چهارشنبه 1 بهمن 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

حقوق از کف رفته اهل سنت ايران، سخنی با مولوی عبدالحميد، مازيار شکوری گيل‌چالان

مازيار شکوری گيل‌چالان
از حضرت‌عالی خواهانم تا تغيير رويکرد در مواجهه با ديکتاتور فقيه را برگزيده و به هيچ وجه من‌الوجوه در نشست‌های ترتيب داده شده از سوی حکومت ظلم و جور شرکت ننماييد. حضور شخص شخيص شيخ‌الاسلام در چنين نشست‌هايی فقط و فقط ابزار دست ديکتاتور خواهد شد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


باسمه تعالی
حضرت شيخ الاسلام مولوی عبد الحميد اسماعيل زهی
با سلام و احترام
با نظر به اينکه حضرتعالی مورد وثوق جامعه اهل سنت و اهالی انديشه بوده و می باشيد بر آن شده ام تا خدمت آن مقام روحانی جسارت روا داشته و مطالبی را در راستای احقاق حقوق هم وطنان به گونه اعم و برادران اهل سنت را به گونه اخص به سمع و نظر برسانم. بی شک از تلاش های مستمر اينجانب در احقاق حقوق تضييع شده اهل سنت ايران مطلع ميباشيد. مدت زمانی ست جوانان سنی مذهب از رويه ای که حضرتعالی و برخی از دوستان تان در مواجهه با ديکتاتوری فقيه پيش گرفته ايد نزد اينجانب گلايگی نموده و بر اين باور می باشند که مشی و منش حضرتعالی در احقاق حقوق از کف رفته برادران سنی مذهبمان کارگر نيافتاده. از اين جهت حق را چنين يافتم تا به بهانه پيش آمد های اخير مطالبی را در اين خصوص به محضر شريف مکتوب دارم. اميد است جسارت اينجانب را عفو و عذر حقير را بپذيريد.

تا بدانجا که بر همگان واضح و مبرهن است حضرت مولانا قصد بر اين دارند تا با تعامل با حکومت مسلط بر کشور در جهت احقاق حقوق برادران اهل سنتمان بر آيند. گويا از اين حيث بوده که در مورخه نوزدهم دی ماه اخير در بيست و هشتمين کنگره بين المللی وحدت اسلامی که در راستای اهداف تبليغی رژيم حاکم ايران برگزار شده شرکت داشته ايد. اما آنچه از شرکت حضرتعالی و همراهانتان در چنين کنفرانسی حاصل شد در خور تأمل و تعجب می باشد. ممانعت از برپايی نماز جماعت اهل سنت در نمازخانه های خانگی اهل سنت در پايتخت که ممانعت نيروهای امنيتی رژيم از حضور حضرت شيخ الاسلام در اين مراسم مذهبی را هم در بر داشت. همچنين در همين روز و همزمان با برپايی کنفرانس وحدت رژيم حاکم در ايران مراسم عمر کشان در خيابان های قم را با جمعيتی قابل توجه شکل داده و جالب اينکه رسانه های حکومتی اين عمل را به آيه الله سيد صادق شيرازی و حاميانشان منتسب نموده اند. بی شک حضرت مولانا در مورد حوادث اخير با بسياری از شهروندان هم رأی می باشند که در چنين شرايطی خاص نه تنها در جهت ايجاد وحدت اسلامی رقم نخورده و نخواهد خورد بلکه بهانه لازم برای فتنه انگيزی افراطيون و آنهايی که مخالف اتحاد قلبی و عملی سنی و شيعه هستند را فراهم فراهم می آورد.

اما آنچه اصل کلام در آن نهفته است اينکه همراهان و هم فکران حضرت مولانا قصد بر آن دارند تا به هر ترتيب که شده در جهت توجيه حوادث اخير بر آمده و يک بام و دو هوای بر ثمر نشسته را به جريان های خود سر و افراطی خارج از مدار حکومت فقيه منتسب نمايند. اما حضرتعالی نيز همچون ديگر مطلعان بر اين واقعيت وقوف کامل داريد که در ساخت کنونی قدرت نيروهای خارج از سلطه و سيطره قدرت تهی از هر معنی و مفهومی بوده و تمام اين قبيل رفتار و سکنات فقط و فقط با طرح ريزی قبلی و هدفمند از رأس قدرت تئوريزه و در لايه های تحتانی جامه عمل به تن ميکند. اگر بواقع ممانعت از برپايی نماز جماعت اهل سنت و حضور شيخ الاسلام توسط نيروهای افراطی و خودسر خارج از مدار حاکميت بوده چگونه اقليت قابل توجه اهل سنت تا کنون نتوانسته باب ميل خود کوچکترين حرکتی مغاير با خواست حاکميت داشته باشد؟؟ حتی اگر بر فرض محال بنا را بر اين مدعا استوار نماييم که چنين حرکتی از سوی نيروهای خودسر افراطی طرح و به اجرا در آمده چگونه است که حاکميت فقيه که هر روز در متن و حاشيه مناطق تسنن نشين ايران جوانان اهل سنت را به اتهام جرايم انجام نشده بازداشت و به مکان های نا معلوم منتقل مينمايد اکنون در پايتخت حکومت فقيه از طرح و برنامه چنين افراطيونی بی خبر مانده باشد؟؟

همانگونه که در سطور فوق به عرض شريف رسيد و حضرتعالی هم کاملا مطلع می باشيد، اينکه رژيم کنونی ايران برپايی مراسم عمرکشان در قم را مرتبط با آيه الله سيد صادق شيرازی و حاميان ايشان دانسته و سعی در القاء چنين صدق يا کذبی به جامعه ايران دارد. از سوابق ضد استبدادی و ضد استعماری اخوی مرحوم ايشان و اعتراضاتشان به اعدام های بی ضابطه مخالفان حکومت و مصادره اموال آنان پرداخته که در نهايت منجر به جمع آوری کتب ايشان و حصر خانگی انجاميد در گذريم. اين پيشينه را مقدمتا معروض داشتم تا حضرت مولانا آگاه باشند که علی رغم اينکه آيه الله سيد صادق شيرازی و رسانه های وابسته به ايشان اخبرا توهينی هايی نسبت به اهل سنت داشته اند از سوی جمهوری اسلامی نيز تحت فشار امنيتی بوده و حاکميت فقيه قصد بر اين داشته و دارد تا به بهانه ايجاد تفرقه از سوی ايشان به حذف ايشان همت گمارد. حرکت شنيع عمرکشان در خيابان های قم که البته بعيد هم به نظر نمی رسد که از سوی ايشان بوده باشد چگونه از سوی نيروهای امنيتی رژيم منع و پيشگيری نشد؟؟؟ چنين خيمه شب بازی آشکاری حتی با سکوت و نظاره مأموران امنيتی با شکوه تمام و کمال هم در خيابان های قم بر صحنه اکران شد. آنچه سئوال است اينکه چگونه نيروهای امنيتی در هفته وحدت برخوردی با بازيگران و کارگردانان چنين سناريويی انجام ندادند؟؟؟ پر واضح است حتی اگر چنين حادثه مخربی از سوی بيت ايشان اجرايی شده باشد ديکتاتوری فقيه در صدد ممانعت از آن برنيامده تا همواره با دستاويز قرار دادن آن جريان ايشان را در راستای مصالح و منافع ديکتاتوری فقيه محذوف نمايد نه در جهت وحدت مسلمين و حقوق اهل سنت ايران. پر واضح است که در اين کشمکش قدرت ميان ديکتاتوری فقيه و بيت آيه الله صادق شيرازی حاکميت قصد دارد تا از وحدت شيعه و سنی فقط به عنوان ابزاری در جهت حذف رقيب استفاده نمايد. در هر صورت تغييری در صورت مسئله روئيت نشده و حقوق اهل سنت در معادله فوق بلاموضوع تلقی شده و ميشود.

مضاف بر اتفاقات اخير سيل اعدامی ها، محبوسين و شکنجه شده های اهل سنت که از روزهای ابتدای تثبيت رژيم حاکم تا کنون در فقدان محاکم صالح و به گونه غير علنی در خفا صورت پذيرفته و ميپذيرد را شاهد بوده ايم. چنين رويه ای با عرض تأسف روز به روز رو به شدت و فزونی نهاده. اما آنچه محل تأمل است اينکه، رويکرد جناب شيخ الاسلام در مقام مأمن مظلومان اهل سنت چه بوده و ميباشد؟؟

چند شب قبل در تلويزيون کلمه در خصوص حوادث روی داده در هفته وحدت اين توفيق نصيب شد تا به همراه برادر بزرگوار، مولوی عبد المجيد مرادزهی در برنامه مشارکت نمايم. به نظر ميرسد رويکرد حضرت شيخ الاسلام همان باشد که در برنامه مذکور از لسان مولوی عبد المجيد مرادزهی بيان گرديد. آنگونه که از بيان برادر بزرگوار مان در برنامه مذکور و عملکرد حضرت شيخ الاسلام بر می آيد گويی مشی و منش عزيزان در مواجهه با مظالم حاکميت در قبال اهل سنت همان مشی اصلاح طلبی ميباشد. البته ابتدا بايد محضر شريف معروض دارم مشی اصلاح در قبال حاکميت کنونی منتج به نتيجه نشده و نخواهد شد. چرا که هر سيستمی فقط و فقط در راستای ساختار و خاستگاه خود قابل اصلاح و تغيير و تکامل ميباشد. اصلاح در جهت معکوس ذات سيستم هرگز قابليت تصور نبوده و نيست. تجربه حاکميت اموی ولايت فقيه هم تا کنون چنين معرفتی را بدست داده و می دهد. حاکميتی که در آن ولايت جمهور مردم محل اعراب نبوده و ولايت فقيه جای آن نشانده شده است. مسلم حضرت شيخ الاسلام که خود فقيه ميباشند معنی ولايت را به خوبی در نهاد های حمايتی فقهی و حقوقی ادراک نموده اند. چنين ديدگاهی قائل به شخصيت و اهليت برای جمهور آدميان قائل نبوده و از آنجا که همگان را محجور می پندارد در صدد بر آمده تا همواره با عنوان ولايت بر هست و نيست جمهور آدميان سلطه يافته و به برقراری رابطه سلطه همت گمارد. اين نگاه تاريخی به عملکرد چنين سيستمی دقيقا نشانگر آن است که مداما در مسير عميق تر نمودن خاستگاه سلطه طلبانه اش به تغيير و تکامل همت گماشته و می گمارد. ولايت فقيه مندرج در قانون اساسی که تا سال شصت و هفت فاقد پسوند مطلقه بوده با ايجاد همه پرسی کذايی واجد پسوند مطلقه شده تا نتيجه آن شود که شده است. همچنين با نگاهی به قانون اساسی کاملا در ميابيم که چگونه در همان همه پرسی فرمايشی سازمان صدا و سيما و قوه قضائيه به گونه مطلق در يد اختيارات ولی فقيه ظلم و جور در آمد. اين تغيير و تحول در تمامی حوزه ها و عرصه ها در جهت خاستگاه سيستم ديکتاتوری فقيه مسير تکامل را طی نموده است. مع الوصف ايجاد هرگونه تغيير، تحول و اصلاح در خلاف ميل ساخت قدرت ذاتا منتفی ميباشد. اما معضل اصلی در تفکر اصلاحی در مواجهه با حکومت فقيه را در کدام نقطه بايد جست؟؟

در پاسخ به اين پرسش و تبيين موضوع ابتدا به بيان جناب مولوی عبد المجيد در برنامه پژواک تلويزيون کلمه استناد ميکنم. ايشان علت مشی و منش اصلاح طلبی برگزيده از سوی شيخ الاسلام را به دو مورد قائم نموده بودند.

اول: تعامل با حاکميت در جهت منافع اهل سنت.

دوم: در نظر گرفتن شرايط و فشارهای موجود.

در مورد اول بايد به يک نکته اساسی توجه مبرم رود و آن اينکه آنچه در اسلام اصل و اصول نيات، اعمال و رفتار ميباشد حق است نه منفعت و مصلحت. بنا بر اين آنچه را که برادر يزرگوار ما، مولوی عبد المجيد منافع اهل سنت قلمداد نموده اند از موضوعيت خارج است. آنچه بايد جايگزين ترکيب اضافی منافع اهل سنت شود حقوق اهل سنت است. از اين زاويه است که کلام الله حق را ميزان و ملاک معرفی و ميفرمايد:

«اللَّهُ الَّذِی أَنزَلَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا یُدْرِيکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ»
«الله همان است که کتاب را به حق و ميزان و تو چه دانی باشد که زمان نزديک باشد»

نتيجه اينکه حق اصل و ميزان بوده نه منفعت و مصلحت. حتی در برخی مواقع قرآن از قصص انبيا بيان ميدارد که چگونه اقوام و ملل در پی منفعت و مصلحت حق را قربانی نموده اند و اعمال منفعت گرايانه نافی حقيقت را تقبيح مينمايد. در اين مورد قرآن ميفرمايد:

«إِنَّ الَّذِينَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّينَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الِّذِينَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»
«همانا کسانی که پنهان ميکنند آيات الله را و ميکشند انبيا را نا حق و ميکشند کسانی را که از ميان انسان ها امر ميکنند به قسط پس بشارت باد به آنها عذاب دردناک»

مسلم در آيه شريفه فوق آنان که انبيا را و آمران به قسط را به نا حق ميکشند به حقايق آشکار منکر بوده و اين انکار از منفعت آنان بر ميخيزد. در اينجا منفعت ناقض حقوق بوده و چنين جناياتی در راستای بهره برداری از چنين منافعی به بار مينشيند. البته اين ظن نيز قابل تصور است که در توجيه منفعت و مصلحت به قول قرآن استناد شده و گفته شود:

« فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی»
«پس تذکر دهيد همانا منفعتی در اين تذکر است»

مسلم در اين آيه شريفه منفعت در تقابل با حقيقت صف آرايی نکرده. بنا بر اين اصل اصيل جهت عمل ها و عکس العمل ها حق است و حقوق نه منفعت و مصلحت و هر منفعت و مصلحتی ميبايد در ترازوی حق و حقيقت قدرش تعيين گردد. کنون آنچه بايد بدان رجوع شود سئوالی ست بسيار اساسی و آن اينکه، منافعی که حضرت شيخ الاسلام با مستند نمودن آن اعمال و رفتار کنونی را در مواجهه با حکومت فقيه اتخاذ نموده ايد تا چه حد و حدود مطابق با حقوق اهل سنت ميباشد؟؟؟ مشارکت شيخ الاسلام در کنفرانس های حکومتی مانند کنفرانس وحدت اسلامی و کنفرانس مبارزه با جريان های تکفيری که توسط آيه الله ناصر مکارم شيرازی از رئوس ديدگاه تکفيری برپا شده بود تا چه اندازه در راستای حقوق اهل سنت بوده است؟؟؟ آيا تا بدين لحظه ديکتاتوری فقيه اجازه ساخت و احداث مسجد اهل سنت در پايتخت را صادر و مجوزش را به دست شيخ الاسلام داده است؟ آيا در قبال ترور روحانيون، طلاب و فعالان اهل سنت عذر خواهی نموده و به تأديه خسارت اهتمام ورزيده؟ آيا تمايل يافته است فوج عظيم جوانان اهل سنت را که با اتهاماتی مبهم در زندان ها محبوس و مورد شکنجه قرار داده است در محاکم صالحه و با حضور وکيل و هيئت منصفه محاکمه نمايد؟ آيا بر استبداد فقيه مقبول افتاده جوانان اهل سنت در برخی از رشته های تحصيلی که ممنوع التحصيل ميباشند تحصيل نمايند؟ آيا قانون اساسی حکومت تبعيض قرار است تغيير يافته و اهل سنت مجاز به تصدی پست رياست جمهوری باشند؟ آيا ارتحال مجاهد کبير، شريعتی اهل سنت، مرحوم کاکه احمد مفتی زاده در اثر شدت رنج هايی که در سالهای زندان اين رژيم و شهادت استاد مسلم تلاوت قرآن ، استاد ربيعی به دست ايادی جمهوری اسلامی در جريان قتلهای زنجيره ای ، خود دليلی بر دشمنی عيان حکومت فقيه با اهل سنت مظلوم نيست و آيا نبايد زعيم اهل سنت ايران از اين وقايع تلخ ، تجربه حاصل کند!؟

همانگونه که در سطور فوق بدان اشاره رفت برادر گرامی، مولوی عبد المجيد يکی ديگر از علل رويکرد کنونی اتخاذ شده از سوی شما بزرگواران در مسائل کنونی اهل سنت را فشارهايی که در شرايط حال بر برادران سنی مذهبمان ميرود عنوان داشتند. در ارتباط با از اين دست توجيهات مقبول آن است که همواره به يک نکته اساسی توجه رود و آن اينکه شرايط موجود واقعيت است. و با معرفت به واقعيت ميبايد بر ميزان قرار دادن حق يا به حفظ واقعيت همت گماشت و يا اگر واقعيت در تقابل با عنصر حقيقت قد علم نموده بود در طريق حق به دگرگون نمودنش کمر به مجاهدت بست. برابر اين تفکر آدمی فعال و واقعيت موجود منفعل خواهد بود. اما اگر آدمی در برابر واقعيت سر تعظيم فرود آورده و سعی بر انطباق خويشتن با آن را داشته باشد بی شک در اين مناسبات نقش منفعل را به خود گرفته و واقعيت موجود را بر خود فعال نموده است. مسلم منفعل بودن آدمی در برابر واقعيت موجود تسلط خود خواسته طبيعت بر آدمی را در بر داشته و انسان را از ماهيت وجوديش که وديعه ای الهی ست تهی مينمايد. اگر آدمی را قرار بر انفعال در برابر واقعيت بود تا کنون ميبايد محبوس اعصار اوليه خلقت ميبود و متعاقبا پا از عصر حجر فرار نميگذاشت. در اين باب کلام وحی حجت را بر نسل بشر به اتمام رسانده و در بسياری آز آيات شريفه انسان را محق و مکلف بر تسخير و تغيير شرايط موجود در راستای حق خوانده و ميخواند.

«وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَی الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»
«و اوست کسی که دريا را رام گردانيد تا از آن گوشت تازه بخوريد و پيرايه‏ ای که آن را می‏پوشيد از آن بيرون آوريد و کشتيها را در آن شکافنده می بينی و تا از فضل او بجوييد و باشد که شما شکر گزاريد»

اين آيه شريفه در مقام خبر بر اين مدعا استوار است که خالق يکتا عالم واقع را آنگونه تدبير نموده است که آدمی بر آن سلطه داشته و بتواند از آن در مسير تکامل حق بهره جويد. آنگونه که در پايان آيه اشاره ميرود " وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ" گويی بر آن است که آدمی اگر بر قاعده فعاليت خود در برابر انفعال طبيعت کافر بوده و در صدد انجامش بر نيايد هرگز نتواند تکليف شکرگزاری را بجاآورد.

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْضِ وَالْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَیُمْسِکُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ»
«آيا نديده‏ ای که الله آنچه را در زمين است به نفع شما رام گردانيد و کشتيها در دريا به فرمان او روانند و آسمان را نگاه می‏دارد تا مبادا بر زمين فرو افتد مگر به اذن خودش. در حقيقت‏ الله نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است»

اين آيه شريفه در مقام استفهام برآمده. گويی قصد آن دارد تا آدمی را مخاطب قرار داده و به نوع بشر ندا دهد که اگر از توان وجوديش که فعاليت در برابر انفعال وضع موجود بوده بهره نجويد مسلم از تکليف خود سر باز زده و حقوق مسلم خود را انکار نموده. در اين صورت به جهت تخطی مورد محاکمه قرار خواهد گرفت. در اين صورت آنگونه که در پايان آيه شريفه ميفرمايد " إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ" منکر رئفت و مهر الهی نسبت به خود گشته است.

حال حضرت شيخ الاسلام باور ندارند که با توجيه وضعيت موجود انفعال پيشه نموده و واقعيت را بر خود و اهل سنت مسلط و فعال نموده اند؟

حضرت شيخ الاسلام، بنده حقير به تکليف مسلمانی و مستند بر "لقد کرمنا بنی آدم" مدافع حقوق نوع بشر و عزيزان اهل سنت بوده، بر اين اساس از حضرتعالی خواهانم تا تغيير رويکرد در مواجهه با ديکتاتور فقيه را برگزيده و به هيچ وجه من الوجوه در نشست های ترتيب داده شده از سوی حکومت ظلم و جور شرکت ننماييد. حضور شخص شخيص شيخ الاسلام در چنين نشست هايی فقط و فقط ابزار دست ديکتاتور خواهد شد تا همواره با چنين ابزاری وقيحانه در خارج از مرز های کشور به تبليغ وحدت اهل سنت پرداخته و در داخل با کمترين هزينه برادران سنی مذهب من شيعه مذهب را به زندان ها، شکنجه گاه ها و قتلگاه ها رهنمون باشد. مضاف بر اين آنچه از اعمال و رفتار ديکتاتور فقيه و ايادی نا بکارش بر همگان روشن است اينکه، اکنون ديکتاتور خود فرعون زمان بوده و رژيمش رژيم ظلم و جور. آگاه باشيد که کلام وحی همنشينی و همراهی با ظلم و جور را بر همگان تحريم نموده است.

« وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذينَ ظَلَمُوا»
« و به کسانی که ظلم کرده‏ اند متمايل مشويد»

حضرت شيخ الاسلام گمان ندارند که شرکتشان در همايش های حکومتی که موجبات چنين تبليغات گوش نواز در خارج و سرکوب و افزايش مظالم بی سر و صدا بر اهل سنت را در داخل موجب ميشود خواه ناخواه در حکم همان تمايل يافتن به ظالمين است؟؟

« فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ»
«پس منشين بعد از ذکر با جماعت ظالمين»

يقينا خير آن است که شيخ الاسلام به پيروی از نهی الهی از همنشينی با ظالمين پرهيز روا داشته و نشست و رو به ملت ايران نموده، گفتگو با عامه هم وطنان را جايگزين گفتگو با فقيه ظالم نموده. همچنين به جای شرکت در کنگره های حکومتی، البته اگر نيت بر وحدت و اخوت است نشست و برخاست با فقهای بزرگ شيعه که دست به بيگناهان آلوده نکرده اند هچون، صانعی و ابراهيم جناتی را از سر تجربه بگذرانند.

اميد آن ميرود که حضرت شيخ الاسلام جسارت اين حقير را به ديده عفو نگريسته و در مقام زعامت اهل سنت کشور با تغيير رويکرد در راستای احقاق حقوق از کف رفته هم وطنان اهل سنت گامی مؤثر بردارند.

ايام عزت برقرار
مازيار شکوری گيل چالان
۱ / ۱۱ / ۱۳۹۳


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016