پنجشنبه 10 اردیبهشت 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

هاشمی رفسنجانی از مرجع‌تراشی تا علامه‌تراشی، مازيار شکوری گيل چالان

مازيار شکوری گيل چالان
هاشمی رفسنجانی که حداقل يکی از معماران تأثيرگذار و سازنده و پردازنده فضاحت کنونی می‌باشد پيش از اين به کرات بحث شورای رهبری را طرح و تبليغ نموده بود. اما او اين بار خيزی ديگر جهت تسخير فوقانی‌ترين نهاد انتصابی قدرت برداشته است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


باسمه تعالی

جنگ جناح های داخل حکومت فقيه همچنان بر سر لاشه های قدرت ادامه دارد. هاشمی رفسنجانی به همراه بيت رهبر فقيد جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان حکومتی از پی ناکامی های گذشته در سهم خواهی قدرت از مدت ها قبل به فکر راه حلی ديگر برای تصاحب لاشه های قدرت افتاده اند. اينبار هاشمی رفسنجانی و جماران انديشان در صدد بر آمده اند تا بر خلاف گذشته، نه از لايه های ميانی ساخت قدرت، بلکه برای تسخير فوقانی ترين لايه قدرت يعنی نهاد رهبری خيز بردارند که برداشته اند. هاشمی رفسنجانی که حد اقل يکی از معماران تأثير گذار و سازنده و پردازنده فضاحت کنونی ميباشد پيش از اين به کرات بحث شورای رهبری را طرح و تبليغ نموده بود. اما او اينبار خيزی ديگر جهت تسخير فوقانی ترين نهاد انتصابی قدرت برداشته است. هاشمی رفسنجانی چندی قبل در مراسم سالگرد همسر ديکتاتور فقيد ايران گفته است:
«رهبری با صراحت موقع رای دادن در انتخابات گفتند رای مردم حق الناس است يعنی هر آدمی حقی بر گردن کسی داشته باشد، اين حق ساقط نمی شود و خداوند آن را نمی بخشد چون خدا عادل است البته اين حرف مقام معظم رهبری سياسی نيست و موضوعی اجتهادی است پس چطور می‌شود به خود حق بدهيم آن چيزی که مردم نمی خواهند بر مردم مسلط کنيم و آن چيزی که می‌خواهند، نگذاريم . . . علامه حجت الاسلام و المسلمين حاج حسن آقا خمينی مجتهد نمونه‌ای است که با هوش بالا به خوبی مسايل را تحليل می‌کند و درس خارج ايشان در قم مورد توجه است و از جمله کارهای ايشان و برادرانشان سيد ياسر و سيد علی که تفاوت بين آنها نمی‌بينم اين است که آثار امام و اسناد مربوط به ايشان را حفظ کنند»

سخنان هاشمی رفسنجانی از زوايايی چند قابل تأمل و کند و کاو ميباشد.

اول: هاشمی رفسنجانی از قول رهبر ديکتاتور جمهوری اسلامی حفظ و حراست آرای ملت را حق الناس خوانده اند. اين بيان به جهت نظری بسيار صواب است اما هاشمی رفسنجانی به نيکی در يافته و ميابند که اين سخن رهبر جمهوری اسلامی فقط ادعايی از سوی حاکمان وقت بوده و ميباشد و در عمل جمهوری اسلامی فی نفسه به راه خلاف آن گام نهاده و می نهد. چرا که نگاهی به عملکرد رهبر جمهوری اسلامی و همسنگرانش طی ساليان پس از انقلاب گويای اين دوگانگی و نا همخوانی صدا و سيما در مدعيات دست اندر کاران بوده و ميباشد.

دوم: بر هاشمی رفسنجانی بيش از ديگران معلوم است که ديکتاتوری فقيه نمی تواند و تا کنون نتوانسته حافظ خواست و رأی شهروندان باشد. چرا که شالوده اصلی و بنيانی قدرت در ساخت قدرت را ولايت مطلقه فقيه شکل می دهد نه ولايت جمهور مردم. در چنين قاعده ای خواست و اراده مردم هم چنان در پای معبد ولايت فقيه قربانی می شود، کما اينکه تا کنون هم حقوق ملت در پای شيطان ولايت فقيه قربانی شده است.

سوم: واکاوی تاريخی عملکرد هاشمی رفسنجانی ميتواند به اشکال تمام عيار گويای اين مهم باشد حفظ و حراست از آرای مردم و حق الناس چيست. مرحوم آيه الله احمد آذری قومی در نامه مورخه . . . خطاب به هاشمی رفسنجانی مکتوب می دارد:
«جنابعالی چه نظارتی بر وزارت اطلاعات داشته ايد؟ وزارتی که تمام آزادی های فردی و اجتماعی حتی قضائی را سلب نموده، حتی مسائل حوزه و مراجع عظام را تحت مراقبت دارد. حتی حقير را که يکی از طلاب قم هستم، از معرفی اعلم يعنی حضرت آيت الله العظمی بهجت منع کرده و رساله مرا ممنوع الطبع نموده اند، و در آن فعاليت های خاموش سربازان گمنام امام زمان چه جسارت هايی به مراجع غير رسمی ننموده اند و وحشت و نا امنی را در ميان مردم متدين و انقلابی و حوزويان ايجاد کرده اند»

مرحوم آيه الله آذری قومی بی پرده هاشمی رفسنجانی را مخاطب قرار داده و فجايع وزارت اطلاعات در سلب آزادی های فردی را به او گوش زد کرده و متعاقبا او را به پاسخگويی در مورد نقشش در نظارت به وزارت اطلاعات فراخوانده است. آيا آزادی های فردی و اجتماعی که وزارت اطلاعات دولت هاشمی رفسنجانی تمام آنها را ناقض شده بود از حقوق ملت و حق الناس نبوده است؟؟ آيا انتقاد و اعتراض به سياست های دولت هاشمی رفسنجانی حق امضا کنندگان نامه موسوم به نود امضا نبود که بجز مرحوم مهندس بازرگان و چند تن ديگر مابقی امضا کنندگان راهی زندان شدند؟ آيا اينکه علم به اينکه قتل های زنجيره ای چرا و چگونه در زمان رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی به وقوع پيوست حق ملت نيست؟؟ حق الناس نيست؟؟؟ اگر هاشمی رفسنجانی بر آن است که حق الناس را محترم شمرد نيک آن نيست که نيمه های پنهان اعمال و رفتار خود را برای شهروندان روشن نمايد تا هموطنان بتوانند با علم افزون تر به تحليل شرايط و تصميم گيری گردن نهند؟؟

چهارم: هاشمی رفسنجانی در خيز جديدش برای تصاحب رأس هرم قدرت سيد حسن خمينی را علامه خوانده است. گويی هاشمی طبق روال مصمم است تا خلف وعده ننموده و باری ديگر مجتهد تراشی، مرجعيت سازی و خاطره نگاری پيشه کند. اما در ابتدا بايد از هاشمی رفسنجانی و کسانی که به علامه خواندن حسن خمينی از سوی او معترض نشده اند جويا شد که چگونه شخص موضوع کلام هاشمی بدون مرقوم داشتن حتی يک خط مباحث فقهی، اصولی، کلامی و فلسفی به حد و حدود علامه ها دخول نموده اند؟؟ در ثانی، آيا علم و دانش هاشمی رفسنجانی که سال های سال است درس و بحث را بدور انداخته بدان حد و اندازه ميباشد که بتواند علامه را از غير علامه تميز دهد؟؟

پنجم: غوص در تاريخ سی و چند ساله انقلاب ميتواند پيشينه هاشمی رفسنجانی را در القاب سازی ها و ملقب نمائی ها به خوبی مکشوف نمايد. اينکه هاشمی رفسنجانی چگونه با حيله و تردستی سيد علی خامنه ای را مجتهد مطلق و مرجع تقليد نمود گو اينکه ديکتاتور فقيه به شهادت اسناد فاقد هر دو مرتبه علمی بوده و ميباشد.

*مرحوم آيت الله آذری قومی در نامه خود خطاب به مردم در مورخه بيست و چهارم آبان ماه سال هفتاد و شش در رد ديدگاه های جامعه مدرسين می نويسد:
«آقای هاشمی که به عنوان نايب رئيس خبرگان عمل می کرد، اجتهاد ايشان -علی خامنه ای- را در حين اخذا رای به خورد خبرگان داد که با اعتراض حقير روبرو شدند، ولی به اعتراض من وقعی نگذاشتند که بايد در صورت مجلس جلسه ويژه منعکس باشد ولی در اين رابطه از خدا و ملت ايران پوزش می طلبم، اميد است که هر دو به پاداش اعتراف به قصور يا تقصير از من در بگذرند»

*مرحوم آذری در نامه آذر ماه همان سال خطاب به هاشمی مرقوم می دارد:
«آقای هاشمی که به عنوان نايب رئيس خبرگان عمل می کرد، اجتهاد ايشان را در حين اخذا رای به خورد خبرگان داد که با اعتراض حقير روبرو شدند، ولی به اعتراض من وقعی نگذاشتند که بايد در صورت مجلس جلسه ويژه منعکس باشد ولی در اين رابطه از خدا و ملت ايران پوزش می طلبم، اميد است که هر دو به پاداش اعتراف به قصور يا تقصير از من در بگذرند»

*هاشمی رفسنجانی در کتاب کارنامه و خاطرات خود خاطرات خود از هجدهم خرداد ماه سال شصت و هشت را اينچنين نقل ميکند:
« آقای ابراهيم امينی آمد. گفت آقای منتظری با رهبری آقای خامنه ای مخالف است و تاييد نمی کنند. گفتم تلاش کنند که تاييد کنند و متقابلا ما روی مرجعيت ايشان کار کنيم! آقای محمد عبائی خراسانی و آقای مرتضی بنی فضل آمدند. همين را گفتند، علاوه بر اينکه اگر نشد می توانيم آقای محمد علی اراکی را مرجع معرفی کنيم که بقاء بر تقليد ميت را حتی در مسائل عمل نشده جايزه می دانند. آقای محمد رضا مهدوی کنی آمد و گفت رهبری تلگرافی به آقای گلپايگانی بزنند، مبنی بر تشکر از حضور در نماز برای امام و عرض تسليت و آقای گلپايگانی در جواب، رهبری رو تاييد کنند. گفتم اول متن جواب آيت الله گلپايگانی مشخص شود، سپس تلگراف آقای خامنه ای ارسال شود...»
در اين بيان هاشمی دقيقا ميگويد که با چه تر دستی کثيفی سعی در مرجع سازی علی خامنه ای داشته.

ششم: اکنون نبايد به اين مهم توجه داشت که هدف هاشمی رفسنجانی از علامه تراشی جديد حول و حوالی سيد حسن خمينی چيست؟ آيا هاشمی در اين مسير تنها است يا برخی ديگر هم او را در ملبس نمودن سيد حسن خمينی به لقب علامه همراهی ميکنند؟ به نظر ميرسد اصلاح طلبان حکومتی و بيت خمينی جميعا بر اين باور ميباشند و هستند تا راهی را به رأس هرم قدرت بگشايند تا پس از علی خامنه ای سيد حسن خمينی را بر تخت ولايت فقيه بنشانند و ولايتش بر ما و شما را پاس دارند. در اين مسير لايه های گوناگون اصلاح طلبان هم با هاشمی و خمينيون همراهی مينمايند. با مفروض داشتن اينکه اکنون علامه خوانده جديد و بيت خمينی در اردوگاه جنبش سبز بر سينه ميکوبند بدنه اجتماعی اصلاح طلبان بر اين باورند که با تصاحب نهاد رهبری توسط حسن خمينی و وانهادن امور در يد او فضای سياسی و اجتماعی جامعه گشوده شده و حاکميت طی دگرديسی عميقی از ديکتاتوری به دموکراسی طی طريق خواهد نمود. اما اين آرزوی بدنه اجتماعی اصلاح طلبان تا چه حد ميتواند با واقعيت انطباق يابد؟ برای حصول به اين پرسش ميبايد به گذشته تاريخی خمينی و خمينيون رجعت نمود.

هفتم: جهت بررسی گذشته بيت خمينی به برخی مواضع سيد احمد خمينی، زهرا مصطفوی و سيد محمد خاتمی نظر ميکنيم.
مواضع سيد احمد خمينی در مورد مرحوم آيت الله العظمی شريعتمداری و مرحوم صادق قطب زاده:
*«وقتی که آقای قطب زاده را بازداشت کردند ما شنيديم که ايشان سوء قصدی راجع به مرحوم امام داشته و در چاهی نزديک محل سکونت ايشان موادی کار گذاشته اند که کشف شده و آقای شريعتمداری هم از اين موضوع اطلاع داشته اند. روزی آقای حاج احمد آقا خمينی در قم به منزل ما آمد و در حالی که آقای حاج سيد هادی هاشمی نيز حضور داشت به نحو تهديد آميز گفت: امشب قطب زاده در تلويزيون مطالبی را راجب آقای شريعتمداری می گويد، شما مواظب باشيد حرفی نزنيد و چيزی نگوييد! بعد شب مصاحبه آقای قطب زاده از تلويزيون پخش شد و در اين راستا بود که به سراغ آقای شريعتمداری رفتند، و من از صحت و سقم قضايا بی اطلاع بوده و هستم. بعدا شنيدم آقای حاج احمد آقا خمينی در زندان سراغ آقای قطب زاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا اين مطالب را بگوييد و اقرار کنيد و بعد امام شما رو عفو می کنند، ولی بلاخره او را اعدام کردند. و باز بعد ها از طريق موثقی شنيدم که جريان ريختن مواد منفجره در چاه نزديک محل سکونت مرحوم امام به کلی جعلی است و واقعيت نداشته است و منظور فقط پرونده سازی برای مرحوم آقای شريعتمداری بوده است، والعلم عندالله»
خاطرات آيت الله منتظری / صفحه چهارصد و هشتاد و چهار

*«يک روز آمده بود اينجا. گفت: من الان منزل آقای گلپايگانی بوده‌ام. اين مطلب را به آقای گلپايگانی گفته‌ام، به شما هم می گويم: آقای شريعتمداری همين دو سه روز رفتنی است. مبادا از خود عکس العملی نشان بدهيد. در حقيقت آمده بود تهديد کند. من به او گفتم: بالاخره آقای شريعتمداری يک مرجع است که تعداد زيادی از ترک ها به ايشان علاقه دارند. من اگر جايی امام بودم، در صورتی که آقای شريعتمداری فوت می شد، در مسجد اعظم يک فاتحه برای او می گذاشتم. با اين کار، مردم خوشحال می شدند و احساس می کردند که مسائل شخصی در کار نيست. به نظر من، فاتحه گرفتن برای ايشان يک کار عقلايی است. گفت: اين نظر شما رو به بالا بگويم؟ گفتم: بگو اين قضيه تمام شد. آقای ری شهری رفت بعد هم آقای شريعتمداری از دنيا رفت. جنازه او را شبانه آورده بودند، آقای حاج آقا رضا صدر خواسته بود بر او نماز بخواند، نگذاشته بودند. بعد از چند روز من رفتم جماران. ديدم آقای شيخ حسن صانعی و احمد آقا اين مطلب را دست گرفته اند که بله، منتظری می گويد امام برای شريعتمداری فاتحه بگذارد! و اين کار مسخره می کردند!»
خاطرات آيت الله منتظری / صفحه چهارصد و هشتاد و دو

*موضع خانم زهرا مصطفوی، دختر خمينی پس از سخنرانی سيزدهم رجب مرحوم آيت الله منتظری در محکوميت ايشان:
«هنوز در خاطر داريم امام از دست چه کسی طلب مرگ کرد، و نگرانی های امام را از اعلام قائم مقامی رهبری از ياد نبرده ايم. ساده لوحی نه دندان فاسد است که به دورش افکنی، نه مرض است که درمانش کنی، نه گناه است که عذابش دهی و نه جهالت است که با هشت سال درس خارج پس از رحلت امام تعييری در آن افتد»
روزنامه اطلاعات / يکم آذر ماه هفتاد و شش

*موضع سيد محمد خاتمی از وابستگان به بيت خمينی در محکوميت اظهارات مرحوم آيت الله منتظری در سيزدهم رجب:
« ما اگر بخواهيم جامعه را تقسيم کنيم يک قطب آن دولت است، يک قطب ديگر جريان هايی هستند که اين نظام را نمی پذيرند و در صورت های حادش در فکر براندازی هستند، در اين ميان اين دو قطب هم مردم هستند که اشتراک شان اين است که مبنای نظم جامعه را پذيرفته اند با طيفی از موافقان خيلی نزديک به حکومت تا مخالفان وفادار به نظام و قانون اساسی. با کسی که نظام را قبول ندارد و در فکر براندازی است بايد به زبان امنيتی و تنبيهی برخورد کرد. قانون ما ولايت فقيه را به عنوان يکی از اصول نظام در آورده است. ولايت فقيه به عنوان يک نظريه فقهی در کنار ديگر نظرات نيست، اصل نظام است، در قانون اساسی هم آمده و مخالفت با آن يعنی مخالفت با نظام. همه بايد حرمت اصول و معيارها را حفظ کنيم»
روزنامه های سلام و رسالت / بيست و هفتم آبان ماه هفتاد و شش

در شواهد تاريخی استناد شده از بيت خمينی به خوبی و نيکی جفای اهل البيت خمينی به مخالفان و منتقدان کاملا مشهود و اظهر من الشمس است. اما آنچه سئوال است اينکه چرا دختر رهبر فقيد انقلاب و سيد محمد خاتمی در محکوميت اظهارات و اعتراضات مرحوم آيت الله منتظری اعلام موضع نمودند؟؟؟ آيا غير اين است که بيت خمينی از افشای نقش ديکتاتور فقيد و فرزندش سيد احمد در ظلم به منتقدان و مخالفانشان و طرح ريزی هرگونه توطئه و دسيسه عليه آنان هراسناک بوده و ميباشند؟؟

هشتم: بدنه اجتماعی اصلاح طلبان بر اين باورند که با تکيه زدن سيد حسن خمينی بر تخت ولايت فقها و جامه ولايت امری به تن کردن مشکل ممنوعيت آزادی بيان و قلم و ممنوعيت انتخابات آزاد و ممنوعيت فعاليت احزاب مرتفع و سيل دموکراسی کشور را فرا خواهد گرفت. اکنون سئوال مبنايی يک چيز است و آن اينکه، دموکراسی چيست؟ آزادی قلم و بيان چيست؟ و سئوالاتی بسيار از اين دست. مسلم دموکراسی آن است که شهروندان به آزادی گردش اطلاعات و اخبار دسترسی داشته و بتوانند عقايد خود را به تمام و کمال بيان و در معرض انتخاب عموم قرار دهند. از اين رهگذر کند و کاو و نقد اعمال و رفتار گذشته خمينی و وابستگان به او بی هيچ مسامحه ای به نقد و بازنگری بی رحمانه کشيده خواهد شد. در اين صورت آيا علامه خوانده جديدی به نام سيد حسن خمينی به چنين بازنگری بی رحمانه و بی قيد و شرط گذشته ديکتاتور جماران رضايت خواهد داد؟؟

نهم: سال نود و يک آيت الله محسن کديور طی چهار مقاله تحقيقی به روند حذف مرحوم آيت الله العظمی شريعتمداری همت گماشت. عناوين مقالات به ترتيب عبارت بودند از: "اسنادی از مظلوميت آيت الله شريعتمداری" ، "اسنادی از شکسته شدن ناموس انقلاب" ، "ممانعت از اعزام بيمار مبتلا به سرطان" و "اعاده حيثيت از آيت الله شريعتمداری" اما نحوه تقابل بيت خمينی با مقالات پژوهشی محسن کديور در باب مظلوميت مرحوم آيت الله العظمی شريعتمداری چه بود؟؟

سايت جماران در جهت مخدوش نمودن چهار مقاله پژوهشی فوق به انتشار سلسله مقالات و مصاحبه هايی بر عليه نويسنده و مرحوم آيت الله شريعتمداری پرداخت که بيشتر مقالات و مصاحبه ها نه نقد بلکه جرح کديور و مرحوم آيت الله مظلوم بود. سايت جماران که وابسته به بيت رهبر فقيد جمهوری اسلامی ست حتی اخلاق را نيز وقعی ننهاد و چهار پژوهش محسن کديور را منتشر ننمود تا مراجعه کنندگان بدانند مدعيات کديور بر چه اسناد و ادله هايی استوار بوده است. اما محسن کديور راهی ديگر در مواجهه با منتقدان در پيش گرفته و اخلاق را تمام و کمال به انجام رساند. کديور نه تنها مقالات منتقدان و معترضان را در سايت جرس و سايت شخصی خود منتشر نمود، بلکه تحقيق تاريخی در مورد مرحوم آيت الله العظمی شريعتمداری را تکميل و به همراه تمامی نقد ها و جرح ها در مجلدی با عنوان "اسنادی از شکسته شدن ناموس انقلاب" منتشر کرد.

حال همگان به قضاوت بنشينيم و بنگريم نحوه مواجهه کديور حامل دموکراسی بوده يا نحوه مواجهه بيت خمينی با موضوع تاريخی مرحوم آيت الله شريعتمداری؟؟

آيا سيد حسن خمينی و بيت خمينی زير بار انتشار کتاب منتشره کديور در دفاع از مظلوميت مرحوم آيت الله شريعتمداری خواهند رفت؟؟

واقعا با ملبس شدن سيد حسن خمينی به جامه ولايت امری آزادی بيان در کشور حاکم خواهد شد؟


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016