گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
11 بهمن» نامهای به آقای محمدرضا رحيمی، حميد فرخنده 19 دی» تروریسم نو، سیاست کهنه٬ حمید فرخنده
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! حکم مفتی، حميد فرخندهدرست است که روشنفکران يا نوانديشان اسلامی عسل فروشند، بازار اما دست سرکه فروشان است و مفتی سرکه مفتی می فروشد. بازار خون فروشان حتی دارد پر رونق تر از کسب و کار سرکه فروشان می شود. آيا از خاکستر بدن سوخته "معاذ الکساسبه" ققنوس بيداری اسلامی سربرخواهد آورد؟قتل فجيع "معاذ الکساسبه" خلبان اسير اردنی توسط داعش، شوک عظيمی در کشورهای عربی و به جامعه مسلمانان سنتی وارد کرد. بسياری از آنها که تا به حال سربريدن فلان روزنامه نگار يا امدادگر "کافر" توسط داعش را توجيه می کردند يا با سکوت و بی تفاوتی خاص خود عکس العمل نشان می دادند، از زنده زنده سوزاندن خلبانی مسلمان آشفته شدند، داعش را محکوم کردند و در اردن تظاهراتی گسترده عليه اين گروه برپا شد. شيخ احمد محمد احمد الطيب، مفتی اعظم الازهر نيز که تا بحال نه سرهای بريده او را وادار به موضع گيری عليه داعش کرده بود و نه دختران به اسارت گرفته شده کردهای ايزدی، به سخن درآمد. مسلمان و غيرمسلمان از اينکه بالاخره مفتی بزرگترين نهاد معتبر اسلامی اهل تسنن سکوت را شکسته و عليه داعش موضع گيری کرده بود خوشحال شدند. محتوای خبر اما چندان خوشحال کننده نبود. اما اگر مفتی اعظم مسجد الازهر با تفسير خود از اسلام در قرن بيست و يکم به قطع دست و پا و مصلوب کردن انسان ها حکم می کند چرا مفتی اعظم مسجد موصل مجاز نباشد با تفسير خود از اسلام به سر بريدن انسان ها حکم دهد؟ آيا تقدم عمل ابوبکر البغدادی، امام مسجد موصل فرقی در نحوه نگاه اين دو مفسر اسلام به گناه، انسان و مجازات دارد؟ تازه اگر هم تفاوتی باشد در نکوهيده تر بودن نظر مفتی الازهر است. چرا که او بعنوان مفتی اعظم نهادی قديمی و معتبر در بزرگترين کشور عربی مخاطبان و پيروان بيشتری در ميان مسلمانان دارد، تا امام ياغی مسجد موصل. تظاهرات مسلمانان در اردن نيز نه صدای مخالفت با جنايت به نام اسلام بود و نه تلاشی برای دفاع از اسلام رحمت و دانش در مقابل اسلام زحمت و داعش. هرچه بود فرياد انتقام بود برای اعدام زندانيان القاعده يا حمله هوايی به مواضع داعش. عده ای از مسلمانان نيز مخالفت کردند فقط به اين علت که داعش انسانی را با آتش کشته بود. به زعم آنان آتش، "عذاب النار" و انحصار خداست برای سوزاندن انسان. دولت اردن نيز انتقام گيرانه اعلام کرد حکم اعدام ۶ نفر از اعضای القاعده را که قبلا به اعدام محکوم شده بودند اجرا می کند و در کمتر از ۲۴ ساعت از انتشار خبر زنده سوزاندن خلبان اردنی توسط داعش، دو تروريست وابسته به القاعده، "ساجده الريشاوی" و "زياد الکربولی" را به دار آويخت. اگر قرار بر اعدام بوده چرا تابحال آنها را زنده نگهداشته ايد و اگر نخواسته ايد عليرغم صدور حکم مرگ آنها را اعدام کنيد، چرا بايد سياست قضايی يک دولت باثبات عکس العملی باشد در مقابل اعمال يک گروه تروريستی؟ نه تنها در داخل امريکا که در سطح جهانی نيز بسياری باراک اوباما را متهم به انفعال در قبال جنگ داخلی سوريه و داعش می کنند. امريکا نه تنها در جنگ داخلی سوريه برای سرنگونی بشار اسد شرکت نکرد، بلکه برای سرکوب داعش نيز از تمام ظرفيت های نظامی خود استفاده نکرده است. واکنش های مداخله گرايانه ايالات متحده امريکا در سرنگونی ديکتاتورهای منطقه و جنگ با القاعده الگويی از رفتار اين کشور ساخته بود که همه انتظار داشتند اوباما نيز عليرغم مخالفت اوليه، نهايتا چنين کند. اوباما اما اين کليشه را شکست. بی شک سياست های او را می شود اينجا و آنجا مورد نقد قرار داد، اما عدم مداخله امريکا در جنگ سوريه و تلاش اوباما برای درگير کردن کشورهای عربی در ائتلاف عليه داعش، بجای اينکه امريکا مانند موارد گذشته تقريبا يک تنه به جنگ گروههای تروريستی اسلامی برود، کشورهای اسلامی را وادار کرده با مسائل و مشکلات سياسی و فرهنگی خود رو در رو شوند. مسلمانان نوعی بيداری "درون اسلامی" را به باراک اوباما مديون اند. در اين آشفته بازار خون و جنايت عدم دخالت امريکا در جنگ بين مسلمانان، نوعی توفيق اجباری برای بيداری جوامع اسلامی بوده است. هميشه مشکلات را تنها نتيجه دخالت های نظامی غرب بويژه امريکا در امور کشورهای اسلامی منطقه می دانستند، اکنون بايد به دستان خود نيم نگاهی بيندازند و به ريشه های اين همه نفرت و خشونت عليه برادران و همسايگان خود فکر کنند. مسلمانان اکنون می بينند هم کيشان آنها توسط سربازان يا بمباران امريکا و کشورهای غربی کشته نمی شوند. کفار سلاح زمين گذاشتند تا مسلمانان به صلاح بين خود رفتار کنند، تا برادری اسلامی خود را نشان دهد. اما کار کشتار را خود مسلمانان بعهده گرفتند. سنی شيعه را در دجله غرق می کند و شيعه سنی را به فرات پرت می کند. جوامع اسلامی بجای متهم کردن امريکا و غربيان به حمله به سرزمين های اسلامی و کشتار مسلمانان، اکنون خود را در آينه واقعيت های تلخ و عقب ماندگی های فرهنگی خويش می ببينند. مسلمانانی که خوشبينانه می پنداشتند اسلام و قوانينش حل المسائل مصائب بشری است شاهدند مسلمان چنان مسلمان را می کشد و می سوزاند که هيچ امريکايی کافری تا بحال چنين نکرده است. ديدند در قرن بيست و يکم مسلمان در برده داری نيز می تواند از کافر جلو زند و چنان زن به اسيری بگيرد و به بردگی بفروشد که ۱۴۰۰ سال است ديده نشده است. شکايت روشنفکران مسلمان و دمکراسی خواه اين است که صدای آنها شنيده نمی شود، و در رساناهای گروهی غرب هر جا از اسلام سخن می رود از کشتار و جنايات گفته می شود. می گويند صدای اسلام بنيادگرا و خشونت طلب بازتاب وسيع می يابد و صدای مسلمانان انساندوست، دمکرات و مداراگر در اين هياهوی خبری گم می شود. پاسخ اين است: خبرساز شويد تا شنيده شويد. در ميان جمعيت نيم ميليارد و نيمی مسلمانان آيا ما تاکنون شاهد يک تظاهرات ۱۰ هزار نفره عليه داعش و القاعده، نه در محکوم کردن کشتار روزنامه نگاران در پاريس، که در قبيح دانستن کشته شدن مسلمانان بدست مسلمانان در بغداد و حلب بوده ايم؟ آيا کسی طوماری، مطلبی يا ندای مشترکی با امضا و صدای روشنفکران يا مسئولان دينی مسلمانان حداقل در محکوم کردن "مسلمان کشی" در کشورهای اسلامی ديده است؟ درست است که ممکن است فلان روزنامه يا راديو و تلويزيون در بازتاب صدای کسانی که تفسير انسانی، صلح طلبانه و مداراجويانه از اسلام دارند اينجا و آنجا کوتاهی کنند، اما وظيفه بنگاه های خبری يا رساناهای جمعی بازتاب آنچه هست که اتفاق می افتد نه تبليغ و ترويج اسلام رحمانی. اين مهم وظيفه کسانی است که بدان معتقدند و در اين عرصه کار می کنند. درست است که روشنفکران يا نوانديشان اسلامی عسل فروشند، بازار اما دست سرکه فروشان است و مفتی سرکه مفتی می فروشد. بازار خون فروشان حتی دارد پر رونق تر از کسب و کار سرکه فروشان می شود. آيا از خاکستر بدن سوخته "معاذ الکساسبه" ققنوس بيداری اسلامی سربرخواهد آورد؟ آيا روشنفکران مسلمان، بويژه اهل تسنن برای اشاعه و ترويج اسلام رحمانی فعال تر خواهند شد؟ آيا شوک سوزانده شدن اين خلبان اسير اردنی جوامع اسلامی را گامی در جهت مسئوليت پذيری ناهنجاری های فرهنگی- اسلامی پيش خواهد برد؟ حمید فرخنده Copyright: gooya.com 2016
|