گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
18 اسفند» دیوار کوتاه سانسور در ایران٬ حمید فرخنده4 اسفند» تسليت گفتن يا نگفتن؟ مسئله اين است، حميد فرخنده
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! توهينِ مجاز و طنزِ غيرمجاز، حميد فرخندهکسانی که بنام ملی گرايی و ايران دوستی و به اشاره به عظمت و قدمت تمدن ايرانی مردم عرب کشورهای همسايه را مورد توهين و تحقير از جمله در شبکه های اجتماعی قرار می دهند بايد توجه داشته باشند که در جهان امروز ميزان متمدن بودن يک ملت با سطح تحمل، بردباری و احترام آن ملت به ديگر نژادها، قوميت ها، ملت ها و فرهنگ ها ارتباط مستقيم دارددر دو هفته گذشته دو اتفاق مهم در جامعه ايران بازتابی گسترده در عرصه سياسی و مطبوعاتی و همچنين در فضای مجازی داشت. توقف پخش سريال طنز "در حاشيه" مهران مديری با فشار جامعه پزشکان و سخنان توهين آميز و نژادپرستانه عليه عرب ها در پی تعرض به دو نوجوان ايرانی در فرودگاه جده، موضوع آستانه تحمل جامعه در برابر طنز يا انتقاد و ميزان رواداری ايرانيان نسبت به مليت ها و نژادهای ديگر را در مرکز توجه قرار داده است. چون نيک بنگريم عدم رواداری ريشه مشترک واکنش ها به اين دو موضوع ظاهرا مختلف است. اين اولين بار نيست که در جامعه ايران فشار گروه های اجتماعی سانسور را بر سينماگران تحميل می کند. هنرمندان ايران بويژه فيلم سازان کشور سال ها در محاصره خطوط قرمز حکومتی قرار داشته اند و عليرغم اين مضيقه ها موفق شده اند آثار ارزنده ای خلق کنند. گويا علاوه بر خط قرمزهای حکومتی آنها بايد از سوی جامعه نيز گهگاه تحت فشار و عدم تحمل يا سانسور قرار گيرند. اگر هرکدام از گروه های صنفی يا اجتماعی نيز بخواهند خط قرمز خود را برای هنرمندان ترسيم کنند آنگاه از چنين هنر مثله شده و تحت فشار از بالا و پايين، چه چيزی باقی می ماند؟ طبيعتا مخالفت با محدود کردن هنرمندان به معنای ارزش گذاری هنری يک اثر هنری نيست. هر اثر هنری می تواند در مخاطب اثرات مختلف يا کاملا متضادی داشته باشد و برداشت های مثبت و منفی گسترده ای را ايجاد کند. راه اما نه سانسور و خفه کردن صدای هنرمند، که نقد اثر و يا توليد آثار هنری ديگر است که جبران کننده يا پاسخ دهنده به آثاری است که گروهی يا صنفی از توليد آن ناخشنود است. تاسف اينجاست که اگر پزشکان که قشر تحصيل کرده و آگاه کشور هستند توان تحمل نقد و طنز نداشته باشند، از اقشار پايين تر جامعه از نظر سطح سواد علمی و اجتماعی چه انتظاری می توان داشت؟ و اصولا اين حرکت جامعه پزشکی کشور چه پيامی به ديگر گروه های شغلی يا کل جامعه ايران می فرستد؟ روی ديگر سکه عدم تحمل داخلی عدم رواداری خارجی است. ملی گرايان پوپوليست و سطحی نگر سال هاست در آتش عرب ستيزی خفته در ذهن و ضمير بسياری از ايرانيان دميده اند. برخی از مخالفان حکومت به شيوه ديوان بلخ می خواهند انتقام شکست ۱۴۰۰ سال پيش امپراطوری ساسانی در برابر حمله اعراب يا انتقام برقراری جمهوری اسلامی در ايران را امروز از اعرابی که اسلام در ميانشان تولد يافت، بگيرند. مسئولان جمهوری اسلامی نيز گاه با اظهارات ناشيانه غيرسياسی و غير اخلاقی خود در افزايش موج عرب ستيزی در ايران مسئولند. هنگامی که يکی از مسئولين مهم نظام از تريبون رسمی نماز جمعه تهران بجای توصيه به تقوا، اخلاق و حداقل دوستی بين مسلمانان، مرگ پادشاه فقيد کشور عربی همسايه را تبريک می گويد يا هنگاميکه يکی از روزنامه های ورزشی کشود در پی شکست تيم النصر عربستان در مقابل پرسپوليس برای اشاره به اتفاق تعرض به دو نوجوان ايرانی تيتر "تجاوز صدهزار نفری به آل سعود!" برمی گزيند و صدايی از مسئولين سياسی و ورزشی در مخالفت با چنين شيوه ها و رفتارهای زشتی برنمی خيزد، تعجب آور نخواهد بود که رفتارها و اظهارات توهين آميز عليه مردم عرب کشورهای همسايه مانند "سوسمارخوار" ناميدن آنها، در ميان مردم افزايش يابد. شعار يا شاه بيت عرب ستيزان ايرانی اشاره به اين دو بيت منسوب به شاهنامه فردوسی است که می گويد: که تاج کيانی کند آرزو البته جلال خالقی مطلق، شاهنامه شناس برجسته ايرانی و مصحح شاهنامه زير نظر احسان يارشاطر ضمن مقايسه نسخه های مختلف شاهنامه اين اشعار منسوب به فردوسی را ابياتی جعلی می داند که احتمالاً برای تسلی غرور زخم خورده ايرانيان توسط ديگران به نسخههای جديدتر شاهنامه افزوده شده است. اگر فردوسی يا افرادی که اين اشعار را به او منتسب می کنند و اين ابيات را شعار نژاد پرستانه و ضد عربی خود کرده اند در عربستان و يا ديگر کشورهای عربی همسايه دنيا آمده بودند و با زندگی سخت و ساده بيابانی اعراب آشنايی داشتند، حتما هم نگاه ديگری به آداب غذايی اعراب داشتند و هم ارزيابی ديگری از پيروزی های اعراب در صدر اسلام می کردند. در چنين شرايطی، از چادرنشينی در بيابان های بيحاصل خود به کاخ نشينی در دشت های پرحاصل همسايه رسيدن، افتخار نيز داشت و چه بسا فردوسی زاده شده در يک کشور عربی شاهنامه ای در رسای شجاعت ها و پيروزی های اعراب می نوشت و بجای وصف صفات "رخش"، سرعت و توان اسب عربی را می ستود. ضمنا کسانی که "سوسمار خوار" بودن را به نشانه تحقير بکار می برند نبايد چندان بی اطلاع باشند که در کشورهای آسيای جنوب شرقی نيز مار، ملخ و سوسک و حشرات را يعنی آنچه که طبيعت و شرايط آب و هوايی آن مناطق در اختيارشان قرار داده است، بعنوان غذا می خورند. کسانی که بنام ملی گرايی و ايران دوستی و با اشاره به عظمت و قدمت تمدن ايرانی مردم عرب کشورهای همسايه را مورد توهين و تحقير از جمله در شبکه های اجتماعی قرار می دهند بايد توجه داشته باشند که در جهان امروز ميزان متمدن بودن يک ملت با سطح تحمل، بردباری و احترام آن ملت به ديگر نژادها، قوميت ها، ملت ها و فرهنگ ها ارتباط مستقيم دارد. ضمنا آنها گويا فراموش کرده اند که عرب های ايرانی بخشی از ملت ايران هستند که برای اين آب و خاک جنگيده اند. امروزه ملت های متمدن نه تنها بيشترين رواداری به غيرخودی را در مقايسه با ديگر ملت ها نشان می دهند، بلکه ميراث ادبی و هنری خود را وامی کاوند تا آنها را از لغت و اصطلاحی که در عرف حقوق بشر امروز توهين آميز محسوب می شود، بپيرايند. هرچند اعتراضاتی به اوجگيری رفتارها و گفتارهای توهين آميز و ضد عربی از سوی برخی ناظران تاکنون صورت گرفته است، اما با توجه به حجم گفتارها و نوشته های عرب ستزانه جای خالی نکوهش چنين رفتارهای نژادپرستانه و دعوت به دوستی با مردم عرب کشورهای همسايه، هم از سوی دولت و هم از سوی ملت و نمايندگان آن در جامعه مدنی، به شدت حس می شود. Copyright: gooya.com 2016
|