گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
13 اسفند» تبريک به شيوه م. سخن، مارال سعید6 اسفند» تبريک به مسيح علینژاد، ف. م. سخن
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بخارای جمالزاده، ف. م. سخنبر روی جلد شماره ی ۱۰۳ مجله ی گرامی بخارا٬ تصویر نویسنده ی نامدار کشورمان٬ محمدعلی جمالزاده نقش بسته است. بخشی از این شماره اختصاص دارد به یادنامه ی این نویسنده٬ و مطالبی که در باره ی او نوشته شده است
با این جملات لطیف٬ خواننده وارد دنیای پر هیاهوی جمالزاده می شود؛ دنیایی که منعکس کننده ی ترکیب فرهنگ ایرانی با تمدن غربی است. دنیای مردی روشنفکر و نواندیش که به گفته ی استاد٬ «فقط سیزده سال از عمر درازش را در ایران بود٬ و نود و چند سال در بیرون از ایران زندگی کرد. با این حال او با ایران می زیست. هر روز کتاب فارسی می خواند و بی وقفه به دوستان ایرانی خود نامه می نوشت. هر چه تالیف و تحقیق کرد در باره ی ایران بود. اگر هم در باره ی ایران نبود به زبان فارسی و برای بیداری و گسترش معارف ایرانیان بود.» یکی از کتاب هایی که او نوشت و جنجال بزرگی در زمان خودش به وجود آورد٬ کتاب «خلقیات ما ایرانیان» بود. در نوشته ی محمد افشین وفایی٬ که در بخش «حاشیه ایرانشناسی» مجله چاپ شده٬ می خوانیم که همین کتاب و ناخشنودی حکومت وقت از مفاد آن باعث شد تا او نتواند جایزه ی نوبل ادبی را از آن خود کند. اگر کم اعتنایی دستگاه فرهنگی نسبت به جمالزاده نبود٬ به ظن قریب به یقین٬ جایزه نوبل ادبی سال ۱۹۶۶ به جمالزاده و ایران تعلق می گرفت. داستان مفصل این رویداد غم انگیز را در مطلب وفایی می خوانیم. میلاد عظیمی در «آویزه ها»ی خود که به شماره ی ۲۸ رسیده٬ اشاره ای دارد به جلسات «دیدار و گفت و گو با استادان و بزرگان فرهنگ و ادب ایران» که صبح های پنجشنبه٬ در محل کتاب فروشی «آینده» وابسته به بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار می شود. برنامه ی این دیدارها را می توان در صفحه ی فیس بوک این کتاب فروشی یا سایت مجله ی بخارا مشاهده کرد. عظیمی در مطلب خود از دیدارش با سرکار خانم دکتر ژاله آموزگار می نویسد. در نوشته ی ۳۰۴ عظیمی٬ از خسرو افشار٬ برادر درگذشته ی استاد ایرج افشار می خوانیم. مردی «ایران دوست٬ آرام٬ متین٬ فروتن٬ نجیب٬ آراسته و مبادی آداب؛ یک نجیب زاده نیک سرشت بی ادعا و بی آزار... کسی که بسیار متواضعانه و بدون حماسه پردازی و خودنمایی سخن می گفت و از این حیث شبیه استاد ایرج افشار بود...». اما حکایت گم شدن قبر علی اصغر خان حکمت٬ حکایتی ست دردناک٬ که گویا سرنوشت آخرین اثر اهل فرهنگ ایران زمین است. بعد از داستان فروش قبر استاد بزرگ٬ بدیع الزمان فروزانفر به مبلغ یک میلیون تومان به یک تاجر بازار٬ که دکتر شفیعی کدکنی با تاثر خاطر بسیار آن را نقل کردند٬ اکنون مشاهده می شود که قبر علی اصغر حکمت٬ کسی که نخستین رییس دانشگاه تهران و بنیان گذار کتاب خانه ملی و مصحح اثر عظیم «کشف الاسرار و عده الابرار» میبدی بوده است گم شده و جوینده ی آن که برای میلاد عظیمی نامه نوشته و از او درخواست یاری نموده٬ در به در به دنبال آن به بسیاری از قبرستان ها سر زده و دست خالی بازگشته است. مقاله ی «زبان و نظریه ارتباط»٬ مثل تمام نوشته های جناب دکتر محمدرضا باطنی خواندنی و آموزنده است. توجه به جنبه ی نحوی مجموعه علائم و پیام ها در موضوع «ارتباط» و این که جنبه های معنایی و عملی در این دانش ابدا مورد اعتنا نیست٬ سر آغاز بحثی ست در خور توجه که می تواند برای اهل رسانه آموزنده باشد. آیا در استوانه کوروش و سنگ نوشته های هخامنشی٬ به نیروهای فراسویی یا همان نیروهای ماوراءالطبیعه و قدرت های ایزدی مافوق بشری اشاره شده است؟ سرکار خانم دکتر ژاله آموزگار در مطلب پر بار و دلنشین خود به این موضوع اشاره فرموده اند. خانم دکتر به دو بخش اصلی متن استوانه ی کوروش اشاره می کنند که در بخش نخست٬ وقایع٬ به صورت غیر شخصی حکایت می شود و شرح رویدادهایی است که از دیدگاه مردوک روایت می گردد و بخش دوم از زبان خود کوروش. در این لوح تقریبا در همه ی بندها مردوک و نیروی فراسویی او به نوعی حضور دارند. اوست که به کوروش مشروعیت ورود به بابل و تسلط بر مردمان را می بخشد. مشروعیت سلطنت٬ باید الهی باشد؛ سنتی که بعدا در کتیبه های هخامنشی نیز دنبال می شود... در سراسر این لوح٬ سایه ی با عظمت مردوک را می توان مشاهده کرد. او نهاد قدرتی است مافوق قدرت ها٬ با شخصیتی همسان یهوه در کتاب مقدس.... جناب بهاءالدین خرمشاهی در شماره ی ۲۴ «قلم رنجه»ی خود٬ به شرح چهار پنج بیت دشوار می پردازند که یکی از این ابیات٬ «روی سوی قبله نهادن چه سود / دل به بخارا و بتان طراز // ایزد ما وسوسهء عاشقی / از تو پذیرد نپذیرد نماز» است. جناب خرمشاهی از بیت «نفس اول راند بر نفس دوم / ماهی از سر گنده گردد نی ز دم» به عنوان دشوار ترین ابیات مثنوی [که در متن به خاطر اشتباه تایپی (ادبیات مثنوی) درج شده] یاد می کنند چرا که نه معنای هر مصرع معلوم است٬ نه ربط مصرع ها با هم. تک تک مقالات جناب یزدان منصوریان در بخش «یادداشت های یک کتابدار» خواندنی و تامل کردنی است. بحث در باره ی فقر اطلاعاتی٬ سواد اطلاعاتی٬ در ادامه ی صحبت از نظریه های دانش شناسی صورت می پذیرد. علاقه دکتر منصوریان به آشنا شدن بیشتر با شخصیت استاد بزرگ٬ بدیع الزمان فروزانفر٬ بحث ایشان را به موضوع نارسایی روش شناختی و فرمالیسم روشی می کشاند که خواندنی و آموزنده است. یادداشت های فیس بوکی جناب نصرالله پورجوادی از این پس جای ویژه ای در مجله ی بخارا خواهد داشت. شماره ی اول این یادداشت ها٬ با مطلب «سرزمین من٬ مادر من»٬ و این جملات آغاز می شود: نوشتن از تمام مقالات مجله ی بخارا مقدور نیست. حتی نمی توان به همه ی آن ها اشاره ای مختصر کرد. ۵۳۳ صفحه این شماره از مجله٬ صفحات پر بار و ارزنده ی دیگری به کتاب عظیم فرهنگ ایران زمین افزوده است. شماره ی ۱۰۳ بخارا را می توان به صورت الکترونیکی از سایت «فیدیبو» (www.fidibo.com) نیز خریداری کرد. متاسفانه چند روزی ست که خرید ارزی از این سایت مقدور نیست. قیمت نسخه چاپی مجله پانزده هزار تومان و نسخه ی الکترونیکی آن هشت هزار و دویست تومان یا پنج دلار و ده سنت است. برای آقای علی دهباشی گرامی٬ تنی سالم و قلمی استوار آرزو می کنیم. Copyright: gooya.com 2016
|