چهارشنبه 1 بهمن 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

مذهب شيعه، ريشه از خود بيگانگی ايرانيان (بخش پنجم)، جلال ايجادی

جلال ایجادی
در چهار بخش پيش در باره مفهوم از خودبيگانگی و ويرانگری اسلامی در تاريخ ايرانيان پرداختيم. در اينجا به يکی ديگر از عوامل آسيب هويتی يعنی افسانه امام زمان می پردازيم. پيش از آنکه به کالبد شکافی مهدويت بپردازيم، نگاه جامعه شناسی دين در بررسی پديده دين را توضيح می دهيم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


هدف جامعه شناسی دين
جامعه شناسی دين نه دين ستائی است و نه دين گريزی است. جامعه شناسی دين اثبات آسمانی بودن دين نيست، جامعه شناسی دين خدمت به دين و کرنش در برابر دين نيست. جامعه شناسی دين تحليل تاريخی و اجتماعی و عملکرد دين در جامعه است. جامعه شناسی دين با اتکا به بررسی علمی داده های تاريخی و فرهنگی، پديده دين را در بستر جامعه، نه بعنوان پديده آسمانی، بلکه بمثابه پديده اجتماعی تحليل نموده و در پی توضيح رازهای دين و عملکرد واقعی دين در اجتماع و روان انسانها است. جامعه شناسی هيچ پديده ای را مقدس نمی داند و نقد را بخاطر نظام ارزشی افراد، فلج نمی کنند. پيش شرط بحث جامعه شناسی دين، «اهانت يا عدم اهانت» به دين نيست، بلکه اين امر مربوط به دينداران و اخلاقگرايان دينی و سياسيون متمايل به دين و ذهن آسيب ديده است. پيش شرط جامعه شناسی آزادی در بررسی و نقد پديده ها و بکاربری شيوه های آکادميک و ميدانی در پژوهش است، بدون آنکه ممنوعيت ها و ارزش های دينی مانع کار شوند. جامعه شناسی به بررسی نقادانه تقدس مذهبی و قدرت اسطوره ائی و سنت ها پرداخته و درک تاريخی و هرمنوتيک را جايگزين ديدگاه تئولوژيکی و ايدئولوژيکی و سياسی سازشگرايانه می سازد. برای جامعه شناسی اين پرسش مطرح است که در چگونه شرايطی اين يا آن دين بوجود آمده و رشد نموده، رابطه آن با نياز روحی و روانی افراد کدام است و آيا دين بحران زا است و يا عامل آرامش بخش در جامعه است. بقول «هربرت اسپنسر» و «ماکس وبر» در کدام جامعه دين «باغ جادوئی» است و در کدام جامعه «افسون زدائی» در جريان است. در جامعه ما دين يک باغ جادوئی است که بسياری را از ديرباز گرفتار و فريفته خود کرده است. جامعه شناسی بايد چرائی اين باغ جادوئی و ازخودبيگانگی ناشی از آن را توضيح دهد. برای «زيگموند فرويد» دين بر پايه فرايندی روان شناختی است و دين خود توهمی بيش نيست، ولی اين امر با روان رنجوری انسان ارتباط پيدا می کند. چگونه روان رنجوری ايرانی در بند توهم دين اسلام گرفتار گشته و توتاليتاريسم قرآنی و افسانه های شوربخت شيعه بر اين روان رنجوری تسلط می يابد؟
يکی از اشکال آسيب ذهنی ايرانيان مهدويت گرائی آنانست. ما ميدانيم که ناخودآگاه و خودآگاه افراد با تاريخ و پيچيدگی های جامعه ارتباط دارد و ذهنيت در خلا نيست. در روند آسيب پذيری ذهنيت ايرانی، شيعه گری و افسانه های دوازده امامی نقش بسيار ويرانگری داشته اند و ذهنيت را از بسياری از عناصری تاريخی ايرانيت دور نموده و عربيت را در درون آن جای دادند. چيزی واژگونه می شود و ذهن ايرانی پرداخت جديدی پيدا می کند و در آن، نمادها و ارزش های اقوام عرب بر نمادها و ارزش های ايرانيت چيره می شود.
مهدويت گرايی از جنس جنبش های هزاره ای بشمار می آيد. جنبش هزاره ای دينی پديده ائی است که در زرتشتی و مسيحيت و مهدويت دوازده امامی وجود دارد و در انتظار زيرورو شدن نظم جهانی يا پايان جهان می باشد. «فردريک انگلس» جنبش های هزاره ای را سياسی می انگارد و آنها را برخاسته از تنازع طبقاتی می داند، حال آنکه «کارل مارکس» اين جنبش ها را تخديری و تخيلی ارزيابی می کند. «هرمن کوهن» (۱۸۴۲-۱۹۱۸) اين جنبش ها را بيان فوران خيال پردازی و شيدائی می داند و دارای مشخصه هيجان عاطفی قلمداد می کند. « پيتر ورزلی» در اثرش در باره آئين «کارگو» در ملانزی، (انتشار در ۱۹۵۷ و ترجمه فرانسه ۱۹۷۷) اين جنبش ها را در شرايط پراکندگی قادر به ايجاد وحدت ارزيابی کرده ولی برای او بطور عمده اين جنبش ها متعلق به دوران پسا سياسی بوده و بيان دوره سرخوردگی ناشی از شکست است. بطور مسلم برآمد شيعه را در بحران جامعه قبيله ای عرب و درگيری های سياسی و خانوادگی بنی هاشم و ساير اقوام عرب بايد جستجو نمود. ريشه شيعه بطور مسلم عربی است. پس از دوره اوليه شکلگيری عربی شيعه، در دوره بعدی برخی ايرانيان ناراضی از بنی اميه و عباسيان و عناصر ايرانی مسلمان شده و برده و افراد خودفروخته نيز به اين موج می پيوندند. در ابتدا شيعه عربی است از منافع عرب برمی خيزد و ربطی به ايران و منافع ايرانيان ندارد و سپس ايرانيان در روندی دردناک با خود فراموشی و ذهنيتی از خود بيگانه گشته، به معماران نظام دينی و سياسی شيعه گری تبديل می شوند.

افسانه مهدی، امام نامعلوم
داستان امام مهدی و اعتقاد به آن، محور پرستش شيعيان برای زمان حاضر و آينده است، آينده ای که برپايه اعتقاد شيعيان، زير پرچم امام پر از داد و عدل خواهد شد. براساس اين باور از آنجا که خلافت از خانواده علی بيرون رفت، جهان آلوده و فاسد است و تنها مهدی که از تبار خانوادگی بنی هاشم است، با اقتدار و فرمانروائی آنرا نجات خواهد داد. اين داستان، افسانه ای است که در طی يک زمان بلند پرداخته شده است. کلينی و مجلسی آنرا بطور اساسی پايه ريزی کرده اند، در دوران معاصر نخبگان شيعه مانند علی شريعتی و آيت الله ها مانند مطهری در ساخت و نوسازی اين نظام خيالی و تراژيک تلاش کرده اند و جمهوری اسلامی هم در تکوين و شاخ و برگ دادن به آن بسيار فعال عمل کرده است. نگاهی به اصل «امام غايب» لازم است تا ابعاد ساختگی آن روشن گردد. البته هيچ سند محکمی مبنی بر زندگی اين امام وجود ندارد. آنچه که مطرح است يک سلسله روايات بسيار متضاد و ساختگی است. آنچه که قدرتمند است باوراسطوره ای و افسانه امام دوازدهم است که به درک و هستی شيعيان معنا می بخشد.
مهدی کيست و داستان مهدی در کجا روی می دهد و ربط آن با تاريخ ايران کدام است؟ بر اساس نظر شيعه مهدی صاحب الزمان، حجت بن حسن، در نيمه شعبان سال ۲۵۵ يا ۲۵۶ هجری قمری، دو قرن پس از هجرت محمد پيامبر اسلام در سامره بدنيا آمد. گويند اين کودک که در پنج سالگی و پس از مرگ پدرش به امامت رسيد، ناپديد شده و وارد غيبت صغرا ميگردد. به بيان ديگراين کودک از سال ۲۶۰ تا ۳۲۹ هجری قمری غيبت صغرا و سپس از ۳۲۹ تا بامروز غيبت کبرا ميکند و بالاخره برای حکومت جهانی توحيد و دين قيام خواهد کرد. بنا بر منابع شيعه در هنگام تولد مهدی، معتصم، هشتمين خليفه عباسی، که خلافت اش از سال ۲۱۸هجری آغاز شد، سامره را مرکز حکومتداری خود قرار داد و از آنجا که مخالفت با خانواده بنی هاشم قوی بود، برای جلوگيری از هر گزند احتمالی به امام، اين کودک پنهان گشته تا در آخر زمان پديدار گردد. در روايات شيعه نشانه بارداری در مادر او قابل مشاهده نبوده است و تولد امام مهدی، جنبه معجزه گونه دارد زيرا مهدی در هنگام تولد سخن می گفت. البته افسانه سازی ها رنگارنگ است. گروهی معتقد بود که امامت حسن عسکری بی پايه است و پيش از درگذشت وی علی هادی، جعفر را به امامت برگزيده است، اما جعفر خود بر آن بود که امامت از جانب برادر ديگرش محمد بن هاديبه به وی رسيده است. مادر حسن عسکری در نقطه مقابل جعفر ادعا می کرد که فرزند حسن عسکری هنوز به دنيا نيامده اما کنيزی به نام «صغيل» از حسن حامله‌است. ديدگاه امروزی شيعه دوازده امامی اين است که بحث مهدی از زمان پيامبر مطرح بوده‌است و چنانکه محمد حسين طباطبايی می‌گويد طبق احاديث، پيامبر دقيقاً مشخص کرده که مهدی پسر امام يازدهم خواهد بود. شيعيان در تناقض با ديگر گرايش های اسلامی برآنند که آيه ۵۵ سوره «نور» در باره ظهور امام زمان است. همانگونه که مشاهده می کنيم تولد امام دوازده جز يک ابهام بزرگ چيز ديگری نيست. حال کسی که معلوم نيست کيست، برای شيعه به يک موجود شگفت انگيز و نجات دهنده جهان تبديل می گردد.
برای شيعه مهدی می آيد و نشانه های شگفت انگير ظهور مهدی بسيارند. نشانه های ظهور مهدی که توسط شيعيان مطرح می شود با ذهنيت و جغرافيای ايرانی هيچ ارتباطی ندارد و محصول ذهنيت عربی و تاريخی اين قبايل عربی است. نشانه های ظهور در برگيرنده تصويرها و نمادهای متناسب با شرايط تاريخی معين و جغرافيای سرزمين عرب و تابوها و روحيات مردم اين منطقه است. مجلسی در کتاب مهدی موعود برآنست که از نشانه های ظهور مهدی «خروج سفيانی» بوده که بسيار زشت است و از کيش نصرانی می باشد. اين خروج و درگيری و جنگ، پانزده ماه طول می کشد و بالاخره در سرزمين «بيضا»، منطقه ای بين مکه و مدينه، همه لشگريان سفيانی در زمين فرومی روند. در کتاب بحارالانور، جلد سيزدهم، مجلسی از نشانه های ديگر ظهور امام طلوع خورشيد از مغرب، و شيوع بواسير و سکته و جذام می باشد و بعلاوه خشکسالی رشد کرده و خرما در نخل از بين می رود، از هر هفت نفر پنج نفر جان خود را از مرگ سرخ و مرگ سفيد از دست می دهند، بدعت گزاران در دين به صورت ميمون و خوک در می آيند، هجوم ملخ های خون رنگ فضا را می گيرد.(ترجمه علی دوانی). بنابر همين افسانه رواياتی، پانزده روز پس از کشته شدن جوانی بنام «محمد بن حسن»، امام ظهور می کند و از ديگر نشانه ها آمدن دجال و الاغش است. بر طبق روايت مجلسی علی بن ابيطالب برآنست که دجال از مادر يهودی است. دجال چشم ندارد و چشم ديگر ش در پيشانی اش قرار دارد، چيزی شبيه به يک لکه آميخته به خون در چشم او وجود دارد و در پيشانی اش نوشته شده «اين شخص کافر است». مجلسی از قول شيخ صدوق در کتاب «کمال الدين» می گويد علی در پاسخ در باره آمدن دجال می گويد زمانی که مردم نماز نخوانند، دروغ بگويند، رباخواری کنند، با زنان مشورت کنند، ظلم و بيدادگری شود و زنان نوازنده آلات طرب و موسيقی به دست گيرند و نوازندگی کنند، در چنين شرايطی دجال با الاغش می آيد و امام مهدی ظهور می کند.
يکبار ديگر به مهملات و ياوه گوئی ها در باره نشانه های ظهور دقت کنيد. کدام منطق و کدام خرد در اين مهمل گوئی نقش بسته است؟ فضای ضديت با يهوديت و مسيحيت و خوار شمردن زنان نوازنده و دنيائی پر از هجوم ملخ و ميمون و خوک و دجال، اينست لحظه آمدن امام دوازدهم است. کدام عقل و خرد می تواند اين همه اعتقاد بی پايه و مرتجعانه را قبول کند؟ آيا در اين داستان سازی، جنبه ای از حکمت و دانائی برای مردمان نهفته است؟ آيا اين حرفهای بی سر و ته، مقدس بوده و قابل احترام هستند؟ آيا اين گونه باورهای بيمارگونه و منحط برای جامعه انسانی مفيد می باشد؟
در اينجا به چند نکته بايد توجه شود:
يکم، تولد امام مبهم است، همراه با شک و ترديد است زيرا ما در متن افسانه سازی و دروغپردازی قرار داريم. در مورد زندگی مهدی هيچ سندی جدی وجود ندارد و گمانه زنی جای تاريخ می نشيند. بنا بر داده های روايت شده اين فرد وجود خارجی نداشته است.
دوم، در بيان بالا با ساختار افسانه ای و توهم مواجه هستيم زيرا دويست سال پيش از تولد، پيدايش امام توسط قرآن و امامان پيشين اعلام شده است. شيعيان آنرا معجزه می خوانند ولی از نگاه تاريخی و جامعه شناسی ما با يک جعل و دروغپردازی آشکار مواجه هستيم.
سوم، در افسانه مهدی، دين سازان برای اينکه به مذهب شيعه قدرت بيشتری ببخشند، بدان جنبه شگفت انگيز و فرا طبيعی می دهند و گردش عادی دوره طبيعت را منحل می کنند. برخلاف قوانين علمی، نشان آبستنی در مادر ديده نمی شود، برخلاف علم زيست شناسی کودک به هنگام تولد حرف می زند و برخلاف منطق علمی و تجربی، ۱۲۰۰ سال پس از تولد تا کنون اين کودک زنده است و اعضای بدن اش دستخوش پيری و گسيختگی و نابودی نمی شود.

اسطوره يا دروغ
تفاوت ميان اسطوره و دروغ کدامست؟ تاريخ بشری پيوسته با اسطوره و دروغ پرداخته شده است. اسطوره با يک واقعيت دور ارتباط داشته، با گزارشی غير واقعی يا شگفت انگيز و بی مانند همراه است، ولی اسطوره ها اغلب با رازهای زندگی درآميخته، از انسانها حرف می زنند و دارای نکته و پند و حکمت می باشند. بقول «لوسين لوی برول» در «اسطوره شناسی ابتدائی» می گويد اسطوره تنها افسانه نيست و در ضمن نشانه باورها، تجربه و واقعيت است. بقول «ژرژ دومزيل» انسانشناس و زبانشناس بزرگ فرانسوی، در ميتولوژی خدايان هند و اروپائی می بينيم که سه عملکرد اساسی مانند آئين و جنگ و بازتوليد، در نزد تمامی مردمان اين تمدن، از هند تا ايران و تا جوامع اسکانديناوی موجودند. در اساطير ايران و نمادهای آن هميشه جهان ميدان نبرد ميان نيروهای پليدی و اساطير نيکوست، آن‌هايی که ياور آفريده‌های گتيايی و نيک هستند. اهورا مزدا جلوه ديگری از جهان روحانی و اسطوره ای ايرانيان بشمار می آيد. اسطوره ها در دين و اجتماع و در روان ناخودآگاه انسانها فعالند ولی هميشه از روشنائی کامل برخوردار نيستند، ولی نکته ای را در رابطه با زندگی روحانی و انسانی بازگو می کنند و رازی را بر ملا می سازند.
واژه اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد، هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست، بيان آهنگ های گوناگون «نام خدای بزرگ» زردتشتيان در زبان‌ها و دوره‌های متفاوت است. معنای اصطلاحی اين نام شامل سروردانا، خدای غايی، خيرمطلق، خرد و معرفت آفريننده خورشيد و ستارگان، روشنايی و تاريکی، انسان‌ها و حيوان‌ها و تمام فعاليت‌های فکری و جسمی است. ريشه نام اهورا بدين ترتيب است: بخش اول «اهور» از ريشه «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز+ دا» به معنای «فکردهنده» می‌باشد و برگردان آن در شاهنامه فردوسی همان «خداوند جان و خرد» می‌باشد. امشاسپندان در اوستا داستان خدايان و موجودات افسانه‌ای اند که بيشتر در «يشت» ها آمده‌است. بنا بر نظر برخی از پژوهشگران آنها دارای منشاء پيشا زرتشتی بوده و نوعی ايدئولوژی «کافرانه» را انعکاس می‌ دهند. امشاسپندان در اوستا فروزه‌های اهوره مزدا و ويژه گی های او و نيز گاهی فرشتگان عالی مقام او می باشند که بمثابه دستيار او عمل می‌کنند. آنها در آفرينش و نيز در پايان جهان بطور مستقيم دخالت دارند و هريک از آنها شمار زيادی ايزد همکار دارد. («شناخت اساطير ايران»، نوشته جان هينلز، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی). نمونه ديگر در اساطير ايرانی داستان سيمرغ است. سيمُرغ نام يک چهره اسطوره ای-افسانه‌ای ايرانی می باشد. سيمرغ افسانه ای نقش برجسته ای در داستان‌های شاهنامه فردوسی دارد. کنامش کوه اسطوره‌ای قاف می باشد، دانا و خردمند است و در زندگی به رازهای نهان آگاهی دارد. سيمرغ زال را می‌پرورد و همواره او را زير بال خويش پشتيبانی می‌کند و سيمرغ به رستم در نبرد در برابر اسفنديار ياری می رساند. پيشينه حضور اين مرغ اساطيری در فرهنگ ايرانی به دوران باستان می‌رسد. آنچه از اوستا و فرهنگ و آثار پهلوی می‌توان دريافت اين است که سيمرغ، مرغی است فراخ بال که بر درختی درمان بخش آشيان دارد و سيمرغ نه بمعنای ۳۰ مرغ، بلکه چه بسا همان شاهين با آرزو و قدرت بلند باشد. سيمرغ مظهر و نشانه خرد تمام و بی کاستی است چرا که پاسخ تمام پرسش‌ها را در خود دارد. سيمرغ يک آرزو و يک پيکار است. بنابراين اسطوره يک دروغ خطرناک نيست، نوعی دانائی برای زندگی است، نکته ای را مطرح می کند تا مطلب ديگری آشکار کند، شايد پديده ای وارونه جلوه داده شود، ولی در خود شگفتی و پند و آرزو و خيال همراه دارد و نوعی درس زندگی است. افسانه های اسطوره ای يونان «ونوس»، «هرکول» و «سيزيف»، ادبيات و هنر و شاعران و هنرمندان را از خود متاثر ساخته اند و همه اين اسطوره ها مدام مورد پرسش و پژوهش زبانشناسان و روانکاوان و فيلسوفان و تاريخدانان و متخصصان اساطير بوده اند. اساطير دارای ادبيات و فلسفه است، جدی و آموزنده است.
بنابراين اسطوره جنبه افسانه ای دارد ولی ماشين دروغ و ياوه گوئی نيست، حال آنکه دروغ پديده ای بسيار متفاوت است. دروغ وارونه جلوه دادن و جابجا کردن مداوم بد و خوب است. دروغ اغلب اقدام آگاهانه و ارادی برای منحرف ساختن و پنهان سازی و جاانداختن يک هدف سياسی و اجتماعی و در بسياری موارد غيرانسانی است. تمامی ايدئولوژی ها با افسانه سازی منفی و دروغپردازی تنظيم شده اند. گفتار استالينيسم در باره آرمان کمونيستی و سانتراليسم دمکراتيک حزبی و مخالفان ميهن سوسياليستی و برادری با کشورهای تحت ستم، جز يک دروغ بزرگ چيزی ديگری نبود. اين مفاهيم بدور از واقعيت تاريخی بودند و تنها هدفشان استمرار سلطه بوروکرات های استالينی بود. ايدئولوژی نازيسم برای اثبات نژاد برتر دروغ بزرگی در جهت انهدام انسانها و ايجاد جنگ برای طبقه نازی ها بود. اديان گوناگون در ساختار خود ترکيبی از اسطوره و دروغ می باشند. از آنجا که اديان يک پديده تاريخی و اجتماعی بوده و با منافع گروهبندی های اجتماعی ارتباط دارند، علاوه بر اسطوره ها و رازهای تاريخ بشری، بناگزير همراه با دروغگوئی و افسانه سازی های زيان آور و هدفمند نيز هستند. در اسلام و بويژه شيعه گری دوازده امامی دروغپردازی يک پايه اساسی و ساختاری را تشکيل می دهد. تاريخ و واقعيت روزمره نشان می دهد که يکی از ويژگی های بزرگ مذهب شيعه گری، جعليات و دروغ و گزافه گوئی زيان آور و بسيار فراوان آنست. بعلاوه اين دين مانند هر دين ديگری، از معجزه نيز صحبت می کند. معجزه، يا بيان يک دروغ شاخدار است و يا به پديده يا واقعه ای گفته می شود که بنا بر تعريف رايج آن خارق العاده، غير طبيعی و دارای منشا الهی است که بطور مستقيم يا بطور غير مستقيم توسط يک پيامبر و امام به ظهور ميرسد. معجزه از نگاه دانشمندان و افراد خردمند امری ناممکن است و اگر پديده بی مانند و شگفت انگيزی اتفاق بيافتد و معجزه ناميده شود، بدان لحاظ است که شناخت علمی هنوز قادر به توضيح خردمندانه آن نمی باشد. البته در اديان يهود و مسيحيت و اسلام اعتقاد به معجزه رايج است و آنرا ناشی از خدای يکتا می دانند. شرح حال مهدی علاوه به دورغپردازی در حکايت و روايات، نيز سرشار از معجزه طلبی است که البته همگی توسط دين داران ساخته و پرداخته شده است تا افراد ساده لوح و نادان در زير اسارت روانی قرار گيرند. شيعه گری اسطوره نيست بلکه به دروغ و توهم و بلاهت اتکا دارد.
در بسياری از موارد، اديان در طول تاريخ و با ابتکار افراد کاريسماتيک با نفوذ و هوشمند و زرنگ ساخته و پرداخته شده اند و همگی دارای يک فضا و ساختمان اعتقادی می باشند. بعلاوه آنها سرشار از ابهام و ناروشنی و شکاف هستند. ولی اديان هميشه با ابهام خود به کشش روانی افراد دامن زده اند. تناقضات اديان هم نقطه ضعف آنها بشمار آمده زيرا آنها توان توضيح علمی و درست را ندارند و شناخت پراکنده اشان در محدوده تاريخی متوقف ميشود و هم نقطه قدرت آنها بحساب می آيند زيرا بنظر آنان انسان، بآسانی قادر به فهم کلام خدا نيست و به اين خاطر است که کلام خدا به ابهام شبيه است. از نظر دين و دينداران سلطه گر انسان ساده و کوچک، کلام يک خدای فرمانروا و آگاه به هستی را هميشه نمی فهمد و قرآن نيز می گويد:«به جز علما کسی آنها را تعقل و درک و فهم نخواهد کرد.»(آيه ۴۳ سوره عنکبوت). واقعيت اين است که همه اديان به شناخت دوره خود محدود هستند و برخلاف ادعای خود، دارای «دانش اللهی» نيستند. آنها شناخت ابدی ندارند و از توان معجزه وار محروم هستند. اديان پاره هائی از شناخت دوران خود را می گيرند و به آنها جنبه خدائی می دهند و مانع گسترش دانش می شوند. هدف يک سلسله از مذاهب ايجاد وابستگی روانی برای تحکيم گروه اجتماعی خود است. اين وابستگی به ناتوان نمودن خرد فردی انجاميده و رفتار او را جهت می دهد. در اسلام در بطن اعتقادات روحانی و اجتماعی خشک و خشونت بار، ما با برخی افسانه ها و نيز حجمی بزرگی از گزارش های جنگ طلبی و اعتقادات تهديد آميز و کينه افروز مواجه هستيم و در سنت شيعه گری علاوه بر نکته های بالا ، با ميزان انبوهی از دروغ و گزافه بيسابقه روبرو می باشيم. داستان امام زمان نمونه برجسته ای از اين واقعيت است.

امام زمان در طول تاريخ
اعتقاد به دوازده امام و اينکه امام دوازدهم همان مهدی موعود است بطور تدريجی در ميان شيعيان تکامل يافت. در اين زمينه دين سازانی مانند کلينی، نعمانی، شيخ مفيد و شاگردش سيد مرتضی با رويکرد کلامی و حديثی به تنظيم نظريه غيبت پرداختند، ولی بايد گفت محمد بن جرير طبری (۲۲۴-۳۱۰ قمری) که همزمان غيبت بود به اين واقعه اشاره ای نمی کند. نوشته «المسترشد» از ابوالقاسم بلخی معتزلی (۳۰۱ قمری) برآنست که حسن عسکری بی وارث از دنيا رفت. بعلاوه شيعيان به فرقه های مختلفی تقسيم می شدند و هر کدام ادعای امامت می کرده اند. مسعودی در کتاب مروج الذهب بسال ۳۴۶ تعداد بيست فرقه های شيعه اعلام می کند و حسن ابن موسی نوبختی در کتاب «فرق الشيعه» بسال ۳۰۰ قمری از چهارده فرقه نام می برد. در شرايط کنونی بسياری از فرقه های شيعه از بين رفته و از مهمترين آنها بايد از شيعه زيديه با تمرکز در يمن، شيعه اسماعيليه با تمرکز در هند و فرقه اماميه با تمرکز در ايران و عراق و لبنان صحبت نمود.«عبدالعزيز ساچادينا» اسلام شناس و استاد مطالعات دينی از دانشگاه ويرجينيا، در سال ۱۹۸۲در کتاب «مهدويت در اسلام» اين نکته را طرح نموده که طبق نظر امام پنجم شيعه مدت زمان حکومت مهدی پس از ظهور ۳۰۹ سال می باشد. او حديثی ديگر به نقل از امام جعفر صادق نقل نموده که اين مدت را هفت سال اعلام می کند. به اين ترتيب ساليان بسياری است که از قرارهای پيشين گذشته است و هنوز امام شيعيان نيامده است و اين امر روايات پيشين را به پرسش می کشاند. ولی از آنجا که مذهب شيعه توسط سياسيون و نخبگان وابسته ساخته شده و نهادی ايدئولوژيکی و سياسی در خدمت آنان است، گروهبندی های نخبگان شيعه مرتب به مرمت و بازسازی پرداخته و اعتقادات مزاحم را بی سرو صدا مسکوت می گذارند و دکترين خود را گسترش داده و ماشين روايات سازی و امامزاده سازی و امام سازی و آخوندسازی را فعال نگاه می دارند.
شيعيان ديوانه وار و سرگشته در انتظار ظهور مهدی هستند. او چه زمانی می آيد؟ از کجا می آيد؟ با چه کسی می آيد؟ همين چند پرسش، خروارها اعتقادات مضحک و ضد خرد خرافی را توليد نموده است و در اذهان بيمار جاداده است. ايرانيان شرگشته و گمشده در دروغ شيعه و افسانه سامی و آخوندی، انتظار می کشند تا مهدی بيايد. مهدی، کسی که متولد نشده، کسی که کتاب ندارد، کسی که از طايفه بنی هاشم می تواند باشد و برای پدران استعمارگرش هستی افسانه ای يافته، کسی که از تاريخ و اساطير ايرانی هيچ نمی داند، کسی که کتاب نخوانده و بی فرهنگ است، کسی که برای پيروزی عرب برجهان می آيد و از خونريزی دريغ نخواهد کرد، کسی که برای جنگ با تمدن و دانش و خرد می آيد، آری ايرانيان شيعه چنين فرد موهومی را انتظار می کشند. اين انتظار بيانگر سقوط بسيار سنگين شخصيتی و هويتی است و نفی کامل عقل است.
در روايات شيعه صاحب الزمان هر ساله در حج شرکت می‌کند و برخی گاه ادعا دارند که امام را در خواب يا مکه ديده اند. در طول تاريخ شيعه افراد زيادی ادعا نموده‌اند که مهدی را در هنگام حج ملاقات کرده‌اند و با او گفتگو نموده اند. برخی از روايات شيعه، محل زندگی مهدی را مکه ذکر کرده‌اند. اين روايات چنين نقل می‌کنند که امام شيعيان در خانه‌ای بنام بيت الحمد زندگی می‌کند. بنابر اعتقاد شيعه مهدی درکعبه ظهور می‌کند و روز ظهور مقارن با عاشورا است. به هنگام ظهور مرکز حکومت وی در کوفه می باشد و مقر حکومتش را در مسجد کوفه است. در اين زمان امام مهدی از آسمان مسيح فرود ميايد و به مهدی می‌پيوندد و پشت سر مهدی نماز می‌خواند. بنابر چنين روايات مهدی در جنگ با روميان پيروز خواهد شد. عليرغم اين روايات قديمی و مخرب، افسانه ظهور در جمهوری اسلامی ابعاد جديد به خود گرفت و فصل های جديدی نوشته شد. جمکران يکی از نمادهای ماشين جعل و تحميق است.

امام مهدی به جمکران می آيد

از نظر شيعيان پس از پايان غيبت کبرا امام دوازده با عنوان مهدی اسلام را احيا نموده و وعده اللهی مبنی بر حاکميت صالحان بر زمين و غلبه اسلام بر اديان ديگر را تحقق خواهد بخشيد، باين لحاظ شيعيان منتظر فرج و قيام مهدی هستند. اينان برآنند که ظهور امام زمان در قرآن مطرح شده و او در زمانی ظاهر ميشود که دنيا در ظلم فرورفته است. مسئولان حکومتی ايران که حکومتشان در تناقض با نظريه حکومت مهدی در آينده است مطرح می کنند که جمهوری اسلامی در تدارک ظهور و دولت مهدی می باشد. حال آنکه اگر ظهور حکومت مهدی در دوره بيدادگری و ظلم همه جانبه است پس دولت اسلامی کنونی فاقد نقش مثبت خواهد بود. البته حکومت اسلامی ولايت فقيه و طبقه فاسد حاکم، مشغول چپاول کامل می باشند و نفع آنها در به تاخير افکندن ظهور خردجال و بازگشت مهدی است. هم اکنون سياست رژيم گرم نگهداشتن تنور امام مهدی است زيرا به خواب کردن مردم توسط افيون امام مهدی در شرايط فروريزی حيثيت حکومتی در جامعه يک ضرورت است. يکی از شگردهای حکومتی آخوند و نخبگان شيعه، ماجرای جمکران است. ساخت ابتدائی بنای جمکران به فردی به نام شيخ حسن ابن مثله جمکرانی مربوط می‌شود. به گفته شيخ که در بيداری با امام دوازدهم ديدار کرده، حسن عسگری به او دستور ساختن را می دهد: «من شب سه شنبه، ۱۷ ماه مبارک رمضان سال ۳۹۳ ق در خانه خود خوابيده بودم که ناگاه جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار کردند و گفتند برخيز و مولای خود، مهدی (عج) را اجابت کن که تو را طلب نموده است. آنها مرا به محلی که اکنون مسجد جمکران است آوردند، چون نيک نگاه کردم، تختی ديدم که فرشی نيکو بر آن تخت گسترده شده، جوانی سی ساله بر آن تخت تکيه بر بالش کرده و پيرمردی هم نزد او نشسته است.»
وچنين است که مسجد جمکران توسط جاعلان و دين سازان توجيه تاريخی مذهبی پيدا می کند و بر پا می شود و در زمان پهلوی مراسم کلنگ زنی تجديد بنای مسجد جمکران در سال ۱۳۴۸ شمسی صورت می گيرد و در زمان جمهوری اسلامی به يک بارگاه بزرگ تبديل می شود. اختصاص بودجه بسيار سنگين برای حرم و مسجد مربوط به امام مهدی، بودجه سنگين برای برنامه ها و آئين مربوط به امام زمان در رسانه ها و مراسم مذهبی از جمله سياست های حکومتی برای ادامه فضا سازی حسينی و مهدويت می باشد. بنا بر نظر برخی از مسئولان شيعه، امام زمان نه در کعبه بلکه در مسجد جمکران ظهور خواهد کرد. اين مسجد بزرگ و چاه آن که در ۱۲۰ کيلومتری تهران و نزديک شهر قم است به زيارتگاه بزرگی تبديل شده که سالانه دهها هزار نفر به آنجا ميروند تا نذر و نياز کرده، نامه نگاری نموده و ميزان بيشماری هدايا و پول زيادی به چاه مياندازند. جمهوری اسلامی برای امام زمان هزينه های دولتی بسيار سنگينی هرساله در نظر گرفته ودستگاه بازتوليد نادانی و جهل را پيوسته گسترده نموده است. مسجد جمکران و چاه عريضه ها به يک صنعت وتکنيک دقيقی تبديل شده تا زيارت کننده گام به گام بندهای اسارت روحی خود را بافته با مقدس جلوه دادن مراسم ريز و درشت ميزان وابستگی روحی را افزايش دهد. در رابطه با عريضه نويسی کتابهايی نوشته شده از جمله کتابی که در رابطه با آداب عريضه نويسی در انتشارات مسجد جمکران انتشاريافته است که اصل عريضه نويسی برای امام غايب را تأييد می کند.
به گزارش مهر حجت الاسلام مرتضی وافی دبير شورای عالی فرهنگی و برنامه‌ريزی مسجد جمکران در رابطه با چاه جمکران و موضوعات مربوط به آن گفت: عريضه نويسی يکی از راههای توسل است و توسل جزو مبانی دينی ما است. وی با تاکيد بر اينکه « نامه‌نگاری با خالق هستی و انتظار برای پاسخ شيرين است » ، افزود: «عريضه‌ها به دليل وجود اسماء متبرکه به آب سپرده می‌شوند....از اين رو افراد را به عريضه هايی از ائمه معصومين به ويژه از امام زمان در رابطه با ارتباطی که از طريق نائبان خاص حضرت در زمان غيبت صغری بوده توجه می دهيم. متن اين نامه مشخص و تأييد شده موجود است و محتوای آن نيز ترجمه شده و از زائران خواسته شده است که آن را مطالعه کرده و نوع نگاه آن را در رابطه با عريضه نويسی مورد توجه قرار دهند.» در کنار چاه افرادی حاضرند که عريضه نويسی ميکنند و بابت هر عريضه پول ميگيرند. زائران از داخل يا خارج از کشور کنار چاه جمکران با عريضه مکتوب خود حاضر می شوند چنانچه نام خود را ننوشته اند کاغذهايی به مبلغ ۱۰۰ يا ۱۵۰ ريال در اختيار آنها قرار داده می شود و با توجه به عريضه ای که توصيف شد متن عريضه خود را می نويسند و آن را داخل چاه می اندازند. هر دو تا سه ماه، ورود به چاه صورت می گيرد، اين نامه ها بيرون آورده می شود. طبق نظر دبير شورای مسجد جمکران «پس از خارج کردن اين نامه ها به خمير تبديل می شوند و احدی آنها را نمی خواند». (خبر اونلاين۳۰ فروردين ۱۳۸۹) .
برای انداختن عريضه به چاه دو بخش وجود دارد، يکی ويژه «براداران» است وبخش ديگر به «خواهران» اختصاص يافته است. در اين مورد برخی از شيعيان معتقدند که برای ارتباط با حجت خداوند نياز به ابزار مادی مانند نامه های سپيد و يا رنگين نيست چرا که معصوم وجه الله است و برخی ديگر برآنند که نامه مستقيم به امام زمان ميرسد و اين چاه ويژه ارتباط با امام زمان است زيرا اگر اين چاه نمی بود ممکن بود معتقدان نامه را به چاه فاضلاب و ناپاک بياندازند و بنابراين چاه جمکران حافظ نامه ها ميباشد. هستند کسانی که گاهی شیء قيمتی ميان نامه ها می اندازند و به همين خاطر مسئولان جمکران به شدت اطلاع رسانی کرده تا زائران اشياء قيمتی خود را داخل چاه نيندازند بلکه به مسجد بسپارند.
توسعه تکنيک های تازه جهت مستحکم نمودن مکانيسم جديد گسترش خرافات منجربه اختلاف نظر شده و شيوه عريضه نويسی در ميان مسلمانان مورد انتقاد قرار گرفته و برخی مانند بهزاد نبوی و محسن کديور مراسم جمکران و اين شيوه را مردود دانستند. ولی طرفداران جمکران و روش عريضه نويسی با کشف گفتار يکی از امامان شيعه راحت شده و توجيح شرعی لازم را گير آوردند. از نظر اينان عريضه نوشتن به امامان در بعضی از منابع توصيه شده است و می توان عريضه را در همه آبهای روان و چاهها از جمله چاهی که در مسجد جمکران است انداخت. قضيه چاه مسجد جمکران و چاه های مشابه آن در شهرهای ديگر، از آنجا سرچشمه گرفته است که حاج شيخ عباس قمی‏ در کتاب مفاتيح الجنان از کتاب «تحفة الزائر» از امام صادق‏ روايتی نقل کرده است که هر گاه تو را حاجتی است، اگرترسان باشی، در کاغذی بنويس : «اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِأَحَبِّ الْأَسْمَاءِ إِلَیْکَ وَ أَعْظَمِهَا لَدَیْکَ وَ أَتَقَرَّبُ وَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِمَنْ أَوْجَبْتَ حَقّهُ عَلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ ع وَ تُسَمِّيهِمْ اکْفِنِی کَذَا وَ کَذَا يعنی حاجت خود را ذکر کنی پس رقعه را بپيچ و در بندقه ای از گل بگذار و در ميان آب جاری يا چاهی بينداز که حق تعالی به زودی فرج کرامت فرمايد». ( مفاتيح الجنان ؛ بعد از خاتمه ؛ ص ۹۷۴).
همانطور که می دانيم انبوه زيادی از مردم برای زيارت به جمکران می‌روند. بويژه در سه شنبه شب زيرا در روايات جديد شيعه، مهدی در اين روز و در اين محل ظاهر شده است. در کنار جمکران مکان‌های ديگری به‌خاطر ارتباط اش با امام دوازدهم شيعيان مورد توجه قرار گرفته و قداست يافته‌است. در بين باورمندان کوه سفيد جنب مسجد جمکران به محل پادگان سپاه مهدی در هنگام ظهور شهرت يافته‌است. در دوران احمدی نژاد اين مراسم با تبليغات بزرگی همراه بود و تمام رسانه های دولتی برای گسترش آن کوشيدند. احمدی نژاد عنوان می‌کرد که امام مهدی فعاليت‌های روزانه دولت او را سرپرستی می‌کند و به او در مواجهه با فشارهای بين‌المللی کمک می‌نمايد و پولی که در ميان مردم پخش می کند پول امام زمانی است و برکت دارد.
منظور ما از بيان داستان و ماجرای جمکران چيست؟ اين پديده مانند حرم آيت الله خمينی و حرم های ديگر، روند دين سازی را بطور عريان به نمايش می گذارد. در دنيای تکنولوژی و علم و وجدان اکولوژيکی و آگاهی روز افزون انسانها، يک مشت تبهکار دينی و سياسی به ساختن زندان ذهن و تخريب نيروی خرد و تفکر با قدرت تمام ادامه می دهند. و نه تنها توده های خرافی و نادان به شوق بيشتر درآمده بلکه ديگرانديشان مذهبی با آرامش لذتبار، اين رشد اعتقاد دينی را نظاره می کنند و روشنفکران عقب مانده و فرصت طلب چپ و ملی گرا و جمهوری خواه و ليبرال، «مسئولانه» به «باور محترم» توده ها احترام می گذارند. حال آنکه آنچه روی ميدهد جز ويرانگری خرد و سقوط شخصيت انسانی چيز ديگری نيست. جامعه ايران پويا و متضاد و پيچيده است، هم در جستجوی ارزشهای خوب جامعه جهانی است و هم بطور فلج کننده درگير فضای سنتی و اعتقادی شيعه گری است، فضائی که در خدمت طبقه فاسد و نظام توتاليتز مذهبی است. پس با توجه به آنچه بيان شد:
يکم، دين را انسانها می سازند و شاخ و برگ می دهند و زمانی که شيادها سازمانيافته و قدرتمندتر هستند ابعاد دين سازی بسيار گسترده است. از زمان محمد تا امروز چنين روندها و اقدام هائی است که دين را تقويت نموده است. اديان و نيز دين اسلام و شيعه، از آسمان نيامده اند بلکه با منافع و خصوصيات تاريخی جامعه ساخته شده اند.
دوم، طبقه آخوندی و ثروتمندان شيعه در انتشار مذهب خود فعالانه می کوشند تا پايه قدرت و نظام ايدئولوژيک خود را تحکيم کنند. عرب گرائی و اشتياق حاکمان برای خاندان عرب بنی هاشم و بيگانگی فرهنگی و ضديت آنها با فرهنگ باستانی و خلاقيت های بومی و ارزش های انسانی جهان کنونی، تمام رسانه ها و کوچه و بازار را مسموم به اسلام گرائی و شيعه گرائی نموده است.
سوم، در جامعه لايه های اجتماعی فقير از آنجا که بسياری از افراد از امکانان آموزشی پائينی برخوردار هستند، بيشترين آسيب را ديده و قربانی اين دين سازی هستند. فقر و فلاکت آنها و درماندگی اجتماعی آنها و ذهنيت واپسگرا و از خود بيگانه آنها، دست بدست هم داده و آنها را در اسارت دين و حرم امام زمان و خمينی نگاه می دارد. ذهنی آفت زده توسط سموم ايدئولوژيک شيعه گری توان خود را از دست داده و تسليم است.
چهارم، بخش مهمی از لايه های اجتماعی مرفه به لحاظ اعتقادات مذهبی و فقدان شعور خردمندانه در کارزار دين سازی و دينداری شرکت می کنند. سفره اندازی ها و روضه گوش دادنها و سينه چاک دادن برای امام حسين و شله زرد و آش و قيمه پلو نذری خوردن و گاه فحش به آخوند دادن و انتظار امام مهدی کشيدن و تکرار هميشگی اين اعتقادات و اعلام احترام و تقدس اين حرکات توسط رسانه و محافل ديندار و روشنفکر مذهبی در جو جامعه مصرفی دلخواه، فضائی است که اين لايه ها در آن غوطه ور هستند.
پنجم، يک لحظه بايد فکر کرد که از اين ياوه گوئی ها و خزعبلات مذهبی چه چيزی برای عقل می ماند؟ اين دين بلحاظ ساختار کاملن استبدادی و دروغپرداز خود و بلحاظ ضديت با شخصيت خود مختار و مستقل انسانی، شهروند را به ورطه هولناک دين خوئی و بيسوادی و ضديت با تمدن و دمکراسی و آزادی می کشاند.

سرچشمه افسانه مهدويت و روزگار تيره از خودبيگانگی
دين در مسير تاريخی و پيچيده رشد و استحکام خود در اجتماع از عوامل متعددی بهره می گيرد و بنابراين در بررسی دين بايد به شرايط خاص و تاريخی و فرهنگی آن دقت نمود زيرا دلايل متفاوت در برآمد و عملکرد آن مداخله دارند. در بسياری از کشورهای آفريقائی اديان مسيحيت و اسلام با ويژگی های طبيعی و سنتی و قبيله و اعتقادات بومی در هم آميخته شده اند. اسلام در اغلب کشورهای عربی جنبه هويتی داشته و سنت کهن را حفظ کرده است که اين امر با تخريب هويت اوليه آنان توسط فرهنگ قرآنی و تسلط کامل عرب قابل فهم است. در بحث های پيش ديديم که اسلام زاده شرايط اجتماعی و اقتصادی و بيابانگردی و جدال قبايل برای قدرت در حجاز عربستان است. ايرانيان نه تنها فرهنگ قرآنی تحميلی را در مبانی اعتقادی قرار ميدهند بلکه بعلاوه کار شيعه سازی توسط بحشی از عربها را سامان داده و مستحکم می کنند. با تعرض اسلام و آغاز شکاف هستی شناسانه نزد ايرانيان، روند شيعه گری که توام با لذت و درد هستی شناسانه است، تحکيم يافته و از خودبيگانگی ايرانيان را عميق می سازد. اين روند يک جانبه و بدون تضاد نبوده است. هستی ايرانی به ملغمه ای از دو عنصر ايرانی و اسلامی عربی تبديل می گردد. از همان ابتدا عنصر اسلامی عربی با تمايل شديد ويرانگری، کار خود را آغاز کرد. در اين تعرض، تاريخ و فرهنگ و سنت و زبان و جغرافيای ايرانی مورد هجوم نفی گرايانه اسلامی و عرب قرار گرفت. در اين روياروئی ايرانيت با اتکا به تاريخ و اساطير و فرهنگ و زبان و تلاش انسانهائی که نمی خواستند خوار شوند، کاملن نابود نشد و منابع فکری و ابتکارهای تازه ای ساماندهی شد. در اين کشاکش تاريخی برای مقابله با خلافت اموی و عباسی و در اتحاد با خانواده بنی هاشم که از ايرانيت تنفر داشتند، ايرانيان آسيب ديده، اسلام ويژه خود يعنی شيعه را بمرور ساختند. مايه اصلی اين اسلام شيعی همان عرب گرائی و اسلام گرائی بود ولی اين مذهب جديد در خود جنبه های از عنصر ايرانی را جای داد. روند دين سازی ادامه يافت. پروژه مهدويت در قرآن موجود نيست و احتمال آن وجود دارد که يکی از منشا های بروز اين نوع فکر هزاره ای، اسطوره و افسانه و اديان ايرانی باشد، ولی شيعه گری با ايدئولوژی قرآنی عجين شده است و هر عنصر ايرانی را مغلوب خود ساخته است.
گرشاسب با يک تير زخمی شده و خواب غيرطبيعی بر او مسلط ميشود. ولی انتظار است تا روزی که ضحاک دگرباره زنجير گسيخته و بنای ويرانی گذارد، گرشاسب بتواند از خواب برخاسته ضحاک را هلاک کند. بنا براين گفته، گرشاسب از جمله ياران موعود زرتشتی است که در نوساختن جهان و برانگيختن مردگان و آراستن رستاخيز سوشيانس همراهی خواهد کرد.(مزديسنا تاليف دکتر معين برگ ۴۱۵-۴۲۲ ). در زمان هجوم عرب، ايرانيان با باورهای زردشتی در مورد منجی آشنا بودند، با قهرمانانی مانند گرشاسب که پس از بيداری از يک خواب طولانی، اهريمنان را از زمين برمی‌چينند بيگانه نبودند و به اين خاطر با توجه به نوشته های «محمدعلی اميرمعزی» و «تيموتی فرنيش» بسياری از اعتقادات مسلمانان در مورد منجی، ظهور منجی، غيبت و مؤلفه‌های آن، مديون اديان پيشين مانند مانويت، دين زردشت، يهوديت و مسيحيت است.
هرچند می توان اين فرضيه را در نظرگرفت و جای پای اساطير ايرانی را در شيعه گری دوازده امامی تشخيص داد، ولی به يک امر بنيادی بايد توجه داشت. شيعه گری در بافت مضمونی و درونی، خمير مايه خود را از عرب گرفته زيرا مضمون تراژيک و ايدئولوژيک آن در راستای منافع خانواده بنی هاشم و احوال شخصيت های واقعی و غير واقعی خانواده های عرب قرار دارد. شيعه گری ايدئولوژی خود را از اسلام و قرآن محمد می گيرد و سپس در طول تاريخ آنرا به مشروعيت خاندان علی پيوند می زند و مجموعه ای سنگين از احکام و روايات در تدوين و دفاع از شيعه گری ميسازد و ايدئولوژی مستقل خود را بر پا می کند. اين ايدئولوژی در تضاد با فرهنگ و تمدن ايرانيان بوده و رشد خود را در فراموشی و تخريب منشور کورش و آثار باستان و فردوسی و خيام و ادبيات و زبان و قهرمانان اساطيری و تاريخی ايران زمين از يکسو و از سوی ديگر در تجليل از جنگ و شمشير کشی محمد و علی و مهدی و دنيای عبوس و خون آلوده آنان می داند .
با اسلام و شيعه گری، ايرانيان يکی از بازندگان تاريخ شدند. ملت ها با توان خود و بهره گيری از خرد و هوشياری ملت های ديگر آهنگ پيشرفت خود را تند می کنند، حال آنکه ايرانيان با اين دين از خود دور شدند و افت کردند. ارنست يونگ می نويسد: «تازمانيکه ناخودآگاه خود را خودآگاه نکنيد، زندگی شما را هدايت خواهد کرد و شما نام آنرا سرنوشت خواهيد گذارد.»

جلال ايجادی
استاد جامعه شناسی در فرانسه


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016