گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
8 اردیبهشت» سقوط حکومت اسلامی به قعر دره ابتذال، ف. م. سخن31 فروردین» آخوندهای حکومتی نجساند يا سگها؟ ف. م. سخن
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! يادداشت خصمانه محمدرضا نيکفر در باره دائرةالمعارفنويسی، ف. م. سخنواقعاً آقای نيکفر تصور میکنند میتوان در ايران - چه امروز و چه در گذشته - بدون کمک مالی دولت يا حکومت٬ يعنی آنچه که ايشان رانت مینامند٬ پروژههای عظيم علمی را پيش برد؟ و اگر علم با اين کمکها توليد شود٬ حتماً و الزاماً علم حکومتی يا اسلامی يا فقاهتی خواهد بود که «معرفتافزا» نيست و نمیتواند باشد؟می خواستم مطلبی بدون قضاوت های معمول٬ در باره ی يادداشت اخير دکتر محمدرضا نيکفر در راديو زمانه بنويسم٬ اما حقيقتا چنين کاری ممکن نبود. نيکفر را اغلب اهل فرهنگ ايران می شناسند: نويسنده و فلسفه پژوه و سردبير راديو زمانه. من هميشه با اشتياق يادداشت های ايشان را مطالعه می کنم و به نظرم همواره حرفی تازه برای گفتن دارند. متاسفانه يادداشت اخير ايشان زير عنوان «دائرهالمعارف در جمهوری اسلامی: پروژه قدرت و پرستيز» (که علی القاعده درست اين عنوان بايد «دائرةالمعارف در جمهوری اسلامی: پروژه قدرت و پرستيژ» باشد)٬ بسيار نااميد کننده بود. اين که من اين يادداشت را در عنوان مطلب ام «خصمانه» خوانده ام٬ حق مطلب را به طور کامل ادا نمی کند و بهتر بود به جای خصمانه می نوشتم «مبتذل و بی مايه». اين که اهل تفکری٬ در چند سطر٬ قلم رد٬ بر زحمت ارزنده ی عده ای از دانشمندان کشورمان بکشد و حاصل کار آن ها را با الفاظی دور از شان يک اهل علم بنوازد٬ برای من غير قابل باور است. آيا اگر دائرةالمعارفی٬ با پسوند «اسلامی» منتشر شود٬ يا نام «سيد علی خامنه ای» را به عنوان «رياست عالی» بر پيشانی خود داشته باشد٬ دليلی منطقی برای رد کليت اين دائرةالمعارف است؟ بعيد می دانم هيچ اهل علمی٬ از جمله آقای نيکفر٬ چنين باوری داشته باشد. اهل دانش بر اين عقيده اند که «دائرةالمعارف فارسی» دکتر مصاحب از نظر روشمندی و نگاه مدرن و علمی به موضوع دائرةالمعارف نويسی٬ در زمان خود و حتی امروز از اعتباری خاص برخوردار است. برای تهيه و تدوين همين کتاب مرجع٬ دکتر مصاحب چه خون دل ها خورد و توسط درباريان و از جمله اشرف پهلوی تحت چه فشارها قرار گرفت. نام پهلوی هم -ستايشگرانه- بر صفحات نخست چاپ اول اين کتاب نقش بست. اگر معيارهای ظاهری را بپذيريم بايد اين اثر را نيز بنا به فرمايش آقای نيکفر اثری «چپاندنی» از طرف حکومت وقت و امپرياليسم امريکا و غيره بدانيم که البته چنين نيست و اصل٬ برای مراجعان اين کتاب٬ محتوا و شکل روشمند آن است و لاغير. متاسفانه خط به خط يادداشت آقای نيکفر مساله دارد و اگر بخواهم دچار اطناب نشوم پرداختن دقيق به همه ی آن ها را ممکن نمی دانم. ايشان از جمله می نويسند: واقعا چه ربطی ميان خط انتقادی دائرةالمعارف فرانسه با پروژه ناسيوناليستی دائرةالمعارف نويسی -که چيزی در زمره ی هواپيمايی ملی است- وجود دارد٬ من نمی دانم! وظيفه دائرةالمعارف٬ چه ناسيوناليستی و چه غير آن٬ ارائه تعريف درست و دقيق از چيزهاست. اگر تعاريف درست و دقيق نباشد٬ يا متکی به خرافات و سياست روز و بدتر از آن٬ قلب عمدی واقعيت ها باشد٬ دور ريختنی است٬ حال از هر نوعی که می خواهد باشد. دو دائرةالمعارف «بزرگ اسلامی» و «جهان اسلام» تا آن جا که من ديده ام برای هر جمله شان به جايی و کتابی ريفرنس داده اند. در بعضی از مقالات٬ بر خلاف عرف دائرةالمعارف نويسی٬ نتيجه گيری کرده و در بعضی ديگر نتيجه گيری نکرده اند. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در اين راه چنان به افراط رفته که خواندن مقالات اش هيچ حسی در خواننده بر نمی انگيزد و او را فقط به يک سری فکت های چاپ شده ارجاع می دهد. ممکن است برخی مواد٬ در اين دائرةالمعارف ها به عمد نيامده باشد٬ يا برخی مقالات به خاطر سياست روز٬ از طول و محتوای کافی برخوردار نباشد٬ اما آن چه که هست٬ امروز در مقابل ماست و می توان تک تک خطوط آن را زير ذره بين برد و با نگاه انتقادی به آن ها نگريست. اين که بر کليت اين دائرةالمعارف ها خط بطلان بکشيم٬ حقيقتا از انصاف علمی به دور است. آقای نيکفر در جای ديگر می نويسند: به «ويکی پديا» از نظر سطح گسترده مواد٬ و زبان های مختلف٬ و اطلاعات بسيار زياد آن می توان «خوب» گفت٬ اما از نظر محتوا٬ بعيد می دانم بتوان در باره ی آن نظر کاملا مثبت داد و آن را جزو دائرةالمعارف های «خوب» و قابل اتکا به شمار آورد. تغييرْ در ويکی پديا هم چندان آسان نيست و بايد از کانال ها و فيلترهای بسياری عبور کند. انتقاد از مقالات آن هم مثل هر دائرةالمعارف ديگری ممکن است٬ ولی اثر اين انتقاد را به سرعت و سادگی نمی توان مشاهده کرد. اتفاقا تحميل نظر٬ در مقالات سياسی و مربوط به شخصيت های ويکی پديا بسيار زياد به چشم می خورد و از اين نظر دچار ضعف مفرط است. در مورد انتقاد و اثر آن بر مطالب دائرةالمعارف های فارسی بايد به يک نکته ی مهم هم توجه کرد و آن اين که آن چه نهضت دائرةالمعارف نويسی ناميده می شود٬ تازه در ايران پا گرفته و هنوز هيچ مجموعه ی کاملی از دائرةالمعارف ها به وجود نيامده که ما بخواهيم حتی چاپ اول کامل آن را در دست داشته باشيم تا بعدا در چاپ های بعدی شاهد تغيير و تصحيح در مطالب و مقالات آن ها باشيم. اين کار در زمانه ای صورت می پذيرد که موضوع نشر الکترونيکی و اينترنتزدگی٬ کار بزرگ ترين دائرةالمعارف های کاغذی جهان را لنگ کرده و آن ها يک به يک از دور انتشار خارج می شوند. به عبارتی ما اين کار را در دورانی آغاز کرده ايم که ديگران دوران بحرانی آن را پشت سر می گذارند. آقای نيکفر می نويسند: تصور نمی کنم بتوان جملات و تشبيهاتی از اين سبُک تر و بی مايه تر نوشت. اين نظر آقای نيکفر به طرز وحشتناکی غير منصفانه و خصمانه است. اگر قرار بر چپاندن بود٬ می شد به راحتی و طی سال هايی کوتاه٬ بدون استفاده از دانشمندان طراز اول کشور -که برخی از آن ها به طور غير رسمی «ممنوع القلم» هم بوده اند- به شکل بساز بفروشی٬ ده ها جلد دائرةالمعارف «توليد» کرد و به جای اين همه زحمت و مرارت به دنبال «پرستيژ» مجلدات قطور آن بود. آقای نيکفر در پايان مطلب خود٬ در باره ی همين پرستيژ و قدرت می نويسند: واقعا نمی دانم چه بگويم که حق مطلب را بدون نيش و کنايه زدن ادا کند. واقعا آقای نيکفر تصور می کنند می توان در ايران -چه امروز و چه در گذشته- بدون کمک مالی دولت يا حکومت٬ يعنی آن چه که ايشان رانت می نامند٬ پروژه های عظيم علمی را پيش برد؟ و اگر علم با اين کمک ها توليد شود٬ حتما و الزاما علم حکومتی يا اسلامی يا فقاهتی خواهد بود که «معرفت افزا» نيست و نمی تواند باشد؟ از موسسات «آزاد» و «غير رانت خوار» همين بس که روزی که با زنده ياد سرکار خانم فهيمه محبی تلفنی صحبت می کردم٬ چنان از کارشکنی های حکومت و مشکلات مالی شکايت داشت که حقيقتا دل انسان از اين همه مصيبت به درد می آمد. اين دائرةالمعارف٬ بدون استفاده از «رانت»٬ حتی از رانت خريده شدن توسط حکومت٬ توليد شد و به خاطر «آزاد» بودن آن و اختلاف سليقه مسوولان اش با حکومت٬ می شد هر انتقادی از آن٬ در هر جا کرد٬ ولی عاقبت آن را ديديم و برخی مقالات عجيبی که در آن راه يافته بود را مشاهده کرديم. به عبارتی٬ آزاد بودن و عدم استفاده از کمک های حکومت و در معرض انتقاد قرار داشتن اين دائرةالمعارف٬ هيچ کمکی به ارتقاء سطح کيفی و کمی آن نکرد و اگر چه مطالب آن همه تاليفی بود و هيچ مطلب ترجمه ای نداشت٬ ولی با آن همه زحمت و خون دل خوردن -به معنای واقعی کلمه-٬ در سطح بسيار پايينی باقی ماند. بحث را در همين جا خاتمه می دهم ولی اميدوارم که ضديت و دشمنی با حکومت فقها٬ کار اهل علم ما را به جايی نرساند که انصاف علمی را زير پا بگذراند و مانند مخالفان هيستريک حکومت با هر پديده ای که نام اسلام و جمهوری اسلامی بر خود دارد٬ چشم بسته مخالفت کنند. متاسفم که نتوانستم از دائرةالمعارف های جنبی٬ که توسط مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی تهيه و تدوين می شود٬ مثل «دانشنامه ايران» و «دانشنامه فرهنگ مردم ايران» سخن بگويم و در مورد اثرات آتی اين دانشنامه ها به تفصيل بنويسم. به هر حال جای خوشحالی است که مقالات دائرةالمعارف هايی که از آن ها در اين جا صحبت شد٬ همگی بر روی وب قرار گرفته و خواننده خود می تواند بدون واسطه در باره ی موضوعات مطرح شده قضاوت کند. Copyright: gooya.com 2016
|