آموزی ها و کج انديشی های بنيادی و ريشه ای خارج کنند و به راه جهل و جنون و جنايت ادامه دهند. پديده و پديدار" اسلام هراسی"، درمعنا و به شيوه و گونه ای که اين " اتاق ها و حجره ها" جمع بسته وتئوريزه و بساط کرده اند، چيزی جزتداوم فرافکنی و رّد گم کردن نيست. اين ها دو سه نمونه اند: "...بر اساس تحليل گفتمانی...اسلام هراسی اساساً مبحث سياسی با کارکردی مشخص برای توجيه سياست های عملی غرب است....پس از رخداد يازده سپتامبر افکار عمومی مردم نيز تا حد زيادی با اسلام و ايران مشکل پيدا کرد. اين امر به واسطه نقش رسانه ها تحقق يافت. مديريت رسانه ها نيز تحت سيطره دولت ها و تا حد زيادی با گرايش های صهيونيستی است...علت موجده اسلام هراسی سياست های سلطه گرايانه غرب بود، علت مبقيه آن نيز می تواند همين مسئله باشد. به بيانی ديگر، همان انگيزه و زمينه هايی که باعث شد غرب با اسلام و مسلمانان زاويه پيدا کند و سياست های استعماری خود را توجيه نمايد، هنوز باقی است..... انقلاب اسلامی ايران طرحی نو در روابط بينالملل درانداخت، چرا که گفتمان اسلام سياسی را مسلط (هژمونيک) کرد. اسلام سياسی طبق تعريف عبارت از گفتمانی است که به ضرورت تشکيل حکومت بر اساس شريعت باور دارد...اسلام سياسی در قالب تشيع سياسی اقدام به تشکيل حکومت کرده بود و ويژگی ضد تجدد و ضداستعماری داشت... توجه به اين نکته حائز اهميت است که اسلام هراسی اصطلاحی مدرن تلقی میشود....که کاربرد آن نهايتاً به سه دهه قبل برمیگردد. به بيان ديگر، در اين سه دهه در جهان اسلام و روابط بينالملل اتفاقات مهمی رخ داده که هراس از اسلام را، به زعم برخی غربيان، توجيه میکند. با اين حال، ريشههای تاريخی آن را میتوان در طول تاريخ جستجو نمود. به طور مثال، تقابل شرق و غرب و اسلام و مسيحيت قبل از اين هم سابقه داشته است. جنگ های صليبی از قرن يازده تا قرن سيزده ميلادی بين مسلمانان و مسيحيان رخ داد و آثار منفی زيادی برای پيروان اين دو دين ابراهيمی داشت. اما اسلام هراسی به مفهوم جديد بحث ديگری است....فروپاشی شوروی نوعی بحران هويت برای غرب پيش آورد چرا که هويت غيرگفتمانی را شکل داد..." پادگفتمان مناسب برای اسلام هراسی نشان دادن اين است که نشان دهيم که اسلام ضرورتاً با عمل مسلمانان مساوی نيست. به تعبيرشاعر، اسلام به ذات خود ندارد عيبی هرعيب که هست از مسلمانی ماست. وجه استعماری غرب هم با اسلام مشکل دارد، هم با مسلمانان... چهره استعماری غرب پروژه اسلام هراسی را ايجاد کرده و آن را با ابزارهای متفاوت تقويت می کند...هراس از اسلام جايی ندارد و توهمی بيش نيست..."(۱) . " ....انسان عادتا مايل به عداوت به چيزی است که بدان جهل دارد، يعنی به گونه ای جاهلانه آن را خطری پيچيده بر خويش می شمارد که اجتناب از آن را اقتضا می کند. حال همين امر است که می تواند ترس از اسلام و تمايل به ستيز با آن و نفرت به آن را در ميان غربی ها تفسير کند. چرا که در غرب، اطلاعاتی سطحی نسبت به اسلام وجود دارد که از منابعی نامطمئن و فاقد احاطه علمی به اسلام اخذ شده است...". " ...هراس از اسلام عقبه تاريخی دارد و به صدر اسلام و درگيری ها در مکه و مدينه برگردانده می شود... ريشه آن در بين اعراب جاهليت ويهوديان شبه جزيره عربستان ازهمان آغازين روزهای دين اسلام وجودداشته است وانهم به خاطر عدم فهم ودرک درست از اسلام بوده است ... ريشه های اين پديده را بايد درتاريخ کهنی جستجو کرد که سرشار از روابط نا آرام ميان غرب (مسيحيت ويهوديت) و اسلام است و در طی اين روابط نا آرام، هراس از اسلام در ذهنيت غربی تثبيت شده است... شايد ريشه اين ذهنيت در نوعی تقارن تکراری ميان بر آمدن ستاره تمدن اسلامی و فرو شدن ستاره تمدن غربی در طول تاريخ باشد.... استفاده از لابی صيهونيست ها در ارائه تصويری زشت از مسلمانان ... اکتفا به سخن گفتن از اخلاق مسيحی و يهودی، به عنوان اخلاق جهانی مقبول و شايسته پيروی در جامعه امريکايی و اجتناب از اشاره به اخلاق اسلامی و تصوير آن به شکلی که اسلام قدرتی ست عقب مانده ومتصف کردن اسلام به تروريسم و تعصب و تحقير زن، و عدم تسامح نسبت به غير مسلمانان و رد دموکراسی ... و فعال سازی فعاليت های تبشيری همانند تلاش برای مسيحی کردن مسلمانان و وارد کردن آنان به «محبت مسيحيت»، از حيله های دفاعی غربی ها برای جا انداختن اسلام هراسی در افکار عمومی جهانی ...و تحکيم مبانی الحادی ومسموم خويش هستند. ...و آنان که باعث اسلام هراسی هستند، عبارتند از: گروههای صهيونيستی، مسيحيان صهيونيست، جريانهای کاتوليک صليبی، جريانهای قومی ارتدکس متضاد با مسلمانان، گروههای نژاد پرست و آشوبگر، لائيکهای مهاجر از کشورهای اسلامی، ايدئولوژیهای انحرافی و ضد اسلامی و...." (۲) اسلام هراسی: ترسی منطقی و واقعی علمای" اتاق ها و حجره های فکر" اسلام سياسی، عمر اسلام هراسی را به اندازه عمر اسلام می دانند که :" از بدو پيدائی اسلام، هراس از اسلام حتی از سوی اديان ابراهيمی وجود داشت" ، با اين حال طرح می کنند که : "...اصطلاح اسلام هراسی از دهه ۱۹۸۰- به ويژه در رابطه با خمينيسم و ايسم های مشابه اش - به کار رفته، اما بعد از انفجار برج های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در۱۱ سپتامبر تقويت و گسترش يافته است "، و نيزاين سخن که: ".. در اوايل ۱۹۹۰ واژه بيگانه هراسی که از آن به عنوان يک آسيب جدی اجتماعی برای شهروندان اروپايی ياد میشود جای خود را به واژه اسلام هراسی داد. در سال ۱۹۹۱ برخی جامعهشناسان و صاحب نظران فرهنگی اروپايی هشدار دادند که شکل جديد نژادپرستی به احساس برتری اعتقادی تغيير يافته است و شهروندان اروپايی فکر میکنند که عقيدهشان از ديگران بالاتر است، امری که آسيبهای اجتماعیاش به مراتب وخيم تراز برتری جويی به دليل رنگ پوست و مو است..."، هم اينان توافق دارند که در ادبيات سياسی شان " اسلام هراسی يعنی " فوبيا" از اسلام، که معادل انگليسی و عربی اش هم می شود Islamophobia، يعنی " ترس غير عقلانی از اسلام ومسلمين"! پيش از اشاره به پديده ی اسلام هراسی، ضروری می بينم روی چند نکته مکث کنم: ۱- افراطيون سياسی و دينی (مذهبی) درغرب به ويژه دراروپا، درشکل و شمايل های محتلف نژادپرستانه و بيگانه ستيزانه، در راستای تامين منافع معنوی و مالی شان درتقويت و گسترشِ روانشناسیِ ترس از اسلام و اسلام هراسی نقش داشته و دارند. اما نبايد فراموش کرد که عامل اصلی پيدائی و بروز اسلام هراسی انديشه و رفتارِ منبعث از اسلام سياسی ست. ۲- ترس و هراس از اسلام سياسی نمی بايد سبب واکنش منفی و تبعيض آميز و آزاردهنده و نفرت انگيز نسبت به پيروان دين اسلام شود. آنچه بايد نقد و نفی شود نه مسلمانان که اسلام سياسی ست. ۳- اسلام هراسی فقط درغرب گسترش نيافته است، در کشورهای مسلمان نيز شاهد رشد و گسترش ترس و وحشت از اسلام سياسی هستيم. درميهن خودمان به آنچه که بهداشت روانی و سلامت روانی جامعه معنا و تعريف شده است نظری بياندازيد تا نقش و جايگاه اسلام سياسی در توليد ترس و دهشت درجامعه را دريابيد. *** سخن اما از"اسلام هراسی"ست، که "فوبيا" يا "ترس غيرعقلانی و غير منطقی"، " ترس مبالغه آميز و توهمی"، و نوعی پيشداوری و تفکر و رفتاری نژادپرستانه نسبت به اسلام تعبير و تفسير شده است، تعريف و تعبير و تفسيری که به گمان من لغو و بيهوده، وغير واقعی ست. فوبيا Phobia)) را نوعی ترس بيمارگونه و اختلال اضطرابی ای دانسته اند که " نا معقول، غيرعقلانی و غيرمنطقی" ست، که " به شدت مبالغهآميز و حتی توهمی ست" ، که در بروز آن" مقدار ترسی که تجربه میشود متناسب با آن چه سبب ترس شده نيست ". در حاليکه ترس Fear)) يک پاسخ و واکنش حسی، عاطفی و رفتاری نسبت به يک خطر و تهديد واقعی ست، ترس يک واکنش محافظتی، عادی و طبيعی ست . بنابراين به گمان من معادل انگليسی اسلام هراسی Islamophobia نيست، که بهتر است Islamofear باشد. ترس واضطراب عمومیِ ناشی از گفتار و رفتار بخش بزرگی از رهبران و پيشوايان اسلام سياسی واقعيتی ست به وسعت جهل و جنون و جنايتی که در جهان منتشر کرده اند. تقبيح کننده گان "اسلام هراسی" با "فوبيا" خواندن اين خوف و هراس، بر واقعيت های هراسناک و وحشت آوری بسانِ حکومت اسلامی در ايران، طالبان، القاعده، داعش، بوکوحرام و...و حکومت ها و رژيم ها و جريان های مشابه چشم بسته اند. سرهای بريده و پيکر های گلوله باران شده ی روزنامه نگاران و نويسندگان، تن و جان های له شده زير سنگسار و آونگ انسان ها بر دارها و اعضای قطع شده ی بدن ها در ملاء عام، و دريدن سينه و شکم مسلمانی ديگر و خوردن قلب و جگرقربانی در برابر دوربينی که ميلياردها بيننده دارد، وکشتارهای جمعی در برابر ديده گان ميلياردها کودک و زن و مرد اگر هراس آفرينی ای آگاهانه و واقعی نيست، پس چيست؟ به کدامين دليل هراس و ترس از فکر و رفتاری که توليد کننده ی اين دهشت بزرگ است را می توان و می بايد غيرواقعی و غير منطقی خواند؟ اين جماعت از صدر تا ذيلِ تاريخی و جريانی و فرقه ای و فردی، نعره سر داده اند ، و در عمل نيز نشان داده اند که دين شان عين سياست شان است، و سياست شان عين گفتار و کردارشان، وما گفتاروکردار يکی ازآيت الله ها، مجتهدها، ولی فقيه ها و امام های اين مجموعه، يعنی روح الله خمينی را با بند بند تارهای قلب هائی پُر درد حس و درک وتجربه کرده ايم. قربانيان وحشت زده و هراسيده از گفتار و رفتار اين وحوش را مبتلا به " فوبيا" و هراس شان را غيرمعقول وغيرمنطقی معرفی کردن غيرازمردم فريبی و وارونه گی آخوندی تعبير و معنای ديگری ندارد، و به نوعی پاک کردن صورت مسئله است. واکنش وحشت زده گان در برابرانديشه و کرداراسلام سياسی را " فوبيا" تعريف کردن، نادرست و نارواست. اسلام سياسی وحشت آفرين بوده و هست. اسلام هراسی" فوبيا" يا ترسی غير معقول وغير منطقی و مبالغه آميز" نيست، ترس و وحشتی معقول و منطقی ست، واکنش انسان طبيعی در برابر جهل وجنون و جنايت گسترده و عريانی ست که ميراث اسلام سياسی ست. دين سياسی شده ی در ستيز با مدنيت و دگرانديشی ، با نژاد پرستی و فاشيسم همپوشان و اينهمان است . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|