دوشنبه 24 فروردین 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

مضروب در شيراز، مغضوب در خبرگان و مسرور در لوزان، رويکردی بر چالش‌های جناحی، فريبا عادل‌خواه

فريبا عادل‌خواه
هرچند تفاوت زيادی باشد ميان رويکرد هاشمی با رويکرد جناح راست سنتی، اما از آنجا که هيچ يک قصد بريدن شاخه‌ای که خود بر آن نشسته‌اند را ندارند، اين هر دو با دغدغه‌ای واحد وارد صحنه مبارزه سياسی شدند که همان دغدغه مقابله با تهديدات و فشاری است که تزلزل و هراس حاکم در جامعه بر نيروهای سياسی و نيز بر مردم وارد ساخته است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


انتخابات اخير مجلس خبرگان و انتقال رياست ان به محمد يزدی، با بازتاب های گسترده ای در رسانه ها همراه بود. و مسئله مهم در اکثر تحليلها به دور شکست ويا پيروزی هاشمی رفسنجانی و نيز بار سياسی ان در تعادل جناحی در جمهوری اسلامی، متمرکز بود.

اما همانطور که خواهيم ديد، سخت است بتوان تحليل کارنامه و آينده هاشمی رفسنجانی را به شکست و يا پيروزی اخير وی خلاصه کرد. و نيز نبايد نتيجه انتخابات مجلس خبرگان را به جنگ جناحی تقليل داده، و فارغ از ديگر چالشهای روز در يکی از حساس ترين مقاطع تاريخی که همان مقطع عبور از گردنه سخت مذاکرات هسته ای می باشد، ارزيابی کرد.

در اين مختصر و با رويکردی متفاوت از رويکرد متکی بر معادلات دو مجهولی و يا همان معادلات برد و باخت، طالب گشودن بحث ديگری هستيم حول فصل الخطاب نبودن جناحهای سياسی در جمهوری اسلامی. در واقع می توان گفت که تداوم حضور پايه گذاران نظام و حلقه های سياسی درکنار هم و در دايره قدرت، و ثبات ۳۶ ساله چرخه محافظه کاری در نهادهای سياسی که در انتخابات اخير مجلس خبرگان يکبار ديگر شاهدش بوديم، کاربرد و خاصيت ديگری داشته و عامل حراست نظام در مقابل افراط گرائی بوده است.

اما نبايد فراموش کرد که تداوم همنشينی مهره های سياسی، مانع از رقابت ميان انها نيست، و نيزاستمرار چرخه محافظه کاری مانعی در مقابل انعطاف پذيری سيستم سياسی نمی باشد. بويژه انکه وقايع هفته های اخير خبر از تثبيت حلقه تازه نفسی را در ميانه ميدان می دهد که به نظر رقيبی است پر طاقت.

علی اکبر هاشمی رفسنجانی مردی برای تمام فصول
در ميان مردان جمهوری اسلامی کمتر کسی را می توان يافت که قدمهائی به استواری وثبات قدمهای هاشمی رفسنجانی در سياست نصيبش شده باشد. و همچنان علی رغم سردی و گرميهای چشيده، تمام قد درخدمت نظام ايستاده باشد. چنانچه می توان وی را مردتمام فصول جمهوری اسلامی خواند چرا که در تمام دوره ها، پيروزی، شکست، بازسازی و چالشهای ان در کنارش بوده و هرگز شانه از بارمسئوليت خالی نکرده است. که بهترين تعريف را خود وی ارائه می دهد، زمانی که از ريختن هشتاد سال ابرو و حيثيتش به پای جمهوری اسلامی سخن می گويد.

در واقع وی را نمی توان نه با علی اکبر محتشمی پور مقايسه کرد و نه با عبدالله نوری؛ نه با ميرحسين موسوی و نه با محمد خاتمی.

و نه نيز نمی توان هاشمی را با هيچ يک از مردان سياسی جناح راست هم سنگ دانست، خواه ناطق نوری باشد، خواه علی اکبر ولايتی، خواه محسن رضائی باشد و خواه حسن روحانی.

هاشمی از جنس ديگری است که نمونه اش نه در جمع دانشگاهيان يافت می شود و نه در محفل حوزه ديده ها. او در سياست متکی به سنتهای تعارف و تکريم نبوده و منتظر دعوت نامه نمی نشيند. خودش تشخيص می دهد و نيز تصميم ميگيرد که چه وقت وارد گود شود. حضور در رقابت های سياسی را تکليف می داند، اصل برايش بودن است و برد و باخت حاشيه.

نتيجه انکه اگر نگوئيم که داستان جمهوری اسلامی به زندگی نامه وی گره خورده است، بايد گفت که زندگی هاشمی رفسنجانی به تاريخچه جمهوری اسلامی وابسته و از ان جدائی ناپذير می باشد.

و غيرمنتظره نبود که هاشمی يک بار ديگر، در سن هشتاد سالگی ، عزم شرکت در انتخابات مجلس خبرگان کند. و با خبر امدن و يا نيامدن خود، نه تنها به صحنه رقابتهای سياسی جان تازه ای دمد ، بلکه باعث شود بدانيم، همانطور که سعيد برزين در مصاحبه با راديو فردا به ان اشاره کرد، که بر عکس تصورات ما روحانيون اصول گرا همچنان قبراق در صحنه حاضرند و به قولی دير نيامده اند که زود از ميدان بدر روند.

بدون شک، و همانطور که هاشمی، خود می گويد، داستان روابط او با رهبری ديگربه شيرينی گذشته نمی باشد و انزوای وی بعد از اخرين خطبه های نماز جمعه اش از ديد کسی پنهان نمانده است. و دوستان گرمابه و گلستان ديروز، اين روزها چنان پادشاهانی هستند که گوئی ديگر در يک اقليم نمی گنجند.

اما اين هر دو يار غار قديمی حتی با فاصله از هم، وبعد از سی و شش سال، هنوز و همچنان، به رتق و فتق امور نظامی مشغولند که خود نقش محوری را در ريختن شالوده ان به عهده داشته اند. چنانچه سخت است بتوان آلترناتيو ديگری خارج از حلقه اين پايه گذاران اولين روزهای جمهوری متصور شد.

در واقع اگر هاشمی رفسنجانی در مقطعی با شعار سازندگی و پيش کشيدن کارگزاران، محمد خاتمی در مقطعی ديگر با ندای جامعه مدنی و حزب مشارکتش، و نيز محمود احمدی نژاد با قهر تاريخی و اسفنديار ناکامش، قصد يکّه تازی را در عرصه سياسی گرفتند و تلاشی برای ابراز استقلال از حلقه بنيادين نظام از خود نشان دادند، اما هر سه زود فهميدند که هر چند سلسله موی دوست حلقه دام بلاست، هر که در اين حلقه نيست، فارق از اين ماجراست.

به بيانی ديگر، تجربه سه انتخابات رياست جمهوری گذشته نشان داد که معنای آلترناتيو جمهوری اسلامی در درون نظام تعريف می شود و به همين دليل در دل نظام جای دارد و نه در مقابل او. و خارج از اين حلقه، نه عاقبتی است و نه عافيت برای جناحی. حلقه ای اما بسيار انعطاف پذير که حياتش در گرو حضور تمام جناحهای سياسی است که در روند سير بلوغ نظام بتدريح به صحنه آمده و مشروعيت يافتند.

و نيز نبايد فراموش کرد که حضور در گود قدرت، نه مانع ارتباطات پيچيده جناحها با هم است و نه مانع از ارتباط با دايره های خرد و کلان ديگری که دربيرون اين حوزه قرار دارند. چنانچه بايد گفت که ابشخور زد و بند های سياسی بسيار وسيع تر از دايره نظام ودرگيريهای جناحی است.

مجلس خبرگان و جريان سيال سنت گرائی
نتيجه انتخابات اخير مجلس خبرگان اشاره به استمرار ودغدغه استوار ديگری دارد که از اولين روز های شکل گيری نظام جمهوری اسلامی بر روند تحولات ان سايه افکنده است. استمراری که خمير مايه ان چرخه گردش به راست و يا همان دغدغه محافظه کاری حکومت می باشد.

بطور مختصر، اگر جريانهای افراط گرائی را جزء لاينفک جمهوری بدانيم که از اولين دقايق، در کانون فرقان و مجاهدين، و به تدريج با انفجار در دفتر نخست وزيری و مجلس، ونيز در حزب جمهوری که به همين دليل عمری کوتاه داشت، شاهدش بوديم، بايد چرخه گردش به راست و دغدغه محافظه کاری و شعاراصول گرائی را پاد زهری در مقابل ان دانست که همراه با ان رشد کرده است. به عبارتی ديگر محافظه کاری و اصول گرائی نظام تعريف خود را تا اندازه ای از تهديد وتقابل می گيرد و به همين دليل نيز دارای محدوده نا مشخصی است و سيال می باشد.

در واقع، راست سنتی، شايد به دليل تقابل با افراط گرائی که نسبت به شرايط متغير بوده و شامل ابعاد مختلفی است ، مجموعه ای يک دست و يک پارچه نمی باشد. و معجونی است که در طی طول عمر بلند جمهوری اسلامی در هيچ دوره با دوره ما قبل خود يکسان نبوده است. نه ايت الله مهدوی کنی با ايت الله محمد يزدی قابل مقايسه می باشد و نه اين هر دو با مصباح يزدی وواعظ طبسی و احمد جنتی سنخيتی دارند. روحانيون ديوان سالار قادر هستند در مقابل روحانيون حوزه ای شمشير بکشند، روحانيون تهران در مقابل همتای قمی خود فخر فروشی کنند، روحانيون شيراز به قيمت انزوای خود بر استقلال پای فشارند و روحانيون مشهد به اعتبار منطق و عقل در مقابل اينهمه يکه تازی کنند بی انکه اب از اب درقدح اصول گرائی راست سنتی تکان خورد!

و نبايد فراموش کرد که نه امام و نه نيز رهبری کنونی امکان برگزيدن جانشينی برای خود را نيافتند که اين خود نشان ديگريست است از تلاطمات حاکم در دريای محافظه کاری و رقابت های درونی ميان انها، که انتخابات رياست جمهوری گذشته، و در نبود وحدت ميان جناح راست، بخوبی از ان پرده برداشت.
تقليل نتيجه انتخابات مجلس خبرگان به پيروزی سنت گرايان ، نه تنها به معنای ناديده گرفتن ناهمواريهای حاکم در محدوده اصول گرائی است، بلکه به معنای دست کم گرفتن تجربه طولانی حضور انها در قدرت ، و نيز درگيريهايشان با معضلاتی که جمهوری اسلامی با ان مواجه بوده، بويژه معضلاتی که تحريمها و مديريت نفس گير انها در مقابل نظام قرار داده است.

به عبارتی نمی توان بازتاب بحرانهای اجتماعی، اقتصادی واسيب های عميق و گسترده انها را که سالهاست جامعه با ان دست به گريبان است را بر تشديد محافظه کاری در حوزه سياسی ونيز در اجتماع ناديده گرفت. بحرانهائی همه حاصل از:

ـ تحولات در نظام خانواده با چاشنی نرخ رشد طلاق، ازدواج های سفيد و فجايع خانوادگی.

ـ تحولات نظام اقتصادی همراه با پديده هائی چون زمين خواری، ويژه خواری، فجايع زيست محيطی، حضور شبکه های مالی غير رسمی ، اقتصاد قاچاق، پولهای کثيف واختلاسهای قد و نيم قد چند هزار ميليارد دلاری و...

ـ حضور گروههای خود سر که چون بزن بهادران سر گردنه، نه تنها ياد و خاطره فيلمهای فارسی را از دورانی که به نظر می رسيد به سر امده زنده می کنند، بلکه ياد اور خاطره قمه به دستانی هستند که از کودتا بر عليه مصدق حمايت کردند. گروهائی که حيطه تاخت و تازی وسيع دارند. ازمانع ايجاد کردن بر سر راه برقراری کنسرت و نمايشگاهای هنری در شهرهای مختلف کشور گرفته، تا دغدغه حجاب زنان و استين کوتاه جوانان، از استقبال با لنگه کفش از وزير امور خارجه کشور در باز گشت از اولين صحنه مذاکرات موفقيت اميز گرفته تا تجمع در مقابل سفارت انگليس و اشغال ان به دليل موضع ان کشور در رابطه با تشديد تحريم ها، و بالاخره از بستن کافه ها و مقابله با چاپ کتاب تا بر هم زدن سخنرانی ها در صحن دانشگاه. که اخرين نمونه عرض اندام انها را اخيرا در شيراز شاهد بوديم.

ـ فشار تهديدات خارجی که در اشکال تحريمهای قد ونيم قد، قامت تمام گروهای اجتماعی را نشانه گرفته و مديريت زندگی هر روزه را با مخاطرات بيشماری مواجه ساخته است.

ـ تهديد گروههای افراطی همچون داعش در مرزهای ايران. گروههايئ که باعث تشديد خشونت شده، بر اتش تقابل ميان شيعه و سنی می دمند، خطر قوميت گرائی را تشديد می کنند و بالاخره عاملی در جهت بر هم زدن تعادل به نفع نيروهای نظامی و شبه نظامی هستند که خود را سردمدار کنترل منطقه می دانند.

باضافه اينکه سياست های دولتی افشای فساد، خود ابستن بحرانهای ديگری است. زيرا سياستهائی است که چه در دوره حکومت محمود احمدی نژاد با طرح "بگم بگم" ، و چه در دوره حسن روحانی و طرح "مسير پولهای کثيف"، که صرف نظر از اينکه هميشه خانه همسايه را نشانه گرفته است، حاصلی به غيراز انزوای بعضی نيروهای سياسی، ايجاد تزلزل و بی اعتمادی، و نيز تشديد رقابت ميان گروههای سياسی نداشته است.

بطور خلاصه، چرخش به راست و رشد محافظه کاری نسبتی تنگاتنگ با تشديد هراس، خشونت و تهديد افراط گرائی دارد که چنان زخمی التيام نيافته بر پوسته جامعه نقش بسته است و بعيد است با نتيجه مذاکرات هسته ای به اسانی التيام يابد.

و به اين ترتيب و درفضائی اين چنين متزلزل و در آشفته بازار تهديدات کوچک و بزرگ، به نظر نمی توان پيام انتخابات اخير مجلس خبرگان را به پاسخ جناحی در مقابل هاشمی و اصلاح طلبی تقليل داد. و انهم در مقطعی که ديگر دم مسيحائی محافظه کاران راست، خود راست را نيز به وجد نمی اورد.

در واقع درهيچ دوره ای جناج راست اينهمه به اصلاح طلبان نزديک نبوده، بطوری که از اتحاد اعتداليون هر دو جناح برای انتخابات اينده مجلس در ۷ اسفند امسال سخن گفته می شود، درهيچ زمانی به اندازه امروز نگاه راست به رای مردم و نيز به جايگاه ولايت فقيه به اين صورت مورد نقد و تهديد قرار نداشته، و در هيچ مقعطعی براهميت رای ملت که نه تنها ميزان، بلکه بنا به گفته رهبری حق الناس می باشد، تاکيد نشده است.

هرچند تفاوت زيادی باشد ميان رويکرد هاشمی با رويکرد جناح راست سنتی، اما از آنجا که هيچ يک قصد بريدن شاخه ای که خود بر آن نشسته اند را ندارند، اين هر دو با دغدغه ای واحد وارد صحنه مبارزه سياسی شدند. که همان دغدغه مقابله با تهديدات و فشاری است که تزلزل و هراس حاکم در جامعه بر نيروهای سياسی و نيز بر مردم وارد ساخته است. که زنگ خطر انرا يک بار ديگر هجوم گروهای خود سر در شيراز با حمله به علی مطهری، نماينده مجلس، و مضروب شدن وی به صدا در اورد. حمله ای که تصادفا يک روز قبل از خبر مغضوب شدن هاشمی در مجلس خبرگان به وقوع پيوست و چندين ساعت بدون حضور و مداخله نيروهای انتظامی وامنيتی استان به طول انجاميد.

و به اين ترتيب، در چنين اوضاع و احوالی که از در وديوارش هراس، تهديد و ترديد می بارد، پيام مجلس خبرگان را می توان پيام مقابله با افراط گرائی قلمداد کرد.

در واقع اگر هاشمی از اين انتخابات پيروز بيرون نيامد، جبهه پايداری نيز فرصت ابراز وجود نيافت. و هر چند محمد يزدی پيروزی خود را در مقابل هاشمی مديون جبهه پايداری باشد، اما نايب رئيس اول مجلس با ۴۵ رای، هاشمی شاهرودی شد که به نفع هاشمی رفسنجانی از حضور در انتخابات رياست مجلس خود داری کرده بود.

قطعا نميتوان اين نتيجه را به حساب اشخاص گذاشت، که نيست، اما به نظر نتوان در تحليل نهائی حول بقا و طول عمر جمهوری اسلامی، نقش اين بازی بسيار پيچيده ميان حلقه های درگير نظام و استمرار چرخه محافظه کاری را ناديده گرفت. نظامی که دارای سياستهای ارتجاعی است، بی انکه متحجر باشد، در خود غرق و به خود بسته است بی آنکه منجمد باشد و در هيچ برهه ای از تاريخ معاصر با دوره ماقبل خود يکسان نبوده است بدون چشم پوشی از ارمانهای اوليه خود.

و اين چنين است که يک بار ديگر، و در گرو نتايج حاصل از مذاکرات هسته ای در روز ۱۳ فروردين، شاهد تثبيت حلقه ای تازه نفس و قبراق در جمع حلقات جمهوری اسلامی می باشيم. حلقه ای که همراه با انتخابات حسن روحانی سکان کشتی جمهوری اسلامی را در سال ۱۳۹۲ و با حمايت هر دو جناج راست سنتی و اصلاح طلب، به دست گرفت. حلقه ای که با اولويت و دغدغه حل منازعات هسته ای و باهدف حضور در صحنه بين المللی و يا بنا به گفته آقای رئيس جمهور، "ايجاد تعامل با دنيا بود" وارد ميدان شد.

اما اگر "دلالان تحريم"، بنا بر ادبيات موجود، اولين دايره ذی‌نفعان مذاکرات لوزان را تشکيل داده باشند، نبايد فراموش کرد که اولا گروهی يک دست و منسجم نمی باشند و نيز بايد ماند و ديد چگونه مديريتی در انتظار آرمان خواهان، وديگر به جای ماندگان و منزويان سياست "تعامل با دنياست"، خاصه انکه همه سکوت اختيار نخواهند کرد.

وهر چند اين حلقه از اولين ماموريت خود در لوزان تا اين لحظه سر فراز و مسرور بيرون آمد، اما هنوز معلوم نيست که چه برنامه ای برای حل ديگر مشکلات جامعه داشته باشد. مشکلاتی همچون فساد اقتصادی، بيکاری و تورم نفس گير؛ حقوق معوقه کارگران؛ مشکلات و فجايع زيست محيطی؛ حق آزادی بيان، حقوق اقليت های قومی و دينی، حقوق زنان ، حقوق روشنفکران و دگر انديشان، سرنوشت مهاجران افغان ؛ معضل حصر و نيز غده کور و بغض خاموش خاوران...


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016