گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
15 دی» چرا روحانی اصرار در برگزاری همهپرسی دارد؟ بیژن صفسری3 آذر» روشنفکری شيعه و دعوا بر سر لحاف ملا، بیژن صفسری
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! گريه بر سر اين گور حاجت نمیدهد، به بهانه سالگرد يک فاجعه، بیژن صفسری۳۶ سال است که در همين ايام با واکاوی اشتباه تاريخی خود که به غلط بر آن "انقلاب" نام نهاديم، میخوانيم و مینويسيم و میگوئيم و دريغ از اين همه واگويیهای مکرر که ختم به تحولی برآمده از تجارب سالهای تباهی نمیشود
فرزانه ای می گفت همه زخم ها شفا می يابند الا زخم آرزوهای برآورده نشده؛ که آدمی از سوزش اين زخم در خانه قبر هم آرام نميگيرد و اين حکايت ملتی اتقلاب زده چون ما ايرانيان است که ۳۶ سال از سوزش زخم آرزوهای بر باد رفته خود می ناليم. ۳۶ سال است که درهمين ايام با واکاوی اشتباه تاريخی خود که به غلط بر آن " انقلاب" نام نهاديم ، می خوانيم و می نويسيم و می گوئيم و دريغ از اين همه واگويی های مکرر که ختم به تحولی برآمده از تجارب سال های تباهی نمی شود. صحبت ازسال توپ و تفنگ وگل، سال فاجعه است، سال آرزو / سالی که گمان داشتيم بعد از آن هرگز آسمان شهر مان از "آه" سينه سوحته ای ابری نمی شود تا سيل غم بر کوچه و پس کوچه های دلمان جاری شود / راستی در خبر ها خوانده ايد / چه کسی زندانی است؟ / چه کسی اعدامی است؟ باز هم به رسم همه سی و شش سالی که گذشت؛ با نزديک شدن سالگرد آن واقعه شوم در بهمن ۵۷ ، قلم ها بچرخش در آمده اند و زبان ها به تکلم خاطرات تا مبادا فراموش کرده باشيم چه بر خود و نسل بعد خود روا داشته ايم ، غافل آنچه امروز به آن نيازمنديم، نه شخم زدن و واکاوی گذشته ، بلکه جستجو در چرايی ظلم پذيری ما است که هر از گاهی در يک برهه تاريخی با خبطی جبران ناپذير، عمله گان ظلم را بر خود مسلط می سازيم وپس از چندی باز، يا به دنبال « مقصر» می گرديم تا خود از گناه مبرا باشيم و يا در به دربدنبال نسخه آزادی که گوش جهان را از ناله های خود پرکنيم و آنگاه بسوز دل بخوانيم . آ…. ی آزادی / از عجايب روزگارما ايرانيان همينقدر بس که چه آنانکه به قصد فلاح و صلاح و نجات، و رستگاری با دستی شمشير وزبانی چرب و نرم از وعده و وعيد های فريبنده بر گرده ما نشسته اند، و يا چه، آنانيکه به قول آن عارف دلسوخته از خانقاه به مدرسه آمدند تا غريق برهانند، هر دو در عمل قادر به تحقق آرزوی ديرينه ايرانيان نبوده اند؛ از مردان تاريخ ساز چون امير کبير گرفته [که وقتی شاهزاده مامور لرستان گزارش داد در آن خطه آن قدر امنيت و عدالت برقرار است که گرگ و بره با هم آب می خورند، بر آشفت و فرياد زد من می خواهم ولايات ايران آنچنان امن باشد که هيچ گرگی نياشامد، تا از خيال او بره ای نياسايد] تاعصر حاضرکه شيخی چرب زبان و نرم خو با فريب وعده های پوشالی جماعتی را به گرد خويش کشانده است ،طرفه آنکه همه اينها وقتی آمدند، محبوب بودند و وقتی رفتند منفور، واين واقعيتی است که کمتر بر ريشه چرايی آن تعمق داشته ايم ، و اگر هم همتی بود بی گمان پاسخی جزخوش باوری ما ايرانيان نيافتند که « خود کرده را تدبير نيست». بی شک شنيده ايد که ميگويند «تاريخ چراغ راه آينده است و درکشورهائی که مردمان آن حافظه تاريخی ندارند همواره در حال تکراراست »، از قضا اين گفته در باره ما ايرانيان بسیار صادق است و مصداق های بسيار دارد تا نگوئيد به کدام نشانه، نگاه کنيد به همين ۳۶ سالی که از عمر فاجعه بهمن سال ۵۷ گذشته است ، از باب نمونه موضوع انتخابات و تکرار انتخاب های بدون تکيه به تجارب گذشته ، از جمله انتخاب دو رئيس جمهوری که با نقش ناجی و اصلاح کننده نظام،آن هم به فاصله ۸ سال را در نظر بگيريد، هر دو روحانی، با چهره های موجه و شعار های فريبنده اما باهدف و انگيزه تداوم بقای نظام و ايضا استمرار ظلم وچپاول صاحب منصبان حلقه قدرت، دورئيس قوه مجريه ای که هر دو باانتخاب اکثريت جامعه ( رای دهندگان ) بر گرده ملتی که از بيداد می نالد می نشينند و .... آيا اين غير از آنچه ازتکرار تاريخ در کشوری چون ايران می گويند هست ؟ ظريفی به طنزمی گفت نداشتن حافظه تاريخی ايرانيان حکمی نارواست دست کم در مورد نسل انقلاب ونسل پس از آن نيز صدق نمی کند چرا که وقتی هر سال در ايام موسوم به دهه فجر (بخوانيد زجر) تمام لحظات نکبت بار آن ايام، چون آينه ی دق در مقابل چشمانمان قرار ميدهند ، چگونه آن دوران فراموش می شود؟ » . در حالی که منظور از نداشتن حافظه تاريخی تجارب بر آمده از واقعه تلخ و شيرين در يک برهه از تاريخ يک ملت است که چنين دستاورد هايی کمتر در تاريخ ما وجود داشته تا در بزنگاهی بعنوان يک عامل بازدارنده در تکرارواقعه ای مشابه بکار گرفته شود آنچنانکه پاد زهر را در مقابل زهربکار می گيرند. از جمله واگويی های ديگری که طی ۳۶ سال در نکوهش و نقد واقعه سال ۵۷، به رغم دانستن همگان باز مکرر از سوی نقادان و مخالفين نظام در بوق کرنا شده است و می شود ، وعده های دورغين " ايت الله خمينی " شخص اول گروه ويرانگران حاکم بر کشورمان است ، که در واقع چنين نقد هايی حاوی يک پيام هشدار دهنده است که نبايد دل در گرو هر وعده سر خرمن داد و مغموم وعده دهنده آن شد و اين پيام طی ۳۶ سال از سوی قلم بدستان و روشنفکران به کرات شنيده شد، اما ايا به وافع تاثيری در آگاهی ملت داشته است ؟ و اگر داشته ، پس چرا در هر دوره از انتخابات ( مجلس ويا رياست جمهوری )، با توجه به عدم پايبندی کانديدا ها به قول و قرار های قبل از انتخاب شدن شان ، باز هم شاهد جماعت صف کشيده در پای صندوق های رای هستيم ؟ به ديگر سخن چرا هنوز ملت به وعده های پوچ اصحاب قدرت اميد می بندند بطور مثال بعد ازناکامی و نااميدی مردم از وعده های رئيس اصلاحات درحماسه دوم خرداد، باز گروه کثيری مغموم وعده های رئيس جمهور وفت ( شيخ حسن روحانی) می شوند، توجيح آن چيست؟ العرض آنچه در بالا گفته آمد نشان از نداشتن حافطه تاريخی ما ايرانيان است که در نهايت منجر به بروز تبعات ناشی از اين عارضه تاريخی گرديد و در اشکال مختلف از ناهنجاريها در جامعه ديده می شود آنچنانکه امروز، صرف نظر از عدم امنيت و آزادی های سياسی و اجتماعی و فقر افتصادی ، با بيلانی از ناهنجاری های اجتماعی مواجه هستيم مانند آمار قتل و جنايت که در سال ، بيش از سه هزار نفر ، خودکشی بالغ بر پنج هزار نفر و افراد نيازمند به روان درمانی بيش از ۶۵ در صد کل جمعيت است و اين همه نيست جز تبعات يک واقعه شوم که خود باعث و بانی آن بوديم اما برای عذر تقصيرآن، گناه بر درخانه بيگانه و اجنبی می بريم وبر سر گوری ضجه می زنيم که حاجت نمی دهد. بيژن صف سری Copyright: gooya.com 2016
|