سه شنبه 26 اسفند 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

"اسلام کامل" آلترناتيو آيت‌الله خامنه‌ای در برابر "اسلام سکولار"، اکبر گنجی

اکبر گنجی
فقيهان بايد بدانند که مهمترين پيام قرآن اين بود و هست که ما خدا نيستيم، بلکه بشر هستيم. آنان مشرکانه خدايی کرده و می‌کنند. آيا نمی‌بينيد که دائماً می‌گويند مخالفت با ولايت فقيه، مخالفت با خدا و شرک است؟ آنان ولی فقيه را جانشين خداوند بر زمين قلمداد می‌کنند. اما چون خدا حرف نمی‌زند، آنان به جای خدا حرف می‌زنند و خدای متجسم زمينی شده‌اند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


[برای دسترسی به منابع و لینک‌های مقاله نسخه‌ی پی‌دی‌اف آن را از این‌جا دریافت کنید]

آيت الله خامنه ای علاوه بر رهبری سياسی، خود را رهبر ايدئولوژيک و نظريه پرداز هم به شمار می آورد. اين تلقی موجب شده است تا در حوزه های تخصصی دينی، فرهنگی، هنری، اقتصادی، اجتماعی و جمعيت شناسی اظهار نظر کرده و آنها را مبنای کار همگانی قرار دهد.
اگر چه با هيچ کس به طور شخصی وارد گفت و گو نمی شود، ولی انصاف اين است که که به طور غير مستقيم وارد گفت و گوی با مخالفان و منتقدان شده و در سخنرانی های گوناگونش به مسائلی که از سوی آنها طرح می شود، پاسخ می گويد. به سه نمونه زير توجه کنيد:
الف- موضوع "حاکميت دوگانه" طرح شده از سوی سعيد حجاريان يکی از مواردی است که او بارها بدان پرداخته و از جهان گوناگون آن را نقد و رد کرده است.
ب- در ۱۳۹۳/۱۲/۲۱ به نظريه "دين حداقلی" عبداکريم سروش نيز پاسخ گفت و آن را به نقد کشيد و رد کرد.
پ- نقد و رد پلوراليسم دينی، مفسر رسمی نداشتن دين، ليبرال دموکراسی، فمنيسم، عدم وجود توطئه ، و...از ديگر گفت و گوهايی بوده است که او در آنها مشارکت جدی کرده است.
اين امری ميمون است که نظرات مخالفان را خوانده و به آنها پاسخ می گويد. اگر آن نظريه ها جدی نبود و طرفدارانی در حکومت و جامعه نداشت، او هم نيازی به آن نمی ديد که به آنها پاسخ بگويد. اعتبار علمی مدعياتی که در نقد نظرات مخالفان و منتقدان مطرح می سازد، و زبانی که از آن استفاده می کند، موضوعی است که بايد مستقلاً بدان پرادخته شود. از قضا ورود او به اين گونه بحث ها موجب می شود تا نظرات مخالفان در سطح گسترده تری مطرح شده و مخالفان هم دوباره از نظرات خود دفاع کرده و نشان دهند که آرای خامنه ای فاقد اعتبار علمی است.

آيت الله خامنه ای و سکولاريسم
آيت الله خامنه ای هميشه سکولاريسم را از جهات گوناگون نقد و رد کرده است. اما از مفهوم "اسلام سکولار" برای اولين بار در ۱۳۹۳/۱۲/۲۱ در ديدار با نمايندگان مجلس خبرگان رهبری استفاده و آن را نقد و رد کرد.
با توجه به اين که راقم اين سطور چندی پيش در مقاله "اسلام سکولار پاد زهر تروريسم اسلام گرا"( متن انگليسی مقاله در هافينگتون پست ، متن پی دی اف فارسی مقاله ) به تفصيل از "اسلام سکولار" دفاع کرده بود، می تواند خود را يکی از مخاطبان خامنه ای به شمار آورده و با او وارد گفت و گو در اين زمينه شود. ابتدأ به برخی اظهارات قبلی او درباره سکولاريسم بنگريم:
الف- در ۱۳۸۴/۰۲/۱۹ گفته است: "دشمنان معتقدند که مردم‌سالاری، مردم‌سالاریِ سکولاريزه شده است؛ بايد حتماً از دين جدا شود تا اسمش را مردم‌سالاری بگذارند".
ب- در ۱۳۸۷/۶/۲ در ديدار با اعضای کابينه احمدی‌نژاد گفته بود:
"گرايش‌های سکولاريستی- که متأسفانه[در دوران اصلاحات] باز داشت در بدنه‌ مجموعه‌ مديران کشور نفوذ می‌کرد - جلويش گرفته شد. نظام انقلابی، بر مبنای دين و بر مبنای اسلام و بر مبنای قرآن شکل گرفته و به همين دليل از حمايت ميليونی اين ملت برخوردار شده و جان‌هايشان را کف دستشان گرفته‌اند و جوان‌هايشان را به ميدان های خطر فرستاده‌اند؛ آن وقت مسئولان يک چنين نظامی دم از مفاهيم سکولاريستی بزنند؟! "يکی بر سر شاخ و بن می‌بريد"؛ يعنی خودشان بنشينند و بنا کنند بنِ اين‌مبنا و قاعده را کلنگ زدن! خيلی چيز خطرناکی بود. خب، الحمدللَّه اينها جلويش گرفته شد".
پ- در ۹۱/۷/۱۹ گفته است: "حوزه‌های علميه نمی‌توانند سکولار باشند. اين که ما به مسائل نظام کار نداريم، به مسائل حکومت کار نداريم، اين سکولاريسم است".
ت- در ۹۱/۷/۲۳ گفته است: "دچار سکولاريسمِ پنهان هم نشويم. گاهی اوقات در ظاهر، تبليغات، تبليغات دينی است؛ حرف، حرف دينی است؛ شعار، شعار دينی است؛ اما در باطن، سکولاريسم است".
ث- در ۹۲/۸/۲۰ در ديدار با "اعضای ستاد مرکزی هيئت رزمندگان اسلام"، به آنان گفته است :
"هيئت‌ها نمی‌توانند سکولار باشند؛ هيئتِ امام حسينِ سکولار ما نداريم!هرکس علاقه‌‌مند به امام حسين است، يعنی علاقه‌‌مند به اسلام سياسی است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معنای اعتقاد به امام حسين اين است. اين که آدم در يک مجلس روضه يا هيئت عزاداری مراقب باشد که نبادا وارد مباحث اسلام سياسی بشود، اين غلط است… فکر انقلاب، فکر اسلام، خطّ مبارکی که امام در اين مملکت ترسيم کردند و باقی گذاشتند، اينها بايستی در مجموعه‌‌ها و مانند اينها حضور داشته باشد".
در سخنرانی های ديگرش نيز با استفاده از مفاهيم متفاوتی به جنگ سکولاريسم رفته است:
الف- در ۸۵/۵/۳۱ به رابطه دين و دولت پرداخته و می گويد: اولين اقدام پيامبر در مکه تشکيل حکومت اسلامی و قشون اسلامی بود. جداسازی دين از دولت تبليغات خباثت آميز غربيان است، اما در اسلام : "دين و دولت يک چيز است".
ب- در ۸۵/۸/۱۷ دوباره به اين موضوع پرداخته است. می گويد: اين "يکی از چيزهايی که برای ما خيلی مهم است" و دولت و سياست بايد از دين ناشی شوند. دشمنان به دنبال آنند که "سياستمدارها بدون ارتباط با دين و بدون اعتنای به دين، کار خودشان را بکنند"، اما اولين عمل پيامبر در مدينه "تشکيل حکومت"، به دست گرفتن زمام سياست، و طراحی "خط مشی نظامی، سياسی، اقتصادی و تعامل اجتماعی" بود.
پ- در ۱۹/۱۰/۸۶ می گويد:
"ما شمر را لعنت می کنيم، برای اين که ريشه‌ شمر شدن و شمری عمل کردن را در دنيا بکنيم؛ ما يزيد و عبيداللَّه را لعنت می کنيم، برای اين که با حاکميت طاغوت، حاکميت يزيدی، حاکميت عيش و نوش، حاکميت ظلمِ به مؤمنين در دنيا مقابله کنيم. حسين‌بن‌علی قيامش برای اين بود که بينی حاکميت های عليه ارزشهای اسلامی و انسانی و الهی را به خاک بمالد و نابود کند؛ و همين کار را هم امام حسين با قيام خود کرد".
ت- در سخنرانی ۸۹/۷/۲۹ برای طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم، گوشزد کرد که نبايد از مفهوم "آخوند حکومتی" هراسيد. روحانيت بايد از نظام پشتيبانی به عمل آورد و بدين ترتيب استقلال خود را از دست نخواهد داد. نظام هم بايد پشتيبانی مالی از حوزه‌ها و روحانيت به عمل آورد. او گفت:
"در حوزه‌ها هزينه‌هائی وجود دارد که جز با کمک بيت‌المال مسلمين و کمک دولتها امکان ندارد آن هزينه‌ها تحقق پيدا کند. دولتها موظفند اين هزينه‌ها را بدهند، دخالتی هم نبايد بکنند…اين اشکالی ندارد. بايد هزينه کنند، دخالت هم نبايد بکنند. حوزه پشتيبانی‌های گوناگون را از سوی نظام می‌پذيرد، با عزت و با مناعت. اين پشتيبانی‌هائی که امروز نظام از حوزه‌های علميه می‌کند و بايد هم بکند و بايد هم بيشتر بشود، اينها وظائفی است که دارد. فقط هم پشتيبانی مادی نيست. امروز بحمداللَّه مهم‌ترين و عمومی‌ترين تريبون‌های ملی در اختيار فضلای حوزه‌های علميه، در اختيار مراجع معظم است؛ اينها حمايت است، اينها حمايت‌های نظام است. نظام اسلامی بايد اين حمايت‌ها را بکند، به دليل همان پيوندی که گفته شد".
ث- آيت الله خامنه ای در ۹۲/۹/۱۹ در ديدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت:
"در بعضی از مطبوعات، نوشته‌ها، گفته‌ها، بعضی‌ها با عنوان[کردن‌] "دين دولتی" و "فرهنگ دولتی" می خواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخريب کنند و به‌اصطلاح يک اَنگ غلطی و مخالفتی به آن بزنند که آقا، اينها می خواهند دين را دولتی کنند، فرهنگ را دولتی کنند! اين حرفها يعنی چه؟ دولت دينی با دين دولتی هيچ فرقی ندارد. دولت جزو مردم است؛ دين دولتی يعنی دين مردمی؛ همان دينی که مردم دارند، دولت هم همان دين را دارد. دولت، وظيفه برای ترويجِ بيشتر [دين] دارد".

"اسلام سکولار"
آيت الله خامنه ای در ۱۳۹۳/۱۲/۲۱ به اعضای مجلس خبرگان رهبری تأکيد می کند که از "اسلام کامل" در برابر "اسلام سکولار" دفاع کنند. می گويد:
"خب، اسلامی که انسان را متعهّد دانسته، او را متعهّد می خواهد و می طلبد؛ اسلامِ حاضر در متن زندگی، در برابر اسلام سکولار! اسلام سکولار شبيه مسيحیّت سکولار است که می رود در گوشه‌ی کليسا، خودش را زندانی می کند و در محيط واقعی زندگی هيچ حضوری ندارد؛ اسلام سکولار هم همين‌جور است؛ کسانی هستند امروز دعوت می کنند به اسلام منزوی؛ اسلامی که هيچ کاری به کار زندگی مردم ندارد؛ مردم را به يک عبادتی، به يک چيزی گوشه‌ی مسجد يا گوشه‌ی خانه‌ها فرامی خواند. اسلامِ واردِ در متن زندگی را معرّفی کنيم؛ اسلامِ رحمت به ضعفا؛ اسلامِ جهاد و مبارزه‌ی با مستکبران. به نظر من اين يک وظيفه‌ای است که به‌عهده‌ی همه است".
از نظر مفهومی آيت الله خامنه ای تصور ناموجهی از "اسلام سکولار" دارد. گمان می کند که "اسلام سکولار" به معنای راندن اسلام به حوزه خصوصی و حدف آن از زندگی مردم است. در واقع او دو تفکيک و تمايز متفاوت را يکسان به شمار آورده است:
الف- تفکيک حوزه خصوصی از حوزه عمومی
ب- تفکيک نهاد دين از نهاد دولت
راندن دين به حوزه خصوصی، نه ممکن است و نه مطلوب. اما جدايی نهاد دين از نهاد دولت، هم ممکن است و هم مطلوب. اين سودايی محال و دست نايافتنی است که دين را از قلمرو عمومی حذف کرده و به حوزه خصوصی و شخصی برانيم. دين همواره در قلمرو عمومی حضور داشته و به حضور خود ادامه خواهد داد.
"مسيحيت سکولار" در جهان غرب نه تنها از زندگی مردم حذف نشده ، بلکه در قلمرو عمومی- خصوصاً در آمريکا- حضوری فعال و جدی دارد. دين لباس خانه نيست که وقتی از آن خارج می شويم، آن را بر رخت کن بياوزيم. دين بخش مهمی از هويت فرد را تشکيل داده و ديندار هر جا که باشد، باورها و اخلاقش به همراه اوست.
تفکيک نهاد دين از نهاد دولت، به سود دين و دولت و مردم است. برای اين که از يک سو، مانع تشکيل دولت های استبدادی و تبعيض آميز دينی شده، و از سوی ديگر، مانع دخالت دولت در دينداری مردم می شود. بدين ترتيب دولت و حکومت از چنگ مدعيان دين آزاد می گردد، دين هم از سلطه دولت آزاد شده و زيست مومنانه آزاد و انتخابی امکان پذير می گردد.

ادله خامنه ای برای "اسلام کامل"

آيت الله خامنه ای می گويد: قرآن ما را به "تحقق کامل اسلام" فرا می خواند، نه "دين حداقلی". دلايل اين مدعا چيست؟ او به آيات قرآن استناد می کند تا مدعای خود را موجه سازد:
آيه اول- "اَلَّذينَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضين: کسانی که قرآن را بخش بخش کردند"(حجر، ۹۱).
آيه دوم- "إِنَّ ٱلَّذِينَ یَکْفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِيدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِيدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذٰلِکَ سَبِيلاً: کسانی که به خداوند و پيامبرانش کفر می ورزند و می خواهند بين خداوند و پيامبرانش جدايی قائل شوند و می گويند به بعضی ايمان داريم و به بعضی نداريم و می خواهند راهی بينابين پيش گيرند"(نسأ، ۱۵۰).
قرآن فرق قائل شدن ميان پيامبران و کتب آسمانی و ايمان آوردن به بعضی و انکار بعضی از آنها را به شدت مذمت کرده است(از جمله در بقره، ۱۳۷- ۱۳۶).
آيه سوم- با اين که هدف ارسال رسل و انزال کتاب اقامه عدل و قسط است(حديد، ۲۵)، اما معنای آن بی توجهی به برخی ديگر از احکام اسلامی نيست. به عنوان نمونه :
"کسانی که چون در اين سرزمين تواناييشان دهيم، نماز را بر پا می دارند و زکات را می پردازند، و امر به معروف و نهی از منکر می کنند، و سرانجام کارها با خداوند است"(حج، ۴۱).
خداوند از کسانی که به آنها تمکن بر سرزمينی داده، انتظار دارد که نماز برپا کنند، زکات بپردازند، امر به معروف و نهی از منکر کنند و:
آيه چهارم- از طاغوت اجتناب کنند و به عبوديت خداوند بپردازند:"خداوند را بپرستيد و از طاغوت پرهيز کنيد"(نحل، ۳۶).
آيه پنجم- "دين را بر پا بداريد، و در آن اختلاف نورزيد"(شوری، ۱۳). از اين آيه خامنه ای نتيجه می گيرد که همه اجزأ و ارکان دين را بايد پياده کرد.
آيه ششم- قلدرهای عالم در برابر برپا کردن "جميع اجزا"، "کل" و "تمام" دين هستند:
"ای پيامبر از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن؛ که خداوند دانای فرزانه است. و از آنچه از پروردگارت به تو وحی می شود پيروی کن، که خداوند از آنچه می کنيد آگاه است. و بر خداوند توکل کن و خداوند کارسازی را بسنده است"(احزاب، ۳- ۱).
به گفته خامنه ای زورگويان عالم به دنبال تغيير مسير جمهوری اسلامی از اين راه و راندن آن به سوی دين حداقلی هستند. سپس می افزايد: "دين حدّاقلّی؛ يعنی کاستن از آرمانها که به‌معنای نابودی سيرت دين است. اين دين حدّاقلّی يعنی در واقع دين را حذف کردن".
به گفته او، هدف قطعی فقيهان بايد اين باشد که "همه اسلام- اسلام به کامله، بتمامه- در جامعه ما تحقق پيدا کند".

نگاهی ناقدانه به آرای خامنه ای
در بادی امر فرض کنيم مدعای خامنه ای درست بوده و چند آيه يی که از قرآن به عنوان شاهد ارائه می کند، مويد مدعای اوست(اگر چه به گمان ما فهم و تفسير او از اين آيات معتبر نيست). در اين باره چه می توان گفت؟
يکم- تحقق اسلام کامل: بنابر مدعای او کل اسلام را بايد اجرا کرد. پرسش چرا جمهوری اسلامی و او کل احکام فقهی به اصطلاح اسلامی را اجرأ نمی کنند؟
الف- اجرای برده داری: برده داری در قرآن وجود دارد(محمد، ۴. بلد، ۱۲- ۱۱. نور، ۳۳- ۳۱ و ۵۸. توبه، ۶۰. بقره، ۱۷۷ و ۱۷۸ و ۲۲۱. نسأ، ۳ و ۲۴ و ۲۵ و ۳۶ و ۹۲. مائده، ۸۹. مجادله، ۳. احزاب، ۵۹. مومنون، ۷-۵. معارج، ۳۱- ۲۹. نحل، ۷۵). مطابق نحوه استدلال خامنه ای، قطعاً بايد به اجرأ گذاشته شود. پرسش مهم اين است: چرا برپا نمی شود و جمهوری اسلامی آن را محقق نمی سازد؟
ب- جزيه گرفتن از مسيحيان و يهوديان: مطابق آيه ۲۹ سوره توبه بايد از يهوديان و مسيحيان جزيه گرفت. چرا ولی فقيه اين حکم قرآنی را اجرأ نمی کند تا اسلام "بتمامه" محقق شود؟
پ- جهاد ابتدايی: به نظر اکثر فقيهان جهاد ابتدايی در قرآن وجود دارد. چرا جمهوری اسلامی به رهبری آيت الله خامنه ای نيروهای نظامی و همه مردم را به جهاد ابتدأيی نمی فرستد.
ت- شعر و شاعری: شعر و شاعری- با يک استثنآ- در قرآن به شدت مذمت شده است(رجوع شود به مقاله "آيا اسلام اصلاح پذير است؟ "). چرا در جمهوری اسلامی تا اين اندازه شعر و شاعری رواج دارد؟ چرا آيت الله خامنه ای می گويد پرده دری های فروغ فرخزاد خوب نبود، ولی عاقبت به خير شد. خامنه ای در ۱۳۸۹/۰۶/۰۳ در ديدار با شاعران‌ گفت :
"اين را بدانيد شعری که آن وقت فروغ فرّخزاد می گفت، در دنيای روشنفکریِ آن زمان هم کسی قبول نداشت. خب، ما با اينها مواجه بوديم، روبه‌رو بوديم؛ همين‌هايی که شب توی قهوه‌خانه‌ها و کافه‌های تهران می نشستند و عرق‌خوری می کردند و آنها را از مستی روی دوش می کشيدند می‌بردندشان خانه، چون نمی توانستند بروند، همانها هم معتقد نبودند که شعرِ باز و عريان - مثل بعضی از شعرهای فروغ فرّخزاد - بايد گفته شود. اين در حالی بود که آن زمان، فرهنگ، فرهنگ ديگری بود؛ اصلاً زمانه، زمانه‌ی واقعیّات تلخ و زشت و مستهجنی بود که حالا گوشه‌ای از آن هم در شعر بعضی از شعرای آن روز خودش را نشان داده بود. من اسمی از بعضی شعرای زنِ ديگر نمی آورم؛ چون فروغ فرّخزاد اولاً مُرد، ثانياً به اعتقاد من عاقبت بخير هم شد. بعضی های ديگر نه، عاقبت به‌خير نشدند و نخواهند شد؛ لذا به آنها اشاره‌ای نمی کنم و از آنها اسم نمی آورم".
اولاً: فروغ فرخزاد نماد استثای قرآنی است يا نماد نهی مذمت قرآنی؟ ثانياً: مگر خامنه ای خداست که جای افراد را در بهشت و جهنم معين می کند؟
ث- رباخواری: ربا خواری شديدترين حکم قرآنی و جنگ با خدا و پيامبر است. چرا بانک های جمهوری اسلامی به عنوان بزرگترين ربا دهندگان و ربا گيرندگان به جنگ خدا و پيامبر رفته اند؟ در واقع بنابر نظريه ولايت مطلقه فقيه، مسئوليت بانک، و در نتيجه جنگ با خدا و پيامبر، با آيت الله خامنه ای است.
ج- اين فهرست را می توان با موارد بيشتری ادامه داد و نشان داد که سخن خامنه ای پارادوکسيکال و "خودشکن" است.
دوم- فقهی انديشی: هر تفسير و قرائتی از قرآن و سنت معتبر، تفسير و روايتی گزينشی بوده و خواهد بود. هيچ تفسيری از اين حکم مستثأ نيست. تفسير متن مقدس، گفت و گويی دو سويه ميان متن و مفسر است. هر دو(متن و خواننده) وابسته به معرفت(جهان مفهومی)، فرهنگ، سبک زندگی، و... زمان و مکان خود هستند.
قرآن موجود محصول ۲۳ سال گفت و گو و رويارويی با مشرکان، يهوديان، مسيحيان، مومنان و پيامبر است. مخاطب مستقيم او آنان بودند و پرسش ها و اتهام هايی(ساحر، شاعر، مجنون، دروغگو، و...خواندن پيامبر اسلام) که طرح می کردند. حضرت محمد که در اين گفت و گوی ۲۳ ساله مشارکت داشت، مورد شديدترين عتاب های قرآن قرار گرفته است. قرآن در پاسخ به آنها ساخته شد. اما هدف اصلی که از ابتدأ تا انتها دنبال شد، دعوت به خداگرايی، آخرت گرايی و اخلاق گرايی بود.
خواننده و مفسر کنونی هم تماماً محصول و ساخته دوران خويش است. بنابراين، گفت و گوی خواننده و متن، تفسير و خوانشی گزينشی از کار در خواهد آمد.
از سوی ديگر، فقيهان، عارفان، فلاسفه و متکلمان، اسلام های فقاهتی، عارفانه، فيلسوفانه و متکلمانه را ساخته اند. نه تنها هيچ دليلی مبنی بر ارجحيت "اسلام فقاهتی" بر ديگر اسلام ها وجود ندارد؛ بلکه می توان نشان داد که تفاسير ديگر- از جمله تفسير عرفانی قرآن ، بيش از تفسير فقيهانه به متن وفادارند.
اولاً: حدود ۵۰۰ آيه فقهی در قرآن وجود دارد.
ثانياً: بسياری از اين احکام غير اجتماعی بوده و ناظر به روابط فردی و خانوادگی هستند.
ثالثاً: احکام فقهی به دو دسته امضايی و تأسيسی می شوند. حدود ۹۹ درصد احکام فقهی امضايی اند. يعنی توسط مردم جزيرة العرب قبل از اسلام ساخته شده اند. پيامبر اسلام در مدينه برای اين که زندگی مردم بچرخد و روابط آنان سامامند باشد، عرف عقلای آنان را با اندکی اصلاح امضا کرد.
رابعاً: بنابراين، احکام فقهی برساخته های مردم پيش از اسلامند و اسلامی خواندن آنها فاقد دليل است. "پيامبر الگو" عرف عقلای زمان خود را "امضا" کرد، مسلمانان دوران های بعدی هم بايد با تبعيت از پيامبر الگو، عرف عقلای زمان خود را امضا کنند.
خامساً: فقيهان اگر مدعی تبعيت از پيامبر اسلام اند، بايد عرف عقلای جهان امروز- يعنی دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، پلوراليسم، برابری همه ابنای بشر(زنان و مردان، مسلمانان و غير مسلمانان، فقيهان و غير فقيهان)- را به اجرأ بگذارند.
سوم- چرا خامنه ای با "اسلام سکولار" مخالف است: اين پرسش مهمی است که بايد به آن پاسخ داد. "اسلام سکولار" به معنای بيرون راندن دين از قلمرو عمومی و خانه نشين کردن آن نيست، بلکه به معنای جدايی نهاد دين از نهاد دولت است. مطابق "اسلام سکولار":
الف- دين و خدا مبنای مشروعيت دولت نيستند، دولت و حکومت را مردم جعل می کنند و مشروعيت آنها محصول رضايت و آرای آزادانه آنهاست. هر وقت هم که نخواستند، آنها را تغيير می دهند.
ب- زمامداری سياسی "حق ويژه" فقيهان نيست. اين تبعيض ناموجه را حتی با قرآن هم نمی توان مورد تأييد قرار داد.
پ- دين مبنای قانونگذاری نيست. دين حتی اگر دارای احکام حقوقی مورد نياز حکومت های امروز بود- که نيست و ندارد- باز هم مبنای قانون گذاری نبود. احکام فقهی برساخته اعراب پيش از اسلام و متعلق به مردم همان دوران بوده و هستند. به اجرأ درآوردن آنها جز وهن اسلام و متهم سازی اسلام به خشونت و نقض حقوق بشر، نتيجه ديگری ندارد.
ت- دولت و حکومت نسبت به همه اديان بی طرف بوده و هيچ تبعيضی ميان آنها نمی نهند. دولت و حکومت در دين دخالت نکرده و آزادی وجدان و دينداری را به رسميت می شناسد، نه آن که روايت خاصی از دين را از بالا به زور به مردم تحميل کنند.
آيت الله خامنه ای با "اسلام سکولار" مخالف است، برای اين که اين روايت ضد تبعيض، قدرت سياسی را "حق ويژه" فقيهان به شمار نمی آورد. نه اين که دين را خانه نشين می کند.
انسان ها در همه جوامع با منابع کمياب قدرت/ثروت/معرفت و منزلت اجتماعی مواجه اند. "اسلام فقاهتی" با تفسيری نامعتبر از قرآن و سنت معتبر، اين منابع کمياب را در اختيار فقيهان قرار داده است. سکولاريزه کردن اسلام، يعنی وداع با سلطه بر منابع کمياب و تبعيض زدايی.
پس از آن فقيهان نيز مانند ديگر افراد و گروه ها در جامعه و قلمرو عمومی حضور خواهند داشت، اما از دين به عنوان ابزاری برای تصاحب قدرت و ثروت و معرفت و منزلت اجتماعی استفاده نخواهند کرد، يا اين استفاده با ساختارهای قانونی و نهادی دموکراتيک ، به حداقل ممکن کاهش خواهد يافت.
چهارم- استبداد دينی : مگر قرآن به پيامبر نمی گويد که تو بر آنها سيطره نداری؟ آيا قرآن نفی طاغوت نيست؟ چرا آيت الله خامنه ای به نام قرآن و سنت معتبر حکومتی طاغوتی تشکيل داده و خود را به مقام فرعون ارتقأ داده است؟ فقيهان بايد بدانند که مهمترين پيام قرآن اين بود و هست که ما خدا نيستيم، بلکه بشر هستيم. آنان مشرکانه خدايی کرده و می کنند. آيا نمی بينيد که دائماً می گويند مخالفت با ولايت فقيه، مخالفت با خدا و شرک است؟ آنان ولی فقيه را جانشين خداوند بر زمين قلمداد می کنند. اما چون خدا حرف نمی زند، آنان به جای خدا حرف می زنند و خدای متجسم زمينی شده اند.

منبع: راديو فردا، ۱۳۹۳/۱۲/۲۴


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016