شنبه 16 اسفند 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

سخنرانی‌ جنگ طلبانه بنیامین نتانیاهو در کنگره آمریکا٬ محمد سهیمی

محمد سهیمی
حفظ هژمانی اسرائیل در منطقه و جلوگیری از عادی شدن روابط بین ایران و آمریکا دو مساله اصلی‌ آقای نتانیاهو و جناح تندرو اسرائیل است، نه‌ سلاح هسته‌ای که ایران ندارد، و حتی اگر داشته باشد، خطر حیاتی‌ برای اسرائیل نخواهد بود.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دریافت نسخه pdf به همراه لینک به منابع


مقدمه

سرانجام آقای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، بدون دعوت پرزیدنت اوباما، ولی‌ به دعوت جناح راست آمریکا، در کنگره آمریکا حضور یافت و در جلسه مشترک مجلس نمایندگان و سنای آمریکا سخنرانی‌ کرد. آش حضور ایشان در کنگره آنقدر شور بود که حتی آقای جو بایدن، معاون پرزیدنت اوباما و شخصی‌ که بار‌ها اعلام کرده است که یک مسیحی‌ صهیونیست است، در سخنرانی به بهانه‌ای حضور نیافت. شصت دمکرات، از جمله نه‌ سناتور هم در سخنرانی حضور نیافتند، و بسیاری از آنها در پایان سخنرانی در بیرون محل سخنرانی‌ به شدت از حضور آقای نتانیاهو انتقاد کردند. خانم ننسی پلوسی، رهبر دمکرات‌ها در مجلس نمایندگان آمریکا، نیز به شدت از سخنرانی‌ انتقاد کرد.

البته کسی‌ به آقای نتانیاهو نمیتواند ایراد بگیرد. آقای جان بینر، رئیس جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان با عملی‌ نزدیک به خیانت از ایشان دعوت کرد تا در آنجا سخنرانی‌ کند، و بر ضدّ پرزیدنت اوباما سخن گوید. آقای نتانیاهو هم همیشه معتقد بوده است که "آمریکا چیزی است که به راحتی‌ می‌توان آنرا به حرکت درآورد" و تحت تاثیر قرار داد. ایشان در زندگی‌ دو رسالت دارد: همیشه نخست وزیر اسرائیل باشد، و همیشه بر ضدّ ایران فعالیت کند. با سخنرانی‌ در کنگره، آقای نتانیاهو بقول امریکأیی‌ها "با یک تیر دو پرنده را [بخیال خود] میکشد،" هم انتخاب مجدد، و هم سعی‌ در براه انداختن جنگ بر ضدّ ایران.

سخنرانی‌ آقای نتانیاهو، که متن کامل آن در این جا است، هیچ نکته جدیدی نداشت. همان دروغ‌ها و اغراق‌های همیشگی‌ بود، که قابل پیش بینی‌ هم بود. اگر شخصی‌ برای سالها هر روز در باره یک مساله صحبت کند، واضح است که چیز جدیدی برای گفتن ندارد. ایشان مذاکره با جمهوری اسلامی را ردّ کردند، برای مردم ایران ضمن توهین به آنها اشک تمساح ریختند، و هیچ راه حل واقعی‌ را ارائه ندادند. راه حل رویایی ایشان یا تسلیم کامل جمهوری اسلامی از نوع تسلیم لیبی‌ و معمر قذافی است که برنامه هسته‌ای لیبی‌ را کاملا لغو کرد و حتی وسائل و تجهیزات خریداری شده را به غرب داد، و بعد هم بدست غرب کشته شد، و یا تشدید و ادامه تحریم‌های اقتصادی بر ضدّ مردم ایران با این امید که در نهایت یا جمهوری اسلامی بدست مردم سرنگون شود، و یا با حملات نظامی سقوط کند. واضح است که جمهوری اسلامی تسلیم نخواهد شد، و بنا بر این آقای نتانیاهو خواهان جنگ است.

جنگ مطلوب آقای نتانیاهو جنگی است که توسط آمریکا به نیابت از طرف جناح افراطی اسرائیل انجام شود. یعنی‌ ارتش آمریکا بجنگد، خون سربازان آمریکائی ریخته شود، و مخارج جنگ را نیز دولت و در نهایت مردم مالیات دهنده آمریکا پرداخت کنند. این همان آقای نتانیاهو است که در سال ۲۰۰۲، در اوج بحث در باره حمله به عراق در سنای آمریکا "تضمین کرد" که اگر رژیم صدام حسین توسط آمریکا سرنگون شود، نتایج مثبتی برای خاور میانه خواهد داشت. نتایج "مثبت" حمله به عراق چیزی بجز کشته شدن صد‌ها هزار نفر، ویرانی وحشتناک، جنگ‌های سکتاریستی، و البته خالی‌ کردن  خزانه آمریکا آنهم در حالیکه زیر بنای آمریکا فرسوده شده و در حال فروریختن است، نبوده است.

هدف این مقاله تحلیل سخنان آقای نتانیاهو که در آن به ما ایرانیان با دروغ گویی در باره "نفرت ۲۵۰۰ ساله ایرانیان از کلیمیان" توهین کردند، نیست. نگارنده این تحلیل را به زبان انگلیسی منتشر خواهد کرد. در این مقاله فقط به  دو ادعای آقای نتانیاهو پاسخ داده خواهد شد، و بعد در باره نتایج این سخنرانی بحث خواهد شد.

دروغ بزرگ ۲۳ ساله: ایران بزودی دارای سلاح هسته‌ای خواهد بود

یک ادعای جناح افراطی اسرائیل همیشه این بوده است که ایران "بزودی" دارای سلاح هسته‌ای خواهد بود. در یک مقاله انگلیسی نگارنده تمامی این "پیش بینی‌ ها" از سال ۱۹۸۴ را با ذکر منابع آن منتشر کرد. بعد از انتشار مقاله نگارنده  لیست دیگری از این "پیش بینی‌ ها" توسط دیگران نیز منتشر شد. ولی‌ موضوعی که در اینجا مورد بحث قرار می‌گیرد، "پیش بینی‌ های" خود آقای نتانیاهو در اینباره است، چون ایشان همین ادعا را در سخنرانی ۳ مارس در کنگره تکرار کردند.

اساسا آقای نتانیاهو به حقیقت کاری ندارد. دروغ می گوید و جعل می کند تا سیاست خود را پیش برد. کار او پیش بینی بر اساس واقعیت ها نیست، کار او و جناح افراطی اسرائیل ساختن مدارک جعلی و پخش آن از راه های گوناگون، خصوصاً بوسیله سازمان  خائن مجاهدین خلق است. آقای نتانیاهو عاشق حمله به ایران و دیگر کشورهای منطقه است. منتها این کار را امریکا و متحدانش باید برای او انجام دهند. به همین دلیل ۲۳ سال است که برای ایران بمب اتمی می سازد، یعنی همان چیزی که کشور خودش به طور غیر قانونی دارای صدها عدد از آن است و تحت هیچ گونه نظارت بین المللی هم قرار ندارد.

در سال ۱۹۹۲ آقای نتانیاهو عضو پارلمان اسرائیل بود، کنست، بود. ایشان در آن زمان به دروغ گفت که ایران فقط "سه‌ تا پنج سال" با بمب هسته‌ای فاصله دارد. ایشان اعلام کردند که این "تهدید" باید توسط جامعه بین‌المللی به رهبری آمریکا از میان برود.

سال بعد در ماه فوریه ۱۹۹۳ در یک مقاله در روزنامه یدیوت اهارنوت آقای نتانیاهو چنین نوشت، "بزرگترین خطر برای موجودیت اسرائیل کشور‌های عربی‌ نیستند، بلکه ایران است. حاکمان ایران بارها گفته‌اند که آنها بمب اسلامی هسته‌ای را خواهند داشت، و اولین هدف آنها اسرائیل خواهد بود. ایران بمب هسته‌ای را تا سال ۱۹۹۹ خواهد داشت،" یعنی‌ ۱۶ سال پیش. صرف نظر از اینکه هیچ رهبر یا مقام جمهوری اسلامی چنین حرفی‌ را در هیچ زمانی‌ نزده است، و بنا بر این آقای نتانیاهو بطور واضح دروغ گفت،  هنوز هیچ بمب هسته‌ای ایرانی‌ در افق نیست.

در کتاب خود، "جنگ با تروریسم،" که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، آقای نتانیاهو دوباره ادعا کرد که ایران "سه‌ تا پنج سال" با ساختن بمب هسته‌ای فاصله دارد، بدون اینکه به پیش بینی‌ قبلی‌ خود که در حال منقضی شدن بود اشاره‌ای کند. آقای نتانیاهو با تکرار دروغ می کوشد تا آنها را جا بیندازد.

در سال ۱۹۹۶ آقای نتانیاهو، که نخست وزیر اسرائیل بود، در جلسه مشترک مجلس نمایندگان و سنای آمریکا اعلام کرد، "اگر ایران سلاح هسته‌ای بدست آورد، این مقدمه نتایج فاجعه باری خواهد بود که نه‌ تنها برای کشور من و خاور میانه، بلکه برای تمامی بشریت اتفاق خواهد افتاد. زمان رسیدن به این هدف [بدست آوردن سلاح هسته‌ای] بسیار نزدیک است." نوزده سال بعد هنوز آن اتفاق "فاجعه بار" به وقوع نپیوسته است، اما در این مدت اشغالگری و جنایات جنگی اسرائیل در سرزمین‌های فلسطینیان ادامه یافته است.

در همان سال ۱۹۹۶ مرکز مطالعات پیشرفته سیاسی و استراتژیک در اسرائیل گزارشی تحت عنوان "جدائی کامل: یک استراتژی نوین برای امن کردن منطقه" به نتانیاهو تسلیم کرد، که توسط نئوکان‌های آمریکا و جناح افراطی اسرائیل نوشته شده بود. گزارش پیشنهاد کرده بود که رژیم عراق سرنگون شود، و خاندان هاشمی‌ که در کودتای ۱۹۵۸ سرنگون شده بود، ولی‌ بخشی از آن در اردن حکومت میکرد و هنوز در قدرت است، به عراق باز گردد. گزارش ادعا کرد که در اینصورت، ‌شیعه‌ها در عراق، ایران و لبنان به سمت خاندان هاشمی‌ خواهند رفت، چون اینها ادعا میکنند که از همان خاندان ال هاشم که پیامبر اسلام به آن تعلق داشت هستند، که نشان میدهد که نویسندگان گزارش چقدر نسبت به موضوع بی‌ اطلاع هستند. سه‌ نفر از نویسندگان گزارش ریچارد پرل، داگلاس فایت، و دیوید ورمزر بودند که در هجوم به عراق نقش مهمی‌ داشتند. مقصود از "جدائی کامل" جدائی از سیاست تحریم اقتصادی عراق و روی آوردن به سیاست حمله نظامی بود. شاید ذکر این نکته جالب باشد که آقای فایت، یکی‌ از سر سخت‌ترین صهیونیست‌ها و فرد سوم پنتاگون در زمان آقای جورج بوش، از تهدید پرزیدنت اوباما به حمله به سوریه نیز حمایت کرد.

در ۲۶ ژانویه ۱۹۹۸ یک نامه با امضای هجده نئوکان متشخص آمریکا و دیگران توسط سازمانی به نام پروژه برای قرن نوین آمریکا به پرزیدنت بیل کلینتون فرستاده شد. این سازمان نئوکان توسط ویلیام کریستول و رابرت کیگان بنیان گذاری شده بود، که هر دو از حامیان سر سخت اسرائیل هستند. کریستول، که به لنین کوچک معروف است، سر دبیر ویکلی استاندارد، بلند گوی نئوکان‌ها است که در حال حاضر برای حمله نظامی به ایران سخت مشغول فعالیت است. نامه اعلام کرد که سیاست مهار عراق شکست خورده، و آمریکا باید سیاست رسمی‌ خودرا تغییر رژیم در عراق اعلام کند. همین گروه در دروغ گویی در مورد عراق و سلاح‌های کشتار جمعی‌ خیالی آن شرکت داشتند و نقش مهمی‌ در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ برای متقاعد کردن مردم برای حمله به عراق ایفا کردند. سپس کنگره آمریکا قانونی‌ را تصویب کرد، و پرزیدنت کلینتون آنرا در ۳۱ اکتبر ۱۹۹۸ امضا کرد، که اعلام کرد سیاست رسمی‌ آمریکا تغییر رژیم در عراق است. واضح است که تنها کشوری که از نابودی ارتش های عراق، سوریه و لیبی سود می برد اسرائیل است.

به دلیل توجه حامیان امریکایی جناح افراطی اسرائیل به عراق، از بعد از سخنرانی ۱۹۹۶ خود در آمریکا تا سال ۲۰۰۲، آقای نتانیاهو نیز بر عراق تمرکز داشت و همصدا با نئوکان‌های آمریکا خواهان سرنگونی رژیم صدام حسین بود. همین موضوع منجر به ادعای ایشان در سنای آمریکا در سال ۲۰۰۲ شد که در بالا ذکر شد. بعد از سقوط رژیم صدام حسین، آقای نتانیاهو، بدون کوچک‌ترین توجهی‌ به نتایج هجوم غیر قانونی و فاجعه بار آمریکا و بریتانیا به عراق -- دستکم حدود دویست هزار نفر، و احتمالأ نزدیک به یک و نیم میلیون عراقی کشته شده، و دستکم حدود ۲.۲ تریلیون و احتمالا حدود ۳ تریلیون دلار تا بحال هزینه شده است --  بار دیگر کارزار تبلیغاتی خودرا بر ایران متمرکز کرد.

با این وجود در همان سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۲ آقای نتانیاهو از ایران هم غافل نبود. در یک مصاحبه با بی‌ بی‌ سی‌ در نوامبر ۱۹۹۷، آقای نتانیاهو ادعا کرد که ایران بزودی دارای سلاح هسته‌ای و موشک‌های بالیستیک خواهد بود که هدف نهایی آنها حمله به سواحل شرقی‌ آمریکا است. هدف آقای نتانیاهو از این دروغ های بزرگ بکار گرفتن دولت آمریکا به عنوان یک پیمانکار است که جناح افراطی اسرائیل را به هدف خود، یعنی‌ حفظ هژمانی اسرائیل در منطقه برساند. در اینراه بخشی از کنگره آمریکا نیز دقیقا مانند پیمانکار آقای نتانیاهو عمل می‌کند.

بر طبق یک سند وزارت خارجه آمریکا که توسط ویکیلیکس منتشر شد، در سال ۲۰۰۹ زمانی‌ که آقای نتانیاهو سرگرم مبارزات انتخاباتی برای نخست وزیر شدن بود، به یک هیئت نمایندگی از کنگره آمریکا گفت که ایران احتمالا "یک یا دو سال با ساختن بمب فاصله دارد." سند دیگر وزارت خارجه آمریکا، که آنهم توسط ویکیلیکس منتشر شد، نشان میدهد که در سال ۲۰۰۹ بعد از آنکه آقای نتانیاهو نخست وزیر شد، به یک هیئت سیاستمداران امریکأیی در بیت المقدس  گفت که "ایران در حال حاضر توانائی ساختن یک بمب [هسته‌ای] در سال را دارد،" ولی‌ "ممکن است که صبر کند تا بتواند چندین بمب تا یک و یا دو سال دیگر بسازد،" که البته این بمب‌ها هنوز ساخته نشده‌اند. 

در یک مصاحبه با آقای جفری گلدبرگ، روزنامه نگار مجله و وبسایت آتلانتیک در ماه مارس ۲۰۰۹، آقای نتانیاهو گفت که "فرقه‌ای که به آخر زمان [از طریق جنگ و آشوب] معتقد است نباید سلاح هسته‌ای را کنترل کند، ولی‌ این در حال اتفاق افتادن در ایران است،" که البته هنوز به وقوع ناپیوسته است.

در ماه مه‌ ۲۰۱۲ آقای نتانیاهو ادعا کرد که ایران "فقط چند ماه تا توانائی برای ساخت سلاح هسته‌ای فاصله دارد." در سپتامبر همان سال آقای نتانیاهو آن سخنرانی‌ معروف را در مجمع عمومی‌ سازمان ملل کرد و آن دیاگرام معروف را در باره نزدیکی‌ ایران به سلاح هسته‌ای نشان داد که بسیار مورد تمسخر قرار گرفت.
در همان سخنرانی‌ معروف در سازمان ملل آقای نتانیاهو پیش بینی‌ کرد که ایران تا تابستان ۲۰۱۳ دارای سلاح هسته‌ای خواهد بود. نه‌ تنها این پیش بینی‌ مانند دیگر پیش بینی‌‌های ایشان غلط بود، در ۲۳ فوریه وبسایت الجزیره اسناد سرّی را منتشر کرد که نشان میداد در زمان همان سخنرانی‌، موساد، سازمان جاسوسی اسرائیل، به این نتیجه رسیده بود که جمهوری اسلامی مشغول تولید سلاح‌های هسته‌ای نیست. آقای نتانیاهو، مثل همیشه، دروغ گفته بود.

بخاطر داشته باشیم که در سال ۲۰۰۲ هم آقای نتانیاهو در همان شهادت خود در کنگره آمریکا، که در بالا بدان اشاره شد، ادعا کرد که "بدون شک عراق مشغول تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای است." همه سیاستمداران دروغ می‌گویند، ولی‌ هیچ کس به اندازه آقای نتانیاهو دروغ نگفته است، بطوری که حتی آقای نیکلاس سرکوزی رئیس جمهور راستگرای سابق فرانسه و پشتیبان اسرائیل او را دروغ گویی خواند که آقای سرکوزی تابع تحمل ایشان را نداشت. 

همانطور که ملاحظه میشود، رهبران اسرائیل برای سی‌ سال و شخص آقای نتانیاهو برای نزدیک به بیست و سه‌ سال مشغول دروغ گویی ماکیاولی بوده‌اند که "ایران تا ساخت سلاح هسته‌ای فاصله بسیار کمی‌ دارد،" ولی‌ هنوز هیچ آثری از این بمب نیست. حال که لیبی‌، عراق، و سوریه، سه‌ کشور قدرتمند عربی‌ توسط غرب و متحدان ارتجاعی آن در منطقه، یعنی‌ عربستان سعودی، شیخ نشین‌های عرب خلیج فارس، و اردن و ترکیه، یا نابود شده‌اند و یا در حال نابودی هستند، آقای نتانیاهو با دروغ گویی در باره ایران رویای حمله نظامی به ایران، آنهم توسط آمریکا را دارد.

می دانیم که "پیش بینی" کار دانشمندان و محققان است. "پیش گویی و غیب گویی" کار پیامبران است."دروغ گویی" کار شیادان است. ولی وقتی هدف دروغ گویی نابودی دیگران و کشته شدن صدها هزار انسان باشد، دروغگو "جنایتکار" است. خوانندگان گرامی‌ خود قضاوت کنند آقای نتانیاهو به کدام یک از این سه‌ گروه تعلّق دارد، صرف نظر از این که در حملات اخیر اسرائیل به نوار غزه  دستکم ۴۴۸ کودک فلسطینی کشته شدند که سازمان‌های معتبر بین‌المللی حقوق بشری و سازمان ملل مشغول تحقیق در باره آن هستند، و پیش بینی‌ شده است که اگر محاصره غزه توسط اسرائیل ادامه یابد، باز سازی غزه ۱۰۰ سال طول خواهد کشید.

ازدواج سلاح هسته‌ای با اسلام رادیکال

ادعای دیگر آقای نتانیاهو در سخنان خود این بود که "ازدواج" سلاح هسته‌ای و اسلام رادیکال برای جهان خطرناک است. نگارنده با این صحبت آقای نتانیاهو موافق است، ولی‌ ایشان هنوز قصه سرایی میکنند. چرا؟

اول، سلاح هسته‌ای برای جهان خطرناک است، چه در دست اسلامی‌های رادیکال باشد، چه در کنترل غرب متمدن، و چه در دست اسرائیل، یعنی‌ کشوری که آقای نتانیاهو اصرار دارد که فلسطینیان آنرا بعنوان "کشور یهودی اسرائیل" به رسمیت بشناسد. اگر دین این همه خطرناک است، چرا آقای نتانیاهو  پذیرش اسرائیل به عنوان "دولت یهودی" را به مهمترین شرط صلح با فلسطینی ها تبدیل کرده است؟ اگر یهودی ستیزی بد است -- که بسیار بد، تنفر انگیز و غیر انسانی‌ است -- چرا اسلام ستیزی خوب است، آنهم در حالیکه ۱.۵ میلیارد مسلمان در جهان زندگی‌ میکنند، که اکثریت قریب به اتفاق آنها مردمانی صلح جو هستند و مانند بقیه دنیا میخواهند در صلح زندگی‌ کنند؟ هفتاد سال بعد از اختراع بمب هسته‌ای هنوز تنها کشوری که آنرا مورد استفاده قرار داده است آمریکا است، و هنوز مردم ژاپن در حال پرداخت بهای آن هستند، در حالیکه هیچ احتیاجی به استفاده از بمب هسته‌ای در جنگ با ژاپن در پایان جنگ جهانی‌ دوم نبود.

دوم، آنچه که این ازدواج را خطرناک میسازد نگاه ایدئولوژیک دارندگان آن است، نه‌ اینکه مسلمان هستند یا نیستند. ولی‌ مگر گروه‌های تندرو در اسرائیل وجود ندارند که همین نگاه را دارند؟ مگر در غرب، بخصوص در آمریکا جناح هایی وجود ندارند که معتقد هستند که آمریکا پلیس جهان است و باید آنرا کنترل کند؟ مگر آقای شلدون ادلسن، میلیاردر حامی‌ اسرائیل پیشنهاد نکرد که یک بمب هسته‌ای در کویر مرکزی ایران انداخته شود و به رهبران جمهوری اسلامی پیام داده شود که بمب بعدی در تهران انداخته خواهد شد؟

سوم، ازدواج بین سلاح هسته‌ای و اسلام رادیکال سال‌ها پیش صورت گرفت، منتها چون اسلامی‌های رادیکال که این سلاح‌ها را دارند متحدان آمریکا هستند که با اسرائیل نیز روابط سیاسی دارند، موضوع مسکوت گذاشته میشود. این اسلامی‌های رادیکال در پاکستان هستند که ارتش و نیرو‌های جاسوسی آن مملو از اسلامی‌های رادیکال هستند، از طالبان و القاعده حمایت کرده‌اند، و سال هاست شیعه کسی‌ در پاکستان براه انداخته اند. به نظر نگارنده بزرگترین خطر برای امنیت ملی‌ ایران اسرائیل نیست، بلکه پاکستان و گروه‌های سنّی رادیکال هستند.

 پس راه حال واقعی‌ خلع سلاح هسته‌ای است، که قولی‌ است که کشور‌های دارای سلاح هسته‌ای در آغاز معاهده عدم گسترش سلاح هسته‌ای در ۱۹۶۷ به کشور‌های غیر هسته‌ای دادند، ولی‌ هنوز بدان عمل نکرده‌اند.

کنگره آمریکا و لابی اسرائیل

تهوّع آورترین جنبه سخنرانی‌ آقای نتانیاهو استقبال نمایندگان و سناتور‌های حاضر در سخنرانی‌ بود. آقای نتانیاهو دروغ گفت و اغراق کرد، و بعد از هر دروغ یا اغراق با دست زدن‌های طولانی تشویق شد، و این در حالی‌ است که بسیاری از این آقایان و خانم‌ها حتی قادر نیستند که کلمه "ایران" را درست تلفظ کنند و آنرا "آیرن" مینامند. چرا اینکار را میکنند؟ فقط بخاطر اینکه مورد حمایت لابی اسرائیل قرار گرفته و در انتخابات بعدی کمک مالی‌ دریافت کنند. به چند نمونه توجه کنید که در یک مقاله انگلیسی اخیر نگارنده ذکر شد.

در پایان سفر خود به اسرائیل در ماه دسامبر گذاشته، آقای لیندسی گراهام، سناتور جمهوری خواه کارولاینای جنوبی به آقای نتانیاهو در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت، "من اینجا آمده‌ام تا به شما، آقای نخست وزیر، بگویم که کنگره [آمریکا] بدنبال رهبری شما در باره این موضوع [مخالفت بر مذاکرات هسته‌ای با ایران] خواهد بود." ایشان با اینکار عملا از آقای نتانیاهو میخواهند که هدایت سیاست آمریکا در خاور میانه را در دست گیرند. همین سناتور در سال ۲۰۱۰ خواهان حمله نظامی نه‌ فقط به تاسیسات هسته‌ای ایران، بلکه به کّل ایران شد "تا ایران خنثی شود" و قادر با حمله متقابل نباشد. برای خوش خدمتی خود آقای گراهام ۲۸۸،۱۵۰ دلار از گروه‌های طرفدار اسرائیل در انتخابات آخر خود کمک دریافت کرد.

سناتور مارک کرک، سناتور جمهوری خواه ایالت ایلینویز، گفته است، "من خودرا وقف بقای اسرائیل در قرن بیست و یکم کرده ام. دلیل شرکت من در انتخابات سنا [در سال ۲۰۱۰] همین بود. همه این بخاطر این نبرد است." به عبارت دیگر، آقای کرک برای این سناتور نشدند که از منافع ملی‌ واقعی‌ آمریکا، و یا حتی از منافع مشترک واقعی‌ آمریکا و اسرائیل دفاع کنند، بلکه بخاطر بقای اسرائیل اینکار را کرده‌اند. زمانی‌ که یک رادیو شیکاگو از ایشان پرسید که "آیا هدف تحریم‌های آمریکا دولت ایران است، و یا کشیدن غذا از دهان مردم ایران،" ایشان پاسخ دادند، "اشکالی ندارد که غذا را از شهروندان کشوری دریغ کنیم که دولت آن مشغول نقشه ریزی برای حملات مستقیم به خاک آمریکا است." بخاطر داشته باشیم که همینگونه استدلال در باره عراق در دهه ۱۹۹۰ باعث مرگ دستکم ۵۷۶،۰۰۰ کودک و نوجوان عراقی شد.

 سناتور کرک به همراه سناتور رابرت منندز، دمکرات ایالت نیوجرزی، مهمترین عوامل تصویب قوانین تحریم بر ضدّ مردم ایران است، و بخاطر این خوش خدمتی لقب "طفل یک میلیون دلاری ایپک،" لابی اسرائیل، لقب گرفته است، چون چیزی در حدود این مبلغ برای انتخاب خود دریافت کرده است.

سناتور منندز، که طرفدار سازمان مجاهدین است و از آن مبلغ بزرگی‌ برای انتخاب خود دریافت کرده است، لاف زده است که تحریم‌های آمریکا که ایشان و آقای کرک پیشرو آن بودند "کمر شکن‌ترین تحریم‌ها در تاریخ بوده اند." ایشان بخاطر خوش خدمتی خود مبلغ ۳۴۰،۱۷۱ دلار از گروه‌های حامی‌ اسرائیل برای انتخاب خود کمک دریافت کرده اند. این مقاله را مطالعه کنید تا ببینید که چگونه مجاهدین در کنگره آمریکا لابی کردند تا از لیست سازمان‌های تروریستی حذف شوند، همان هایی که همه مخالفان خود را"لابی جمهوری اسلامی" مینامند.

سناتور جان مکین، سناتور جمهوری خواه از آریزونا و جنگ طلب معروف سنای آمریکا، همان کسی‌ که خواهان بمباران ایران بوده است، مبلغ ۱۰۹،۹۷۴ دلار از گروه‌های طرفدار اسرائیل برای انتخاب آخر خود دریافت کرد، و از حضور آقای نتانیاهو در کنگره نیز دفاع کرد.

اینها مشت نمونه خروار هستند. برای لیست کامل کمک‌های مالی‌ گروه‌های حامی‌ اسرائیل از نمایندگان کنگره و سناتور‌ها اینجا را ببینید.

حفظ هژمانی نه‌ خطر برای امنیت ملی‌

شش سال پیش نگارنده در یک مقاله انگلیسی دلایل "ترس" آقای نتانیاهو از ایران را مورد تحلیل قرار داد. به عقیده نگارنده آنچه که آقای نتانیاهو از آن وحشت دارد سلاح هسته‌ای خیالی، و حتی واقعی‌ جمهوری اسلامی نیست، چرا که رهبران نظامی و جاسوسی اسرائیل بارها گفته‌اند که حتی اگر ایران مجهز به سلاح هسته‌ای شود، اسرائیل با دستکم ۸۰ کلاهک هسته‌ای، موشک‌های مدرن و سه‌ زیردریایی مجهز به موشک‌های هسته‌ای قادر خواهد بود ایران را چندین بار ویران کند. در آن مقاله نگارنده دلایل "وحشت" آقای نتانیاهو را به شرح زیر توضیح داد.

اول، ایرانی‌ که مجهز به نیروی بازدارنده برای حمله به‌خود باشد، غیر قابل حمله خواهد بود.

دوم، اگر ایران غیر قابل حمله شود، هژمانی اسرائیل در منطقه از میان خواهد رفت.

سوم، در صورت از میان رفتن هژمانی، بخش بزرگی‌ از نخبگان علمی‌ و تکنولوژیکی اسرائیل به کشور‌های دیگر مهاجرت خواهند کرد. یک دوست اسرائیلی نگارنده که در اسرائیل استاد دانشگاه است سال‌ها پیش به نگارنده گفت که دستکم یک چهارم استادان و نخبگان اسرائیل همیشه در شرایطی خود را قرار داده‌اند که قادر باشند در هر لحظه که بخواهند، از اسرائیل مهاجرت کنند.

چهارم، اگر چنین مهاجرتی در میان نخبگان صورت گیرد، حیات اسرائیل در دراز مدت قابل تضمین نیست، چرا که مهمترین دلیل تفوق نظامی اسرائیل در منطقه سطح بالای علمی‌ و تکنولوژیکی آن کشور است.

پنجم، در صورت توافق بین ایران و آمریکا، اسرائیل اهمیت استراتژیک خود برای آمریکا را به تدریج از دست خواهد داد. اسرائیل از لحاظ جمعیت، وسعت، جایگاه استراتژیک در منطقه، منابع طبیعی، و نفوذ فرهنگی‌ و سیاسی قادر به رقابت با ایران نیست، بخصوص آنکه ایرانیان عموما طرفدار غرب و آمریکا هستند، ولی‌ نمی‌خواهند که آنها در امور داخلی‌ کشور دخالت کنند.

ششم، بنا بر این، حفظ هژمانی اسرائیل در منطقه و جلوگیری از عادی شدن روابط بین ایران و آمریکا دو مساله اصلی‌ آقای نتانیاهو و جناح تندرو اسرائیل است، نه‌ سلاح هسته‌ای که ایران ندارد، و حتی اگر داشته باشد، خطر حیاتی‌ برای اسرائیل نخواهد بود.

متحدان و حامیان جنگ طلبی آقای نتانیاهو

زبانی‌ که آقای نتانیاهو در سخنان خود در کنگره بکار برد دقیقا همان زبانی‌ بود که نئوکان‌ها در سال ۲۰۰۲ در باره عراق بکار بردند. اگر در نطق‌های آن زمان نئوکان‌ها عراق را با ایران جایگزین کنیم، به سخنان آقای نتانیاهو میرسیم، و همان دروغ ها: "عراق [ایران] در تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای است. عراق [ایران] با القاعده [با داعش] در ارتباط است. القاعده [ایران] می‌خواهد خلافت [امپراطوری] اسلامی در سراسر جهان ایجاد کند،" و الی آخر.

 از نظر نگارنده هیچگونه شکی در باره اینکه آقای نتانیاهو خواهان جنگ با ایران است، آنهم جنگی که ایشان مایل است آمریکا برای ایشان انجام دهد، وجود ندارد. وقتی‌ که ایشان از صبر برای "توافق بهتر" در کنگره سخن گفتند، مقصود ایشان یا تسلیم کامل جمهوری اسلامی، و یا سرنگونی آن از طریق حمله نظامی بود. این "توافق بهتر" نیست، جنگ طلبی است. چگونه می‌توان از هر گونه رژیمی انتظار تسلیم شدن در باره موضوعی با این اهمیت شد، آنهم بدون آنکه کوچکترین امتیازی داده شود؟ همانطور که آقای جان کری وزیر خارجه آمریکا در پاسخ آقای نتانیاهو گفتند، "مطالبه تسلیم شدن از ایران راه حل نیست،" چون به جنگ منتهی‌ خواهد شد.

ولی‌ آقای نتانیاهو حتی به این هم قانع نبود. ایشان در سخنان خود خواهان ادامه تحریم ها، حتی اگر ایران برنامه هسته‌ای خودرا کنار گذارد، شدند، تا ایران کاملا خلع سلاح شود و دارای هیچگونه توانائی برای دفاع از خود نباشد. اگر این جنگ طلبی نیست، پس چه چیزی جنگ طلبی است؟

فرض کنیم که در پنج تا ده سال آینده مردم داخل ایران بتوانند یک نظام سیاسی دمکراتیک در ایران برپا کنند، و حتی فرض کنیم که این نظام دمکراتیک تصمیم به برچینی غنی سازی اورانیوم در ایران بگیرد. پرسش این است: تا آن زمان چه باید کرد؟ آیا تحریم‌های کمر شکن باید نه‌ تنها ادامه یابند، بلکه حتی سنگین تر هم بشوند، آنطور که لابی‌های اسرائیل و عربستان و متحدان آنها میخواهند؟ این در حالیست که همانطور که نگارنده در یک مقاله انگلیسی اخیر تشریح کرد، دولت آقای حسن روحانی تمامی امتیازات لازم را برای رسیدن به توافق داده است.
آقای نتانیاهو دارای متحدان و حامیان نیز هست. حامیان ایشان و جناح جنگ طلب اسرائیل در آمریکا که شناخته شده هستند. لابی رژیم عقب افتاده و ارتجاعی عربستان سعودی نیز در اینکار متحد اسرائیل است. گزارشات معتبری وجود دارد که بر طبق آن عربستان به اسرائیل برای حمله به ایران پیشنهاد کمک داده است. این در حالی‌ است که برخی‌ از ایرانیان مقیم اروپا که از کیسه عربستان مشغول تغذیه هستند، چنان سنگ این رژیم عقب افتاده را به سینه میزنند که گویی در باره دمکراتیک‌ترین رژیم جهان صحبت میکنند. این آقایان البته همان هایی هستند که در ۱۹ مارس ۲۰۰۳، در شب آغاز حمله آمریکا به عراق، فریاد شادی برای "آزادی" عراق برآوردند و آرزو کردند که چنین روزی ["آزادی" از طریق حمله نظامی غرب] برای ایران نیز فرا رسد. البته نتایج آن آزادی را هم مشاهده می‌کنیم. زمانیکه نگارنده در باره این نتایج به بحث با یکی‌ از این آقایان در یک برنامه تلویزیونی پرداخت، ایشان اعلام کرد که عراق در عوض دارای ۲۷۵ روزنامه، مجله و ایستگاه رادیویی است. خوانندگان گرامی‌ خود قضاوت کنند.

در میان اپوزیسیون ایران در خارج از کشور نیز آقای نتانیاهو طرفدار دارد. وبسایت‌های زرد، که انواع و اقسام بودجه‌های کلان را دریافت میکنند و تنها وظیفه خودرا فحاشی به مخالفان تحریم و جنگ، و روشنفکران مذهبی‌ که تلاش دارند غبار ارتجاع و خشونت را از چهره اسلام پاک کنند، میدانند نیز متحد آقای نتانیاهو و جنگ طلبی ایشان هستند. گزارش‌های آنها کاملا یک طرفه است. به عنوان مثال اینجا و اینجا را ببینید. طرفداران تحریم، فشار، و دخالت به اصطلاح بشر دوستانه، همان هأییکه ادعا کردند که "جمهوری اسلامی حتی بدون سلاح هسته‌ای خطری برای صلح جهانی‌ است"  -- در حالیکه تنها خطر جمهوری اسلامی برای آزادی و کرامت مردم ایران است --  و به دروغ اعلام کردند که بیانیه جنگ طلبانه آنها در باره برنامه هسته‌ای ایران "به تائید اصلاح طلبان داخل کشور نیز رسیده" نیز نگران توافق هسته‌ای هستند. نگارنده در باره این بخش از هموطنان مقالات مفصلی‌ منتشر کرده است، و نیازی به تکرار آنها نیست.

این بخش از اپوزیسیون دیگر دارای هیچگونه اعتبار و ابروی سیاسی نیست. آنها عملا تبدیل به مشّاطه گران جناح افراطی اسرائیل و رژیم مرتجع عربستان سعودی شده‌اند، و این خفت تا ابد برای آنان باقی خواهد ماند. به العربیه فارسی، بلندگوی رژیم عربستان،  نگاه کنید که مقاله های چه کسانی را منتشر می کند. متقابلا به برخی وبسایت‌ها و تلویزیون‌های زرد لوس آنجلس نگاهی‌ بیندازید تا ببینید که چگونه به بلندگوی آقای نتانیاهو و عربستان تبدیل شده‌اند.

یکی از این وبسایت‌های زرد نه‌ تنها از مواضع آقای نتانیاهو و عربستان مستقیم و غیر مستقیم دفاع می‌کند، بلکه دائماً به اصلاح طلبان مملکت، که بر خلاف مدیر وبسایت در کشور باقی‌ مانده‌اند و در حد توان خود برای کشور و مردم کوشش میکنند و شجاعانه هزینه آنرا با زندانی شدن میپردازند، حمله می‌کند، و برای آنها و رهبران آنها ، از آقای محمد خاتمی گرفته تا بقیه پرونده سازی می‌کند. این وبسایت زرد که سالانه فقط نیم میلیون دلار از یک کشور که موضعی بسیار خصمانه با مردم ایران دارد و از تحریم‌های اقتصادی شدیدا حمایت می‌کند، پول دریافت می‌کند، در نهایت وقاحت میپرسد که فلان گروه ایرانی‌، که تمامی فعالیت‌های آن بر طبق قوانین سیاسی و مالیاتی آمریکا روشن است و مدارک آن در دسترس همه، و یک آگهی در روزنامه نیو یورک تایمز در انتقاد از آقایان نتانیاهو و بینر منتشر کرد، هزینه آنرا چگونه تامین می‌کند.

آن وبسایت زرد دیگر که برای یک "برنامه" تلویزیونی حدود یک و نیم میلیون دلار بودجه برای یکسال از طریق یک بنیان غیر انتفاعی در بوستون دریافت کرده است، به محلی برای اسلام-- و مسلمان-ستیزی و دفاع از جنگ طلبی آقای نتانیاهو تبدیل شده است. آن دیگری در اروپا که تمامی فعالیت‌های ایشان با بودجه‌های مستقیم و غیر مستقیم عربستان سعودی تامین میشود، به بلند گوی فارسی‌ زبان این رژیم ارتجاعی که مهمترین نقش را در آغاز و شدت بخشیدن جنگ‌های سکتاریستی در خاور میانه را داشته است، تبدیل شده است. آقایان، همانطور که امام حسین فرمودند، "اگر ایمان ندارید، لا عقل آزاده باشید." 

در نتیجه یک ائتلاف نانوشته بین جناح افراطی اسرائیل و حامیان آن در آمریکا، لابی عربستان سعودی، تندرو‌های تهران که "دلواپس" توافق هسته‌ای هستند، و "دلواپسان" ایرانی‌ خارج از کشور که آنها نیز نگران توافق هسته‌ای هستند، وجود دارد. همه آنها دارای یک هدف مشترک، ولی‌ به دلایل گوناگون هستند: شکست مذاکرات هسته‌ای بین ایران و گروه ۵+۱ و بازگشت اوضاع به حالت نه‌ جنگ، نه‌ صلح، و ادامه تحریم ها.

کلام پایانی

جناح افراطی اسرائیل به رهبری آقای بنیامین نتانیاهو خواهان جنگ با ایران است. این در حالی‌ است که حتی در داخل خود اسرائیل بسیاری از مقامات نظامی، امنیتی و اطلاعاتی‌ مخالف اغراق‌های بی نظیر‌، دروغ‌های بزرگ، و جنگ طلبی آقای نتانیاهو هستند، و نه‌ تنها معتقد هستند که جمهوری اسلامی در حال تلاش برای تولید سلاح هسته‌ای نیست، بلکه رهبران جمهوری اسلامی عملگرا و منطقی‌ هستند و حتی در صورت تولید سلاح هسته‌ای مرتکب دیوانگی و جنایت حمله به کشور دیگری مانند اسرائیل نخواهند شد. روز قبل از سفر آقای نتانیاهو به آمریکا ۱۸۰ افسر ارشد بازنشسته نیرو‌های مسلّح اسرائیل در بیانیه‌ای از ایشان خواستند که سفر خودرا لغو کند، و همانطور که در بالا بدان اشاره شد، موساد نیز معتقد است که ایران برای تولید جنگ افراز هسته‌ای تلاش نمیکند.

در پایان دسامبر سال ۲۰۱۱، آقای تمیر پردو، رئیس کنونی موساد به سفرای اسرائیل در کشور‌های جهان گفت که ایرانی‌ که مسلّح به سلاح هسته‌ای باشد لزوما تهدیدی برای موجودیت اسرائیل نیست. رئیس موساد قبل از پردو، یعنی‌ آقای مایر داگان در سال ۲۰۱۲ گفت که حیات اسرائیل توسط ایران مورد تهدید نیست. ماه گذشته رئیس قبلی‌ دیگر موساد، آقای افریم هالوی، شدیدا از آقای نتانیاهو انتقاد کرد و گفت که ادعای آقای نتانیاهو در باره اینکه ایران خطری حیاتی‌ برای اسرائیل است اشتباه است.  آقای داگان سخنرانی آقای نتانیاهو در کنگره آمریکا را "بلشت" نامید.

به نظر نگارنده، اپوزیسیون واقعی‌ ایران دوست باید از مذاکرات هسته‌ای حمایت کرده، به برنامه بلند پروازانه هسته‌ای تندرو‌ها در تهران وجنگ طلبی آقای نتانیاهو انتقاد کرده، برای مردم در ایران در باره تندرو‌ها وآقای نتانیاهو روشنگری کرده، و به جای شعار‌های پوپولیستی بدون بنیان از حقوق حقه کشور در چهار چوب قرار داد‌های بین‌المللی، ضمن مخالفت با رژیم ولایت فقیه، انتقاد از آن و روشنگری در باره آن، حمایت کند. مخالفت با تندرو‌ها و دیکتاتوری مذهبی‌ در تهران، که نگارنده خودرا بخشی از مخالفین میداند،هیچگونه تناقضی با حمایت از حقوق مشروع ایران ندارد.

نگارنده از خوانندگان گرامی‌ دعوت می‌کند که برای دریافت آخرین خبر‌ها و تحلیل‌ها در باره ایران و بقیه خاور میانه، هم به فارسی و هم به انگلیسی، از وبسایت او، اخبار ایران و گزارش‌های خاور میانه بازدید کنند، و مصاحبه‌ها و دیگر برنامه‌های تلویزیونی او را در اینجا تماشا کنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016