یکشنبه 20 اردیبهشت 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

عباس عبدی: اصلاح‌طلبان بی‌خاصيت شده‌اند

عباس عبدی می‌گويد: به نظرم آقای هاشمی اگر مخالف بازداشت من بود، هم از ماجرا مطلع می‌شد و هم حتماً جلوی اين کار را می‌گرفت البته شايد بگويند مطلع نبودند که اين خيلی بدتر است.

به گزارش فارس، عباس عبدی عضو در گفت‌وگويی با نشريه اصلاح‌طلب انديشه پويا مباحث مختلفی را درباره تسخير سفارت آمريکا، زندانی شدن در دوران رياست‌جمهوری هاشمی، وقايع دولت خاتمی،‌ انتخابات سال ۸۴ و نيز روی کار آمدن دولت روحانی مطرح کرد که بخش‌هايی از اين مصاحبه در ادامه می‌آيد:



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


*شايد اين يک خوش خيالی است که برخی فکر می‌کنند همه مشکلات ما به دليل نداشتن رابطه با آمريکاست همچنان که عده‌ای هم در مقابل اين ذهنيت فکر می‌کنند همه بدبختی ما از وجود احتمالی چنين رابطه‌ای است.

*در موضوع تسخير سفارت آمريکا بايد چه کسی گرفته می‌شد؟ کارتر؟ کسی که در سفارت آنها کار می‌کند مثل همان سرباز جنگی است و در گروگان‌گيری هم همان اتفاقی می‌افتد که در جنگ.

*آنهايی که امروز می‌گويند مخالفيم جدی نگيريد، آقای دکتر يزدی که در آن زمان وزير امور خارجه جمهوری اسلامی بود و منطقاً بايد به لحاظ حرفه‌اش با اين کار مخالفت می‌کرد مدعی است من اولين کسی بودم که زنگ زدم و از اين کار (تسخير سفارت آمريکا) حمايت کردم. ولی الآن می‌گويد مخالفم.

*آن کسی که مخالف تسخير سفارت بود هم بايد توضيح دهد که چرا نتوانسته در عقلانيت جمعی تأثير بگذارد، من در ماجرای تسخير سفارت اگر هم تقصيری قائل باشد برای کسانی قائلم که تجربه داشتند و در دولت بودند و بد عمل کردند نه برای دانشجويان.

*در ماجرای تسخير سفارت قدرت با مرحوم بازرگان بود، شما بايد آن اتفاق را با ۷۸ مقايسه کنيد. مرحوم بازرگان تا حدی می‌شود معادل رئيس دولت اصلاحات، دانشجوها هم همين دانشجويان هستند و نيروهايی هم موافق دانشجويانند و نيروهايی مخالف. چنين چيزی نيست که هدف از تسخير سفارت سقوط دولت بازرگان بوده باشد.

اشغال سفارت هنوز يک مسئله سياسی روز است
*يک دليل که نمی‌توان درباره اشغال سفارت بحث دقيق و بی‌طرفانه کرد اين است که اين موضوع به مقوله تاريخ تبديل نشده و مسئله اشغال سفارت هنوز يک مسئله سياسی روز است. به اين دليل نمی‌توانيد خيلی جدی به آن بپردازيد.

*کار در وزارت اطلاعات خيلی با روحيات من سازگار نبود، استعفاء هم ندادم و يک روز ديگر نرفتم خيلی افراد ديگر هم بيرون آمدند شايد من اولين نفر بودم که سال ۶۴ بيرون آمد و اصلاً کسی پيگيری نکرد وقتی هم که به حسابداری نرفتم يعنی همه چيز تمام شده بود.

*من در جنگ حضور نداشتم من کلاً به دلايل فيزيکی جنگ نرفتم، هم گوشم در صورت صدای زياد کر می‌شود و هم معاف هستم، خصلت و روحيه نظامی هم ندارم. اول انقلاب زمانی که ترور زياد بود مدتی اسلحه دستم بود اما خيلی زود کنار گذاشتم و فکر کردم اصلاً نمی‌توانم از آن استفاده کنم و يکی ديگر را هدف بگيرم.

*يکی از دلايل حذف آقای خوئينی‌ها از مرکز تحقيقات استراتژيک اين بود که شايد آقای هاشمی فکر می‌کرد که اين مرکز کارش اين است که سياست‌های برنامه اول را تئوريزه کند، يک بار جلسه‌ای بود و مرکز نظری را به آقای هاشمی انتقال داد، ايشان برای کوچک کردن گفت که اين حرف‌ها ژورناليستی است، مرکز تحقيقات و روزنامه سلام در ذهن آقای هاشمی يکی شده بود و ديگر ادامه دادن معنا نداشت.

*مسئله آقای موسوی خوئينی‌ها با آقای هاشمی به خاطر اين بود که سروکله يک روزنامه منتقد به مديرمسئولی ايشان به نام سلام پيدا شده بود من مشکلی با ماندنم (در مرکز تحقيقات) نداشتم، من آقای روحانی را هيچ وقت نديدم فقط آقای مهاجرانی را جای من گذاشتند و من تبديل شدن به يک پژوهشگر عادی تا اينکه سال ۷۲ به زندان افتادم و فردايش آمده بودند و ماشين بردند بعد از زندان دوباره سر کار رفتم اما بعد از مدتی گفتند تسويه کن و من هم تسويه کردم.

*مجلس سوم که تمام شد يک عده را بازداشت کردند به سلام هم کشيده شده بود و يکی را گرفتند اين احتمال را می‌دادند که شايد اتفاقی بيفتد اما اين اتفاق خيلی زودتر از تصورم رخ داد؛ معمولاً يادداشت‌های سلام به نام نبود و نويسنده خاصی نداشت و به پای کل سلام نوشته می‌شد. شايد برخی بيشتر از «الو سلام»ها عصبانی می‌شدند.

بر اساس دستور وزارت اطلاعات فلاحيان بازداشت شدم
*نهايتاً بر اساس دستور وزارت اطلاعات آقای فلاحيان بازداشت شدم. ربطش هم برمی‌گردد به بيماری آقای منتظری که برای درمان تهران آمده بودند و خبری که در سلام زده بود بعدش من را گرفتند من اساساً حکم بازداشت نداشتم.

*من نمی‌خواهم انگيزه آقای هاشمی را بدانم اما حتماً وزارت اطلاعات قدرتی برای اين اقدام داشت و بر همين اساس کارهايی کرده بود و برايش کف زده بودند.

*به نظرم آقای هاشمی اگر مخالف بازداشت هم بود هم از ماجرا مطلع می‌شدند و هم حتماً جلوی اين کار را می‌گرفت البته شايد بگويند که مطلع نبودند که اين خيلی بدتراست. آقای هاشمی خودش می‌توانست برخورد کند و توضيح بخواهد. ديوان عالی کشور نوشته که من سه روز بدون حکم بازداشت زندانی بودم.

*سؤال: برخی منتقد شما و اکبر گنجی بودند و می‌گفتند با اين مواجهه هاشمی را به اردوگاه راست هل می‌دهيد؛ عبدی: آقای هاشمی اصلاً همانجا بود کسی نمی‌خواست ايشان را به آنجا بفرستد اتفاقاً‌ کارهايی که شد ايشان را آورد اين طرف و الا ايشان آن طرف بود.

*اصلاً کسی آقای هاشمی را به آن طرف هل نداد آقای هاشمی بچه نيست که بتوانيد ايشان را به اين طرف و آن طرف هل دهيد. مصاحبه ايشان با همشهری را در جريان انتخابات مجلس ششم خوانده‌ايد؟ نزديکان ايشان مثل آقای عطريان‌فر چقدر در آن دستکاری کرده بودند آخرش هم آنطور در آمده بود آخرش هم با دستکاری نتوانستند مواضع آن گفت‌وگو را جمع و جو کنند؛ آن نوع آمدن عليه اين طرف بود نه عليه آن طرف، اصولاً سرليست آنان بودند. شما موضع امروز ايشان را رها کنيد. در چنان شرايطی چرا نبايد انتقاد می‌شد.

*سؤال: به نظر شما سال ۹۲ آقای هاشمی با کانديداتوری خود گره‌ای باز نکرد؟ عبدی: ايشان آمده بود که رد صلاحيت شود تا موج ايجاد شود؟ آقای هاشمی بايد کسی باشد که رد صلاحيت شود؟ بايد کارش به اينجا بکشند؟ موج به دليل بی‌کفايتی و مشکلات ديگر ايجاد شد. اين حرف‌ها برای سياست زده می‌شود نه برای تحليل واقعی. آقای هاشمی اگر کنار رفته بود، اگر نمی‌رفت در مجمع تشخيص مصلحت بالای دست رئيس‌جمهور منتخب در سال ۷۶ بنشيند در مواقعی که اين مملکت گرفتار می‌شد می‌توانست گره را باز کند.

* آقای هاشمی صريحا نمی‌گويد نگاهم تغيير کرده است، هاشمی آن روز با هاشمی امروز فرق می‌کند من می‌توانم از آن زمانش انتقاد کنم و برای امروزش کف بزنم.

*اگر به سال ۸۴ برگرديم به هيچ وجه برای ايجاد اجماع بر سر آقای هاشمی تلاش نمی‌کنم برای آنکه آن اجماع کمکی به حل مشکل نمی‌کند.

*سؤال: چرا امروز آقای هاشمی در اين موقعيت متفاوت از آن روز ايستاده است؟‌ عبدی: برای اينکه اصلاح‌طلبان بی‌خاصيت هستند. اصلاح‌طلبان اگر قوی بودند کسی به آقای هاشمی اين حد که الآن هست کاری نداشت.

*رفقای ما با اولين شکست شبيه لشکر شکست‌خورده شدند و به جای اين که به گذشته برگردند با همديگر دعوا کردند، شروع کردند عليه رئيس مجلس حرف زدن و اين مسير تا انتخابات ۸۴ ادامه پيدا کرد. منشأ شکست ۸۴ رفتن به کار غير جبهه‌ای بود.

*يکی از کارهای من اين است که کليشه‌های ذهنی را مورد سؤال قرار دهم. هر موقع می‌گفتيد اين کار را بکنيد آن کار را نکنيد، می‌گفتند سرمايه اجتماعی‌مان را نبايد از طريق اقدامات مسالمت‌جويانه از دست بدهيم اما نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد که بخش قابل توجهی از نيروهای راديکال اين‌ها خارج نرفتند بلکه زير چتر ندا رفتند.

*پس اينطور هم نيست که جريان اصلی در جامعه خواهان افزايش مطالبات راديکال باشد. علت اينکه مطالبات راديکال می‌شد اين بود که می‌ديدند مطالباتشان در سطح ۱۰ درصد انجام نمی‌شود و آن را در سطح ۲۰ درصد و بيشتر مطرح می‌کردند اما اگر رئيس‌جمهور همان ۱۰ درصد را به انجام می‌رساند. آنها هم همانجا می‌ايستادند. در ۹۲ زير چتر يک نامزدی که عضو جامعه روحانيت و سخنران بيست و سوم تير بود آمدند آيا کسی می‌گويد چرا اين کار را کرده‌ايد؟ با افتخار هم با اين مشی حمايت می‌کنند.

*انتخاب آقای روحانی قضيه‌اش فرق می‌کند به نظر من اصلاح‌طلبان بر حسب يک راهبرد مشخص به اين نتيجه نرسيده‌اند چون بخش قابل توجهی از اصلاح‌طلبان تا ساعت ۴ بعد از ظهر روزی که ثبت نام تمام شد منتظر بودند کانديدای خودشان نامزد شود.

*اساساً کسانی که اينقدر مدعی هستند که می‌گويند ما بوديم که آورديمش حالا هم بايد مشارکت کنند اما کاری ندارم که آنها می‌خواهند سرمايه‌شان را پای روحانی بياورند يا نياورند اشکالی ندارد که نياورند به شرطی که از تصميمی که می‌گيرند دفاع کنند و به مردم توضيح دهند که مواضع‌شان چقدر در پيشرفت امور مؤثر است.

*من معتقدم چيزی که اصلاح‌طلبان می‌دهند خيلی کمتر از دستاورد با ارزشی است که می‌توانند بگيرند، همان چيزی را که دارند اگر به دولت کمک کنند به ازايش بيشتر گيرشان می‌آيد و به اهدافشان نزديک می‌شود.

اصلاح‌طلبان قدرتشان در جامعه تضعيف شده و توان بسيجی‌شان از بين رفته است
*در شرايط کنونی اگر قاليباف هم رئيس‌جمهور می‌شد با اينکه در جناح مقابل است اما اگر همينطور مذاکرات ۱+۵ را پيش می‌برد از او حمايت می‌کردم چون فارغ از دعواها معتقدم امروز مهمترين مسئله اين است که تنش‌های بين‌المللی‌مان به خطر جنگ منتهی نشود. بنابراين می‌گويم که بايد سرمايه سياسی و اجتماعی‌مان را با احتياط کامل پشت دولت قرار دهيم.

*امروز اصلاح‌طلبان قدرتشان در جامعه تضعيف شده و توان بسيجی‌شان از بين رفته است. وقتی يک رئيس‌جمهوری به نام شما بالا آمده باشد متفاوتی است با زمانی که يک رئيس‌جمهور از دل اصولگرايان برآمده باشد؛ خارج از چارچوب موازنه قوا نبايد حرف زد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016