سه شنبه 5 اسفند 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

خامنه‌ای و اصلاح‌طلبان منتفعان تضاد احمدی‌نژاد، مازيار شکوری گيل‌چالان

مازيار شکوری گيل‌چالان
از آنجا که اصلاح‌طلبان قصد بازگشت به حاکميت در مدار بسته بد و بدتر را دارند هيچ اشاره‌ای به نقش علی خامنه‌ای نمی‌کنند تا اعتماد استبداد ولايی را برای بازگشت ديگر بار به قدرت اخذ نمايند... پنداشتی در اين بازی احمدی‌نژاد نقش مرغی را دارد که در عزا و عروسی بايد سر بريده شود. گويا از ورود مجدد او به صحنه سياسی همه الا خود او و اطرافيانش سود می‌جويند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 



باسمه تعالی

محمود احمدی نژاد رئيس پيشين قوه مجريه علی خامنه ای پس از گذشت دو سال به تازگی سکوت را شکسته و به ميدان سياست باز آمده است. سخنرانی اخير او در شهر ری و البته مجلس ترحيم مادرش بستری مناسب را برای او و حاميانش فراهم آورد تا به بهره برداری تبليغاتی از آن بپردازند. محمود احمدی نژاد و دولتش در تمامی عرصه های سياست داخلی، خارجی، اقتصاد و فرهنگ پر سر و صدا ترين و مهيج ترين دولت تاريخ جمهوری اسلامی و يا شايد تاريخ دولت مدرن در ايران بوده اند. رجعت احمدی نژاد به صحنه سياسی کشور عکس العمل طيف های سياسی اندرونی و بيرونی نظام را در بر داشت. اينکه جريان های سياسی در قبال ورود مجدد او و حاميانش به عرصه سياسی چه واکنشی نشان داده اند تا بدان حد مورد اهميت نمی باشد. آنچه از اهميت برخوردار بوده، اينکه چگونه او که به اقرار تمامی جريان های سياسی حتی اصولگرايانی که اول الامر مهرشان همراه او بود کارنامه ای بس سياه از خود بر جای نهاده توانسته است با تجديد قوايی دوباره به صحنه بازگردد؟؟؟ هر يک از جريان های اندرونی نظام از دخول دگرباره احمدی نژاد به عرصه سياسی کشور چه نفعی برای خود ترسيم نموده اند؟؟

اول: فضاحت های دولت احمدی نژاد و مشخصا شخص او تا بدان اندازه پيدا بود که در هر نظام سياسی که حد اقل شاخصه های توسعه در آن به چشم آيد هرگز نميتوانست ديگر بار زبان به سخن گشوده و مدعيات پوچی همچون گذشته بر زبان راند. نابودی نظام اداری با انحلال سازمان برنامه و بودجه، انزوای ايران در منطقه و عرصه جهانی، نابودی زيرساخت های اقتصادی و از همه درد ناک تر و غير قابل انکارتر رشد بی رويه رشوه، رانت و اختلاص های فرانجومی در سيستم اداری، مالی و بانکی کشور. با اينکه بسياری از هم قطاران احمدی نژاد همچون، جوان فکر، رحيمی و بقايی پرونده های عريض و طويل تخلفات مالی را زير بغل خود داشته اند او فقط به يک جهت توانسته و ميتواند سر بالا گرفته و طلب کارانه بازآيد. آن جهت اينکه، ساختار نظام ولايی ايران با فسادهای گوناگون ممزوج بوده و فساد و فساد پروری جزء لاينفک آن بوده و ميباشد. مضافا احمدی نژاد برابر قاعده فساد لاينفک نظام ولايی بر اين امر وقوف کامل دارد که فقط و فقط مجری اوامر و سياست های نظام ولايی در مقطعی خاص بوده.

دوم: پيروزی حسن روحانی در انتخابات رياست جمهوری يازدهم بر بستری از ويرانی های به بار نشانده دو دوره ريساست جمهوری محمود احمدی نژاد و تيم اجرايی او بنا شد. حاميان اصلاح طلب روحانی با بهره گيری از ويرانی های احمدی نژاد و وعده های عجيب و غريب در حالت ايجابی قضيه جامعه ايران را طی چهل و هشت ساعت به پای صندوق های رأی کشاندند تا جامعه گريزان از احمدی نژاد و جليلی به عبای روحانی پناه برند. اما اکنون که دو سال از آن گريز و پناه ميگذرد دولت روحانی نه تنها در عملياتی نمودن شعارها و وعده هايش موفق عمل نکرده بلکه، با شکستی بس شکننده مواجه شده است. تشديد جو امنيتی حاکم بر جريان های سياسی و کنترل بيش از پيش بر حريم فرهنگ و مطبوعات نزد پيگيران مسائل سياسی ملموس تر از قبل ميباشد. همچنين بی اعتنايی روحانی و دولت او به شعار حصر کروبی، موسوی و زهرا رهنورد موجبات ريزش شديد پشتوانه اجتماعی دولت را در پی داشته است. گزارش های پياپی سازمان های حقوق بشری بر وخيم تر شدن وضعيت حقوق بشر در دوران روحانی خود شاهدی بر شکست شعار ها و وعده های او و حاميانش در خنثی نمودن مين های امنيتی بوده است. اکنون با شکست روحانی و از دست دادن عقبه اجتماعی او احمدی نژاد باری ديگر مجال آن يافته تا به ميدان آمده و رجز هل من مبارز بخواند.

سوم: علی خامنه ای در لباس فقاهت و نشسته بر تخت ولايت به همراه اطرافيانش همواره از ورود احمدی نژاد به صحنه سياست بهره می جويد. آنچه به اعتراف دوست و دشمن عمود خيمه استبداد ولايی بوده و ميباشد يک چيز بيش نيست و آن عبارت است از نظريه و جايگاه نهاد ولايت فقيه در ساختار جمهوری اسلامی. آنچه به عنوان ولايت فقيه در مقام نظر از سوی خمينی نظريه پردازی و از سوی شارحان اين مقوله شرح داده شده بر هاله ای از قداست قابل ادراک بوده است. با چنين نگاهی خاص برای اجرايی شدن نظريه ولايت فقيه، شخص ولی ميبايد در هاله ای از قداست محو گردد. اين خود در شرايطی ست که استبداد ولايی خامنه ای در منجلابی ملالت بار از فساد غوطه ور است. اين فساد با آن هاله قدسی در تضاد بوده و ميباشد. لاجرم چاره در اين بوده که ديکتاتور فقيه مقدمات ورود احمدی نژاد به صحنه سياست را محيا نموده تا نظر جريان های سياسی موافق و مخالف خود را به نقد روزمره مفاسد او و دولتش متوجه نمايد. ديکتاتور فقيه قصد دارد تا اينگونه تمامی فضاحت های موجود را بر احمدی نژاد و اطرافيانش بار نمايد تا بدين ترتيب همچون دزدی که فرياد و فغان بر می آورد که دزد را بگيريد رو به جلو فرار کند. از اين زاويه ميتوان پی به اين واقع برد که او چرا تمايل نشان داده که رئيس سابق قوه مجريه اش ديگر بار وارد رينگ سياست شود. حاميان اصول گرای بيت رهبری هم تا بدانجا که در توان دارند سعی بر اين دارند خود را مبرا از تمامی فساد های موجود نشان داده و به اين جهت با نطق های پياپی عليه فساد های اطرافيان احمدی نژاد قصد بر آن دارند حد المقدور چهره خود را در جامعه موجه نشان داده و با حربه انتقاد از احمدی نژاد به ترميم کاستی های خود فائق آيند.

چهارم: اما اصلاح طلبان نيز بر آنند تا از احمدی نژاد و حلقه حاميان او به عنوان برگ برنده ای بازی کنند. با اينکه اصلاح طلبان از حکومت حذف شده اند اما قصد بازگشت مجدد به قدرت را دارند. اصلاح طلبان بر آنند تا به بازی در چارچوب های حکومت ولايی و در زير سايه ديکتاتور فقيه ادامه دهند. اظهارات برخی از چهره های اصلاح طلب در مطبوعات داخل کشور دقيقا گواه بر اين مدعا است که اصلاح طلبان با بيان بازی برد برد قصد بر آن کرده اند تا برای شرکت در انتخابات آتی مجلس شورا خيز بردارند. آنها برد برد را اينگونه توجيه نموده اند که با عبور اصلاح طلبان معتدل از زير تيغ نظارت استصوابی شورای نگهبان کرسی هايی را در مجلس فتح و بدين صورت هم شورای نگهبان و اصول گرايان و از ديگر طرف اصلاح طلبان برد کرده باشند. بازخوانی بيانيه پايانی همايش جبهه اصلاحات در بيست و پنجم دی ماه اخير حکايت از چنين مدعايی دارد. ادبيات اصلاح طلبان در اين بيانيه به وضوح نمايانگر ميل آنان به بازگشت در قدرت بوده و ميباشد. اصلاح طلبان با صدور چنين بيانيه ای قصد بر آن دارند تا همچون دفعات پيشين اعتماد ديکتاتور فقيه را برای بازگشت به بدنه حاکميت جلب نمايند. در بخشی از اين بيانيه چنين آمده است:
«اين جريان٬ تبارش به دينداران روشن‌بين مشروطه‌طلب و آزادی‌خواه می‌رسد و افتخار پيشتازی و پيشکسوتی در دفاع از خط اصيل امام خمينی (ره)، انقلاب و ارزش‌های دينی و ملی را در کارنامه دارد و مدافع قرائتی از نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی است که در آن اسلاميت و جمهوريت سازواره‌ای همسو و هماهنگ است. شاخص‌ترين ويژگی اين جريان، دفاع عقلانی – برهانی از دين و باور به انتخابی و آگاهانه بودن آن است و بر اين مبنا، هيچ اعمال حاکميتی به نام دين در غياب خواست و انتخاب مردم را به رسميت نمی‌شناسد.اصلاح طلبی، جريانی است در تداوم تلاش روحانيون روشن‌بين و روشنفکران دين‌باور در مسير بر پايی جامعه‌ای آزاد، آباد، اخلاق‌مدار و عادلانه که رويی گشاده نسبت به همه دستاوردهای عقلانی و علمی بشريت دارد و به فرموده حضرت امام (ره) با تکيه بر اجتهادهای پويا و منطبق با مقتضيات زمان و مکان از منابع دينی، در پی استقرار جامعه‌ای ديندار، پيشرفته، مرفه، مردم سالار و عادلانه است. گروه‌ها و تشکل‌هايی که ذيل عنوان گروه‌های خط امام از زمان حيات امام در نزديک‌ترين پيوند اعتقادی با انديشه‌های ضد تحجر، مردم باور، عدالت خواه و استقلال طلبانه ايشان به صحنه آمدند و پس از آن حماسه دوم خرداد را با انتخاب حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمی رقم زدند و تا به امروز مستمرا بر قرائتی خردگرا و مردم سالار از دين، پای فشرده‌اند و در جريان انتخابات نود و دو در پس آن همه تلاش و هجمه سنگين چندين ساله که برای حذف و بايکوت آن صورت گرفته بود٬ با شعار اعتدال و با همت و هوشياری مردم مجددا حضور و انسجام خود را تثبيت کرد»

پنجم: اصلاح طلبان اصولا تاکتيک تضادی را برای معرفی خود برگزيده و ميگزينند. اين تاکتيک در مدار بسته بد و بد تر منتج به نتيجه دلخواه آنان شده و خواهد شد. اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوری سال هفتاد و شش از تضادی به نام ناطق نوری بهره جسته و بيش از اينکه به معرفی کانديدای منتخب خود همت گمارند تضادی به نام ناطق نوری را به جامعه معرفی نمودند. نتيجه اينکه جامعه از بغض ناطق نوری به دامان خاتمی پناه آوردند. در انتخابات رياست جمهوری يازدهم نيز اصلاح طلبان با تعريف تضادی به نام جليلی آرای شرکت کنندگان را در سبد حسن روحانی ريختند. اکنون هم اصلاح طلبان را قصد و نيت بر آن است تا از تضادی به نام احمدی نژاد سود جسته و به معرفی خود در جامعه پردازش نمايند. جريان اصلاحی همچنان با حمله به عملکرد احمدی نژاد و اطرافيان او به عنوان تضاد سعی دارند خود را محبوب جلوه داده و مشروعيت خود را تثبيت نمايند. پيام اخير سيد مصطفی تاج زاده از زندان خود گويای اين مهم ميباشد. تاج زاده در اين پيام از اصلاح طلبان خواسته است تا احمدی نژاد را ترقيب کنند در انتخابات آتی شرکت کند. او ميگويد:
« فعال شدن آقای احمدی نژاد علاوه بر اين که حق شهروندی او به شمار می رود، در مجموع و در بلند مدت به سود چند صدايی، باز شدن فضای سياسی و افزايش قدرت انتخاب مردم است. جناح اصول گرا که در حال حاضر به دو طيف موافق و مخالف ائتلاف با تکفيری ها تقسيم شده اند با به ميدان آمدن احمدی نژاد به احتمال قريب به يقين سه گروه خواهند شد و اختلاف مزبور جبهه پايداری را نيز دربرخواهد گرفت. جمعی از ايشان به مخالفت و گروهی به پشتيبانی از او خواهند پرداخت . . . در جانب مقابل اصلاح طلبان بايد با بالا بردن هوشياری و انسجام خويش آقای احمدی نژاد را برای ورود به انتخابات سال آتی تشويق کنند. در عين حال وی را به سخن گفتن بيشتر ترغيب نمايند تا به اين ترتيب مجبور شود جوابگوی عملکرد خود و دولتش در زمينه های گوناگون از بورسيه ها تا تحريم و از فساد اقتصادی تا شليک تير خلاص به معاون اول خويش گردد»
تاج زاده نيک ميداند که احمدی نژاد هرگز پاسخگوی فضايح دوران رياست جمهوری خود نخواهد بود. پنداشتی تاج زاده بيش از اينکه به فکر پاسخگويی احمدی نژاد باشد بر آن است تا به اصلاح طلبان بگويد از حضور احمدی نژاد به عنوان برگ برنده در بازی سياست به گونه عام و انتخابات به گونه خاص بهره برده و با برجسته نمودن او به عنوان تضاد از معايب و کاستی هايش در جهت محبوبيت خود بهرجويند.

ششم: اصلاح طلبان بر اين نکته واقفند که احمدی نژاد بالذات محل اعراب نبوده بلکه، عامل اصلی فضاحات به بار نشسته ديکتاتور فقيه ايران بوده و ميباشد. اما از آنجا که اصلاح طلبان قصد بازگشت به حاکميت در مدار بسته بد و بدتر را دارند هيچ اشاره ای به نقش علی خامنه ای نميکنند تا اعتماد استبداد ولايی را برای بازگشت ديگر بار به قدرت اخذ نمايند. ديکتاتور نعلين به پا نيز تمام و کمال از نيت بازگشت اصلاح طلبان در مدار بسته حاکميت واقف است. ديکتاتور ميداند جريان اصلاحی در اين معادله من باب مصلحت با او و بيتش کاری نداشته و ندارند.
پنداشتی در اين بازی احمدی نژاد نقش مرغی را دارد که در عزا و عروسی بايد سر بريده شود. گويا ورود مجدد او به صحنه سياسی همه الا خود او و اطرافيانش سود ميجويند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016